آنکه میخواهد سرنوشتش را تغییر دهد، اینطور فکر میکند «من میخواهم انسانی رستگار و موفق باشم؛ هم در دنیا و هم در آخرت. میدانم که میتوانم و باید خیلی بهتر از اینها باشم. پس باید تغییر کنم. باید نگاهم را تغییر دهم و مسیرهای بهتری را انتخاب کنم. اگر تا به حال اشتباه کردهام یا بهترین تصمیمهایم را نگرفتهام، کوتاهی از من بوده است. اگر تغییر کنم و درست حرکت کنم، خدا این قدرت را به من داده تا به خواستههایم برسم.»
اما شاید این سؤال برایتان پیش بیاید که از کجا میتوانیم تشخیص بدهیم این مسیری را که تا به حال رفتهایم، درست بوده یا نه؟ شاید راحتترین راه، نگاه کردن به نتیجه کارهایمان در زندگی باشد. از خودتان بپرسید «آیا از زندگی راضیام و از آن لذت میبرم؟ آیا انسان توانگری هستم؟ آیا در زندگیام، سلامتی و شادی کافی دارم؟ آیا خانوادهای سالم و شاد دارم؟ آیا آنها از من راضی هستند؟ آیا مورد احترام هستم؟ آیا هنوز به آرزوهای دوران کودکی فکر میکنم یا دیگر امیدی به آنها ندارم؟ آیا نمیتوانستم بهتر و موفقتر از این باشم؟ آیا در مورد دنیا و آخرتِ خود نگرانی ندارم و آیا خدا از من راضی است؟»
پاسخ این سؤالات، نشان میدهد که آیا شما در مسیر درستی قرار داشتهاید یا خیر. اگر فردی فکر کند و مطمئن شود که در بهترین راه نیست، باید تغییر را در دستور کارش قرار دهد. باید دست از لجاجت و تنبلی بردارد و به دنبال یک راه جدید باشد. همانطور که فیزیک و شیمی، دارای قوانینی است، زندگی هم قوانین خودش را دارد. باید از آنها خبر داشته باشیم و بر اساس آنها زندگی کنیم. یکی از قواعد معروف زندگی این است «رویدادهای بیرونی به اضافه واکنشِ ما برابر است با واقعیت»
مفهوم این فرمول این است که واکنشهای قبلی من به اتفاقات گذشته، مرا به اینجا رسانده و اگر میخواهم به نتایج بهتری برسم و در جای بهتری قرار گیرم، تنها راهش این است که در خودم، در نگاهم و در واکنشها و رفتارهایم تغییر به وجود بیاورم. همانطور که زندگی امروز من، نتیجه رفتارهای گذشته و واکنشهایم نسبت به گذشته است، زندگی آینده ام نیز نتیجه واکنشهایم به رویدادهای امروز و فردا خواهد بود. این یعنی من نباید از زندگی چیزی را انتظار داشته باشم که قرار نیست اتفاق بیفتد. اگر من اهل کار کردن نیستم، نباید منتظر باشم تا روزی ثروتمند شوم. اگر درست ورزش نمیکنم، چرا باید به فکر قهرمانی در المپیک باشم؟ اگر دائم سیگار و قلیان میکشم، عصبانی میشوم و تغذیه مناسبی ندارم، قطعا عمر طولانی، آن هم به همراه سلامتی نخواهم داشت. به همین ترتیب، اگر دو نفر که در شرایط یکسانی قرار گرفتهاند، دو رفتار مختلف داشته باشند، طبیعی است که در نهایت نیز به دو نتیجه متفاوت میرسند.
من دو دوست دارم که هر دو کارمند هستند. آنها هر روز تا ایستگاه مترو پیادهروی میکنند تا با مترو به محل کارشان بروند. هر دو از وقتی شروع به حرکت میکنند تا زمانی که به محل کارشان برسند، حدود یک ساعت در مسیر هستند. تفاوت این دو دوست من، در نوع استفاده از این زمان است؛ یکی از آنها به محض بیرون آمدن از منزل، شروع به گوش دادن فایلهای صوتیِ کتاب یا سخنرانی میکند و این کار را تا رسیدن به محل کارش ادامه میدهد. اگر در مترو فرصتِ مناسبی پیدا کند، مشغول خواندن کتابی میشود که قبل از این شروع کرده است. دوست دیگر من اما، هر روز این راه را بدون هیچ کار خاصی میگذراند و گاهی هم بابت خرابی مترو، جرّ و بحث افراد، دیدن صحنههای تصادف در خیابان و دیگر موارد پیشبینی نشده، حسابی کلافه و ناراحت میشود.
میبینید؟ هر دو یک اتفاق و رویدادِ تکراری را تجربه میکنند اما واکنشهای متفاوت به آن دارند؛ واکنش یکی درست، و دیگری اشتباه است. به همین جهت است که در این چند سالِ گذشته، یکی به خاطر انتخابهای هوشمندانهاش در زمینه کتابها و فایلهای صوتی، موفق به ارتقاء موقعیت شغلیاش شده، ارتباطش با دوستان و خانواده بهتر شده و هر روز که از خانه بیرون میآید، از اینکه باز هم قرار است مطلب جدیدی بیاموزد، هیجانزده است. او اغلب در بین راه، اصلا متوجه اتفاقهای ناگوارِ اطرافش نیست و هروقت مترو خراب میشود، خوشحال است که میتواند بیشتر کتاب بخواند، در حالی که آن دیگری هر روز از اینکه باید باز هم در شلوغیِ صبح و بعد از ظهر، یک مسیرِ تکراری را بپیماید و با انواع مشکلات در مترو و خیابان مواجه شود، احساس بدی دارد و آرزو میکند تا زودتر به مقصدش برسد.
با استفاده از این فرمول میتوانیم مشکلات، رفتارهای غلط و انتخابهای اشتباهمان را به موقع شناسایی کنیم و به آنها واکنشِ درست نشان دهیم. ما دائما در حال زندگی کردن در شرایطی هستیم که پیش از این، خودمان با انتخابها، رفتارها و واکنشهایمان نسبت به رویدادها و اتفاقات، آن را به وجود آوردهایم.
چند سالی است که نحوه ارزیابی در مدارس ابتدایی تغییر کرده و از ارزیابی توصیفی به جای نمره استفاده میشود. آنهایی که فرزند دبستانی دارند یا با این دانش آموزان آشنا هستند، میدانند که اگر وضعیت دانشآموز در مدرسه خیلی بد و در سطحی پایین باشد، از عبارت «نیاز به تلاش بیشتر» برای او استفاده میشود (توصیفها در دبستان به این صورت است: خیلی خوب، خوب، قابل قبول و نیاز به تلاش بیشتر). وقتی حالمان در زندگی بد میشود، وقتی گرفتاریها ما را در خود میپیچند و هنگامی که از خودمان و زندگیمان راضی نیستیم، لازم است این عبارت در ذهن ما شکل بگیرد «نیاز به تغییر» یا «نیاز به تغییر بیشتر». اگر ما این تغییر را در شخصیت یا در نگاهمان به زندگی یا در رفتارمان ایجاد نکنیم، آیندهای به مراتب سختتر و ناراحت کنندهتر از این شرایطی که الآن در آن هستیم، در انتظار ما خواهد بود.
برخی دانشها، اعمال، انگیزهها و تمرینها به ما کمک میکنند که در خودمان و واکنشهایمان نسبت به رویدادهای بیرونی، تغییر ایجاد کنیم. نماز، بهترین تمرین برای این تغییر است. یکی از مفاهیم «حی علی خیر العمل» هم همین است. اما آیا میدانید نماز چگونه طرز فکر و عمل ما را در این مسیر قرار میدهد؟
قبل از اینکه بگوییم نماز چگونه به مسئولیتپذیری و تغییر انسان کمک میکند، باید به روشنی و صراحت، کارکردِ نماز را توضیح دهیم. برای نوشتن این یادداشت ها، به مقالات، سخنرانیها و کتابهای فراوانی مراجعه کردیم. شباهت اکثر این آثار در این بود که سخنران یا مؤلف، بر اساس آیات و روایات، به مخاطب میگوید «نماز خاصیتی شگرف دارد. اگر نماز بخوانی، حتما سعادتمند میشوی. اگر تاکنون نتیجهاش را ندیدی، صبر کن! اگر باز هم ندیدی، حتما به صلاحت نبوده! اگر در دنیا هم اثرش را ندیدی، مطمئن باش در آخرت میبینی.» دلیل محکم آنها هم این است که خدا و رسولش این وعدهها را دادهاند. پس شما که ایمان دارید، باید بپذیرید.
دیگر کسی نمیپرسد چرا و چگونه؟ اصلا نماز از چه راهکار و قوانینی استفاده میکند؟ چه خاصیتی دارد که باعث رسیدن به سعادت میشود؟ شاید بگویند نماز شما را به خدا نزدیک میکند. نماز موجب رسیدن رحمت الهی به شما میشود. نماز مشکلات شما را حل میکند. اینها مطالبی است که در قرآن و روایات آمده، پس بدون هیچ بحثی صحیح است. میگوییم «باشد، قبول است. اما چگونه باید نماز بخوانیم تا به این نتایج شگرف برسیم؟» در این زمان است که بعضی از آنها به شما یک توضیح المسائل میدهند و میگویند «بخوان! این هم نحوخ نماز خواندن. باید مو به مو عمل کنی تا نمازت درست باشد وگرنه غلط خواهد بود و به نتیجه نمیرسی».
شاید این حرفها و توصیهها در برخی کلیات درست باشد اما واقعیت این است که ذهن پرسشگر انسان، از این دست پاسخها قانع نمیشود و به دنبال علّت و معلول میگردد. به جوانها و نوجوانها نگاه کنید؛ همین طرز تفکر است که باعث شده بسیاری از آنها نسبت به نماز سرد شوند و آن را بیفایده بدانند. متأسفانه افراد بسیاری با همین خیالات شروع به نماز خواندن میکنند. ممکن است در ابتدا خیلی هم خوشحال باشند، از نماز لذت ببرند و حال خوبی داشته باشند اما به مرور میبینند که نمازشان، اثر چندانی هم ندارد.
آنهایی که صبر زیادی ندارند، همان اوایل آن را رها میکنند. بعضی دیگر شاید تا چند سال ادامه دهند اما باز هم آن اثری را که میخواهند، نمیبینند. حالا یا دچار یک تناقض درونی و احساسی ناخوشایند میشوند یا از سَرِ عادت، به نمازخواندنشان ادامه میدهند. بعضیها هم زرنگترند. آنها قبل از هرچیزی به وضعیت پدر و مادرشان و زندگیِ کسانی که آنها را به نمازخواندن تشویق میکنند، مینگرند. در این دقت میکنند که خود آنها خوشبخت و موفق هستند یا نه؟ اگر قرار است من با نماز به آرزوهایم برسم، لابد پدر و مادر من هم باید از همین مسیر به خواستههایشان رسیده باشند. نتیجه را خودتان حدس بزنید! بله، درست است. خیلی از بچهها اثری از موفقیتهای بزرگ در اطرافیانشان، در مسلمانان یا در کشورهای اسلامی نمیبینند و از همان اول دلیلی پیدا نمیکنند تا به خاطر آن نماز بخوانند.
ولی قرآن مسئله را طوری مطرح میکند تا ما با تحقیق و تفکر، چرایی و چگونگیِ تأثیر نماز و عبادت را دریابیم و بتوانیم از قدرت فوقالعاده آنها به درستی استفاده کنیم. شاید برخی از نمازگزاران با خود اینطور فکر کنند «اگر نماز را همانطور که به ما یاد دادهاند، بخوانیم و سعی کنیم در آن، حالِ خوبی داشته باشیم، در واقع به وظیفه خودمان عمل کردهایم. حالا دیگر نوبت خداست که به وعدههایش عمل کند. از این به بعد قرار است ما از خدا بخواهیم و او اجابت کند». باید گفت این نگاه به نماز کاملا اشتباه است. نماز را باید جورِ دیگری دید. اگر شما هم در مورد نماز اینطور فکر میکنید، پیشنهاد میکنم اولین تغییر زندگیتان بعد از خواندن این نکته، تغییرِ نگاهتان نسبت به نماز باشد. در این صورت نماز هم، شما و مسیر پیشِ رویتان را تغییر میدهد.