۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۳:۲۷
کد خبر: 81486280
T T
۰ نفر
'سواد رسانه اي' سپر مخاطب در برابر گزند ابزارهاي نوين ارتباطي

آژانس خبري تحليلي زريان با انتشار يادداشتي به قلم شفيع بهراميان نوشت: در عصر الكترونيك و دوران فراصنعتي بسياري از كاركردهاي نهادهايي چون خانواده ، مدرسه، نهاد دين، حكومت و اقتصاد دچار دگرگوني و تحولي اساسي شده است.

در اين مطلب مي خوانيم: توسعه و رشد چشمگير ابزارها و رسانه هاي ارتباطي بر بستر كامپيوتر، اينترنت و شاهراههاي بزرگ فيبر نوري و ارتباطات ماهواره اي ساختار جديدي از زندگي اجتماعي فرامكاني و فرازماني را براي ساكنان زمين رقم زده است.

كاركرد رسانه ها از اطلاع رساني و تفريح و سرگرمي فراتر رفته و اكنون نقش اول فرايند جامعه پذير كردن و اجتماعي نمودن نسل هاي جديد و جوان جامعه به اينان تعلق دارد.

رسانه هاي ارتباط جمعي به جهت حوزه گسترده نفوذ و پوشش قسمت بزرگي از جوامع، نقش پررنگي در ايجاد رفتارهاي جمعي از جمله اجتماعي شدن، ملكه ذهن سازي هنجارها و مقررات در روان و فكر مخاطب و تبعيت از قوانين را دارا مي باشند.

اجتماعي شدن فرايندي است كه از بدو تولد در انسان آغاز و تا هنگام مرگ ادامه مي يابد و در اين فرايند خانواده، گروه همسالان، سيستم رسمي آموزش مدرسه اي و رسانه هاي جمعي مانند تلويزيون، راديو، مطبوعات و اينترنت نقش دارند كه اكنون نقش رسانه ها بسيار بيشتر از سه مورد قبلي است و براين اساس رسانه ها مي توانند يكي از پايه هاي ايجاد و حفظ نظم عمومي و يا به چالش كشيدن آن باشند.

ميزان ساعات روزانه اي كه نسل كودك، نوجوان و جوان پاي بحث رسانه ها صرف مي كنند ده ها برابر بيشتر از ارتباطات روزانه خانوادگي آنهاست و براين اساس امروزه رسانه ها جمعي نقش اول را در شكل گيري رفتارهاي مردم ايفا مي كنند حال اين رفتارها منجر به حفظ نظم و جامعه شود و يا سبب قانون گريزي گردد.

نفوذ و جاذبه رسانه ها بالاخص تلويزيون ماهواره اي و شبكه هاي اجتماعي مجازي تحت وب يا موبايلي در دنياي كنوني، امري بديهي است و نقش آن در آموزش، هدايت، جهت‏دهي و قالب‏سازي افكار عمومي‌ جامعه انكارناپذير است.

به همين دليل، دولت‌ها يا بخش خصوصي آن را به عنوان يكي از ابزارهاي اصلي نفوذ در افكار عمومي در جهت اهداف مورد نظر خود به كار مي‏برند.

رشد تكنولوژي نيز اين تأثير گذاري را از مرزهاي ملي عبور داده و به امري فراملي و جهاني تبديل كرده است.

اكنون مردم بيش از هر چيزي در جامعه تابع محتواي رسانه هاي همگاني هستند، چرا كه پس از تحولات حادث شده سياسي و تكنولوژيك پس از دهه هشتاد ميلادي و فرو ريختن ديوار دوقطبي كردن جهان و عمومي شدن اينترنت و بستر ارتباطي مجازي؛ امكان ارتباطات دو طرفه، متعامل و شبكه اي فراهم شد و اين امر اثرگذاري رسانه ها را صدچندان نمود.

استفاده از فضاهاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي امروزه به قسمتي از سبك زندگي مردم بدل شده و در جايي كه رضايت از نهادهاي ارتباطي ملي چون صدا و سيما و يا شبكه هاي مجازي وطني چندان بالا نيست اين شبكه هاي اجتماعي جهاني به قول 'يورگن هابرماس فرانكفورتي' تبديل به حوزه و بازاري عمومي براي تبادل افكار و آرا بين افراد و اعضا و ارتباطات رودر روي مجازي و شكل گيري مخاطب پويا و يا 'مخاطب فرستنده' مي شوند.

در اين وضعيت نقش رسانه هاي اجتماعي مجازي بالاخص شبكه هاي اجتماعي، پررنگ و داراي نمود بيشتري است.

نگاهي به اتفاقات پنج سال اخير تحولات خاورميانه و همچنين برخي اتفاقات داخل كشور بخوبي نقش رسانه هاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي را در شكل گيري امواج و افكار عمومي در مورد مسايل مختلف بخوبي نشان مي دهد.

شمشير قدرتمند اما دولبه رسانه ها بالاخص رسانه هاي مجازي مي تواند هم آرامش عمومي را به همراه آورد و هم نظم را بر هم زند مهم آن است كه با چه هدفي مورد استفاده قرار گيرد.

گرچه رسانه ها تنها ابزاري فاقد اراده و صرف هستند و به ذات خود راهكار خاصي را دنبال نمي كنند اما مهم اين است كه دست اندركاران و گردانندگان و يا استفاده كنندگان رسانه ها چه مي انديشند و دنبال چه هستند و در نهايت قصد دارند خيل عظيم مخاطبان توده اي را به كدام سمت و سو بكشانند( نظريه برجسته سازي و تعين دستور).

بيش از دو دهه است كه در دنيا شاهد شكل گيري بحث مهمي بنام 'سواد رسانه اي' هستيم. سواد رسانه اي در كشورهاي پيشرفته اي چون كانادا، ژاپن، استراليا و غيره بعنوان يكي از مواد درسي مقاطع ابتدايي و متوسطه اين كشورها به دانش آموزان تعليم داده مي شود.

يعني از همان دوران نوجواني، فلسفه و ماهيت و اهداف رسانه هاي مختلف براي آنها تشريح مي شود تا ذهنيت و شناخت بهتري نسبت به رسانه ها كه يكي از مهم ترين منابع اجتماعي شدن دانش آموزان است بدست آورند.

اين امر هم سبب فرهنگ سازي براي استفاده صحيح از رسانه و هم باعث شكل گيري ديدگاهي انتقادي در نوجوانان و جوانان مي شود كه هر محتواي رسانه اي را صحيح و بي غرض نپندارند و به سرعت تحت تاثير تكنيكها و شگردهاي رسانه ها قرار نگيرند و به سمت و سويي كه اين بنگاههاي خبرپراكني مي خواهند به حركت درنيايند.

متاسفانه جاي اين مباحث در مدارس كشور ما خالي است و به همين جهت رسانه هاي مختلف با تقديس خود و ايجاد نيازهاي كاذب براي مخاطبان بالاخص قشر جوان و نوجوان و خانه دار و فراهم نمودن محتواهاي لازم براي ارضاي همين نيازها، تبديل به دايه مهربان تر از مادر خانواده، نوجوان و جوان ايراني شده اند.

واقعيت ان است كه بسيار ضروري است هرچه سريع تر رسانه هاي مختلف را به نسل نوجوان و جوان بشناسانيم و مهم تر آن است كه بتوانيم به هنگام نياز از همين رسانه ها براي حركتهاي توسعه بخش و ملي و افزايش همدلي و انسجام اجتماعي استفاده نماييم. كما اينكه در بحث جعل نام ' خليج فارس' شاهد همين انسجام در فضاي رسانه اي بوديم.

در اين راه آموزش و برخوردهاي ايجابي هدفمند و نه رويكرد سلبي مي تواند راهگشا باشد.

جاي آموزش سواد رسانه اي در مدارس و صدا و سيماي ما خالي است،هر قدر در اين رابطه بي تفاوت باشيم به همان ميزان از قافله استفاده مطلوب از تكنولوژيهاي ارتباطي عقب خواهيم ماند چرا كه اولا سير توسعه تكنولوژيهاي ارتباطاتي و اطلاعاتي توقف بردار نيست و دوما مردم و نسل جوان در هر صورت كار خود را مي كنند و چه بهتر كه اين كار از مجراي برنامه ريزي شده، چارچوب هدفمند شده و در راستاي منافع ملي انجام بپذيرد.

واقعيت آن است كه ديگر دوران انحصارات رسانه اي خاص بدليل تنوع و تكثر انواع رسانه ها و سهولت دسترسي به آنها، گذشته است و همه رسانه ها چه كانال هاي مختلف تلويزيوني ماهواره اي وطني يا خارجي، چه شبكه هاي اجتماعي و ساير فضاهايي كه بر بستر اينترنت شكل گرفته اند( گوگل پلاس، فيس بوك، لينكداين، ماي اسپيس، بلاگينگ ها، آر اس اس ها و...) و چه سيستمهاي اطلاع رسان و پيام رسان موبايلي ( تلگرام، وايبر، لاين، تانگو و...) در رقابت شديد براي جذب مخاطب اند و از سوي ديگر هم عامه مردم امكان دسترسي و استفاده از آنها را دارا مي باشند و خود انتخاب مي كنند كه از كداميك از رسانه هاي فوق الذكر براي برآورده كردن نيازهاي مختلف خويش استفاده كنند.

اما اينكه آموزشهاي لازم را از كجا فرا بگيريم كه قبلا گفته شد اينگونه آموزشها در فضاي مدرسه و از همان سنين زير 10 سال بايد آغاز شود.

به همراه اين؛ صداوسيما و مطبوعات ما نيز در راه آموزش و شناساندن اينگونه رسانه ها كم كار بوده و عملا فضايي بوجود آمده است كه همگان بدون آموزش لازم به سمت استفاده از رسانه هاي جمعي و شخصي جديد رفته و قدرت مواجهه صحيح و در امان ماندن از مضرات آن را بدليل عدم شناخت صحيح نداشته و قادر به استفاده درست و اصولي از اين ابزارهاي جديد ارتباطي نيستند؛ بر همين اساس هم تكنولوژيهاي جديد ارتباطي مانند شبكه هاي تلويزيوني ماهواره اي، اينترنت، شبكه هاي اجتماعي، سيستمهاي پيام رسان موبايلي در جامعه ما به مثابه تهديد و نه فرصت معرفي و نگريسته مي شوند.

براساس آنچه در سطور فوق نگاشته شده مبحث سواد رسانه اي و همچنين توزيع هدفمند و منطقي امكانات ارتباطي و اطلاعاتي در سطح كشور نيازمند تجديد نظر و بررسي مجدد دست اندركاران و برنامه ريزيان كلان كشور است.

شناسايي گلوگاهها و پاشنه آشيل تهاجم رسانه اي و نرم نظام هاي سلطه گر سياسي و اقتصادي، مقدمه هرگونه برنامه ريزي و اقدام براي كاهش خسارت ناشي از ورود امواج مخرب اطلاعاتي از بيرون به داخل كشور در قالب امواج ماهواره اي يا محتواهاي اينترنتي است.

براي رهايي از يوغ انحصار رسانه اي نظام سرمايه داري، تقويت نظام رسانه اي ملي و ايجاد امكانات لازم براي تعادل قدرت رسانه اي بيش از پيش لازم و ضروري است.

اما از ياد نبريم كه ايجاد سيستمي متمركز و پايتخت گرا براي بهبود وضعيت رسانه اي راهگشا نخواهد بود مگر آنكه به درستي و متناسب با بافت جمعيتي و اقليمي و نيازهاي منطقه، اين امكانات در پهنه كشور توزيع و مستقر شود.

بديهي است كه قدرت و دايره نفوذ رسانه هاي پيراموني( استاني) هميشه كمتر از رسانه هاي مركز بوده است بالاخص در كشورهايي كه توسعه، نامتوازن بوده و حجم وسيعي از امكانات از جمله ابزارهاي ارتباطي در مركز( متروپوليتن ) متمركز است رسانه هاي استاني قدرت چنداني براي عرض اندام در برابر رسانه هاي مركزي و امواج فرامرزي ندارند اين امر در استانهايي مرزي بشدت آسيب زاد خواهد بود.

گرچه استانهاي مرزي بالاخص به جهت موقعيت جمعيتي،جغرافيايي و سياسي خود و هم مرز بودن با كشورهاي ديگر، وضعيت خاصي داشته و نيازمند حضور و تمركز رسانه هاي قدرتمند ارتباطي اند و اين كاملا در راستاي منافع ملي خواهد بود اما متاسفانه مردمان اين سامان بيش از آنكه استفاده كننده محتواي رسانه هاي داخلي باشند به دليل نبود تنوع و همچنين ناسازگاري برنامه هاي توليدي و فقدان استانداردهاي كمي و كيفي لازم در برنامه هاي توليدي داخلي براي چنين مردماني، در معرض امواج رسانه هاي خارجي بالاخص امواج كشورهاي همسايه كه اشتراكات فرهنگي و نژادي نيز بعضا با آنها دارند قرار دارند و اين امر در درازمدت تهديدي براي همبستگي اجتماعي و هويت ملي خواهد بود.

متاسفانه تاكنون نه مطبوعات و نه صدا و سيماهاي استاني و ملي نتوانسته اند سهم چنداني در سبد مصرفي رسانه اي مردم اين سامان داشته باشند.

شايد لازم است كه سازمان صدا و سيما در بودجه و امكانات انساني و ارتباطي خود در چنين مناطقي ( استانهاي مرزي ) تجديد نظر كند چرا كه اين مناطق هم خط مقدم و اولين خاكريز براي مواجهه با هرگونه تهاجم نرم و فرهنگي و رسانه اي است و هم پيشاني كشور در مواجهه و تعامل با جهان پيشرفته.

القصه نقش رسانه ها در انسجام اجتماعي، انتقال ميراث فرهنگي گذشتگان، آموزش روشهاي مختلف زندگي، هدايت و رهبري جامعه، اطلاع رساني و سرگرمي و تفريح پر رنگ و بي بديل است اما اگر درست از اين ابزار استفاده نشود اثري بومرنگي و معكوس خواهد داشت و با آنتي كاركردهاي خويش به منبعي براي آنومي و بي نظم اجتماعي بدل خواهد شد.

در هرحال سهم رسانه هاي رسمي استانها نيز بدليل عدم توزيع درست امكانات ارتباطي و نظام متمركز رسانه اي مركز مدار(متروپوليتن) كمتر از مركز است اما افكار عمومي اين مناطق هنوز بيشتر متاثر از ارتباطات شفاهي و بين فردي اين مردم است و نه خيلي متاثر از رسانه ها.

**رسانه ها** 7125/8136

سرخط اخبار استان‌ها