كباری كه متاهل است و 43 سال سن دارد در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی ایرنا با بیان این كه زندگی من تفاوت چندانی با زندگی سایر افراد جامعه ندارد، گفت: شاید تنها تفاوتم در این موضوع باشد كه وقتی تمام راه ها به بن بست رسید، تصمیم گرفتم با شرایط ناگوار و ناخواسته ای كه برایم پیش آمده، مبارزه كنم و از فضای تاریك پیش رو روزنه امیدی بیابم؛ شرایطی كه ممكن است دیگران را به انزوا و گوشه گیری هدایت كند.
این زن موفق كه دارای یك فرزند است، ادامه داد: عامل دیگری كه سبب شد با انگیزه بیشتری به جلو حركت كنم، خدمت به جامعه و علاقه مندی به حضور فعال در عرصه اجتماعی بود.
كباری با بیان این كه توانائی های انسان بیشمار و ناشناخته است، اظهار داشت: تا سن 26 سالگی به دلیل بینایی كامل از زندگی معمولی برخوردار بودم و پس از فارغ التحصیلی در رشته پرستاری برای انجام طرح نیروی انسانی در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی به زنجان و بعد به دامغان رفتم.
در این سال ها و حین تحصیل در دانشگاه به طور اتفاقی و با دقت نظر یكی از اساتید متوجه شدم، از نظر بینایی دچار مشكل هستم البته نمی دانم این نقص و اختلال در دیدن از چه زمانی آغاز شده بود، فقط می دانم، زمان كنكور به سختی قادر به خواندن سوالات بودم زیرا آنها با رنگ آبی تایپ شده بودند.
كباری اضافه كرد: از آنجایی كه به این مشكل خود پی برده بودم، قصد داشتم به جای فعالیت در حرفه پرستاری، شغل دیگری مثل معلمی را كه قبلا مدتی به آن اشتغال داشتم، برگزینم تا محدودیت بینایی برایم مشكل ساز نشود ولی به دلیل عدم همراهی در این زمینه، بالاجبار به رشته خود رو آوردم؛ رشته ای كه به آن عشق می ورزیدم.
وی ابراز داشت: بتدریج با كاهش شدید بینایی مواجه شدم، در ابتدا فكر می كردم بر اساس آنچه پزشكان گفته اند، مشكل من پیشرفت چندانی نخواهد داشت اما پس از حدود چهار سال متوجه شدم قادر به ارائه خدمات به بیماران نیستم لذا بهتر دیدم ، این حرفه را رها كنم.
كباری بااشاره به نخستین ازدواج خود كه به دلیل مشكل جسمی به شكست انجامید ، گفت: زمانی كه تنها 26 سال داشتم و تمام فرصت ها برای تحصیل و زندگی از دست رفته بود و وضع مالی مناسبی هم نداشتم، این اتفاق رخ داد.
وی با بیان این كه مشكل مالی اجازه تحصیل در رشته ای دیگر را در دانشگاه آزاد به من نداد، افزود: به دنبال این جدایی، برای این كه فرصت را از دست ندهم به كلاس های توانبخشی بهزیستی مراجعه كردم و در مدتی كوتاه خط بریل و همچنین چگونگی كار با عصای سفید را آموختم.
این بانوی موفق ایرانی گفت: ابتدا تصور می كردم، یك زن نابینا نمی تواند آشپزی و كارهایی مانند خیاطی و بافتنی كه به دقت بیشتری نیاز دارد و من به آن علاقه داشتم را انجام دهد اما با شركت در كلاس های توانبخشی بهزیستی متوجه شدم انجام هر یك از این امور با راهكارهایی میسر است.
كباری با بیان این كه این موضوع سبب خوشحالی من شد، گفت: فكر كردم انجام هر یك از این امور می تواند علاوه بر پر كردن اوقات فراغت، این امیدواری و جرات را به من بدهد كه قادر به انجام كارهای دیگری باشم فقط باید جرات داشت و وارد معركه شد.
این روزنامه نگار موفق ادامه داد: نابینایان زیادی را در بهزیستی دیده بودم كه حاضر نبودند، حتی یك بار عصا در دست گیرند به همین دلیل كلاس آموزش عصا بسیار خلوت بود، آنها می گفتند مردم با ما رفتار مناسبی ندارند و ما را مسخره می كنند اما من فكر كردم یا باید از فرصت پیش آمده استفاده كنم یا تا پایان عمر در انزوا بمانم.
بدین ترتیب بسیار مصمم عصا در دست گرفتم و پس از 17 سال هنوز طعم شیرین حركت با عصای سفید را احساس می كنم زیرا با این وسیله براحتی می توان موانع پیش رو را تشخیص داد و ضمنا مردم را هم متوجه نابینایی خود كرد.
به گفته كباری، برخی نابینایان به دلیل عدم خود باوری قادر نیستند از عصا استفاده كنند اما این وسیله بهترین دوست یك نابیناست.
وی یادآور شد: هر چند در خیابان های شهر همواره تغییراتی مانند كندن زمین و ایجاد چاله های ناشی از آن بوجود می آید كه كارآیی عصا را كاهش می دهد اما این وسیله 90 درصد مشكلات مرا حل كرده است .
بسیار مایل بودم با خیاطی و مكرومه بافی كسب و كاری را شروع كنم اما این كار نیاز به سرمایه داشت كه من نداشتم لذا تقدیر مرا به سمت و سویی درست هدایت كرد و آن شركت در كلاس آموزش روزنامه نگاری بود.
كباری تصریح كرد: روزی با دیدن یك آگهی برگزاری دوره روزنامه نگاری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عزم خود را برای ثبت نام جزم كردم اما پس از مراجعه به مسئول مربوطه، ابتدا از این كار ممانعت كردند ولی با اصرار و پافشاری هایم پذیرفتند تا در این كلاس ها شركت كنم.
با وجود دشواری های حضور در كلاس روزنامه نگاری اما ناامید نشدم زیرا دوست نداشتم با دیگران تفاوتی داشته باشم از طرفی نیز توقع كارهای بیشتر را نیز در كلاس نداشتم.
كباری توضیح داد: در این كلاس، مانند دیگران امتحان می دادم و با تمركز و صرف انرژی زیاد سعی می كردم، فاصله خطوط را رعایت كنم و الحمد الله با نمرات خوب نیز دوره را به پایان رساندم و با همین مدرك وارد روزنامه همشهری شدم.
با این امید كه می توانم به وسیله نوشتن برخی سو تفاهمات میان مردم و نابینایان را رفع و مشكلات این گروه را بیان كنم، كار را آغاز كردم و بدین ترتیب زبان نابینایان شدم.
این بانوی خبرنگار اظهارداشت: مسئولان وقت روزنامه نیز نهایت همراهی و همكاری را با من كردند و صفحه ای را به معلولان اختصاص دادند تا در آن بنویسم و من هم بدون هیچ ترسی پذیرفتم.
در ابتدا برای نابینایان می نوشتم و از كسی هم كمك نمی گرفتم، كم كم با تهیه مبلغی یك دستگاه كامپیوتر و نرم افزار ویژه نابینایان خریداری كردم و در كنار آموزش این برنامه، در برقراری ارتباط با نابینایان و معلولان تلاش كردم، این افراد با دیدن صفحه معلولان بارقه امیدی در دلشان بوجود آمد.
كباری افزود: در مدت سه سالی كه در روزنامه بودم، با گروهی 20 نفره همكاری داشتم، هرگاه آنها به ساختمان روزنامه مراجعه می كردند به دلیل دشواری های مسیر با مشكلاتی روبرو می شدند كه تبدیل به سوژه مناسبی برای نوشتن می شد.
فعالیت ما تهیه عكس و گفت وگو با مسئولان درباره مشكلات پیش روی معلولان بود.
روزی به یكی از مسئولان بهزیستی گفتم، به نظر می رسد رسالت بهزیستی نه توانبخشی معلولان بلكه توانفرسایی آنهاست زیرا آنچنان معلولان را درگیر بوروكراسی اداری می كنند كه توان اندك آنها را هم می گیرند و بیش از آن كه مشكلی را رفع كنند بر مشكلات می افزایند.
كباری اظهارداشت: پس از سه سال با تغییر مسئولان روزنامه، گروه ما هم مانند دیگر نیروهای قراردادی از هم پاشید و از روزنامه اخراج شدیم اما طی این مدت سعی كردم تشكلی برای امور فرهنگی معلولان راه اندازی كنم اما به دلیل نداشتن سرمایه این كار نیز بی نتیجه ماند.
با انجام راهپیمایی در روز جهانی معلولان و پخش فیلم و خبر آن از رسانه ها، اعلام موجودیت كردیم اما از آنجایی كه فضای مناسب و درآمد كافی نداشتیم، مجبور شدیم این كار را رها كنیم.
كباری اضافه كرد: پس از مدتی از من دعوت شد به عنوان خانم نابینای خبرنگار به روزنامه « ایران سپید » كه ویژه نابینایان است بروم كه در حال حاضر هم بیش از پنج سال است در این روزنامه برای همنوعان نابینای خود می نویسم.
وی با این بیان كه معتقد هستم معلول باید برای تشكیل خانواده با معلول ازدواج كند، افزود: در این زمینه مطالبی هم نوشتم و نمونه های موفق را هم معرفی كردم، خود نیز با همسرم كه معلولیت دارد ازدواج كردم و حاصل آن پسری شش ساله به نام فرزاد است.
كباری و همسرش كه به دور از خانواده هایشان زندگی می كنند و زندگی موفق و پر تفاهمی دارند، گفت: تمام مشكلات و مسائل ناشی از معلولیت را به اتفاق همسرم حل می كنیم و از هیچكس نیز كمكی نمی گیریم.
وی با اشاره به این كه مسئولیت انجام امور اداری و بانكی كه نیاز به دیدن دارند، با همسرم است، افزود: آشپزی، خیاطی و نظافت منزل را من انجام می دهم و برخی امور مانند مهد بردن فرزندمان را هم مشتركا انجام می دهیم.
كباری توضیح داد: اگر كسی با چگونگی فراهم كردن شرایط و امكانات برای یك فرد نابینا آشنا باشد، دیگر داشتن یا نداشتن دو چشم تاثیری بر كیفیت یا كمیت زندگی اش نخواهد داشت علاوه بر این كه نداشتن چشم سبب تمركز بیشتر بر سایر قوا و توانائی های فرد می شود.
به باور این خبرنگار، امروزه با رشد تكنولوژی و افزایش سطح فرهنگ مردم، بانوان به خودباوری رسیده اند، در اجتماع بیش از پیش حضور فعال دارند و تلاش آنها برای احقاق حقوق انسانی و برابر خود سبب موفقیت بیشتر شده است.
كباری با بیان این كه شناخت توانائی های فرد راهی را بسوی خوداشتغالی وی می گشاید، اضافه كرد: اگر در زمینه روزنامه نگاری موفقیتی حاصل نمی شد به طور قطع به نویسندگی و تحقیق روی می َآوردم و در مرحله بعد با راه اندازی یك تولیدی به حرفه خیاطی مشغول می شدم.
وی با اشاره به این كه در سال های اخیر قوانین حمایتی برای زنان تصویب شده است، گفت: من تاكنون تاثیر تصویب این قوانین را بر بهبود وضعیت اشتغال زنان ندیده ام، زنان مایلند شرایط به گونه ای باشد كه آنها نیز از حقوق و شرایط برابر با مردان در عرصه های مختلف اجتماعی برخوردار باشند.
به گفته وی، زنی كه وظیفه خطیر مادری را برعهده دارد زمانی می تواند حضوری سازنده در اجتماع داشته باشد كه این وظیفه از سوی كارفرمایان و مسئولان به مخاطره نیفتد بدان معنا كه به خاطر مادر بودن فشار بیشتر بر وی تحمیل نشود.
كباری گفت: شایسته است برای یك زن شرایطی فراهم شود كه ضمن حضور در فعالیت های اجتماعی با فراغ خاطر نیز بتواند نقش مادری خود را به بهترین نحو ایفا كند.
به عنوان مثال بسیاری از زنان كه به صورت قراردادی در ادارات كار می كنند با باردار شدن دچار اضطراب و نگرانی می شوند كه مبادا با رفتن به مرخصی زایمان در لیست نیروهای تعدیلی قرار گیرند.
این بانوی خبرنگار در ادامه با بیان این كه امروزه زنان شاغل حضوری فعال در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند و چه بسا در برخی موارد این حضور بیش از مردان است، افزود: آنها بخصوص پس از پیروزی انقلاب به این خودباوری رسیده اند و ثابت كرده اند كه می توانند.
اجتمام(4)**1880**1478
خبرنگار نابينا و موفق كشور:اميد و خودباوري رمز موفقيتم در زندگي است
۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۸
کد خبر:
80708412
تهران- « راضيه كباري » خبرنگار موفق و نابيناي كشور رمز موفقيت هاي خود را در زندگي، داشتن اميد، خودباوري و اعتقاد به توانمندي هايش مي داند.