سینما در ایران زبان مردم است و در آمریكا زبان سیاستمداران!

تهران - ایرنا - هر چند قرن حاضر را عصر ارتباطات و فن آوری اطلاعات نامگذاری كرده اند اما اگر نبود قرن ها دادوستد نیاكان ما در امر تعاملات فرهنگی، بدون شك نامگذاری عصر حاضر توسط كارشناسان به این مهم در پس اما و اگرهای فراوانی قرار داشت.

به گزارش روز یكشنبه خبرنگار سینمایی ایرنا، بشر به عنوان اشرف مخلوقات و به سبب بهره بردن از فدیه ای به نام اندیشه از سوی خالق، از نخستین سال های تجربه حیات در این جهان اثری همواره به واسطه امر ارتباطات به تعامل با جهان اطراف خود و هم نوعانش پرداخته و این را می توان از آشناترین تصاویر ارتباط از طریق دود و یا صداهای تقلید شده از طبیعت از سوی انسان ها رصد كرد.

تاریخ قطور تكامل حیات انسان ها در زمین، مملو از صفحاتی است كه در كنار گذر و گذار آنها از عصر سنگ به آهن، ورود به تجربه زیستی كلونی وار و مزمزه كردن زندگی شبه مدنی تا رسیدن به جوامع روستایی و سپس شهرنشینی و آغاز عصر صنعتی شدن و توسعه تمدن، همه و همه در یك امر مشترك است و آن مساله ارتباط میان اشرف مخلوقات است.

نكته جالب در مساله ارتباط انسان ها در سیر تاریخ تكوین تمدن، مبانی تصویری است؛ حتی خلق نخستین تجربه های زیستی انسان های پیشین در امر نوشتن از خط میخی (ایرانی ها) گرفته تا هیروگلیف (مصری ها)، همه و همه بر نشان های تصویری صحه می گذارند و موكد این نكته هستند كه زبان تصویر، به عنوان ركن ركین دامنه ارتباطات و تبادل اطلاعات بشر بی توجه به شكل زندگی، نوع آیین ها، حتی زبان و فرهنگ های آنها به شمار می رفته است.

نكته ای كه در این میان ذهن دانشمندان و اندیشه گران علوم انسان شناسی و جامعه شناسی را به خود مشغول كرده بر این اصل استوار است كه انسان به چه دلیل و سببی، ابزار اطلاعاتی و ارتباطی خود را بر تصویر بنیان گذاشته است؟

هر چند هنوز پاسخی در خور، متقن و مورد پذیرش همه منتقدان و كارشناسان در این بحث یافت نشده؛ اما دو اصل تقلید انسان از طبیعت و الگو برداری وی از آیین ها، خرده فرهنگ ها و فرهنگ های جوامع تمدن ساز باعث شده تا انسان ها در مساله ارتباط گیری بر اصل تصویرسازی و تصویرگری متحد القول باشند.

حتی مرور تاریخ هنر جهان نیز ثابت می كند كه نخستین آثار به جای مانده از انسان های غارنشین تا مدرن ترین تولیدات فرهنگی انسان های قرن بیستم، بر اصل روایت تصویری روزگار خود، حرف و مسلكی مشترك دارند و امروز نیز با درنگ در شناخت فراگیرترین هنر ارتباطی انسان ها، تنها می توان به یك واژه و آن هنر تصویر (نقاشی، عكاسی و گرافیك) و شكل متعالی آنها، یعنی تصویر متحرك (سینما) رسید و بس!

فراگیری و جهان گیری هنر سینما نیز در طی تاریخ اثبات می كند، كه این هنر تنها محصول ذهن خلاقه انسان ارتباط گر است كه در كمترین بازه تاریخی (از 1895 به عنوان سال اختراع سینما) تا امروز، توانسته فاتح تمامی كشورها و فرهنگ ها شود و دامنه فعالیت آن تمامی هستی آدمی را تسخیر كند.

حال در این میان، كشورها به فراخور دریافت هنرمندان خود از هنر سینما و همچنین ارتباط فرهنگی غنی و عمیق شان با تاریخ تمدن، در ارائه تصاویر سینمایی در قالب فیلم های سینمایی، رتبه های متفاوتی را به دست آورده اند و در یك تقسیم بندی كلی به كشورهای صاحب سینما (كشورهای تولید كننده و خالق در عرصه آثار سینمایی) وكشورهای فاقد سینما (كشورهایی كه تنها به تقلید از كشورهای صاحب سینما دست به تولید آثار این هنر می زنند) رده بندی می شوند.

كشور ما نیز به واسطه جایگاه رفیع فرهنگی آن در تولد 15 سالگی سینما، نخستین تجربه حضور دوربین و تولید اثر سینمایی را در كارنامه خود دارد و سابقه 105 ساله آن در بحث تولید آثار سینمایی نشان می دهد، ایران به گروه كشورهای صاحب سینما و سینماگران خلاق و هنرمند این عرصه تعلق دارد و گواه این ادعا تولید سالانه بیش از هفتاد فیلم در كشور در طی یك سال و تصاحب بیش از 300 جایزه بین المللی از جشنواره های معتبر سینمایی طی همین بازه زمانی در سراسر جهان است.

بی اغراق می توان مدعی بود كه قله ای از رویدادهای سینمایی در جهان وجود نداشته كه به دست سینماگران ایرانی و آثار متفاوت آنها فتح نشده باشد و بر همین اساس است كه وقتی در هر محفل هنری و سینمایی، صحبت از هنر هفتم ایران به میان می آید، همواره تحسین و احترام دیگران را با خود به همراه داشته است.

برگزاری جشنواره بین المللی فیلم فجر در كنار تمامی محسنات و البته برخی آسیب های آن، در معرفی داشته های سینمایی ایران و هنرمندان سینماگر كشورمان به جهان نقش تعیین كننده ای داشته و بی اغراق می توان اذعان داشت كه سهم بالایی از درخشش و جایگاه سینمای امروز ایران در جهان به واسطه برگزاری مستمر این رخداد در طی 33 سال گذشته است.

برگزاری سی و سومین جشنواره بین المللی فجر كه در دو بخش ملی و بین المللی به شكل مجزا برگزار شد، تجربه نوینی از شیوه اجرای این رویداد سینمایی بود كه حداقل به سبب برگزاری بخش بین الملل آن در اردیبهشت ماه سال جاری (1394)، در خلال روزهای خلوت تقویم رویدادهای سینمایی جهان باعث گردهمایی جمعی از بزرگان هنر هفتم جهان در ایران شد كه همین حضور آنها، كارگاه ها و سخنان شان با سینماگران ایرانی، در حقیقت كلید موفقیت این رخداد در گام سی و سوم آن به شمار می رود.

در میان میهمانان حاضر در این رویداد، حضور خانم «جاستین باردا» پژوهشگر، فیلمساز و مدیر بخش فیلم‌ های خاورمیانه و شمال آفریقای جشنواره بین المللی معتبر و شناخته شده سیاتل كه محور آن بر آثار بدنه سینمای مستقل كشورهای جهان به ویژه تولید آثار مستند (مستند های داستانی، اجتماعی، جنگ، طبیعت و ...) استوار است؛ حضوری مغتنم و ارزشمند بود و به همین بهانه طی گفت و گویی اختصاصی با وی، از نظرات و آرای این فعال بین المللی در عرصه سینما درباره جریان سینمای مستقل، سینمای اندیشه محور در مقابل سینمای هالیوو، سینمای ایران، جایگاه آن در جهان و فراز و فرودهای این هنر در كشورمان پرسیدیم.

حاصل این گپ و گفت اختصاصی با مدیر بخش فیلم‌ های خاورمیانه و شمال آفریقای جشنواره بین المللی سیاتل در ادامه از خاطر شما می گذرد.



** س: خانم باردا، اجازه بدهید گفت و گو را با یك بحث كلی آغاز كنیم و آنكه سینمای مستقل به چه معنا است؟ با توجه به آنكه جریان تولید آثار سینمای مستقل در آمریكا آغاز شد آیا معیار آن در ایالات متحده با دیگر نقاط جهان متفاوت است؟



- آنچه كه تجربیات و دانش من می گوید به این مساله باز می گردد كه در مفهوم كلی جریان سینمای مستقل، هیچ تفاوتی بین آمریكا و دیگر كشورهای جهان وجود ندارد و حتی با وجود آنكه جریان تولید آثار سینمای مستقل در میانه دهه 60 میلادی از آمریكا آغاز شد اما كشورهای متعددی از جمله ایتالیا، فرانسه، لهستان و البته ایران توانستند در این بحث پیشروتر از سینماگران آمریكایی حركت كنند.

در یك تعریف كلان، سینمای مستقل، جریانی است كه توسط برخی سینماگران نواندیش در پاسخ به جریان غالب آثار سینمای گیشه (سینمای بدنه) در جهان راه افتاد و ریشه آن نیز در بحث های زیبایی شناسانه و آرای فیلسوفان مدرن شكل گرفت.

در حقیقت وقتی نگاه هنری و توجه به الگوهای زیبایی شناسانه در تولید آثار سینمایی جای خود را به داستان های تكراری و عامیانه از یك سو و تزریق پول های هنگفت برای تولید آثار تجملاتی در ظاهر داد، عده ای از نظریه پردازان، منتقدان هنری و فیلسوفان قرن بیستم با انتقاد از كاسته شدن از مبانی هنری و بصری آثار سینمایی، جریان شكل گیری سینمای مستقل را در جهان پایه گذاری كردند.

به هر حال با مطرح شدن نظریه های هنری همواره پیروانی نیز در این مسیر به عملی ساختن آن نظریه ها می پردازند و با حضور تعدادی از سینماگران متفكر و آشنا به علم و هنر سینما به شكل توامان و تاكید بر بازتاب زبان و جلوه هنری و زیبایی شناسانه در برابر آثار پرخرج و عامیانه و سطحی هالیوود، جریان سینمای مستقل آمریكا (كه به آن مكتب سینمای نیویروك در برابر سینمای هالیوود در لس آنجلس نیز می گویند) شكل گرفت.

در حقیقت پرهیز سینماگران و استودیوهای فیلمسازی از هزینه های هنگفت و توجه به داستان و عناصر زیبایی شناسانه و تفكرانگیز در آثار سینمایی به خلق جریان سینمای مستقل ختم شد كه به سرعت این موج در جهان گسترش یافت و در بین اغلب كشورهای صاحب سینما در برابر سینمای بدنه شاهد شكل گیری گروه جدیدی از آثار سینمایی و سینماگرانی به عنوان فعالان سینمای مستقل بودیم.



** س: در صحبت هایتان به این نكته اشاره كردید كه جریان سینمای مستقل با آنكه از آمریكا آغاز شد اما برخی كشورهای اروپایی و همچنین ایران در تولیدات سینمای مستقل پیش رو تر بودند... منظور شما از پیش رو بودن چیست؟



- ببینید، پاسخ بسیار ساده است... سینمای مستقل نیویورك، از بطن سینمای عظیم و پرهزینه هالیوود بیرون آمد و به هر حال برای ادامه حیات خود مجبور بودن به برخی از شاخصه های سینمای تجاری وفارار باشد؛ چرا كه تماشاگر آمریكایی با فرهنگ هالیوود، قصه گویی آن و صحنه های اغراق شده و عظیم آن با سینما آشنا شده و تربیت یافته بود و در پیش گرفتن مسیر متفاوتی از این اصول توسط سینماگران مستقل در آمریكا در حقیقت به جریانی بدل می شد كه محكوم به شكست بود.

برای همین سینماگران مستقل آمریكا در كنار تاكید بر عناصر زیبایی شناسانه، هنری و نگرش های تامل برانگیز و اندیشه مدار ناچار بودند بخشی از فرهنگ سینمای هالیوود را نیز برای فروش و بقا در بازار سینمای آمریكا حفظ كنند.

اما در اروپا و یا ایران، مساله متفاوت است. به هر حال آمریكا سابقه و پیشینه فرهنگی به مراتب كمتری از برخی كشورهای اروپایی مانند فرانسه یا ایتالیا دارد و البته در برابر فرهنگ عمیق و كهن ایران، كشوری بسیار جدید به شمار می رود؛ برای همین رجعت از سینمای تجاری به سمت سینمای اندیشه گرا و زیبایی شناس در این كشورها بسیار راحت تر بود.

در ایران درست است كه بخش مهمی از اقتصاد سینما توسط دولت تامین می شود اما با ورود بخش خصوصی، تهیه كنندگان شخصی و یا دفاتر كوچك فیلمسازی و همچنین بحث مشاركت میان دولت و بخش خصوصی، گذار از سینمای بدنه به سمت سینمای نواندیش بسیار راحت تر بود و از همه مهمتر آنكه به سبب پیشینه فرهنگی در ایران، مردم در ارتباط گیری با هر دو نوع سینما (سینمای بدنه و سینمای هنری) مانعی نداشتند.

در حقیقت حمایت مردم از هر دو نوع آثار سینمایی، بقا و دوام این جریان هنری را برای سرمایه گذاران و فعالان در این عرصه بسیار راحت تر كرده است. خیلی ساده باید گفت كه در آمریكا برای ماندن در سینما، جنگ بقا وجود دارد. (می خندد) ...

در حالی كه در ایران این گونه نیست. سینماگران مستقل در ایران می دانند كه تماشاگران خود را دارند و میزان استقبال آنها از فیلم های تجربی و متكی بر اصول هنری و زیبایی شناسانه می تواند تضمین كننده بازگشت سرمایه باشد و البته در این میان نیز برخی حمایت های دولتی وجود دارد؛ این درحالی است كه به هیچ وجه چنین فرهنگی در آمریكا نه در بین مردم، نه در میان فیلمسازان و نه حتی بین حامیان دولتی وجود ندارد.



** س: در آمریكا هم دولت از سینما حمایت می كند؟ چیزی كه ما شنیده ایم بر اقتصاد متكی بر گیشه و سرمایه های شخصی افراد در تولیدات سینمای آمریكا مربوط می شود.



- ببینید منظور شما از حمایت با نگاه من از متفاوت است. همین اساس تفاوت است كه سینمای ایران را از سینمای آمریكا جدا می كند. موفقیت سینمای ایران در جهان به این مساله باز می گردد كه این هنر در كشور شما متعلق به مردم و جامعه است و در حقیقت خواسته ها، نگرش و مطالبه های آنها را در جامعه با زبان هنری بیان می كند.

در حالی كه سینما در امریكا - سینمای هالیوود - نه تنها زبان مردم نیست كه در اختیار سیاستمداران است. در حقیقت خواسته ها، تفكرات و نگرش های آنها از طریق كمپانی های هالیوودی و در قالب فیلم های پرهزینه به آثار سینمای بدل می شوند كه خوشبختانه یا متاسفانه در جهان هم با استقبال بالایی از سوی مردم مواجه می شود.

البته لایه های تفكرات سیاستمداران و تئوری پردازان سیاسی آمریكا در آثار سینمایی آنچنان با متن داستان ها، شخصیت ها و حوادث فیلم ها مخلوط می شود كه مخاطبان عادی، غرق در جذابیت و صحنه های عظیم ماشین سینمای هالیوود می شوند و بدون توجه به آن مفاهیم تنیده شده در داستان به تماشای فیلم می نشینند؛ اما در ادامه و با مرور و تحلیل فیلم به نتایجی می رسند كه سیاستمداران به وسیله فیلمنامه نویسان، كارگردانان، بازیگران و كمپانی های هالیوودی در صدد تزریق آن افكار به مردم هستند.

اگر سینما در كشوری مانند ایران یا برخی كشورهای اروپایی توسط دولت حمایت می شود، این آزادی را دارد كه به داستان گویی هنرمندان خود و سینماگران وابسته باشد و دستوری از طرف دولتمردان و سیاستمدران به سینماگران داده نمی شود كه به خاطر حمایت از یك فیلم، داستان و ماهیت آن اثر سینمایی در مسیر خواسته آنها و متفاوت با خالقان آن اثر قرار گیرد.

از سوی دیگر مردم ایران یا كشورهای اروپایی به واسطه پیشینه فرهنگی و جایگاه تفكر در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی شان می توانند به خوبی خط های اصلی و یا دیكته و سفارش شده به آثار سینمایی را تشخیص دهند و در ادامه این آزادی را دارند كه موضع خود را در حمایت مادی و خرید بلیت آن فیلم مشخص كنند.



** س: خب بازگردیم به جشنواره فیلم فجر و سینمای ایران... البته از صحبت های تان متوجه شدم كه شما علاقه مند به سینمای هنری و تجربی ایران هستید و كمتر جریان سینمای بدنه ایران را پیگیری می كنید...



- من عاشق سینمای ایران هستم! به اعتقاد من، به عنوان یك مخاطب حرفه ای، چندان تفاوتی میان سینمای بدنه و جریان سینمای مستقل در ایران وجود ندارد.

شما فیلم «درباره الی» یا «جدایی» (فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی در اكرن بین المللی با نام جدایی به اكران رسید) را متعلق به سینمای بدنه می دانید یا مستقل؟... هر دو این فیلم ها با بودجه كم و با فروش بسیار بالا در ایران و البته در جهان مواجه شدند. یا فلیم «ماهی و گربه» كه به اعتقاد من اوج خلاقیت تلفیق ژانرهای (گونه های) سینمایی جهان با نگاه هنرمندانه ایرانی بود.

سینمای آقای كیارستمی امروز دیگر متعلق به ایران نیست و به لحن سینمای جهانی بدل شده است. من با مرور سیر تحول سینمای ایران حتی دریافتم كه مردم به عنوان مخاطبان اصلی این هنر در مواردی به جریان متعدد سینمای كمدی در ایران انتقاد داشتند و همین انتقاد باعث شد تا شكل تولید این آثار در ایران تغییر پیدا كند.

با حضورم در جشنواره بین المللی فیلم فجر دیدم (متوجه شدم) كه حتی شما گروه سینمایی به نام سینمای هنر و تجربه دارید... می دانید چنین گروه هایی در سینمای آمریكا وجود ندارد... اكران فیلم ها طی چهار، پنج یا شش ماه در سینماهای آمریكا وقتی از كف فروش پایین تر می آید بی معنی است.

در آمریكا فروش و پول حرف اول را می زند، حتی در مورد فیلم های جریان مستقل؛ اما در ایران با اختصاص سانس های مختلف به یك فیلم از جریان تجربه گرا حمایت می شود، تا حدی كه یك فیلم تجربه گرا و نواندیش اجازه شش ماه اكران را به دست می آورد.



** س: نقطه قوت و ضعف آثار سینمای ایران را در چه نكاتی می بینید؟



- نقطه قوت آثار سینمایی ایران فراوان است و درخشش بی شمار فیلم های ایرانی در جشنواره های جهانی اثبات كننده نقاط قوت سینمای ایران است. اما چیزی كه در جشنواره فیلم فجر بسیار من را شگفت زده كرد، بخش های مختلف این جشنواره بود.

شما در بخش بین الملل از آثار بلند و حرفه ای سینما تا آثار مستند و همچنین فیلم های تجربه گرا در بخش های مختلف میزبانی می كنید و به داوری آنها می پردازید و نكته درخشان آن هم در این مساله است كه تمامی این فیلم ها طرفداران خود را دارد و مخاطبان با توجه به علاقه شان به تهیه بلیت این فیلم ها می پردازند و آنها را در سالن های سینمای می بینند.

ما در جشنواره فیلم سیاتل، توانایی چنین كاری را نداریم. بخش های جشنواره ما بسیار محدود است و با وجود خواست سینماگران و فعالان هنر هفتم در امریكا ما نمی تونیم بخشی مانند فیلم های تجربه گرا در جشنواره سیاتل قرار دهیم؛ نه به خاطر آنكه اثری در این گونه وجود ندارد یا به دست ما نمی رسد، مشكل آنجا است كه ما نمی توانیم مانند جشنواره فیلم فجر مخاطبان آنها را به سالن سینما دعوت كنیم و آنها با خرید بلیت به جریان برگزاری جشنواره كمك كنند.

در بحث آسیب ها دوست دارم به نكته ای اشاره كنم كه آن را به مسئولان بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر هم گفتم.

به آنها گفتم كه ایران كارنامه خوبی در سینما دارد و سینماگران آن نیز به سبب دانش گسترده و نگاه متفاوت شان، توانایی تولید آثار درخشانی را دارند؛ اما نكته ای كه طی یك دهه اخیر به جریان مهی در سینمای جهان بدل شده است در آثار سینمای ایران بازتابی نداشته و آن مساله تلفیق ژانرهای (گونه های) سینمایی در تولید یك اثر است.

من وقتی برای نخستین بار به تماشای فیلم «ماهی و گربه» نشستم از تلفیق ژانر وحشت، ژانر ملودرام و شیوه روایت سوررئالیستی در ساخت این اثر حیرت كردم. نكته مهم آن بود كه فضای فیلم و اتمسفر آن كاملا ایرانی بود و با فرهنگ ایرانی همخوانی داشت؛ اما نمونه این دست از فیلم ها در تولیدات سینمایی ایران بسیار كم هستند. در حالی كه این فیلم نشان داد ایران با سرمایه گذاری در این بخش می تواند حتی بخشی از بار فیلم های جهانی را به خود اختصاص دهد.



** س: به عنوان سوال پایانی اجازه دهید این بحث را مطرح كنم كه می دانیم جشنواره بین المللی فیلم سیاتل گروه تخصصی خود در انتخاب فیلم ها از كشورهای مختلف برای حضور در این جشنواه را دارد؛ اما ملاك این گروه از دیدگاه شما كه مدیر بخش انتخاب فیلم‌ های خاورمیانه و شمال آفریقای آن هستید به چه نكاتی باز می گردد؟



- ببینید، هر جشنواره قوانین، مقررات و رویكردهای خود را دارد و جشنواه فیلم سیاتل نیز علاه بر آنكه حامی فیلم های جریان مستقل در جهان است بر اصل كیفیت، نگاه متفاوت به مسائل اجتماعی با رویكرد جهانی، نوآوری در تولید آثار سینمایی، كیفیت و سطح استاندارهای جهانی فیلم ها و همچنین زبان فراگیر و جهانشمول لحن فیلم ها در ارتباط گیری با هر مخاطبی از فرهنگ و زبان های مختلف از مهمترین معیارهای ما برای انتخاب آثار سینمایی است و طبق جدول نیز هر ساله دو فیلم از ایران كه بیشتر آثار مستند هستند در این جشنواره حضور دارند.

البته طی سالیان اخیر همواره بخشی از جوایز فیلم سیاتل توسط آثار سینمایی ایران و سینماگران آن كسب شده و این مساله به یك سنت در جشنواره سیاتل بدل شده است. ( می خندد)

فراهنگ**9266**1601**
۰ نفر