در ادامه اين گزارش مي خوانيم: شكل جديد ميدان وليعصر كه «پلازاي وليعصر» نامگذاري شده، گذشته از واكنش شهروندان در شبكههاي مجازي كه بر «انتقاد نسبت به محو شدن نماد خاطرهانگيز ميدان و قابل رويت نبودن جزئيات سازه وسط ميدان از تراز خيابان» تاكيد دارد، انتقاد كارشناسان نسبت به «غفلت از ايجاد پيادهراههاي سرزنده» را در پي داشته است.
بررسي نظرات جمعي از شهرسازان، معماران و استادان دانشگاه درباره رويكرد مديريت شهري در توسعه معابر پيادهرو حاكي است در تهران حركت سواره بر حركت پياده ارجحيت دارد و حتي در پروژههايي كه با هدف ايجاد بستر گذر عابران پياده طراحي ميشود نيز تقدم با سوارهها است به نحوي كه تراز همسطح به نفع خودروها از شهروندان پياده تخليه ميشود و آنها براي تردد ايمن ناچار هستند از معابر احداث شده در تراز زيرسطحي استفاده كنند.
در ادبيات شهرسازي «پلازا» به مجموعهاي اطلاق ميشود كه حاوي فضاي باز بوده و عنصر «پياده» نسبت به عنصر «سواره» در آن غلبه داشته باشد تا به محل مناسبي براي حضور شهروندان تبديل شود. چنين فضايي قطعا بايد به مبلمان شهري مجهز شود و ميتواند حاوي مركز خريد يا واحدهاي تجاري و تفريحي كوچكمقياس متناسب با نياز شهروندان باشد.
اما پروژه موسوم به پلازاي ميدان وليعصر(عج) با مختصات متفاوتي ساخته شده به نحوي كه در آن تراز منفي يك ميدان به عبور عابران پياده اختصاص يافته و تراز همسطح براي خودروها سبكسازي شده است. اگرچه فراهم كردن دسترسي به چهار سوي ميدان وليعصر (عج) در فضاي زيرسطحي، با هدف ارتقاي ايمني عابراني پياده صورت گرفته است اما گروهي از شهرسازان و معماران اعتقاد دارند اين مدل كه مسير عابران به زير زمين منتقل شود و خودروها در تراز همسطح تردد كنند، رابطه مطلوب ميان شهر و شهروندان را كمرنگ ميكند. به اعتقاد اين كارشناسان، رويكرد مديريت شهري در طرحهاي ساماندهي ميادين شهري بايد تقدم عابران نسبت به خودروها و حفظ كاركرد اصلي ميادين باشد؛ كمااينكه تجربه سنگفرش ميدان حسنآباد به منظور حفظ اصالت منظر شهري تاريخي اين ميدان يكي از تجربيات نسبتا موفق شهرداري در اين زمينه است.
پلازاي واقعي از منظر استادان معماري، يك فضاي فراخ شهري براي تعامل شهروندان با يكديگر است كه تركيبي از كاربريهاي مختلف نظير واحدهاي تجاري، كافهها و اماكني براي گذران جمعي وقت را نيز در خود جاي داده است. اما آنچه اكنون در ميدان وليعصر (عج) اجرا شده ظاهرا از اين تعريف قدري فاصله دارد و به يك «زيرگذر عابر پياده» نزديكتر است.
اين در حالي است كه شهروندان در پروژههايي با كاركرد پلازا نبايد حس حضور در زيرزمين پيدا كنند و افرادي كه در تراز همسطح حضور دارند نيز بايد بتوانند با فضاي زيرسطحي به شكل مطلوبي ارتباط برقرار كنند. باز بودن تراز منفي يك اگرچه اقدام مثبتي به منظور برقراري رابطه مطلوب تراز صفر و منفي يك به شمار ميرود اما طراحي اين پروژه به شكلي است كه گويا شهروندان در تراز همسطح صرفا قرار است ديوار ببينند و نمايي از فضاي طراحي شده در دل زمين براي آنها مشهود نيست. از منظر استادان معماري و شهرسازي، پيام غيرمستقيم پروژه پلازاي وليعصر (عج) اين است كه طراحي شهر به نفع خودروها و سوارهها صورت گرفته و عابران سهم زيادي از آن ندارند.
در متون علمي شهرسازي بر ويژگي «اجتماعيپذير بودن» ميادين نيز تاكيد و كاركرد تسهيل گردهمايي شهروندان را براي ميادين قائل شده است. اين در حالي است كه نظام شهرسازي كنوني كه از سوي مديريت شهري بر پايتخت حاكم شده، اساسا «عبور» را به «گذر» ترجيح ميدهد. در اين تعبير از عبور به منزله حركت سريع به مدد وسايل نقليه مدرن ياد شده و در مقابل «گذر» به معناي حركت آرام در مقياس انساني است كه در آن امكان تعامل فرد به فرد و ارتباط چهره به چهره شهروندان محقق ميشود. نفس پروژه پلازاي ميدان وليعصر(عج) نيز كه اخيرا شهرداري عنوان فرانسوي آن را با واژه «ايوان انتظار» معادلسازي كرده است، عبور را بر گذر مقدم شمرده است.
به گزارش «دنياي اقتصاد»، پيادهراه به منزله ابزاري براي تقويت حيات اجتماعي، شادابي، پويايي و سرزندگي شهروندان محسوب ميشود و به همين خاطر از شاخصهاي شهر مطلوب به شمار ميرود. پيادهراهها بايد جاذب و سرزنده باشند و از اين رو ميتوان با ايدههايي نظير اجراي موسيقي محلي اين ويژگيها را در آنها فراهم كرد. برپايي نمايشگاههاي كوچكمقياس و خياباني هم از ديگر ايدههايي است كه در صورت عملي شدن ميتواند بر جاذبه پيادهراهها بيفزايد.
تجهيز پيادهراه به اين قبيل امكانات فضايي ايجاد ميكند كه در آن فرصت شكوفايي و حركت در جهت تحقق شهر شاد و سرزنده براي شهروندان فراهم خواهد بود. از سوي ديگر ايجاد شرايط مناسب براي تردد عابران پياده بهترين شكل گذران اوقات فراغت در پايتخت كه شهري است متراكم با شهرونداني كه زمان فراغت محدودي دارند، به شمار ميآيد.
در سالهاي اخير از مسيرهاي پيادهرو و خطوط ويژه دوچرخه بهعنوان يكي از شاخصهاي توسعهيافتگي شهرها ياد ميشود. ساخت اين مسيرها به دنبال اتخاذ رويكرد اصالت دادن به عابران پياده به جاي خودروها در شهرهاي توسعه يافته از سوي مديران شهري به اولويت اصلي شهرهاي امروزي تبديل شده است. ادارهكنندگان ابرشهرهاي پيشرفته جهان اعتقاد دارند قرار نيست به خودروها سرويس بدهند بلكه وظيفه آنها خدمترساني به شهروندان است. اين نگاه سبب شده كه هر كجا توسعه معابر سوارهرو ضرورت نداشته باشد، با احداث مسيرهاي ويژه دوچرخه و عبور پياده، امكان لازم تردد غيرموتوري و امن در شهر را براي شهروندان فراهم كنند.
مديريت شهري نيز تجربه تبديل خيابان 15خرداد در مجاورت بازار تهران به پيادهراه را در كارنامه دهه 80 خود دارد اما تقريبا در دهه 90 اين مشي فكري به محاق رفت و توسعه معابر بزرگراهي براي سرويس دادن به خودروسواران به تمام دل مشغولي مديريت شهري تهران تبديل شد. به اين ترتيب سبكسازي سطح شهر به نفع عابران پياده عملا متوقف شد.
از سوي ديگر پيادهراهها، فضاي مناسبي براي تعامل اجتماعي ايجاد ميكند؛ چرا كه آزادي عمل انسان پياده براي توقف، مكث و تماس مستقيم با ديگران بسيار زياد است. وجود اين آزادي حركت براي عابران پياده در فضاهاي شهري نشانه رشد انسانمدار شهر است و مهمتر اينكه ميتوان ادعا كرد وجود پيادهراههاي جاذب جمعيت و شكلدهنده تعامل اجتماعي، حاكي از تمدن و مدنيت و نيز تقويتكننده هويت هر شهر است. اما در سالهاي اخير پروژههاي شهري در ميادين و چهارراههاي مهم پايتخت عمدتا بر خلاف رويكرد عمومي دنيا به نفع سوارهها و به شكل حصر پيادهها در فضاهاي زيرسطحي اجرا شده است.
پروژه زيرگذر چهارراه وليعصر(عج) يكي از همين پروژهها بود كه سال 92 افتتاح شد كه در قالب آن فضاي روسطحي از عابران خالي شد و آنها براي دسترسي به اضلاع مختلف اين چهارراه، ناچار هستند از راهروهاي تنگ و باريك زيرگذري عبور كنند كه صرفا فضاي عبور به شمار ميآيد و با توجه به حجم انبوه كاربران زيرگذر، امكان توقف و تعامل در آنجا به كلي از شهروندان سلب شده است.
اخيرا روزشمار پروژهاي موسوم به پلازاي ميدان وليعصر(عج) نيز يك رقمي شده و قرار است در چند روز باقي مانده از سال جاري، شكل جديد اين ميدان بزرگ و خاطرهانگيز در مركز شهر براي عموم مردم رونمايي شود و شهرداري تهران در چند روز گذشته به جاي واژه پلازا كه ريشه فرانسوي دارد، در پوسترهاي معرفي پروژه از كلمه «ايوان انتظار» بهعنوان معادل استفاده ميكند.
محمدمهدي صفايي، عضو هيات علمي دانشكده هنر و معماري دانشگاه آزاد اسلامي با تاكيد بر اينكه طي چند سال اخير طراحان پروژههاي شهري عمدتا منافع خودروها و خودروسواران را در اولويت قرار دادهاند به «دنياي اقتصاد» گفت: به نظر ميرسد ديدگاه مديريت شهري اين است كه عابران براي برخورداري از ايمني به زير سطح بروند و فضاي روسطحي براي تردد خودروها باز شود. در نگاه اول شايد ترافيك روان اولين نتيجه ملموس اجراي اين پروژهها باشد اما رابطه مطلوب ميان شهر و شهروندان را به تدريج كمرنگ ميكند.
وي با بيان اينكه تجربه شهرهاي بزرگ دنيا كاملا برخلاف چيزي است كه مديريت شهري تهران اكنون آن را دنبال ميكند، توضيح داد: اخيرا در كنفرانس فضاهاي زيرسطحي سنپترزبورگ، پروژهاي در مادريد كه سطح وسيعي از معبر تردد خودروها را به نفع پيادهها خالي كرده بود، مورد توجه همه شركتكنندگان قرار گرفت و بهعنوان رويكرد صحيح معرفي شد. اين در حالي است كه اغلب پروژههاي مديريت شهري تهران در سالهاي اخير با رويكرد خالي كردن معابر از پيادهها به نفع تردد روان خودروها بوده است.
**اصالت دادن به خودروها به جاي عابران
صفايي با اشاره به اينكه رويكرد غلط اصالت دادن به خودروها به جاي عابران در پروژه زيرگذر چهارراه وليعصر (عج) نيز وجود داشته است، گفت: اكنون همين رويكرد در اجراي پروژهاي موسوم به پلازا در ميدان وليعصر(عج) نيز مشهود است و فضاي ميدان به نوعي زيرگذر براي جداسازي تراز عبور پيادهها و سوارهها طراحي شده است. اين موضوع فينفسه اشكالي ندارد اما زماني سوالبرانگيز ميشود كه باز هم تراز زيرسطحي به عابران اختصاص يافته تا تردد خودروها تسهيل شود.
وي در عين حال با تاكيد بر اينكه بهرهگيري از فضاهاي زيرسطحي براي سامان دادن به تردد در شهر، يك ناگزيري براي تهران محسوب ميشود و پايتخت تنها با توسعه زيرسطحي نجات پيدا ميكند، گفت: با وجود اين توسعه زيرسطحي در وهله اول بايد با هدف انتقال بخشي از شبكه حملونقلي به زير زمين و آزادسازي تراز همسطح براي تردد و اجتماع عابران پياده دنبال شود. پس از آن نيز با توسعه كاربريهاي زيرسطحي و فراهم كردن مجموعههاي تجاري، پاركينگ، تفريحي و خدماتي در فضاهاي زيرسطحي، بخشي از تقاضاي سفر روي زمين را از اين طريق به زير زمين منتقل كنيم. با انتقال بخشي از ترافيك و توسعه كاربريها در زير زمين، فضاي روسطحي شهر براي فعاليتهاي روزمره سبكسازي ميشود.
اين كارشناس شهرسازي معتقد است نسخه استفاده بهينه از فضاهاي زيرسطحي در بسياري از شهرهاي متراكم جهان جواب داده و در تهران نيز قطعا پاسخگوي نياز كنوني خواهد بود. بنابراين نيازي نيست مسير طي شده را دوباره طي كنيم و اصطلاحا چرخ را از نو اختراع كنيم. اما به نظر ميرسد مديريت شهري شكل وارونه اين نسخه را فهم كرده و اجرا ميكند.
صفايي درخصوص پلازاي ميدان وليعصر(عج) نيز كه قبلا در جريان چند و چون اجراي آن نبود اما به درخواست «دنياي اقتصاد» از اين پروژه بازديد كرد، اينطور توضيح داد: شايد بهتر است از اسامي و عناوين عبور كنيم. اما آنچه روشن است اينكه اگر محدوده ميدان وليعصر(عج) به يك فضاي شهري فراخ براي تعامل شهروندان با يكديگر كه تركيبي از كاربريهاي مختلف نظير واحدهاي تجاري و كافهها و اماكني براي گذران جمعي وقت را نيز در خود جاي داده است، تبديل ميشد، به تعريف پلازا نزديكتر بود. اما آنچه اكنون اجرا شده ظاهرا از اين تعريف نيز قدري فاصله دارد و به يك زيرگذر نزديكتر است.
هر چند مديران شهرداري تهران اعتقاد دارند اجراي اين پروژه در ميدان وليعصر(عج) جاذبه استفاده از مترو در اين نقطه را نيز افزايش ميدهد، اما صفايي با اشاره به اينكه ميادين بزرگ گزينههاي مناسبي براي اجراي پروژههاي تجاري و چندمنظوره مبتني بر رويكرد توسعه مبتني بر حملونقل عمومي (T. O. D) هستند، افزود: شهرداري تهران ميتوانست براي اينكه جاذبه استفاده از مترو را افزايش دهد، در اين ميدان يك پروژه T. O. D اجرا كند. اما به هر دليل كه تصميم گرفته اين پروژه موسوم به پلازا را اجرا كند، بايد به اين نكته توجه كند كه برقراري ارتباط ميان فضاي روسطحي و زيرسطحي بسيار مهم است.
اين عضو هيات علمي دانشكده هنرومعماري دانشگاه آزاد اسلامي ادامه داد: در فضاي زيرسطحي محدوده ميدان شيخ بهايي بازارچهاي وجود دارد كه سالها است نتوانسته يك ارتباط منطقي با فضاي روسطحي برقرار كند. علت اين است كه فضاهاي زيرسطحي ويژه عابران پياده بايد به يك شكاف يا شيب معكوس مجهز باشد تا امكان ايجاد ارتباط با تراز همسطح وجود داشته باشد. احتمالا بخشي از رويكرد مديريت شهري اين بوده كه چنين ارتباطي برقرار شود.
اما ظاهرا قرار است شهروندان در تراز همسطح فقط ديوار ببينند و به اين ترتيب دركي از آنچه زير پاي آنها وجود دارد به دست نميآورند؛ اين فضا در صورتي به استاندارد فضاهاي مشابه نزديك ميشود كه ارتباط تراز صفر و منفي يك بهطور كامل برقرار شود و شهروندان فاصلهاي ميان تراز همسطح با زير زمين حس نكنند و به هيچ وجه احساس حضور در زير زمين به آنها دست ندهد.
به گزارش «دنياي اقتصاد»، هدايت عابران پياده به فضاهاي زيرسطحي كه صرفا محل گذر هستند و فضاي مناسبي براي توقف به شمار نميروند، شايد به تامين ايمني آنها در برابر سوانح ترافيكي كمك كند، اما قطعا به ضرر تعامل آنها محسوب ميشود و با كاركرد اصلي شهرها كه برقراري مدلي از تعامل سازنده ميان شهروندان بوده، مغايرت دارد.
حميده امكچي، مدير گروه مطالعاتي مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران معتقد است در تهران حركت سواره به حركت پياده اولويت يافته و حتي در برخي از معابري كه با علائم شهري مختص حركت عابر پياده معرفي شده، حركت وسايل نقليه نيز مجاز شمرده ميشود و با بيپروايي عبور خودروها، معابر پيادهرو از امنيت لازم تهي شدهاند.
امكچي در گفتوگو با «دنياياقتصاد»، با اشاره به اينكه پديده مذكور بر كليه روابط زندگي جمعي در شهرها اثر گذاشته و خود را بر آن تحميل كرده است، گفت: رفتار مديريت شهري مبني بر هدايت عابران به زير زمين، عملا اين پيام را به شهروندان انتقال ميدهد كه شهر را براي حركت سواره و خودروها طراحي كرده و ساختهاند. در اين شرايط چندان نبايد تعجب كرد كه ميادين شهرمان را صرفا براي عبور مركبها و توسنهاي سريعالعبور به نحوي بازسازي كردهاند كه روح مورد انتظار از ميادين، ميدانچهها يا آلورا، پلازا، فروم يا هر آنچه آن را بناميم، در آنها پيدا نكنيم.
وي از گذر و معبر بهعنوان مهمترين عناصر ارتباطي در شهرها ياد كرد كه پيوند بين سلولهاي تشكيلدهنده شهر و فعاليتهاي جاري در آن را ممكن ميكند. اين گذرها و معابر در نقاطي به هم ميپيوندد و گرههايي را به وجود ميآورد كه غالبا نقشي بيش از پيونددهندگي شبكه دسترسي دارد و وظيفهاي فراتر از آن را برعهده ميگيرد. چنانكه در ادبيات موجود شهرسازي از اين گرههاي پيونددهنده بهعنوان ميدانچه و ميدان ياد ميشود و تسهيلگر گردهمايي و تجمع شهروندان براي اجراي مراسم و آيينها و مناسبتهايي كه نياز به مشاركت مردم دارد به شمار ميآيد يا فراهم كردن زمينه اموري نظير تبادل اطلاعات و احتمالا جلب مشاركت شهروندان براي يك انجام اقدام جمعي را بر دوش دارد.
امكچي تشريح كرد: در تعريفي كه از ميادين با عناوين مختلف چون پلازا، آلورا و فروم ميشنويم، عمدتا بهعنوان فضايي براي گردهمايي و اجتماع معطوف به هدفي ويژه است و اساسا شهرها بدون چنين فضاهايي فاقد ويژگيهاي انساني و اجتماعي – كه اساسا براي آن شكل گرفتهاند - خواهند بود. زيرا سكونتگاههاي انساني از هر نوع آن (چه شهري و چه روستايي) براي بهرهمندي از فرصتهايي كه زندگي جمعي ميتواند براي افراد فراهم آورد و در زندگي انفرادي و غير اجتماعي برايشان ممكن نبود، شكل گرفتهاند. پس بروز كالبدي اين نياز در فضاهايي كه چنين امكاني را فراهم ميسازد، از الزامات اين سكونتگاهها بهعنوان تجليگاه زندگي جمعي مردم است.
وي با اشاره به اينكه در اغلب متون علمي حوزه شهرسازي، ويژگي «اجتماعپذير بودن» فضاهاي ميدانگاهي مورد تاكيد قرار گرفته است، گفت: ميادين محل مناسبي براي گردهمايي، برگزاري آيينهاي ملي و مذهبي و حتي مناسبتهاي سياسي و اجتماعي است. از سوي ديگر اندازه پلازاها و فضاهاي ميدانگاهي بايد آنقدر وسيع باشد كه همگان را براي رسيدن به هدف گردهمايي در خود جاي دهد.
البته اين وسعت نبايد از حد مشخصي فراتر برود و مبادله جمعي اطلاعات بين مشاركتكنندگان را منتفي كند. به همين دليل چنين فضاهايي بايد با مختصاتي ساخته شود كه ارتباط رو در رو و چهره به چهره مردم در قالب آن ميسر باشد. به گزارش «دنياي اقتصاد»، با تكيه بر اين تعريف از هماكنون ميتوان فهميد كه گزينه زيرسطحي انتخاب ايدهآلي براي اجراي پلازا با هدف تجمع و گردهمايي شهروندان و برقراري تعامل بهتر ميان آنها نيست.
مدير گروه مطالعات مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران در ادامه با بيان اينكه شكلگيري وسايل نقليه جديد و سريعالحركت سبب شده نقاط گرهگاهي نظير ميادين تدريجا از وظيفه مورد انتظار قبلي خود دور شوند و صرفا به معابري براي سرعت بخشيدن به «عبور» و نه مكث و تامل كردن تبديل شوند، گفت: مديريت شهري ميتواند با فراهم كردن زمينه ارتباط و تعامل شهروندان در اين فضاها، ميادين را به كاركرد اصليشان نزديك كند تا اين فضاها صرفا به محل عبور تبديل نشود.
امكچي ميان دو واژه «گذر» و «عبور» تمايز قائل شد و توضيح داد: بر مبناي وسايلي كه امروزه حركت و جابهجايي به واسطه آن صورت ميگيرد، عبور از چنان اولويت و ارجحيتي برخوردار شده كه عملا مديريت شهري همه چيز را در راستاي چنين هدفي بازتعريف ميكند. در واقع با اصالت و تقدم عبور كه ذاتا سريع بوده و به كمك وسايل نقليه امروزي ميسر است، اصل «گذر» كه در خود حركت آرام و در مقياس انساني را متبادر ميكند، عملا قرباني ميشود. به همين مناسبت نيز در مقياس و اندازه ميادين به انساني بودن ابعاد آن براي تامين امكان برقراري ارتباط چهره به چهره و فرد به فرد بايد توجه كرد. به گزارش «دنياي اقتصاد»، شماري از شهروندان تهراني هم در فضاي مجازي با ديدن تصاوير جديد ميدان وليعصر(عج) واكنش منفي نشان دادهاند. كليدواژه اعتراض شهروندان به پلازا اين است كه تنها بايد با هليكوپتر يا از بام يك ساختمان پنجطبقه ببينيم كه در ميدان چه اتفاقي افتاده است.
آنها همچنين از تخريب نماي خاطرهانگيز اين ميدان گلايهمند هستند و اعتقاد دارند شكل فعلي به نحوي است كه ميدان را فاقد نماد كرده است. واقعيت اين است كه پيادهراه با وجود مزاياي بسياري كه براي شهر دارد، در تهران به فضايي «كمياب» تبديل شده است و در مقابل به رغم اينكه اولويت دادن به مسيرهاي سوارهرو نه تنها به تشديد استفاده از خودروي شخصي دامن ميزند بلكه تبعات و خسارات ديگري همچون ترافيك، تضعيف تعامل شهروندان و دامن زدن به مشكلات رواني ايجاد ميكند.
از اين رو انتظار اين است كه مديريت شهري در پروژههاي آتي با تكيه بر نظرات كارشناسان شهرسازي و معماري، اولويت و اصالت را به فضاهاي پياده اختصاص دهد و اگر قرار است بين سوارهها و پيادهها يك گروه به زير سطح منتقل شود، آن گروه سوارهها باشند.
*منبع: روزنامه دنياي اقتصاد، 1395.12.19
**گروه اطلاع رساني**2059**1732
انتشار دهنده:ليلا رضوي
تهران- ايرنا- روزنامه دنياي اقتصاد در گزارشي، نوشت: استادان شهرساز با بررسي چهره جديد برخي ميادين و معابر قديمي پايتخت، اعمال تغيير در شكل شهر به نفع «سوارهرو»ها و هدايت «عابرين پياده» به زيرسطح را به ضرر «تعامل اجتماعي» اعلام كردند.