هر یك از ارادتمندان و عزاداران حسینی برای برپا داشتن عزای اولین شب از ماه محرم برنامه ای دارند؛ برخی در رثای مسلم شعر می سرایند، بعضی دیگر نوحه سرایی می كنند و برخی نیز به بیان رشادت ها و مظلومیت های فرستاده امام حسین به سوی مردم كوفه می پردازند، اما شاید كمتر كسی شنیده باشد كه یك هنرمند كه برخی او را نقاش عاشورا لقب دادند، در حالیكه اشك های حزن و ماتمش روی بوم های عاشورایی می چكید، یك اثر كربلایی خلق كرد تا سال ها بعد هنرمندی دیگر جلوه ای از هنر عاشورایی را دوباره به نمایش بگذارد.
«محمد مدبر» خالق تابلوهای عاشورایی است كه هنگام كشیدن تابلوهای خود با یك دست به هنرنمایی می پرداخته و با دستی دیگر اشك های ماتم بر مصیبت های امام حسین علیه السلام را پاك می كرده است.
كتاب تابلوی عزیمت مسلم بن عقیل از مدینه به كوفه به همت اردشیر صالح پور در 88 صفحه و در قطع خشتی تلاش كرده تا تحلیلی زیبایی شناختی از اثر عاشورایی محمد مدبر را در مكتب نقاشی خیالی نگاری و قهوه خانه ارائه دهد.
چه زیبا، مدبر در نقاشی های خود بخشی از مصیبت های كربلا را به تصویر كشیده و در 30 پرده، عزیمت سفیر سیدالشهدا به سرزمین كربلا را با داستان محمد و ابراهیم فرزندان مسلم بن عقیل روایت كرده است.
برخی معتقدند گویا مدبر، كتاب روضة الشهدای ملاحسین واعظ كاشفی سبزواری را خوانده و با مقتل ابومخنف و لهوف ابن طاووس آشنایی داشته ولی همانگونه كه خود مدبر می گوید منبع الهام او مجلس تعزیه شهادت مسلم و طفلان او بوده است.
مدبر كه او را «نقاش عاشورا» لقب داده اند، یك بار گفته بود: هفت سال بیشتر نداشتم كه یتیم شدم و در تعزیه تكیه دولت نقش طفلان مسلم را بازی می كردم و فریاد یتیمی غریبی سر دادم. من اگر نقاش عاشورا نباشم، اگر خون ناكسان را بر پهنه بوم نریزم، پس چه كسی به داد مظلومانی چون من خواهد رسید.
او همچنین گفته كه «من عمری در كربلا زندگی كرده ام، اگرچه هرگز پایم به خاك داغ كربلا نرسیده است اما كربلایی ام، چون مسلم گویی من هم به كوفه رفته ام، در به دری كشیده ام، شلاق نامردان را خورده ام.»
آری اینگونه بود كه تابلوی مدبر سرمشق و الگوی بسیاری از نقاشان قرار گرفت و شهرتش از قهوه خانه ها به سراسر كشور رسید.
در این كتاب سخنی از هادی سیف در وصف مرحوم مدبر آمده كه «مدبر، قلمی پر توان و شكوهنده در هنر تصویرسازی در زمینه وقایع كربلا و حماسه های مذهبی بر پرده های ارادت در ساخت و پرداخت چهره خاندان پیامبر (ص) و اولیا و اهل حق و معصومین شهیدان كربلا و آشكار كردن شقاوت و سنگدلی و رسالت اهل رسالت هنری والا داشت.»
صالح پور گفت كه مدبر در 30 پرده، تصویری از مصیبت های مسلم و فرزندانش را در مكتب خیالی نگاری به زیباترین شكل ارائه داده و در حالیكه با صدایی زیبا مصیبت های اهل بیت (ع) را زمزمه می كرده، در یك دست با قلم خود هنرنمایی و با دستی دیگر اشك های خود را پاك می كرده است.
اگر بخواهیم 30 تابلو از مصیبت های مسلم بن عقیل كه در موزه دوران اسلامی موزه ملی ایران نگهداری می شود را مرور كنیم، پرده های عزیمت مسلم از مدینه، خدعه ولید، اجازه گرفتن كربلا و چاووشی نمودن علی اكبر (ع) تصاویری از شهر مدینه را ارائه می دهد و پرده های مراجعت مسلم، آمدن هانی به پیشواز مسلم، هانی، نماز مسلم در مسجد كوفه، رفتن مردم از دور مسلم، خانه طوعه، آمدن پسر طوعه و جنگ حضرت مسلم در ادامه داستان آمده است.
از چاه بیرون آوردن مسلم، حضرت مسلم سوار بر قاطر، ابن زیاد، دارالعماره، شریح قاضی، چوپان، جنگ چوپان، آوردن كودكان مسلم به زندان، خواب مشكور (زندانبان كودكان مسلم)، نجات دادن كودكان مسلم از زندان، طفلان بر لب شط، خانه حارث، زن حارث و كنیز و پنج تابلو از حارث كه فرزندان مسلم را به مسلخ برده و سرهای آنان را تحویل ابن زیاد می دهد و در انتها در آتش قهر الهی سوزانده می شود، حكایتی از پایان این داستان است.
صالح پور كه سال گذشته در مراسم رونمایی از این كتاب درباره چینش تابلوهای مدبر بر روی تك تك پرده ها سخن گفته بود، اظهار داشت: طراحی اسپیرال یا حلزونی در نقاشی های خیالی نگاری رعایت می شود و در این روش تابلوها برخلاف عقربه های ساعت چیده می شود و زمانی كه راوی، تاریخ را روایت می كند، به شرح تصاویر برخلاف عقربه های ساعت می پردازد و تصاویر از سمت راست آغاز می شود و بقیه تصاویر به سمت پایین چیده می شود.
وی همچنین گفت: در این تصاویر، سه لایه بیرونی، درونی و مركزی وجود دارد و تصویر مركز، دوازدهمین تصویر است كه برگرفته از یك عدد تمثیلی است و می تواند اشاره ای به شیعه اثنی عشری داشته باشد.
صالح پور تابلوی دوازدهم را اوج این تابلوها دانست كه صحنه جنگ مسلم بن عقیل را با سربازان ابن زیاد به تصویر كشیده است.
در واقع تابلوی دوازدهم، گرمترین و شلوغترین پرده این تابلو است كه در كارزاری پرشور، دلاوری های مسلم را به نمایش می گذارد. در این تابلو چهره دشمنان، كریه و خشم آلود و چهره مسلم طبق سنت نقاشی قهوه خانه ای، متین و آرام است و هیچگونه آثار ضعف و سستی در نبرد با دشمنان در آن دیده نمی شود. اگرچه مسلم در این پرده، تنهاست ولی به تنهایی از پس لشكریان برآمده و دلیرانه مبارزه می كند.
هر یك از پرده های عاشورایی مدبر، انسان را به تدبیر و تفكر وامی دارد، چرا كه او با اشراف بر ماجرا و رعایت موازین تاریخی به تصویرگری پرداخته و زمانی كه كار تابلوهای خود را به پایان می رساند، اظهار رضایت و خشنودی می كند.
مدبر می گوید «وقتی فرمایش مش صفر اسكندری را در كشیدن این تابلو اطاعت كردم، دیدم خیلی اصرار دارد كه یك تابلوی ماندنی و پر شور و حال از روایت عزیمت مسلم به كوفه برای او بسازم. قبل از شروع كار به او گفتم: مش صفر، تو آدم باخدایی هستی، دعایت گیراست، من دستور تو را به روی چشم اجرا می كنم اما تو هم دعا كن، آن دنیا پیش ائمه اطهار، خجالت زده نشوم.»
فرمایش مشهدی صفر اسكندریان، زیر پرده مجلس دهم یعنی خانه طوعه آمده است و صالح پور در كتاب خود درباره این پرده می نویسد: مسلم بی پناه در كوی و برزن، سرگردان بر در و دیوار خانه زنی به نام طوعه فرود آمده است و از فرط تشنگی تقاضای آب می كند.
طوعه زن كنیزی بود كه آزاد شده و به ازدواج اسید بن مالك حضرمی درآمده و پسری ناخلف از او داشت كه نامش بلال بود. طوعه كه همان شب به انتظار پسرش در خانه را باز و بسته می كرد، چشمش به غریبه ای خورد كه بی پناه به دیوار خانه او تكیه داده و تقاضای آب می كرد.
در ادامه توضیح این پرده آمده است: طوعه شیعه بوده و از مسلم پذیرایی كرده و شب به او جای می دهد اما فردای همان روز شوهر و پسر طوعه برخلاف میل مادر، به جاسوسان ابن زیاد محل مسلم را اطلاع می دهند.
صالح پور می نویسد: این پرده كاملا مربع شكل است و به شكل سه قسمتی، فاصله و تفاوت خانه ها را به لحاظ دوری و نزدیكی از هم تمییز داده است. بر در خانه، زنی سیاهپوش با كاسه ای آب در دست ایستاده و مسلم دست خود را به نشانه دریافت كاسه به آن سو متمایل كرده در حالیكه با دست دیگرش بر شمشیر تكیه زده و این صحنه نیز تنهایی مسلم را برای فجایع بعدی آماده می كند.
یكی دیگر از پرده های زیبا به روایت صالح پور، پرده مجلس شانزدهم یعنی دارالاماره است كه دو عمارت بلند در صحنه دیده می شود و در انتها عمارتی كوچكتر به لحاظ بعد مسافت و به خاطر رعایت پرسپكتیو، نقاشی شده اند كه تا عمق صحنه كشیده شده اند.
بر عمارت بلند اولیه، مسلم خون آلود بر لبه بام است و فردی در پشت سر او قرار گرفته تا او را به پایین پرتاب كند.
به روایت این پژوهشگر هنرهای آئینی، بر پیراهن سفید مسلم لكه های خون آشكار است.
در قسمت پایین، تصویر افتاده مسلم كه از بام به زمین انداخته شده است، دیده می شود كه شخصی در حال خارج شدن و گویی پیكر بی جان مسلم را با طناب كشیده و از قاب خارج می شود.
حالت سقوط مسلم به گونه ای است كه گویی هم اكنون به زمین پرتاب شده است. نكته جالب توجه در این تصویر، استفاده از عنصر حركت است كه در یك قاب مسلم را بر بالای بام می بینیم و در پایین قاب به زمین افكنده شده و هر دوی این حالات درست در تقابل هم از گوشه راست به گوشه چپ افكنده شده است اما این خیالی نگاری به همین جا خلاصه نشده بلكه در فضا و آسمان كوفه درست در مقابل بام، تصویر امام حسین (ع) در هاله ای از نور نقاشی شده و حضور خیالی امام را كه در مكه قرار داشته، به تصویر كشیده است.
شهادت طفلان مسلم بر پرده مجلس بیست و هفتم به تصویر كشیده و در شرح آن آمده است: حارث به حالت نیم زانو نشسته و با ساعد خود خنجر را برای بریدن سر طفلان تیز می كند. طفلان مسلم با لباس سفید، ایستاده و دستهایشان در حالتی از تسلیم و رضا قرار دارد. در انتهای صحنه همان دو نخل تمثیلی كه نشانگر آنان است، دیده می شود و اسب در حالتی اعتراض گونه از بالا شاهد ماجراست و یك پای خود را بالا برده است.
صالح پور درباره پرده سی ام می نویسد: آخرین قاب پرده به آتش زدن و مجازات حارث اختصاص دارد. از گوشه قاب چوبی با چهار قلاب آویزان شده كه حارث به یكی از این قلاب ها آویزان شده است، در حالیكه دستانش از پشت بسته شده و به سزای اعمال خود رسیده و در آتش و شعله هایش در حال سوختن است و دو صف از سپاهیان مسلح با سپر در دو طرف صحنه ایستاده اند ولی مشخص نیست چرا سه قلاب دیگر به چوبه دار، خالی مانده است.
این كارشناس هنری در پایان كتاب به تطبیق تابلوی خیالی نگاری مسلم با آثار مشابه همچون آثار حسین قوللر آقاسی پیشكسوت نقاشی قهوه خانه ای و فتح الله قوللر آقاسی كه پسرخوانده حسین قوللر است، می پردازد ولی تاكید دارد: از محمد مدبر نقاشی های دیگری با مضمون وقایع كربلا از جمله مصیبت كربلا و گودال قتلگاه به همین سبك و سیاق و به سه شیوه قاب قابی نیز كشیده شده كه میل و علاقه مدبر را به تابلوهای روایتی و نمایشی می رساند.
صالح پور به تصویر تابلوی 6 قسمتی عزیمت مسلم اثر محمد مدبر نیز می پردازد و از تابلویی دیگر شبیه تابلوی عزیمت مسلم یاد می كند كه توسط فتح الله قوللر كشیده شده و می نویسد: این تابلو با همان سبك و سیاق بر پرده و تعدد مجالس در 15 قسمت طراحی شده كه در هر ستون آن پنج پرده و در سه ستون نقاشی شده ولی نه مجالس شماره گذاری شده و نه نظم تفكیكی به لحاظ تصویری در چیدمان به لحاظ تقدم و تاخر به جز ستون اول دیده می شود.
گرچه توضیح هر یك از تابلوهای مرحوم مدبر در تابلوی عزیمت مسلم بن عقیل از مدینه به كوفه از حوصله شیفتگان و عاشقان حسینی خالی نیست ولی مطالعه كتاب و دیدن تصاویر زیبای آن حسی دیگر به آدمی می دهد.
اگرچه صحبت های صالح پور در مراسم رونمایی از كتاب تابلوی عزیمت مسلم بن عقیل كه به همت پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری موزه ملی ایران و كمیته ملی موزه های ایران در واپسین روزهای ماه صفر بیان شده بود ولی عاشورا و حوادث آن، از جمله مصیبت های مسلم بن عقیل همیشگی تازگی دارد و این روزها و شبها كه در خیمه عزای حسین اشك می ریزیم، بهانه ای فراهم شد تا با زبانی دیگر از مسلم بن عقیل و فرستاده سیدالشهدا علیه السلام سخن بگوییم.
فراهنگ**1003**1055**1368
خبرنگار: محمدرضا جعفرملك**انتشار:خیراله شفیعی
تهران- ایرنا- آنها كه اهل روضه و منبر هستند، به خوبی می دانند كه در اولین شب از ماه عزای حسین، مداحان، روضه خوانان و سخنرانان در سوگ مسلم روضه می خوانند و مصیبت های سفیر سیدالشهدا علیه السلام را با زبان شعر و مرثیه زمزمه می كنند.