نعمت احمدي حقوقدان در يادداشتي در روزنامه شرق، نوشت:بعد از شكست دولت عثماني در جنگ جهاني اول و تقسيم متصرفات اين امپراتوري در ابتداي قرن بيستم و تشكيل دولتهاي جديد بر مردهريگ مناطق تحت تصرف عثماني، بخش فلسطين تحت قيموميت دولت انگليس قرار گرفت؛ منطقهاي كه بخشهايي از اردن، لبنان و سوريه امروزي و بخش اشغالي فلسطين از سوي اسرائيل را شامل ميشود.
كلمه فلسطين از نام يك گروه غيريهودي ساكن در منطقهاي كوچك در ساحل جنوبي نوار غزه گرفته شده است و شهرهاي تاريخي غزه، استلون، اشداد، اكرون و جت را در منابع باستاني شامل ميشود. با ظهور دولت روم و تصرف اطراف درياي مديترانه، منطقه فلسطين جزء دولت روم قرار گرفت و با تشكيل دولت رومشرقي از حدود سال ٣٩٠ ميلادي، اين منطقه محل جدال ايران و روم قرار گرفت؛ اما بيشتر ايام جزء دولت بيزانس بود تا اينكه در سال ٦٣٥ ميلادي نيروهاي عرب كل منطقه را فتح كردند و به حكومت روميان براي هميشه بر منطقه پايان داده شد.
تاريخ خونبار فلسطين در دوره جنگهاي صليبي و حكومت مماليك به جابهجايي اقوام در اين مناطق منتهي شد. با قدرتگرفتن دولت عثماني در سال ١٧٩٩ ميلادي، منطقه فلسطين از مماليك جدا و تحت فرمانروايي مستقيم دولت عثماني قرار گرفت. در مكاتبات دولت عثماني، به اين منطقه «ارض فلسطين» يا سرزمين فلسطين گفته ميشد كه تا فروپاشي دولت عثماني تداوم پيدا كرد.
سال ١٩٢٢ اين منطقه تحتالحمايه دولت انگليس قرار گرفت. بنا بر اسناد تاريخي، در اين سال فقط سه درصد خاك فلسطين در اختيار يهوديان بود. حوادث جنگ جهاني دوم بهويژه در آلمان و اروپايشرقي، بهانهاي شد كه جمعيت يهودي ساكن اروپا به اراضي فلسطين كوچانده شوند؛ هرچند بنا بر تحقيقات تاريخي كه در كتاب محققانه آرتور كرايسلر كه در ايران با نام قبيله سيزدهم يا «خزران» از سوي استاد محمدعلي موحد و فريدون آدميت ترجمه و چاپ شده است، يهوديان اروپايي عبري نيستند و از نژاد قبيله خزرها هستند كه در قرن دوم و سوم هجري، در شمال درياي خزر به قصد جلوگيري از فتوحات اسلامي، دولتي يهودي تشكيل داده و بعد از دو قرن با انقراض دولت خزرها، اهالي اين قبيله در سراسر اروپا پراكنده شدند. حال اينكه خزرها نژاد عبري نداشتند.
بعد از جنگ جهاني دوم، دولت انگليس طرح ايجاد اسرائيل را در سرزمين فلسطين و تقسيم اراضي بين يهوديان و مسلمانان را در شوراي امنيت مطرح كرد و در ٢٩ نوامبر ١٩٤٧، ١٨ آذر ١٣٢٦، ٥٥ درصد اراضي فلسطين به يهوديان و ٤٥ درصد آن به فلسطينيان مسلمان اختصاص يافت. نوع تقسيم طوري بود كه اراضي فلسطين از نوار غزه تا كرانه باختري رود اردن از طريق زمين و با پيوستگي اراضي بههم ارتباط داشتند؛ اما در سال ١٩٤٨ كه اسرائيل فعلي در فلسطين شكل گرفت، عملا نقشه پيشنهادي سال ١٩٤٧ (قطعنامه ١٨١) ناديده گرفته شد. با جنگ اول اعراب و اسرائيل در فوريه و جولاي ١٩٤٩ اين تقسيمبندي ارضي بههم خورد و با شكست اعراب ساكن فلسطين از نيروهاي اسرائيلي كه به وسيله دولتهاي غربي حمايت ميشدند، ٧٨ درصد از اراضي فلسطين كه در قطعنامه ١٨١ شوراي امنيت به فلسطينيان تعلق گرفته بود، به اشغال اسرائيل درآمد.
سازمانهاي حقوقبشري تخمين ميزنند در جنگ اول اعراب و اسرائيل، اعراب ساكن فلسطين و كشور نوظهور و غاصب اسرائيل، ٧٠٠ هزار فلسطيني آواره شدند. در سال ١٩٤٨، جنگ اول بين عربهاي ساكن فلسطين و اسرائيل به وقوع پيوست. سپس جنگ ششروزه ژوئن ١٩٦٧ اينبار با كشورهاي عربي مصر، اردن و سوريه به وقوع پيوست و اسرائيل با يورش همهجانبه هوايي، دريايي و زميني، شبهجزيره سينا تا كانال سوئز در مصر و ارتفاعات جولان در سوريه و كرانه باختري رود اردن را از كشور اردن به تصرف خود درآورد و وارد بخش غربي فلسطين شد.
مصر اما با چرخش به سوي اسرائيل بعد از جنگ رمضان ١٩٧٣ در سال ١٩٨٢ معاهده صلح امضا كرد و بهعنوان اولين كشور عرب، بهطور رسمي اسرائيل را بهعنوان يك كشور تأييد كرد. انور سادات كه معمار اين پذيرش بود، به دست خالد اسلامبولي كشته شد؛ اما پيمان صلح كماكان به قوت خود باقي ماند. بعد از جنگهاي ششروزه عملا سرزمينهاي فلسطين به دو بخش كاملا مجزا از يكديگر ميان اراضي تصرفي اسرائيل تقسيم شد؛ غزه در كنار درياي مديترانه، دو طرف آن اراضي اشغالي و يك طرف با مصر در رفح هممرز شد. اراضي كرانه غربي رود اردن در جنگهاي ششروزه با اردن اشغال شد.
عملا خاك اصلي، همان خاكي كه برابر قطعنامه ١٨١ در سال ١٩٤٧ براي فلسطينيان در نظر گرفته شده بود، در جنگهاي فوريه و جولاي ١٩٤٨ بهدست اسرائيل اشغال شد. از سال ١٨٩٧ كه سازمان جهاني صهيونيسم در راستاي حمايت از ايجاد يك وطن براي يهوديان در فلسطين و در واقع براي اشغال فلسطين پايهگذاري شده بود، تا بيانيه بالفور در سال ١٩١٧ كه از سوي جيمز بالفور، وزير امور خارجه انگليس، نويد ايجاد يك دولت يهودي در سرزمين فلسطين را براي يهوديان داد، دولتهاي عربي كه عمدتا بعد از فروپاشي دولت عثماني تشكيل شده بودند، اقدامي اساسي براي مردم فلسطين نكردند.
تا اينكه رژيم غاصب و تازه تشكيلشده اسرائيل همه مسلمانان ساكن منطقه را كه بيش از ٧٠٠ هزار نفر ميشدند، آواره كرد و با پاكسازي قومي عملا ٨٧ درصد از اراضي موضوع قطعنامه ١٨١ شوراي امنيت را متصرف شد. بعد از پيمان صلح بين مصر و اسرائيل و بازپسگيري صحراي سينا از سوي مصر، عملا منطقه غزه به كانون مبارزه با اسرائيل تبديل و اولين انتفاضه فلسطينيان شكل گرفت؛ انتفاضهاي كه ابتدا از نوار غزه شروع و سپس به كرانه باختري رود اردن گسترش يافت.
سرانجام فلسطين و اسرائيل در اسلو، پايتخت نروژ، اعلاميهاي امضا كردند كه به موجب آن هر دو كشور يكديگر را بهعنوان كشورهاي مستقل به رسميت شناختند. كرانه باختري به سه قسمت تقسيم شد؛ يك قسمت بهطور كامل در اختيار فلسطينيان قرار گرفت، قسمتي در اختيار اسرائيل و قسمت ديگر به صورت مشترك بهدست دو دولت كنترل ميشود. توافق اسلو اختلاف را بين فلسطينيان كرانه باختري و نوار غزه تشديد كرد، هرچند ارتش اسرائيل از لبنان عقبنشيني كرد.
اجلاس كمپ ديويد با هدف برقراري صلح بين دو گروه فلسطيني منعقد شد كه سرانجام با شروع انتفاضه دوم به شكست انجاميد. انتفاضه دوم پنج سال طول كشيد. در آوريل سال ٢٠٠٣ نقشه راهي براي دستيابي به صلح ازسوي اتحاديه اروپا، سازمان ملل، آمريكا و روسيه با يك جدول زمانبندي مشخص براي ايجاد دولتي فلسطيني شكل گرفت. اسرائيل طرح خروج از غزه را در سال ٢٠٠٥ پذيرفت و نيروهايش را از نوار غزه و چهار منطقه مسكوني در كرانه باختري رود اردن خارج كرد.
از سپتامبر ٢٠١١ كه فلسطينيان طرحي را به سازمان ملل ارائه كردند كه به موجب آن فلسطين بهعنوان يك كشور و همچنين عضوي از سازمان ملل شناخته شود، اوضاع تا امروز بهكلي دگرگون شده است.به نقل از خبرنگاري كه مدتها در سرزمينهاي اشغالي به كار خبررساني مشغول بوده است و مشاهدات خود را بعد از خروج از سرزمينهاي اشغالي چاپ و منتشر كرد «با قتل مناخيم بگين و به انزوا كشيدهشدن حزب كارگر در اسرائيل و تفوق حزب دست راستي ليكود بهويژه از زمان رويكارآمدن نتانياهو عملا سياست بلعيدن اراضي فلسطيني با ايجاد شهركهاي يهودي در اراضي باقيمانده فلسطيني دنبال ميشود، هماكنون بيش از ٦٠٠ هزار يهودي افراطي شهركسازي و سكونت در اين شهرها را كه در اراضي فلسطيني ساخته شده است، نوعي انجام وظيفه ديني و نويد سكونت در اراضي مقدس ميدانند».
ميدانيم امكان تشكيل دولت فلسطيني در همين اراضي باقيمانده فلسطيني امكانپذير نيست، چراكه خاكي باقي نمانده، جز كرانه باختري و نوار غزه كه متراكمترين بخش مسكوني جهاني است، اختلاف كشورهاي عربي با يكديگر و همچنين اختلاف بين رهبران فلسطيني كرانه باختري رود اردن و نوار غزه و با بهحاشيهراندهشدن حزب دست چپي كارگر در اسرائيل عملا دست نتانياهوي افراطي را باز گذاشته تا برخلاف همه قواعد بينالمللي حتي قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل با شهركسازي در اراضي فلسطينيان نقشه اشغال اين اراضي را با سكونت صهيونيستهاي افراطي در اين شهركها تكميل كند.
پيروزي ترامپ در آمريكا و حضور داماد صهيونيست او، كوشنر، در كاخ سفيد در پست مشاور عالي و ارتباط تنگاتنگ اين فرد با سران عرب منطقه و نتانياهو، بهيقين چراغ سبزي را از اعراب گرفته تا امضاي فرمان اجرائي رئيسجمهور آمريكا درباره پذيرش بيتالمقدس بهعنوان پايتخت اسرائيل و انتقال سفارت آمريكا به اين شهر امكانپذير شود. آخرين ميخ بر تابوت اراضي فلسطيني با انتقال سفارتخانه آمريكا به اورشليم زده شد. وقتي گوگل همزمان با امضاي ترامپ، در موتور جستوجوگر خود، پايتخت اسرائيل را بيتالمقدس اعلام كرد، دليل محكمي بر توافق پنهان و از قبل طراحيشده است.
فلسطينيان از سال ١٨٩٧ كه سازمان جهاني صهيونيسم براي حمايت از ايجاد يك وطن يهودي در فلسطين تشكيل شد تا امروز مظلوم بودهاند. يهوديان و حاميان آنها از همان سال ١٨٩٧ يعني ١٢٠ سال پيش، خواب «از نيل تا فرات» را ميبينند و اين كوتاهي و گناه كشورهاي اسلامي است كه صهيونيسم جهاني، متجاوز و متجاسر شده است.
*منبع:روزنامه شرق،1396،10،3
**گروه اطلاع رساني**1893**9131**انتشاردهنده: شهربانو جمعه
تهران- ايرنا- كلمه فلسطين از نام يك گروه غيريهودي ساكن در منطقهاي كوچك در ساحل جنوبي نوار غزه گرفته شده است و شهرهاي تاريخي غزه، استلون، اشداد، اكرون و جت را در منابع باستاني شامل ميشود.