اسفند يادآور عروج ايثارگران و مدافعاني حماسه ساز است، آنان كه با اراده اي محكم و عشق به پروردگار عالميان رداي شهادت، برازنده قامت استوارشان شد و با ايستادگي خويش، پيام ذلت ناپذيري اين ملت را به جهانيان منتقل كردند.
حماسه سال هاي جنگ تحميلي، تجلي بخش گنجينه هاي گرانبها از شجاعت و ايستادگي مردماني محسوب مي شود كه به منظور پاسداري از مام وطن، گام در عرصه جهاد نهادند. گروه اطلاع رساني ايرنا در نيمه دوم اسفند به مرور زندگينامه شماري از شهيداني پرداخت كه در اين بازه زماني به فيض شهادت نايل آمده اند.
**مهدي باكري؛ سردار بزرگ بدر
مهدي باكري از فرماندهان شجاع جنگ تحميلي بود كه با شجاعت در عمليات هاي بسياري نقش آفريني كرد. وي در 30 فروردين 1333 خورشيدي در شهرستان مياندوآب و خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رساند و در دوره دبيرستان و همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست عوامل پهلوي، وارد مبارزه هاي سياسي شد.
اين شهيد راه حق در رشته مهندسي مكانيك دانشگاه تبريز به تحصيل پرداخت و با فراغت از تحصيل به خدمت سربازي رفت و در يكي از پادگان هاي تهران به عنوان افسر وظيفه مشغول شد و همزمان با فرمان امام خميني(ره) مبني بر خروج سربازها از پادگان ها، خدمت سربازي را رها كرد و به طور جدي همراه با هموطنانش، به مبارزه عليه رژيم پهلوي همت گماشت. با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل سپاه پاسداران به عضويت اين نهاد درآمد. دادستان دادگاه انقلاب اروميه و شهردار اين شهر از ديگر مسووليت هاي وي محسوب مي شود.
اين رزمنده شجاع سپاه اسلام با شروع دوره دفاع مقدس، تكليف خويش را در جهاد با دشمنان بعثي و متجاوزان به ميهن ديد و راهي جبهه هاي جنگ شد و در عمليات هاي مختلفي چون فتح المبين، بيت المقدس، رمضان، مسلم بن عقيل، والفجر مقدماتي، والفجر يك، دو، سه و چهار شركت كرد و به همراه بسيجيان غيور و فداكار، به دفاع از كيان و مرزهاي ايران اسلامي پرداخت.
نقش مهدي باكري و لشكر عاشورا در حماسه قهرمانانه خيبر و تصرف جزاير مجنون و مقاومتي كه آنان در دفاع پاتك هاي توان فرساي دشمن از خود نشان دادند در تاريخ دفاع مقدس جاودانه است.
سرانجام اين فرمانده دلاور در عمليات بدر در 25 اسفند 1363 هجري خورشيدي به خاطر شرايط حساس عمليات، در حالي كه از نزديك مشغول به هدايت رزمندگان لشكر در شرق دجله بود، تلاش كرد تا مواضع تصرف شده را در برابر پاتك هاي دشمن حفظ كند كه در جريان اين عمليات، براثر اصابت تير نداي حق را لبيك گفت و جامه زيباي شهادت برازنده قامت استوارش شد.
اين شهيد والامقام در بخشي از وصيت نامه خويش مي آورد: «آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد براي ديدار ربش، ولي چه كنم تهيدستم، خدايا قبولم كن. سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر. عصر ظلم و ستم عصر كفر و الحاد، عصر مظلوميت اسلام و پيروان واقعياش... خطر وسوسههاي دروني و دنيا فريبي را شناخته و برحذر باشيم كه صدق نيت و خلوص در عمل تنها چارهساز ماست. اي عاشقان ابا عبدالله، بايستي شهادت را در آغوش گرفت، گونهها بايستي از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند.»
**عباس كريمي؛ شهيد راه حق
عباس كريمي در 1338 خورشيدي و در روستاي قهرود كاشان متولد شد. او پس از گذراندن دوران تحصيل به موج مبارزه هاي انقلابي ملت ايران با رژيم پيوست و در صف مبارزان قرار گرفت و به دليل توزيع اعلاميه هاي امام خميني(ره)، دستگير و روانه زندان شد. هنگام ورود امام در كميته استقبال، مسووليت حفاظت و حراست از ايشان را به عهده گرفت در تصرف و خلع سلاح پادگان عباسآباد در 21 و 22 بهمن نقشي موثر داشت.
اين مدافع وطن با پيروزي انقلاب اسلامي جزو نخستين افرادي بود كه سپاه پاسداران را در كاشان راه اندازي كرد و همزمان با به وجود آمدن وقايع ضد انقلاب در كردستان همراه با نيروهاي مردمي داوطلبانه به مريوان رفت و مشغول خدمت به مردم محروم شد تا دست اشرار را از اين منطقه كوتاه كند.
پس از شروع جنگ تحميلي به فرمان امام(ره) رهسپار جبهه هاي حق عليه باطل شد و در طول جنگ تحميلي در مسووليت هاي گوناگون و عمليات هاي مختلف به مبارزه با دشمن بعثي پرداخت و فرماندهي لشكر رسول الله(ص) آخرين سمت وي بود. از ويژگي هاي اخلاقي عباس كريمي مي توان به شهامت و شجاعت اشاره كرد.
اين شهيد مجاهد پس از به جا آوردن مناسك حج، راهي جبهه هاي حق عليه باطل شد و سرانجام در 24 اسفند 1363 خورشيدي در جريان عمليات بدر نداي حق را لبيك گفت و به شهادت در راه معبود، نايل آمد.
شهيد عباس كريمي در وصيت نامه اش، نوشته است: «چرا در راه خدا جهاد نميكنيد در صورتي كه جمعي ناتوان از مرد و زن و كودك شما در چنگال ظلم كافرانند. هيچ قطرهاي در مقياس حقيقت در نزد خدا از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود، بهتر نيست و من ميخواهم كه با اين قطره خون به عشقم برسم كه خداست. شهيد كسي است كه حقيقت و هدف الهي را درك كرد و براي حقيقت پايداري كرد و جان داد. شهادت در اسلام نه مرگي است كه دشمن به مجاهد تحميل ميكند بلكه انتخابي است كه وي با تمام آگاهي و شعور و شناختش به آن دست مييازد.»
** عبدالحسين برونسي؛ نمادي از حقيقت
شهيد عبدالحسين برونسي فرمانده غيور سپاه اسلام با درك وظيفه خويش گام در مسير جهاد در راه حق نهاد. او در وصيت نامه شيواي خود جاماندگان از شهادت را به انس و پيوند با قرآن سفارش مي كند و همگان را به اطاعت از امر ولايت فقيه فرامي خواند.
عبدالحسين برونسي در سوم شهريور 1321 هجري خورشيدي در روستاي «گلبوي كدكن»، از توابع تربت حيدريه، پا به عرصه گيتي نهاد. وي كه با روحيه ستيزه جويي با ظلم و استبداد پرورش يافته بود در پايه چهارم دبستان به دليل پايبندي معلمان به مقررات رژيم پهلوي و فضاي نامناسب مدرسه آنجا را ترك كرد. وي هنگامي كه به خدمت سربازي فراخوانده شد، به دليل پايبندي به اعتقادهاي اصيل ديني همواره مورد اهانت و آزار افسران و نظاميان رژيم پهلوي قرار مي گرفت.
چندين سال بعد، وي براي ادامه روند مبارزاتي خود، به همراه خانواده به مشهد رفت و در كنار فعاليت هاي روزمره به فراگيري علوم حوزوي همت گماشت اما به دليل اقدامات انقلابي به وسيله عوامل رژيم، دستگير و روانه زندان شد.
عبدالحسين برونسي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، وارد سپاه پاسداران شد. با شروع جنگ تحميلي در نخستين روزهاي جنگ، خود را آماده خدمت در سنگر ديگري كرد و با ورود به جبهه ها، توانست سمت فرماندهي گردان بلال را برعهده بگيرد و در جريان عمليات والفجر 3 موفق به تصرف ارتفاعات كله قندي شد. سرانجام عبدالحسين برونسي پس از رشادت ها و شجاعت هاي فراوان در 23 اسفند 1363 خورشيدي در جريان عمليات بدر در شرق دجله به شهادت رسيد و پيكر مطهرش، پس از 27 سال به آغوش ملت شهيد پرور ايران بازگشت.
در بخشي از وصيت نامه اين شهيد مي خوانيم: «فرزندانم خوب به قرآن گوش كنيد و خودتان را به قرآن متصل كنيد و اين كتاب آسماني را سرمشق زندگيتان قرار بدهيد. بايد از قرآن استمداد كنيد و بايد از قرآن مدد بگيريد و متوسل به امام زمان باشيد ولي فرزندان من، بايد به اينهايي كه ميگويم شما خوب عمل كنيد اين تكليفي است برعهده شما. نگوييد آنان را كه كشته ميشوند در راه خدا مردگانند بلكه زندهاند ايشان، ولي شما در نمييابيد... و هر آينه فرزندانم خدا شما را به اين آيات قرآن آزمايش ميكند حواستان جمع باشد، خيلي خوب جمع باشد و هميشه آيات قرآ» را زمزمه بكنيد تا شيطان به شما رسوخ پنهاني نكند.»
** حجت الله رحيمي و آرزوي شهادت
حجت الله رحيمي در 24 اسفند 1368 خورشيدي در شهر باغملك ديده به جهان گشود و در 11 سالگي به عضويت پايگاه مقاومت بسيج مسجد سيدالشهدا(ع) در زادگاهش درآمد و فعاليت مذهبي خود را از مكبري در اين مسجد شروع كرد و در 1384 به عنوان مسوول فرهنگي و اطلاعات پايگاه مقاومت امام حسين(ع) باغملك منصوب شد.
وي همچنين از 1380 به مداحي در مسجدها و هيات ها مي پرداخت و در 1385 هيات خانگي نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوي اهل بيت (ع) راه اندازي كرد و در طول مدت فعاليت خود توانست صدها مراسم مذهبي را در منطقه هاي مختلف شهرستان و استان خوزستان برگزار كند. همزمان با راه اندازي اين هيات از 1386 به عنوان عضو هيات استقبال كننده از كاروان هاي راهيان نور كشور به خدمت رساني به بازديدكنندگان از جبهه هاي جنگ پرداخت.
حجت الله رحيمي سرانجام در 18 اسفند 1390 هنگامي كه مشغول هدايت اتوبوس كاروان راهيان نور بسيج دانشجويي استان لرستان به طرف يادمان عمليات والفجر 8 در منطقه اروند كنار آبادان بود در مقابل پادگان دژ به دليل برخورد اتوبوس راهيان نور با وي دعوت حق را لبيك گفت و به مقام شهادت نايل آمد.
حجت الله رحيمي در بخشي از وصيت نامه خويش مي نويسد: «با كارواني از دوستان و عزيزان حركت كردم، در هر مسيري، بر سر هر كوي و برزني يكي يكي، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم. يك يكشان به سوي تو پرواز كردند و شهد شهادت را نوشيدند و اين من بودم كه از قافله جامانده ام. هميشه به ياد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و هميشه در اين فكر بودم كه چگونه مي توان عاشق شد، عاشق الله، شيفته الله تا مرا جز انصار حسين قرار بدهي و درجه رفيع شهادت را نثارم كني.»
*گروه اطلاع رساني
پژوهشم**2059**9131
ايرنا پژوهش، كانالي براي انعكاس تازه ترين تحليل ها، گزارش ها و مطالب پژوهشي ايران وجهان، با ما https://t.me/Irnaresearch همراه شويد.
تهران- ايرنا- شهيدان به عنوان راويان حديث ايثار و شهادت، جلوه هاي زيبايي از فرهنگ شهادت را به تصوير كشيدند و با گام نهادن در مسير حق و حقيقت ضمن ترسيم نقشه راه براي آيندگان به بازپروري و غناي دروني نسل جوان كشور كمك شاياني كردند.