طي سالها فعاليت محمدرضا شجريان در عرصه موسيقي شاگردان بنام و برجستهاي را آموزش داده و حسامالدين سراج يكي از همين هنرمندان است؛ خواننده موسيقي سنتي و نوازنده سنتور و سه تار. سراج شيفته منش و هنر استادش است و بيشك همين امر سبب شد آگاهانهتر و با علاقه بيشتري در موسيقي آوازي قدم بردارد.
او در مورد آشنايي و انتخاب شيوه آوازي استادش ميگويد: «آشنايي من با موسيقي به دوران خردساليام برميگردد. آن زمان ٨ ساله بودم وصداي استاداني چون ايرج ، اكبرگلپايگاني، محمودي خوانساري، حسين قوامي، عبدالوهاب شهيدي و ديگربزرگان آواز كه در برنامه گلهاي راديو پخش ميشد سبب شد علاقهمندي من به موسيقي و آواز بيش ازگذشته شود. ابتدا با نوازندگي به عرصه موسيقي وارد شدم، علاقه بسياري به صداي سنتوراستاد پايورداشتم وآموختن اين ساز را درشهر اصفهان نزد استاد سيروس ساغري دنبال كردم و بعد از آن به تهران آمدم و در محضر استاد پايور نوازندگي سنتور را ادامه دادم. همچنين ازاستادان عزيز ديگر چون (پشنگ كامكار) و(رضا شفيعيان) نيز دراين زمينه بسيار بهره بردم.
او افزود: در كنار نوازندگي به موسيقي آوازي هم بسيارعلاقه داشتم.آن زمان استاد شجريان با اسم مستعار سياوش بيدگاني دربرنامه گلها فعاليت ميكردند وبعد از آن با نام محمدرضا شجريان آثارشان منتشر شد.كارهاي استاد وانتخاب راه هنري ايشان به چند دليل برايم مورد اهميت بود، نخست انتخاب شعر، كه بسيار حساب شده ودقيق بود و دوم ارائه آواز بود كه هم انطباق بر رديف داشت و هم متناسب با مضمون شعربود.به خاطردارم يك روزاستاد شجريان درمركز حفظ و اشاعه موسيقي با هنرمند نازنين مرحوم عطا جنگوك درحال ضبط تصنيف «ميهناي ميهن» بودند؛ تصنيفي كه چندين بارتوسط خوانندههاي جوانتر بازخواني شده است. به ايشان گفتم تعدادي كارساختهام و بسيار دوست دارم آنها را بشنويد و اگر تمايل داريد افتخار آواز اين قطعات را به من بدهيد.
ايشان شماره من را گرفتند و فرمودند اطلاع ميدهند. چند روز بعد تماس گرفتند و من را بهمنزل خود دعوت كردند. سازم را برداشتم و به منزل استاد شجريان رفتم وتعدادي ازآن قطعات را نواختم و خواندم. ايشان پس از لطف و تشويق براين نظر بودند كه موقعيت مناسبي براي خواندن اين كارها ندارند چرا كه اكنون دركانون چاووش فعاليت ميكنند و اين امكان وجود دارد كه مورد اعتراض اعضاي كانون قرار بگيرد و در پايان گفتند «تو صداي خوبي داري و ميتوني آواز را شروع كني و بعد، آرام آرام كارهايت را بخوان» من گفتم اگر اجازه ميدهيد دركلاسهاي آواز شما شركت كنم و همين اتفاق هم افتاد؛ در راديو شاگرد آواز ايشان بودم. به ياد دارم يك تصنيف خواندم كه از راديو پخش ميشد.
استاد شجريان در مورد نوع صداها صحبت ميكردند و اشاره داشتند هر صدايي ويژگيهاي خاص خود را دارد. بعضي صداها پرسوزو گداز است و بعضي ديگرپرنشاط و... بعضي وجه حماسياش غالب است اما من يك صدا از راديو شنيدم كه عاطفي بود. من دردل خدا خدا ميكردم آن صدايي كه استاد شجريان ميگويند صداي من باشد.استاد گفت، كاري هست كه در اوج ميخواند «اي برادر اي دلاور...» و من ادامه كار را خواندم و ايشان گفتند بله همين است. صداي تو عاطفه دارد. گفتم منظور شما از عاطفه چيست و فرمودند من روانشناسي صداها را براي تو ميگويم. بعضي صداها نشاط دارد و بعضي ديگر داراي شادي سطحي است و برخي صداها قدرت حماسي دارد و... اين جاي بسي خوشبختي بود كه ايشان، رنگ صداي مرا پسنديده بودند.
از آن زمان به بعد در راديو شاگرد ايشان شدم و بعدها كه اين كار در راديو تعطيل شد بهصورت خصوصي اما پراكنده نزدشان آموزش ميديدم.اين خواننده بيان كرد: به نظرمن استاد شجريان يك استثنا درموسيقي ايران است. بدين جهت كه حلقه اتصالي بين آواز قديمي وسنتي ايران و آواز ايراني در دوره معاصراست. ايشان تمامي زمينههاي آوازي را كه در قديم معمول بوده كاركرده و بعد آن را مجتهدانه همراه با نوآوري و متناسب با فضاي اجتماعي روز تطبيق داده است. آثارشان هم به جهت رديف، انتخاب شعر، جنس صدا، ملودي كلام، تلفيق و... دلنشين ومتعادل است درعين حال نيز مسائل اجتماعي را هم درنظر گرفتهاند. نمونه آن به حدوداً دو- سه سال پيش ازانقلاب برمي گردد كه اثر «از خون جوانان وطن لاله دميده» از ساختههاي استاد پايور را در تالار وحدت اجرا كردند و اين كار درآن موقعيت و زمان بسيار مورد استقبال مردم واقع شد. آثار ديگري مثل «ايران،اي سراي اميد»، «مرغ سحر»، «همراه شو عزيز» و... كه حرف دل مردم بوده است.
او افزود: ايشان در شرايط و مناسبتهاي مختلف كارهايي را منتشركرده اند كه تأثيرگذاربوده است.استاد شجريان بهعنوان استاد آوازايراني مانند ميراث فرهنگي- هنري و ملي ما محسوب ميشوند وهركدام ازاستادان ديگردر زمينه آواز، خوشنويسي، آهنگسازي و... نيز هنرشان جزئي ازميراث ملي ما است. آثار اين بزرگان را هرچه بيشتر ببينيم وبشنويم سبب رشد فكري ما بوده وعلاوه برآن هنر و فرهنگ كشورمان نيز ارتقا پيدا ميكند. در اين باره صداوسيما مسئول است و در واقع بايد منادي و اشاعه دهنده هنر ملي باشد و ممانعت دراين باره مانع از رشد و ارتقاي روحي مردم و فرهنگ و هنر كشور است، كه متأسفانه رسانه ملي طي اين سالها آنقدر مغشوش عمل كرده كه فضاي موسيقي كشور را به سمت قهقرا سوق داده است.
سراج معتقد است: «گوش ما بر اساس آن چيزي كه ميشنويم تربيت ميشود. اگرمردم ساز و آواز خوب بشنوند آرام آرام به سمت آن متمايل ميشوند. اما متأسفانه مردم را به شنيدن آثار متوسط و ضعيف عادت دادهاند.» او در مورد اينكه مردم دراين باره چه حمايتي ميتوانند داشته باشند، گفت: «ملاك ما در جامعه مردم هستند. آنها بايد شناخت درستي از هنر مملكت خود داشته باشند و اين امر وظيفه صدا و سيما است كه آنچه بايد درست معرفي نميشود و ذائقه هنري نسل جديد خراب شده است.»
سراج در پايان زاد روز خسرو آواز ايران را تبريك گفت و با آرزوي سلامت كامل براي استاد خود اين شعر را زمزمه كرد: «اي خدا اين وصل راهجران مكن/ سرخوشان عشق را نالان مكن»
منبع: روزنامه ايران؛ 1397،7،1
گروه اطلاع رساني**1699**2002
امروز اول مهرماه سالروز تولد محمدرضا شجريان است. 78 بهار از زندگي او ميگذرد و چند سالي است كه در بستر بيماري به سر ميبرد. شجريان سالهاي بسياري است كه همچون برخي از آثارش ديگر تعلق خاطري به خود ندارد و تبديل به صداي يك ملت شده و نامش بر قله موسيقي ايران ميدرخشد.