بحث سالمندي و جمعيت سالمندان يكي از موضوعات جدي قرن بيست و يكم است كه در كشورهاي توسعه يافته، سالهاست به آن پرداخته شده واز جمله دغدغههاي اصلي دولتمردان آن كشورها محسوب ميشود اين در حالي است كه بهگفته كارشناسان، در كشور ما سابقه توجه به اين حوزه كمتر از 10 سال است. براساس مطالعات انجام شده جمعيت فعلي سالمندان ايران حدود 9.5 درصد جمعيت كل كشور را تشكيل ميدهد. از سال 1395 تاكنون رشد جمعيت سالمندي با جهش روبهرو بوده و با نگاهي به رشد اين جهش تا سال 1430 چنانچه توجه لازم به اين مقوله نشود بايد منتظر سونامي سالمندي باشيم، اتفاقي كه با ناآگاهي، همه اقشار جامعه را درگير خواهد كرد.
رئيس انجمن علمي سالمندشناسي و طب سالمندان ايران با اشاره به اينكه در حال حاضر جمعيت سالمندي كشور قابل توجه است، به «ايران» ميگويد: چنانچه دولتمردان برنامهريزي دقيقي براي اين دوران نداشته باشند، قطعاً كشور در آيندهاي نه چندان دور با معضلات جدي و بحراني تري روبهرو ميشود.
دكتراحمد دلبري ادامه ميدهد: در دنيا بهعنوان يك فرصت به موضوع سالمندي نگريسته ميشود، در كشورهاي توسعه يافته ساليان درازي است كه در اين زمينه برنامهريزيهاي دقيق شده و نيروهاي انساني زيادي تربيت شده است. بيش از 70سال است در اروپا در اين حوزه فعاليتهاي تخصصي انجام ميشود در حالي كه در كشور ما كمتر از 7 سال است كه وزارت بهداشت به اين موضوع پرداخته، با توجه به نياز زير ساخت و افزايش جمعيت سالمندي در كشور، چنانچه برنامهريزي جديدي وجود نداشته باشد، مواجهه با مشكلات در اين حوزه اجتنابناپذير خواهد بود.
** سندروم آشيانه خالي سالمندان
بر اساس مطالعات انجام شده، سالمندان فعلي كشور 4.5 فرزند به دنيا آوردهاند كه از اين تعداد فقط 3.2 نفر آنها از والدين سالمند خود حمايت ميكنند. بهگفته اين دكتراي تخصصي طب سالمندي، در حال حاضر حدود 49 درصد سالمندان زن و 10 درصد سالمندان مرد تنها زندگي ميكنند، با توجه به جدايي فرزندان از سالمندان و تنها زندگي كردن اين قشر، به نحوي سندروم آشيانه خالي سالمندان، مشكل و تهديدي جدي است.
يكي از مشكلات جدي و نوپديد جامعه سالمندي ايران، زنانه شدن سالمندي است.دكتردلبري در اين باره معتقد است: از سال 1345 تا 1385 جمعيت مردان سالمند از زنان سالمند بيشتر بود و از سال 1390 اين نسبت برعكس شده و جمعيت زنان سالمند افزايش يافته است. بر اساس آمارهاي گرفته شده در سال 1395 جمعيت زنان سالمند 2درصد بيش از مردان سالمند بوده است، در واقع 49 درصد از اين جمعيت را مردان و 51 درصد را زنان تشكيل ميدهند. با توجه به اينكه اميد به زندگي در زنان سالمند به 76 سال رسيده و عمر بيشتر، بيماريهاي مزمن، ناتواني و معلوليت بيشتر بهدنبال دارد و از آنجايي كه زنان سالمند و بويژه آنها كه تنها زندگي ميكنند، بسيار آسيب پذير هستند، قطعاً برنامهريزي نكردن براي آنان ميتواند مشكلات جدي ايجاد كند.
او ميافزايد: اگر چه بيماريهاي دوران سالمندي را نميتوان حذف كرد ولي با برنامهريزي از پيش تعيين شده و برنامههاي پايش سلامت ميتوان بخشي از بيماريهاي دوران سالمندي را كاهش داد يا آنها را به تعويق انداخت. در رأس بيماريهاي زنان سالمند ميتوان به پوكي استخوان اشاره كرد، بهطوري كه مرگ و مير ناشي از اين بيماري خاموش برابر با سرطان پستان بوده و بيش از 70 درصد زنان سالمند را درگير ميكند، با توجه به اينكه اين بيماري عوارضي بسيار جدي مانند شكستگيهاي كمر، لگن و اندامها را بهدنبال دارد، چكاپ سالانه سلامت در زنان سالمند بسيار كمككننده است.
رئيس انجمن علمي سالمندشناسي و طب سالمندان ايران، بيماريهاي قلبي - عروقي، سكته مغزي، آرتروز، كمردرد، آلزايمر و افسردگي، ديابت، سقوط و زمين خوردن را از جمله بيماريها و سندرومهاي شايع دوران سالمندي ميداند و معتقد است كه بخش زيادي از اين بيماريها قابل پيشگيري و درمان هستند.
سالمندان در هر سه حوزه سلامت جسمي، رواني و اجتماعي نيازمند توجه هستند اما دلبري نياز اصلي و تهديد جدي را مسائل اجتماعي از جمله تنهايي و انزواي آنها ميداند. او در ادامه ميافزايد: با توجه به تأخير در ورود جدي سازمانهاي دولتي بهنظر ميرسد ورود «ان جي او»ها و مؤسسات خصوصي در مديريت پديده نوظهور سالمندي ميتواند نقش بسزايي داشته باشد. در ميان جامعه، زنان سالمند 20درصد كاهش عملكرد جسمي شديد دارند ولي 80 درصد آنها سالم هستند، به نحوي كه از عملكرد جسمي، رواني و اجتماعي قابل قبولي برخوردارند و نياز به خدمات اجتماعي دارند، قطعاً برنامههاي روزانه و اجتماع محور در ارتقاي سلامت اين دسته از زنان سالمند مؤثر است، بدين منظور تأسيس مراكز روزانه تحت عناوين باشگاه بازنشستگان و مراكز فرهنگي، تفريحي و اجتماعي بسيار كمككننده خواهد بود.
همانطور كه اشاره شد بر اساس نتايج مركز آمار ايران در سال 1395 جمعيت سالمندي كشور 3.9 بود كه اين رقم در سال 1415 به 14 درصد و در سال 1430 به حدود 30 درصد خواهد رسيد، يعني به ازاي هر سه نفر يك سالمند خواهيم داشت؛ نكته قابل تأمل درباره جمعيت سالمندي كشور در مقايسه با كشورهاي توسعه يافته اين است كه در حال حاضر جمعيت سالمندي كشور ما بسيار كمتر از جمعيت سالمندي كشورهاي توسعه يافته است، اما در سال 1430 دقيقاً برعكس خواهد شد، دلبري در اين باره توضيح ميدهد: در سال 1430، 22درصد جمعيت دنيا را سالمندان تشكيل ميدهند كه اين رقم در كشور ما بيش از 32درصد خواهد شد، يعني چيزي در حدود 10درصد بيشتر، نگراني ما بيشتر به اين دليل است كه ما در زمينه بسترسازي در اين حوزه حدود 70سال از بقيه عقبتر هستيم.
او در زمينه علت اين جهش ميگويد: بيش زايي در سال 1360 مهمترين علت جهش رقم سالمندي در سالهاي آتي است، دلايل ديگر اين جهش، ارتقاي سلامت، كاهش مواليد و كاهش مرگ و مير است.
** لزوم پذيرش دانشجو در طب سالمندي
رئيس انجمن علمي سالمندشناسي و طب سالمندان ايران با اشاره به لزوم پرورش نيروهاي متخصص در اين رشته بيان ميكند: در كشوري مانند سوئد كه تنها 2 ميليون سالمند دارد، حدود 800 نفر متخصص طب سالمندي وجود دارد اما در كشور ما با جمعيت حدود 8 ميليون نفر سالمند، كمتر از 10 نفر متخصص طب سالمندي داريم. پس از تربيت دو دوره متخصص، اين رشته، از رشتههاي دانشگاهي حذف شد و متأسفانه در حال حاضر در اين رشته دانشجو پذيرش نميشود. با توجه به شيب بالاي سالمند شدن در كشور، لزوم تربيت نيروهاي متخصص در اين حوزه، امري است كه نبايد به آساني از كنار آن عبور كرد. تربيت متخصصان اين حوزه ميتواند از مشكلاتي كه در سالهاي آينده گريبان كل جامعه را خواهد گرفت به طرز چشمگيري جلوگيري كند.
** كاهش مشكلات سالمندان، با ازدواج مجدد
در حال حاضر بيش از 30 درصد سالمندان بهدنبال فوت همسر و ترك فرزندان، تنها زندگي ميكنند.دلبري در اين باره معتقد است: تنهايي بهعنوان يك پديده ناخوشايند منشأ بسياري از اختلالات روحي، رواني و اجتماعي مثل يأس، نااميدي و افسردگي بوده كه افراد را در معرض بيماريهاي جسمي و رواني قرار ميدهد. سالمندان در چنين موقعيتي بهدنبال فردي براي همدلي و همزباني جهت رسيدن به آرامش هستند.
او راهكار اصلي براي رهايي از تنهايي و ارتقاي سلامت روان را در صورت داشتن شرايط مناسب، ازدواج مجدد ميداند و ميگويد: در ازدواج مجدد در دوران سالمندي مسأله جنسي و نياز جنسي كمتر مطرح است و روابط دوستانه و تأمين نيازهاي عاطفي و داشتن همدم، محور اصلي ازدواج است. آنچه از اهميت بالايي برخوردار است اين است كه ناسازگاري و طلاق در اين دوره نسبت به دوران جواني و ميانسالي كمتر است.
اين متخصص طب سالمندي ادامه ميدهد: انگيزه اصلي ازدواج مجدد، تأمين نيازهاي عاطفي، نگراني از مرگ در مواقع تنهايي، گرفتاري و مشغله فرزندان است و در دوران سالمندي ميتواند همچون اميدي دوباره به ادامه زندگي، كاهش ميزان استرس و اضطراب اين دوران، كاهش تنهايي و افسردگي باشد و موجب ارتقاي سلامت و بهبود كيفيت زندگي و تأمين نيازهاي جنسي سالمندان ميشود.
رئيس انجمن علمي سالمندشناسي و طب سالمندان ايران معتقداست: ازدواج مجدد سبب ميشود سالمندان كمتر به آسايشگاه سپرده شوند كه در نتيجه آن بهدليل ارتقاي سلامت جسمي، روحي، رواني، بالطبع هزينههاي مراقبتي آنها هم كاهش مييابد، از ديگر جنبههاي مثبت ازدواج مجدد كاهش فشارهاي روحي، رواني و فيزيكي فرزندان و خانواده و بهدنبال آن كاهش خشونت عليه سالمندان تنها است. دلبري در پايان به فرزندان و خانوادههاي آنها توصيه ميكند: در اين گونه موارد، احساساتي تفكر و برخورد نكرده و با كنترل هيجانات موقتي از پيش داوري و محدوديتهاي غيرمنصفانه دوري كنند زيرا در صورتي كه نيازهاي عاطفي، روحي و رواني والديني كه تنها زندگي ميكنند، برآورده نشود، احتمال ابتلا به بيماريهاي مزمن نيز در آنها بالا خواهد رفت.
منبع: روزنامه ايران؛ 1397،7،9
گروه اطلاع رساني**1699**2002
از سال 1395 تاكنون رشد جمعيت سالمندي با جهش روبهرو بوده و با نگاهي به رشد اين جهش تا سال 1430 چنانچه توجه لازم به اين مقوله نشود بايد منتظر سونامي سالمندي باشيم.