كودكان، جهان را كودكانه می بینند و همه چیز برای آن ها واقعی است. تصور درستی از پشت پرده سینما و تلویزیون ندارند. اگر قهرمان فیلمی خودش را از بلندترین آسمان خراش ها به پایین پرت كند و بدون كوچك ترین خراشی بر جسمش بر زمین فرود بیاید، باور می كنند. مرد عنكبوتی به همان اندازه برای آن ها واقعی است كه پدر و مادرشان. ستاره 9 ساله نیز از همین كودكانی بود كه شاید مادرش هرگز تصور نمی كرد كه یك فیلم هندی تا حد مرگ بر روح و روان او اثر بگذارد. او دختری بود كه پس از دیدن صحنه ی حلق آویز شدن قهرمان یك فیلم بالیوودی، به تقلید از شخصیت فیلم سینمایی خودش را حلقآویز كرده تا شاید همانند قهرمان فیلم پس از دقایقی مجددا زنده شده و این بار حیات ابدی پیدا كند.
مرگ ستاره و امثال او بار دیگر این سؤال را در ذهن متبادر می كند كه نسبت ما و رسانه ها چیست و چگونه باید باشد؟ آیا آن ها جز ویران كردن ارزش ها و تقویت جرم و جنایت و خشونت در جامعه اثر دیگری نیز دارند. واقعیت این است كه رسانه ها همانند شمشیر دو لبه ای هستند كه هم می توانند فرصت زا باشند و هم تهدید آفرین.آن ها در برساختن پدیده های اجتماعی نقشی مهم و اساسی ایفا می كنند و در فرایندهای آموزشی و فرهنگ سازی مؤثر هستند. آن ها یكی از اركان اساسی در فرایند جامعه پذیری افراد به شمار می روند. همچنین می توانند موجبات ارتقای امنیت و سطح اعتماد و سرمایه اجتماعی را در جامعه افزایش دهند. رفتارها و كردارهایی كه پیوستگی، همبستگی و انسجام اجتماعی را شكل می دهند تقویت كنند.
به علاوه می توانند پدیده هایی مانند خودكشی و دیگر انواع جرم، بزهكاری و جنایت را نیز از طریق بازنمایی، بزرگ نمایی و پوشش گسترده در جامعه ترویج دهند. آن ها می توانند جنبه های مختلف امنیت اجتماعی را به خطر اندازند. در واقع جرم و جنایت و اعمال ضد اجتماعی كه یكی از عوامل بی ثبات كننده سازمان اجتماعی و مخل نظم عمومی بوده و امنیت شهروندان یك جامعه را تهدید می كند قابل تولید، بازتولید و اشاعه از طریق انواع مختلف رسانه های اجتماعی است.
این امر به این دلیل است كه رسانه به طرزی خیره كننده و غیرقابل جایگزین پاسخگوی یكی از نیازهای اساسی بشر یعنی نیاز به روابط و تعاملات اجتماعی است. انسان بدون ارتباط و تعامل چیزی جز یك عنصر منزوی فاقد فرهنگ و شعور اجتماعی نخواهد بود. لذا رسانه ها این نیاز را در سطحی بسیار وسیع تر از ارتباطات و تعاملات رو در روی روزمره پاسخ می دهند. به همین خاطر آدم ها روزانه ساعت های زیادی از وقت خود را صرف ارتباطات رسانه ای مستقیم و غیر مستقیم می كنند. از طریق تلفن و موبایل با یكدیگر حرف می زنند. در فضای مجازی و انواع شبكه های اجتماعی عضویت دارند و با افرادی از سراسر دنیا ارتباط برقرار می كنند. به سینما می روند و یا پای تلویزیون و شبكه های ماهواره ای می نشینند و فیلم و سریال و اخبار می بینند.
ذهن، تفكر، رفتار و گفتار انسان ها پیوسته در معرض سیل خروشان تصاویر، صداها، ایده ها، اعمال و رفتارهای مختلفی است كه از رسانه ها پخش و منتشر می شود. در كل رسانه ها از طریق برساخت و تولید و بازتولید مداوم و پی در پی جهان اجتماعی ذهنیت ما را نیز می سازند. رفتار ما را شكل می دهند و ما را به حركت در می آورند. لذا ممكن است كارهایی انجام دهیم كه نقشه های آن ها پیش تر توسط رسانه ها در ناخودآگاه ذهن ما شكل گرفته باشند.
همان طور كه گفته شد نمی توان نقش رسانه ها را سیاه و سفید دید و درك، فهم و قدرت اراده افراد و همچنین تفاوت محیط های اجتماعی و حتی فیزیكی را دست كم گرفت. با این وجود آن ها قادرند روح و روان یك جامعه و افراد آن را تسخیر كنند. وقتی چنین اتفاقی بیافتد رسانه ها به عنوان عاملان و پرورش دهندگان جرم و جنایت عمل خواهند كرد. هیچ رسانه ای به جرم پرورش ذهنیت و تفكر جرم گرایی مورد بازخواست قرار نمی گیرد. ولی می توانند وقوع جرم و جنایت را از طریق آماده سازی روانی مخاطبان تسهیل كنند. عبور از خطوط قرمز جامعه، زیر پا گذاشتن هنجارها و دوری از ارزش های اجتماعی را آسان سازند.
این ویژگی ها باعث شده است تا برخی از صاحبنظران رسانه ها را مخزنی برای انتقال تجربیات منفی در زمینه آموزش جرم و جنایت قلمداد كرده و معتقد باشند كه آن ها تكنیك های مختلف فرار از قانون و انجام بزه را آموزش می دهند و به همین خاطر اثرات منفی آن ها بیشتر از جنبه های مثبت شان است. متخصصان این خطرات را در مورد كودكان جدی تر می گیرند. زیرا هویت آن ها به طور كامل شكل نگرفته و به پختگی اجتماعی لازم نرسیده اند. سطح پذیرش و تقلید و الگو برداری كودكان و نوجوانان بسیار بالا است. میل و رغبت بیشتری به رفتارهای هیجانی و ریسك پذیر دارند. در كل این گروه های سنی آمادگی بیشتری برای تجربه های متفاوت، تنوع پذیری و خطر كردن دارند. پس همیشه خطر آن وجود دارد كه صاحبان رسانه ها از این ظرفیت برای تعقیب و دست یابی به اهداف منفعت طلبانه خود استفاده كنند. فیلم وسریال بسازند، به تولید بازی های كامپیوتری دست بزنند، رمان و داستان جنایی بنویسند و از این طریق ضمن ترویج جرم و خشونت سوداهای مالی خود را دنبال كنند.
به طور كل در رابطه با نسبت رسانه با تولید، تقویت و ترویج جرم در جامعه دو دیدگاه و فرضیه علمی متفاوت وجود دارد. یكی فرضیه تخلیه هیجانی است كه تماشای صحیح اعمال خشن و جرایم را به نوعی درمان بخش و موجب تخلیه عصبانیت و نفرت فرد می داند. رسانه ها از این طریق تمایلات تهاجمی و عشقی آدم ها را ارضاء می كنند. برعكس، فرضیه ای دیگر وجود دارد كه بر تحریك كنندگی رسانه ها دست گذاشته و آن را مخرب می داند. بر اساس این دیدگاه قرار گرفتن مستمر مخاطب در معرض رفتارهای خشن دارای اثرات معكوس و مخرب بر شخصیت و نگرش افراد بوده و ارزش های اخلاقی و هنجارهای اجتماعی را كم رنگ می كند.
با این حال و با وجود دو دیدگاه كاملاً متفاوت و حتی متضاد و با وجود وارد شدن انتقادات شدید به دیدگاه تحریك كنندگی رسانه ها نمی توان منكر همبستگی بین رسانه و جرم وآثار مخرب آن ها در جامعه شد. پس لازم است در هر جامعه ای دولت ها و مسوولان سیاست های مشخص و حساب شده ای در حوزه رسانه اتخاذ كنند. سیاست گذاری رسانه ای در جهت تقویت جنبه های مثبت و تضعیف سویه های منفی آن از اهمیت شایانی برخوردار است. ضمن نظارت بر محتواهای تولید شده در رسانه ها، تعیین رده بندی سنی در پخش برنامه های مختلفی مانند فیلم، سریال و مستند و... و همچنین انواع كتاب ها، مجلات و...از ضروریات سیاست های رسانه ای است. به علاوه و مهم تر از همه آموزش و فرهنگ سازی در میان خانواده ها و والدین برای كنترل و نظارت بر چگونگی، نوع و میزان مصرف رسانه ای كودكان و نوجوانان به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نیست.
..............................................................................................................................................................................................
مدیركل پژوهش وبررسی های خبری ایرنا
امروزه رسانه ها ی مختلف ارتباط جمعی حضور پر رنگ خود در زندگی ما را تثبیت كرده اند و ضمن فوایدی كه برای جامعه در بردارند می توانند امنیت ما و كودكانمان را به خطر اندازند.