۴ دی ۱۳۹۷، ۱۴:۴۴
کد خبر: 83147053
T T
۰ نفر

احمد محمود، خالق داستان هاي چندروايي

۴ دی ۱۳۹۷، ۱۴:۴۴
کد خبر: 83147053
احمد محمود، خالق داستان هاي چندروايي

تهران- ايرنا- احمد محمود از جمله نويسندگان عرصه ادبي در دنياي معاصر شناخته مي شود كه توانست تحولات اجتماعي و تاريخي را با چاشني خيال و بهره گيري از شگردهاي روايي به صورت زيبا و هنري روايت كند و اينگونه نام خود را پرآوازه سازد.

به گزارش گروه اطلاع رساني ايرنا، چهارم دي سالروز تولد نويسنده‌اي است كه او را به عنوان پدر داستان ‌نويسي اجتماعي مي‌شناسند. مردي كه در شناسنامه احمد اعطا بود و وقتي نويسندگي پيشه كرد، نام هنري احمد محمود را براي خود برگزيد. او در 1310 خورشيدي در اهواز ديده به جهان گشود و پس از سپري كردن تحصيلات ابتدايي و متوسطه در زادگاهش به دانشكده افسري ارتش راه يافت اما از جمله دانشجوياني بود كه پس از كودتاي 28مرداد 1332 خورشيدي بازداشت شد و به دليل امضاء نكردن توبه ‌نامه و همكاري نكردن با رژيم پهلوي مدتي زيادي را در زندان به سر برد. چند صباحي هم در حوالي خليج فارس در بندر لنگه در تبعيد به سر برد كه خودش از اين دوران با عنوان «زماني كه گرفتار بازي سياست شده بودم» ياد مي‌كند.

** احمد محمود خالق شخصيت هاي داستاني
احمد محمود در خلق شخصيت هاي داستاني اش به بهترين شكل عمل كرده است، خود او مي گويد: «نويسنده بايد آدم هاي داستانش را بشناسد، نه فقط آن چه را كه انجام مي دهند، نه فقط آن چه را كه بالفعل است بلكه آن چه را كه در توانايي آن هاست هم بايد بداند حتي اگر در داستان او از قوه به فعل درنيايد.»

احمد محمود از جمله نويسندگان انگشت شماري به شمار مي رود كه رمان چند صدايي را به معناي واقعي كلمه وارد ادبيات داستاني ايران كرد. شخصيت هاي داستان هاي وي قشرهاي مختلف جامعه را با فرهنگ هاي مختلف تشكيل مي دادند و هر يك ادبيات و لحن منحصر به فرد خود را دارند كه همين ويژگي كيفيت ويژه اي به آثار محمود مي دهد و رمان چند صدايي را براي خواننده معنا مي كند.

** آثار برجاي مانده از احمد عطاء
احمد عطا را مي توان پيرو مكتب رئاليسم جادويي دانست. او نخستين داستانش را به نام «صبح ميشه» در 1333 خورشيدي در مجله اميد ايران به نام «احمد احمد» به چاپ رساند و سپس نامش را به «احمد محمود» تغيير داد. پس از آن نخستين مجموعه داستان كوتاهش به نام «مول» در 1336 خورشيدي منتشر شد. محمود را روايت گر خطه جنوب خطاب مي كنند زيرا در تمامي آثارش جنوب ايران و ماجراهايش را به خوبي به تصوير مي كشد. هنگامي كه در بندر لنگه در تبعيد به سر مي برد درخت «انجير معابد» را نوشت، كتابي كه آخرين اثري شد كه از وي در زمان حياتش به چاپ رسيد. «همسايه ها» نيز نخستين رمان چاپ شده از احمد محمود است آن را در 1353 خورشيدي روانه بازار كرد.

از جمله مجموعه داستان هاي اين نويسنده مي توان به مجموعه هاي «دريا هنوز آرام است، قصه آشنا، از مسافر تا تبخال، غريبه ها، زائري زير باران، ديدار، بيهودگي، زائري زير باران، داستان يك شهر و زمين سوخته» اشاره كرد. وي در رمان «زمين سوخته» گزارشي از روز و سال‌هاي شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران را روايت كرده است.

درخت انجير معابد برنده جايزه هوشنگ گلشيري و همچنين كتاب مدار صفر درجه منتخب جايزه بيست سال ادبيات داستاني در 1376 خورشيدي شد.

** خاطرات احمد محمود
احمد محمود دي‌ 1373 خورشيدي در نوشتار كوتاهي درباره خود نوشته است: «چهارم دي‌ماه 1310 در اهواز به دنيا آمده‌ام. حالا شصت ‌وسه ساله هستم عمري دراز و دستي كوتاه، در جواني گرفتار امر سياست شدم و بعد زندان و زندان و تبعيد. سال 1336 كه رها شدم شرايط دگرگون شده بود. با همه اشتياقي كه داشتم نشد و نتوانستم به تحصيل ادامه دهم. پس نيمه ‌درس‌خوانده باقي ماندم. بي‌قراري و ناسازگاري وجوه مشخص روزگار جواني من بود، همين بود كه در هيچ كاري نتوانستم پايدار باشم. اگر بنا باشد مشاغلي را كه داشته‌ام تعداد كنم از بيست مي‌گذرد. بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخريد شدم و خانه‌ نشين تا شايد به درد درمان ‌ناپذيري كه همه عمر با من بود و هست سامان بدهم. دير بود اما چاره نبود. نمي‌دانم اين درد چه وقت و چگونه به جانم افتاد اما مي‌دانم كه نخستين نشانه باليني آن در 1333 خورشيدي بروز كرد وقتي كه «داستانكي» نوشتم با نام «صُب مي‌شه» و در يكي از مجلات پرتيراژ آن روزگار چاپ شد. و بعد اگرچه در مشاغلي كه لازمه تأمين هزينه زندگي بود ناپايدار بودم، ولي در انديشيدن به نوشتن پايدار و حتا سمج! با اين وصف شرمنده از شصت ‌وسه سال عمر و اين حجمِ كمِ كار مجموعه داستان‌هاي «مول» و «بيهودگي» را خودم چاپ كردم كه هركدام پانصد نسخه است. «دريا هنوز آرام است» را گوتنبرگ در سه‌ هزار نسخه چاپ كرد. اين ‌ها همه قبل از سال 1340 خورشيدي بود...»


وي در ادامه خاطراتش آورده است: «رمان «همسايه‌ها» را بهار سال 1345 در اهواز به پايان رساندم. بخش‌هايي از آن با عنوان «بخشي از رمان منتشرنشده همسايه‌ها» در سال‌هاي 46 به بعد در مجلات تهران چاپ شد تا سال 1353 كه اميركبير چاپ و منتشرش كرد. حاصل عمرم چيزي در حدود پنجاه - شصت داستان كوتاه، يك داستان بلند «بازگشت» و چهار رمان منتشرشده و نيز چند رمان تمام و نيمه‌تمام ديگر است. چندتايي فيلمنامه هم نوشته‌ام. ديگر چه بگويم؟ از انبوه يادداشت‌هاي بايگاني‌شده؟ نه! حالا، پير و خسته درگير نوشتن رمان «درخت انجير معابد» هستم كه اگرچه از «باي» بسم ‌الله تا «تاي» تمتش را در اختيار دارم اما نمي‌دانم عاقبت كار و حاصل كار چه خواهد شد. از جمله مشكلاتي كه هميشه داشته‌ام نوشتن زندگي‌نامه خودم بوده است. شايد علتش اين باشد كه وقتي به سال‌هاي پشت سرم نگاه مي‌كنم مي‌بينم چيزي براي گفتن ندارم. اين است كه درمي‌مانم. همچنان كه حالا درمانده‌ام.»

** فرجام سخن
سرانجام احمد محمود پس از سال ها خدمت در عرصه ادبي به علت بيماري تنگي نفس در 12 مهر 1381 خورشيدي ديده از جهان فرو بست. پيكر اين نويسنده در امام ‌زاده طاهر كرج به خاك سپرده شد.

**پژوهشم**9117**2002**9131