سال های نخست پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز نه جو انقلابی فروكش كرده بود و نه انقلاب از ضد انقلاب به خوبی قابل شناسایی بود و نیروهای انقلابی به طور كامل استقرار پیدا نكرده بودند، در چنین شرایطی 31 شهریور 1359خورشیدی نیروهای بعثی به ایران كهن سال و نظام نوپای جمهوری اسلامی حمله كردند و آغازگر جنگی شدند كه نشان از هشت سال مقاومت و ایثارگری ایرانیان بود. هشت سالی كه شاهد صحنه هایی زیادی ازخودگذشتگی و جوانمردی مردمان ایران را نشان داد. یكی از چنین صحنه هایی در هویزه رخ داد، حماسه ای كه به دست پاك ترین فرزندان این مرز و بوم رقم خورد؛ یعنی فرمانده ای دانشجو به نام «سیدمحمدحسین علم الهدی» و عده ای از یارانش.
چند ماهی از جنگ تحمیلی می گذشت كه ابوالحسن بنی صدر رییس جمهوری وقت دستور تخلیه هویزه را از نیروهای بسیج و پاسدار صادر كرد و دستور داد كه در سوسنگرد مستقر شوند، دستوری كه با مخالفت سیدمحمدحسین علم الهدی فرمانده وقت سپاه هویزه روبرو شد و پس از تماس علم الهدی با آیت الله خامنه ای لغو شد و این نیروها در آنجا مستقر شدند تا چند هفته بعد حماسه ای را رقم بزنند و خون خود را نثار خاك وطن كنند.
در آذرماه 1359خورشیدی پس از شكست بیش از 2 گردان از نیروهای عراقی در جنوب سوسنگرد به وسیله سربازان اسلام یك گروهان از نیروهای سپاه اهواز جهت محافظت و پدافند شهر هویزه از سوسنگرد به آن شهر اعزام شدند افراد این گروهان پس از رسیدن به منطقه و استقرار، عهده دار حفاظت از جنوب تا جنوب غربی شهر هویزه شدند در حالی كه از كمترین امكانات دفاعی هم بی بهره بودند.
در آغاز این هجوم نیروهای بعثی از محور هویزه تا كرخه پیشروی كردند و در امتداد آن مستقر شدند به نحوی كه حدود 10 كیلومتری تا هویزه فاصله داشتند. در چنین شرایطی در 15 دی ماه همان سال عملیاتی كه می توان آن را نقطه عطف عملیات منظم نیروهای ارتش و سپاه دانست، شروع شد.
از جمله هدف های این عملیات پاكسازی شمال و جنوب كرخه از وجود نیروهای متجاوز ارتش عراق و آزاد سازی پادگان حمید و منطقه جفیر بود. نتایج عملیات در این روز موفقیت آمیز بود اما هنوز عقبه های اصلی دشمن در پادگان حمید و سه راهی جفیر آسیب ندیده بود. رزمندگان اسلام پس از تصرف مرزهای كرخه و حاج بدر قصد پیشروی به سوی پادگان حمید را داشتند اما به دلایلی مانند نرسیدن مهمات قرار بر این شد كه ادامه عملیات در 16 دی ماه انجام شود.
روز بعد ارتش بعثی با اجرای پاتكی سنگین موفق شد، نیروهای سپاه را در محاصره گرفته و به بازپس گیری مناطق آزاد شده بپردازد. در این میان قوای پاسدار به فرماندهی فرمانده وقت سپاه هویزه، دانشجوی شهید سیدمحمدحسین علم الهدی به مقاومتی جانانه علیه تیپ زرهی ارتش بعث دست زد اما به علت فقدان پشتیبانی و كمبود مهمات، رزمندگان و شخص علم الهدی شربت شهادت نوشیدند. پیكرهای مطهر این شهیدان حماسه ساز، ماه ها بعد، پس از بازپس گیری مناطق اشغالی، تفحص و در همان محل درگیری به خاك سپرده شد. امروز مزار این شهیدان گلگون كفن زیارتگاه هزاران هزار زائر است.
سید محمدحسین، فرزند آیتالله حاج سید مرتضی، در هشتم مهر 1337 خورشیدی در اهواز چشم به جهان گشود. وی به عنوان فردی مبارز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مبارزات خود را از همان دوران كودكی علیه رژیم پهلوی آغاز كرد، مبارزاتی كه همراه با دستگیری و شكنجه نیز بود. برای نمونه در 15 سالگی در جریان مراسم عزاداری روز عاشورا، در 1353 خورشیدی همراه دوستانش به برگزاری راهپیمایی در سطح شهر اقدام میكنند. ساواك او را دستگیر و به بند نوجوانان منتقل میكند. او بارها مورد شكنجه قرار گرفت و پس از مدتی كه خانواده حسین به دیدارش موفق میشوند، وی در پاسخ به اینكه چه چیزی لازم داری كه برایت بیاوریم، گفت: «فقط یك جلد قرآن برایم بیاورید». مبارزاتش همچنان ادامه پیدا كرد تا اینكه در سال 1356 در رشته مورد علاقه اش، تاریخ، در دانشگاه فردوسی مشهد قبول و در همان سال در مسجد كرامت مشهد با جلسات آیت الله سید علی خامنهای و آیت الله هاشمی نژاد آشنا شد و در این سال پس از متشنج شدن اوضاع دانشگاه، به اهواز بازگشت و هسته مركزی سازمان موحدین را با همفكرانش در اهواز تشكیل داد و اقدام به مبارزه مسلحانه علیه رژیم كرد و علاوه بر آن به تكثیر و پخش اعلامیههای امام خمینی(ره) مشغول بودند.
با پیروزی انقلاب اسلامی حسین با تشكیل كلاسهای پی در پی در كانونهای فرهنگی به آموزش قرآن، نهج البلاغه و تاریخ اسلام به جوانان میپرداخت. گاهی برای این كلاسها بیش از 15 ساعت در روز وقت صرف میكرد. حسین در تابستان به 800 شاگرد پسر و دختر نهجالبلاغه و درس تاریخ میداد.
دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهههای دفاع حق علیه باطل شتافت. حسین هیچگاه دست از كارهای فرهنگی نمیكشید. در بحبوحه جنگ برنامهای زنده به نام «جهاد در قرآن» را در رادیو اجرا میكرد و در آن پیوسته در رابطه با موضوعات جنگ و جهاد، رابطه مسلمین با دشمن، صفات و شرایط مجاهد و... سخن میگفت.
علم الهدی ابتدا به عنوان نیروهای مردمی به كمك فرماندهان در جنگ می شتافت و پس از رفتن به اهواز و قبول مسوولیت فرماندهی سپاه هویزه، وی به همراه نیروهایش در سپاه هویزه كه اغلب از نیروهای بومی منطقه بودند عملیاتهای متعددی انجام دادند كه از جمله آنها میتوان به مینگذاری جادههای منتهی به جبهه جفیر برای زمین گیر كردن عراقیها و سختی در تردد آنها به روستاها اشاره كرد.
علم الهدی در ایام جنگ در دبیرستان پروین اعتصامی مسوول ساماندهی امور رزمندگان بود اما پس از شهادت شهید اصغر گندمكار كه دوستش بود به هویزه اعزام شده بود. وی وقتی در هویزه مستقر شد بسیاری از مشكلات مردم این شهرستان را از نزدیك دید و به ویژه در مساله تأمین غذا به مردم محروم آنجا كمك میكرد كه غذای آنها از دیگر شهرستانها تأمین شود. رابطه نزدیكی كه میان او و عشایر آن منطقه به وجود آمد سبب شد به فكر این باشد كه مردم عرب خوزستان را به دیدار امام خمینی(ره) ببرد، چون معتقد بود این دیدار و ارتباط بین مردم و امام (ره)، برای حفظ انقلاب بسیار موثر است.
زمانی كه صدام به دروغ و ریا میگفت برای خدمت به مردم خوزستان به ایران حمله كردم، شهید علم الهدی میخواست این را به جهانیان ثابت كند كه عشایر عرب خوزستان پایبند به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی هستند. به همین دلیل بود با تحمل مشكلات و سختیهای این كار، یك هزار تَن از مردم خوزستان را با قطار به جماران برد.
سرانجام این رزمنده اسلام در 22 سالگی به فیض شهادت نایل آمد. 16 ماه پس از شهادتش، طی عملیات بیتالمقدس، با تلاش گروههای تفحص، پیكرهای مطهر وی و یارانش شناسایی شد. شهید علم الهدی را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی كه به وسیله امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای امضا شده بود پس از تشییع باشكوه پیكرهای این شهدا در اهواز، در هویزه به خاك سپرده شدند.
مقام معظم معظم رهبری در سخنان خود درباره شهید علم الهدی می فرمایند: «برادر عزیز ما، حسین علم الهدی در جلسات و كلاس های ما در مشهد حضور فعال داشت، اما من در آن زمان ایشان را به خوبی نمی شناختم و نمی دانستم كه یكی از مسلمانان نابغه است، تا این كه به اهواز رفتم و از نزدیك با او آشنا شدم و چندین خاطره با ایشان دارم. از جمله آخرین روز پیش از شهادت حسین، یعنی روز 28 صفر. من كنار كرخه كور ایستاده بودم كه نماز بخوانم، دیدم حسین علم الهدی و عده دیگری از برادران به سوی من می آیند. خیلی گرم و صمیمی با من برخورد كردند و من هم از دیدارشان بسیار خوشحال شدم. بعد از این كه قدری با هم صحبت كردیم، به آنها گفتم: «خب، نیروهای ارتش به این جا رسیده اند، شما دیگر می توانید به عقب برگردید.» اما حسین گفت: «نه آقای خامنه ای، ما می خواهیم به پیش برویم.» البته حقیقتا هم آنها به پیش رفتند و به لقاءالله پیوستند».
---------------------------------------------------
*پژوهشگر ایرنا
پژوهشم **9370**9131
تهران- ایرنا- سید حسین علم الهدی پیشگام دانشجویان پیرو خط امام بود كه در مكتب امام خمینی(ره) درس شجاعت و ایثار را آموخته بود و در هویزه حماسه آفرید و تا آخرین نفس در مقابل دشمن متجاوز ایستاد و خون پاك خویش را نثار كرد.