«مجمع جهانی اقتصاد»(World Economic Forum)یك سازمان بین المللی اقتصادی غیرانتفاعی است كه درسال1971میلادی به دست پروفسور « كلاس شواب» Klaus Schwab مهندس و اقتصاددادن آلمانی تاسیس شد. وی كه متولد سال 1938است، دكترای اقتصاد دارد و در سال 1971 كتابی با عنوان «مدیریت تجارت مدرن در مهندسی مكانیك» منتشر كرد و در این كتاب استدلال كرد كه مدیریت كسب و كار نوین امروزی و حفظ رشد اقتصادی و توسعه و رفاه در دراز مدت فقط در صورتی ممكن است كه نه فقط منافع «سهام داران» بلكه منافع تمامی«ذی نفع ها» تامین شود. براساس نگاه وتحت مدیریت این اقتصاددان آلمانی، «مجمع جهانی اقتصاد» به جایگاهی برای آشتی و همكاری بخش خصوصی و دولتی در سطح بین المللی تبدیل شد. اكنون«مجمع جهانی اقتصاد» بالغ بر 700 كارمند در شهرهای ژنو، نیویورك، سان فرانسیسكو، پكن و توكیو دارد.
بنیانگذار آلمانی «مجمع جهانی اقتصاد» كه هرسال اجلاس اقتصادی را در شهر «داووس» در كشورسوئیس برگزارمی كند، علاوه بر دكترای اقتصادی، كارشناسی ارشد مدیریت عمومی خود را از دانشگاه هاروارد دریافت كرده است. وی در سال 2016 كتابی با عنوان «انقلاب صنعتی چهارم» (The Fourth Industrial Revolution) نوشت كه در سراسر جهان به 30 زبان ترجمه شده است و درسال 2018 نیز كتاب دیگری با نام «شكل دادن به انقلاب صنعتی چهارم» (Shaping the Fourth Industrial Revolution) از وی منتشر شده است.
شهر«داووس» دركشور سوئیس، مرتفع ترین شهر قاره اروپاست و تا قبل ازسال1971محلی برای اسكی بازی بود اما زمانی كه درژانویه آن سال، «كلاس شواب» این شهر كوچك را برای گردهمایی صاحب نظران اقتصاد، سیاستمداران و صاحبان سرمایه روز جهان انتخاب كرد تا درباره اقتصاد سیاسی بین الملل بحث و تبادل نظر كنند، در كانون توجه قرار گرفت.
رویداد مهم دیگری كه به برگزاری نخستین اجلاس «داووس» پیوند خورد و باعث شد در كنار روندها و رویدادهای دیگر، «جهانی شدن» (Globalization) به خصوص «جهانی شدن اقتصاد» رقم بخورد، اعلام فروپاشی سیستم«برتون وودز» (Bretton Woods System) از سوی «ریچارد نیكسون» رییس جمهوری وقت آمریكا بود.
**كنفرانس برتون وودز: آغاز تسلط دلار بر مبادلات اقتصادی جهان
در ژوییه سال 1944 میلادی، نمایندگان ایالات متحده آمریكا، انگلستان و 42 كشور دیگر در «نیوهمپشایر» در كنفرانس «برتون وودز» در آمریكا گردهم آمدند تا درباره نظام پولی و مالی جهان پس از جنگ جهانی دوم مشورت و تصمیم گیری كنند. در این كنفرانس، آمریكا كه در سال های پایانی جنگ به اصرار انگلستان وارد شده بود، خود را بر اروپای ویران و جنگ زده مسلط و فاتح می دید و دو سوم طلای دنیا را نیز در اختیار داشت، اصرار می كرد كه این سیستم نوین هم بر مبنای طلا و هم بر دلار این كشور قرار گیرد. بر اساس این سیستم، آمریكا برابری هر اونس طلا را با 35 دلار در بازارهای جهانی تضمین داد و به این ترتیب یك نرخ ارز ثابت ولی قابل تعدیل از سوی آمریكا بعد از پایان جنگ جهانی دوم پیشنهاد شد و یك نظام پایه طلا-دلار شكل گرفت و دلار به ارز مسلط در بازارهای جهانی تبدیل و ارزش پول سایر كشورها بر اساس آن تعریف شد.
**خروج یكجانبه «نیكسون» از سیستم «برتون وودز»: شوك آمریكایی به اقتصاد جهانی
هزینه های دولت آمریكا در دهه های 1950، 1960 و 1970 عمدتا به دلیل حضور در جنگ های ویتنام و كره، پرداخت هزینه «سازمان پیمان آتلانتیك شمالی» (ناتو) كه در سال 1949 تاسیس شده بود و جنگ در شبه جزیره كره از سال 1950 تا 1953 به شدت افزایش یافت. جنگ فرسایشی و طولانی مدت ویتنام جان تعداد زیادی از سربازان آمریكایی را گرفت و اعتراضات مردمی را درآمریكا رقم زد. به این ترتیب، «نیكسون» رییس جمهوری آمریكا از حزب جمهوریخواه كه افزایش تورم، كاهش رشد اقتصادی، كسری تراز تجاری و كسری بودجه داخلی را مشاهده كرد در اوت سال 1971، در بیانیه ای لغو سیستم «برتون وودز» را به طور یكجانبه اعلام كرد. با این اقدام، ماهیت اقتصاد بین الملل دگرگون شد و در واقع، دلار به ارزی بدون پشتوانه تبدیل شد و مانند این بود كه كشورهای دیگر مشتی كاغذ پاره دردست داشته باشند. به عبارتی، بدون تضمین طلا، هیچ تكیه گاهی برای دلار وجود نداشت اما از آنجا كه تمامی كشورها برای مبادله و صادرات كالاهای خود به بازار آمریكا و واردات از بازار این كشور، به دلار نیاز داشتند و طلای جهان نیز در اختیار آمریكا بود، نتوانستند در برابر این یكجانبه گرایی واشنگتن و خلف وعده آشكار نیكسون، اقدامی صورت دهند.به این ترتیب، گرچه با این اقدام نیكسون، ارزش دلار آشكارا سقوط كرد اما تا به امروز، پول آمریكا همچنان به تسلط خود بر بازارهای جهانی ادامه داده است.
**«داووس» و خروج یكجانبه آمریكا از «برتون وودز»: آغاز جهانی شدن
مطالعه تاریخ روابط بین الملل با رویكرد اقتصاد سیاسی حاكی از این است كه بازیگران در عرصه سیاست بین الملل بر اساس انگیزه های اقتصادی وارد بازی می شوند و به كنش می پردازند. بر این اساس، نمی توان برگزاری نخستین اجلاس داووس در ژانویه سال 1971 از سوی یك كارآفرین آلمانی و خروج یكجانبه آمریكا به عنوان بزرگ ترین متولی اقتصاد لیبرال سرمایه داری تنها 6 ماه بعد را تصادفی دانست. باید به این نكته دقت كرد كه در سال 1971 روند «تنش زدایی» با شوروی سابق و مذاكرات كاهش تسلیحات به تدریج كلید خورد و آمریكا بعد از فروپاشی شوروی در سال 1990 میلادی، از طریق دو نهاد «صندوق بین المللی پول» و «بانك جهانی» كه ایده تاسیس آنها را در همان كنفرانس «برتون وودز» ارائه داد، كاملا بر اقتصاد جهان مسلط شد.
به گونه ای كاملا غیردمكراتیك و از قبل تعیین شده، پس از فروپاشی شوروی كشورهای جهان سوم همگی در پی دریافت وام به صندوق بین المللی پول روی آوردند اما با معیارهای سختگیرانه اقتصاد لیبرالی جهانی شده مواجه شدند كه بر عدم تصدی گری دولت در اقتصاد، سیاست درهای باز، وضع نكردن تعرفه بر واردات و حمایت از سرمایه گذاری خارجی تاكید می كرد.
معیارهایی كه اساس«جهانی شدن» و بین المللی شدن ایدئولوژی نولیبرالیسم و«اجماع واشنگتن»بود. كشورهای جهان سوم كه همگی«توسعه» را با «رشد اقتصادی» یكسان دانستند و «رشد اقتصادی» را «صنعتی شدن» مترادف گرفتند، با اقتصادهای ضعیف خود به ناچار به سیاست های تحمیلی این دو نهاد تن دادند. این كشورها در این پروژه/پروسه جهانی شدن، «توسعه پایدار» را نادیده گرفتند و منابع طبیعی و انسانی خود را بی رویه هدر دادند. برخی از آنها بدهی های بسیار گزاف خارجی بالا آوردند و نه تنها نتوانستند به رشد و توسعه دست پیدا كنند، بلكه ورشكست شدند. البته برخی نیز مانند كشورهای جنوب شرق آسیا در برهه ای با رشد و توسعه بسیار سریع اقتصادی مواجه شدند.
**داووس 2019: روسای جهانی شدن: غایبان، ناقضان و بحران زدگان اصلی
چهل و نهمین مجمع جهانی اقتصاد در سوئیس از فردا آغاز به كار خواهد كرد اما نكته قابل توجه این است كه غایبان اصلی آن همان شكل دهندگان و متولیان به این نظام سرمایه داری هستند كه دست بر قضا اكنون درگیر بحران های اقتصادی و ناآرامی گسترده سیاسی در كشورهای خود شده اند.
«دونالد ترامپ» رییس جمهوری آمریكا هفته گذشته اعلام كرد كه به دلیل تعطیلی بخشی از دولت فدرال و دست نیافتن به توافق در مورد بودجه ساخت دیوار مرزی با دمكرات ها، در داووس غایب خواهد بود. بحران دولت آمریكا نتیجه پافشاری ترامپ برای ساخت دیواری در مرزهای جنوبی این كشور است. این دیوار، یكی از وعدههای وی در دوران تبلیغات انتخاباتی و نماد آشكار سیاستی است كه می توان آن را «بیگانه ستیز» و «ضد مهاجرت» نامید و طنز ماجرا این است كه با آرمان های «جهانی شدن» در تناقض آشكار است.
به عبارتی، این «بیگانه ستیزی» و سیاست «اول آمریكا» در سیاست «ملی گرایی اقتصادی» ترامپ و تبلیغات سنگین وی كه باعث رای آوردن وی شد، همگی در تضاد جدی با آرمان های داووس است و غیبت وی دهن كجی جدی به لیبرال های اقتصادی است كه درداووس گرد هم آمده اند. « جنگ تجاری» چین و آمریكا، خروج از پیمان آب و هوایی پاریس، به چالش كشاندن پیمان «نفتا» همگی نشان دهنده این است كه واشنگتن به عنوان راهبر جهانی شدن اكنون ناقض اصلی آن است و بی اعتنا به این پروژه یا پروسه، سایرین را به حال خود رها كرده است.
غایب دیگری كه نبودش عملا نشانه شكست سیاست های وی و ناكامی دراداره نظام اقتصادی كشورش باشد، «امانوئل مكرون» رییس جمهوری فرانسه است كه 10 هفته است با جلیقه زردهایی كه برخی از آنها با نمادهای كمونیسم در دست شعار می دهند، دست به گریبان شده است. آنها اعتقاد دارند كه وی رییس جمهوری ثروتمندان است، دركی از سختیهای زندگی روزمره مردم ندارد و شكاف طبقاتی در جامعه فرانسه رو به گسترش است.
غایب مهم دیگر، «ترزا می» نخست وزیر انگلیس است كه با چالش «برگزیت» دست و پنجه نرم می كند. بریتانیایی كه به لحاظ ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی نزدیك ترین به آمریكا بوده است و این«وینیستون چرچیل» بود كه با زیركی و درایت سیاسی خاص خود«هری ترومن»را واردجنگ جهانی دوم كردو«دوایت آیزنهاور» را در ایران به كودتای 28 مرداد سال 1332 شمسی واداشت.می توان گفت اكنون، لندن كه نسخه نولیبرالیسم اقتصادی را بعد از فروپاشی شوروی همراه واشنگتن و سایر كشورهای غربی، برای سایر جهان تكثیر و اجبار كرد، درگیر جدی ترین چالش سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم و در داووس غایب است.
**جهانی شدن: پروژه یا روند: برساخته ای تاریخی مورد تردید
باید دقت كنیم روندهایی كه در اقتصاد سیاسی بین الملل كنونی مشاهده می كنیم همگی تاریخی و برساخته اجتماعی هستند. مثلا رییس بانك جهانی همواره یك آمریكایی و رییس صندوق بین المللی پول فردی ازاروپای غربی است كه روندی كاملا از قبل تعیین شده و كاملا غیردمكراتیك است. روز 29 دی ماه، «سازمان غذا و كشاورزی ملل متحد» (FAO)، در توییتی هشدار داد كه تغییرات آب و هوایی و افزایش یك و نیم درجه ای میانگین دمای جهانی می تواند تا سال 2030 منجر به افزوده شدن 122 میلیون نفر دیگر به جمع افرادی شود كه از «فقر شدید» رنج می برند. در این توییت، تغییرات اقلیمی مسئله ای جهانی عنوان شده كه بیشترین پیامدهای آن متوجه اقشار آسیب پذیر جهان است.
بنابر تعاریف سازمان ملل، «فقر شدید» به وضعیتی اطلاق می شود كه فرد از منابع ضروری برای ادامهٔ زندگی به كلی محروم است و ادامه زندگی برای او دشوار می شود. فقرا در این وضعیت از تأمین نیازهای اساسی از قبیل خوراك، پوشاك و سرپناه ناتوان هستند و بانك جهانی اعلام كرده است اشخاصی كه درآمد روزانه شان كمتراز2.12 دلار آمریكا باشد، در این طبقه بندی قرار می گیرند. طبق آمار ماه دسامبر سال 2018 «آزمایشگاه داده های جهانی»(World Data lab)، اكنون 8 درصد جمعیت جهان (بیش از 591 میلیون نفر) در فقر شدید به سر می برند.
از سوی دیگر، شبكه خبری «سی ان ان» امروز دوشنبه اعلام كرد، مجموع دارایی و ثروت 26 فرد ثروتمند طراز اول جهان به یك تریلیون و 400 میلیون دلار می رسد كه این میزان برابر با دارایی سه میلیارد و 800 میلیون نفر دیگر در كره زمین است.
«جهانی شدن» كه داووس، صندوق بین المللی پول، بانك جهانی، سازمان تجارت جهانی ونولیبرالیسم اقتصادی اركان و بنیادها و معیارهای اجرای آن هستند، موافقان و مخالفان و مزایا و معایب خاص خودش را دارد اما اكنون به شهادت آمارهای رسمی سازمان های بین المللی رسمی، فقر گسترده، تروریسم، توسعه نامتوازن، بیماری های واگیر، خشونت علیه زنان و كودكان، قاچاق انسان، تخریب گسترده محیط زیست و نظایر اینها واقعیت های دردناكی هستند كه انسان ها در سراسر جهان از آنها رنج می برند و به نظر می رسد، «جهانی شدن» چه پروژه باشد و چه پروسه نتوانسته است در رهایی انسان ها از درد و رنج های خود موثر عمل كند؛ حال می خواهد در داووس امسال «بیل گیتس»،بنیانگذار مایكروسافت، «آنتونیو گوترش»، دبیركل سازمان ملل، «جورج سوروس»، میلیاردر آمریكایی و «كریستین لاگارد» رییس صندوق بین المللی پول در دفاع از این نظام سخن بگویند و راه حل های تكراری برای نجات انسان ارائه كنند و از دستاوردهای جدید فناوری پرده بردارند.
**كارشناس بین الملل
تهران- ایرنا- داووس2019درحالی از فردا آغاز می شود كه ترامپ، مكرون و می به عنوان راهبران اصلی نظام اقتصاد سرمایه داری و جهانی شدن در آن حضور ندارند وباچالش های سیاسی و اقتصادی داخلی و بین المللی درگیرند كه می تواندكارایی ساختار اقتصاد سیاسی بین المللی كنونی را مورد تردید قرار دهد.