مدیران با سابقه فعلی هم در دوره جوانی‌شان موفقتر بودند

معاون تعاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: اگر رزومه کاری مدیران نسل گذشته را بررسی کنیم، می بینیم در حالی که ممکن است امروز هم مدیران موفقی باشند، اما اوج فعالیتشان دقیقا در زمانی اتفاق افتاده است که جوان تر بوده اند. این خودش بهترین مقایسه میان مدیران نسل گذشته و نسل جدید است.

محمد جعفر کبیری، با ۳۰ سال سن، جوان‌ترین معاون وزیر در کابینه دولت دوازدهم محسوب می‌شود، کابینه‌ای که با انتصاب وزیری ۳۶ ساله در سمت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، موجی از نگرانی‌ها و حمایت‌ها را درباره توانمندی و صلاحیت افراد نسل جدید برای تصدی سمت‌های ارشد مدیریتی را برانگیخت.
ایرنا در سلسله گفت و گو های خود با مدیران جوان دولت دوازدهم به بررسی چالش‌های انجام تغییر نسل مدیران دولتی می‌پردازد و در این گفت و گو معاون تعاون وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به بیان نظرات خود در باره علل بعید بودن استقرار مدیری از نسل جدید در ساختار اداری کشور را بیان می‌کند.

مدیران فعلی جمهوری اسلامی عمدتاً افرادی هستند که در سنین بسیار پایین دوران مسئولیت خود را آغاز کرده اند به طوری که در دولت‌های ابتدایی بعد از انقلاب میانگین سنی کابینه بین سی تا چهل سال بوده است. اما امروز شاهد هستیم همان مدیران همچنان مشغول به فعالیت هستند و تغییر نسلی جدی رخ نداده است. آسیب شناسی شما برای این پدیده چیست؟
دلایل مختلفی را می‌توان بیان کرد، اما به باور من مهمترین دلیل آن به این برمی گردد که نسل اولی‌ها به نسل‌های بعد از خودشان باشد که خیلی دیر اعتماد کردند یا با سرعتی بسیار آرام این اعتماد شکل گرفت. این مسئله شاید بر اساس دلسوری آنها باشد. برای آنها انقلاب نتیجه زحماتشان بود که حالا برای تحقق اهدافش هم احساس مسئولیت می‌کردند.
ولی به هر حال این رویکرد و رویه در مقامات عالی نظام در حال تغییر است چرا که مدیران جوان به همراه خود خلاقیت، نوآوری و جسارت در حل مشکلات می‌آورند. نتایجش را هم شاهد هستیم در موقعیت‌هایی که جوان ترها آمده اند و در کنار تجربیات نسل اولی‌ها قرار گرفته اند دستاوردهای درخشان‌تری ایجاد شده است و موضوعاتی که سال‌ها قابل حل نبوده یا دچار مشکل بود، با یک ایده و خلاقیت و یک انرژی مضاعف توسط جوان‌ترها حل شده است.
اما به ثمر رساندن این تغییر نسل به دلیل همان عدم اعتماد لازم و عدم توجه به پرورش مدیران در یک بازه زمانی ظولانی مدت منجر به این شده است که امروز انتصاب مدیران جوان با حساسیت و مداقه بیشتر از سوی نسل اولی‌ها صورت می‌گیرد.
اگر به همین مدیران نسل گذشته هم نگاهی داشته باشم، همان مدیرانی که روزگاری در مناسب وزیر، معاون وزیر، مدیرکل و غیره مشغول بوده اند و الان صاحب تجربه هستند و رزومه کاریشان را امروز بررسی کنیم، می بنیم در حالی که ممکن است امروز هم مدیران موفقی باشند، اما اوج فعالیتشان دقیقاً در زمانی اتفاق افتاده است که جوان‌تر بوده اند.
برخی این حساسیت را به این ربط می‌دهند که خود این نسل چون در جوانی به مسئولیت رسیده اند و به علت بی تجربگی اشتباهاتی مرتکب شده اند، نمی‌خواهند شاهد تکرار آن اشتباهات باشند. آیا شما این نگاه را قبول دارید؟
اگر به همین مدیران نسل گذشته هم نگاهی داشته باشم، همان مدیرانی که روزگاری در مناسب وزیر، معاون وزیر، مدیرکل و غیره مشغول بوده اند و الان صاحب تجربه هستند و رزومه کاریشان را امروز بررسی کنیم، می بنیم در حالی که ممکن است امروز هم مدیران موفقی باشند، اما اوج فعالیتشان دقیقاً در زمانی اتفاق افتاده است که جوان‌تر بوده اند. این خودش بهترین مقایسه میان مدیران نسل گذشته و نسل جدید است. تجربه نشان داده است افرادی که زمینه لازم را برای مدیریت داشته اند در دوران جوانی شأن موفقیت‌های بیشتری را کسب کرده اند.
البته این نکته هم نباید فراموش شود که اگر کسی بدون تجربه یا تخصص لازم، فقط به صرف جوان بودن بر مسندی بنشیند، قطعاً مجموعه را دچار آسیب خواهد کرد و در این موضوع هم و بین نسل‌های مختلف مدیران تفاوتی نیست.

آقای رئیسی در مصاحبه‌ای فرموده بودند که ایشون به همراه حدود ۷۰ نفر دیگر قبل از پیروزی انقلاب توسط شهید قدوسی و شهید بهشتی برای مدیریت مناصب دولتی در مدرسه حقانی تربیت شده بودند. اما شما می‌فرمایید همین نسل زمانی که به مدیریت رسیدند در پرورش نسل بعد خود دچار اهمال شدند. آیا امروز چنین بسترهایی برای پرورش مدیران نسل بعد در بخش‌های مختلف حاکمیت وجود دارد؟
در دنیا عموماً برای پست‌های سیاسی و نه لزوماً اجرایی و تخصصی، احزاب محل پرورش نیروها هستند، ولی فرهنگی که داخل ایران وجود دارد این مسئله را کامل بر نمی تابد و یا اینکه جامعه سیاسی به بلوغ لازم برای پذیرش این مسئله نرسیده است. اما خب قطعاً نهادهای مدنی و غیردولتی بهترین بسترهایی هستند که افراد با استعداد باید آموزش لازم را آنجا دیده و به تدریج وارد سیستم دولتی بشوند و رشد کنند.
در ایران پس از انقلاب نظایر موردی که از مدرسه شهید حقانی شما مثال زدید، کم داشتیم و الان هم کمتر به چشم می‌خورد بخشی به صورت مشخص مسئولیت استعدادیابی و پرورش مدیران آینده کشور را در ابعاد مختلف پیگیری کند.
بنابراین فعلاً باید با راه حل های کوتاه مدت توسط دولت این مسئله را پیگیری کرد. دولت آقای روحانی هم مورد نظرش انجام این بحث بوده است.
به عنوان مثال بحث دستیاران ستادی در دولت مطرح شد یا طرح‌هایی شبیه به آنکه در هر وزارت خانه‌ای مطرح شد مجموعاً تلاش‌هایی بودند برای آنکه در یک چارچوبی این پرورش مدیران نسل بعد رخ بدهد. هرچند این تلاش‌ها خوب است، اما کافی نیست و نقدا می‌توانم بگویم که این نقیصه در سیستم دولتی ما وجود دارد.

دولت روحانی در برهه‌های مختلف صحبت از جوانگرایی داشته و طرح‌هایی هم در این مورد مطرح شد ولی عملاً به جز تک چهره‌هایی مانند شما، جامعه ثمره این طرح‌ها را ندیده است. از سرانجام این طرح‌های چه اطلاعی دارید؟
در دولت قبل از دولت آقای روحانی تجربه‌ای رخ داد به عنوان طرح مشاورین جوان، که خودش عبارتی نقیض بود. جوان اهل اجراست و اهل میدان هست و مقام مشاور برای فردی است که دارای انباشتی از تجربه باشد تا آن را در اختیار سیستم قرار دهد.


در دور دوم دولت آقای روحانی هم از همان ابتدا ضرورت به کارگیری جوانان در سطوح عالی به همه وزیران اعلام شد. در ابتدای دولت، به وزرا پیشنهاد شد هم از جوان‌ترها و هم از بانوان در سطح معاونین وزیر استفاده کنند که خب بیشتر وزراتخانه ها این کار را انجام داده اند و در نتیجه میانگین سنی معاونین وزرا عموماً کاسته شده است. آن طرح یکسری آسیب‌ها داشت و بر اساس آسیب شناسی که صورت گرفت و با توجه به ضرورت تدوین فرایندی که بتواند تغییر نسل را در مدیریت ایجاد کند، بحث دستیاران ستادی مطرح شد تا بر اساس آن طرح جوانانی که برتری‌های لازم را از لحاظ تحصیلی و کاری دارند، زمینه‌ای برای رشدشان فراهم شود. آزمونی هم در دوره اول دولت برگزار شد و بر اساس اعلام نیاز دستگاه‌های مختلف و فکر کنم حدود ۵۰۰۰ نفر در آزمون شرکت کردند. در مرحله نخست کمتر از ۲۰۰۰ نفر در آزمون کتبی قبول شدند و کسانی که توانستند در مصاحبه تخصصی هم امتیاز لازم رو کسب کنند با چیزی که حدود ۲۰۰۰ نفر پیش بینی شده بود تفاوت داشت، اما آدم‌های توانمندی هستند که در تخصص خودشان و براساس توانمندی‌هایشان جذب شده اند و هم اکنون مشغول به فعالیت هستند. این گام اول مناسبی بود که باید ادامه پیدا کند.
در دور دوم دولت آقای روحانی هم از همان ابتدا ضرورت به کارگیری جوانان در سطوح عالی به همه وزیران اعلام شد. در ابتدای دولت، به وزرا پیشنهاد شد هم از جوان‌ترها و هم از بانوان در سطح معاونین وزیر استفاده کنند که خب بیشتر وزراتخانه ها این کار را انجام داده اند و در نتیجه میانگین سنی معاونین وزرا عموماً کاسته شده است.
البته من از همه وزارتخانه‌ها آمار دقیق ندارم، اما در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، آقای شریعتمداری در مجلس وعده داد که میانگین سنی شورای معاونین را ۱۰ سال کم کند که این امر اتفاق افتاد و الان در حال پیگیری این موضوع در سطوح پایین‌تر مدیریتی هستند.

آقای تندگویان معون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در مصاحبه‌ای گفته بودند به جز وزارتخانه‌های تعاون، نفت و ورزش باقی وزرا در جوانگرایی خیلی موفق نیستند. آیا شما در این خصوص اطلاعاتی دارید؟
آمار دقیق این مسئله را از آقای انصاری باید پرسید که اطلاعات تمام وزارتخانه‌ها در اختیار ایشان است. تا جایی که می دانم در این باره گزارشی هم آماده شده و در اختیار رئیس جمهور قرار گرفته است.
تربیت نسل جدید مدیران حداقل در قالب دستیار و مشاور در اغلب وزارتخانه‌ها انجام شده است و در شورای معاونین از حضور خانم‌ها و جوان‌ترها استفاده می‌شود. ولی در سطح معاونین وزارتخانه‌ها وزرایی چون وزیر تعاون، نفت، ورزش، اقتصاد، کشور، ارتباطات و سازمان برنامه و بودجه از معاونین جوان استفاده کرده اند. الان که فکر می‌کنم همینطور اسامی در ذهنم مرور می‌شود، اما واقعیت این هست که قاطبه مدیران مربوط به نسل جدید نیستند.
اتفاقاً اخیراً یکی از نمایندگان مجلس با دعوت تعدادی از همین مسئولین جوان، بانی مراسم افطاری شده بودند. آنجا به شوخی به ایشان گفتم که عکسی بگیرید تا نتیجه جوانگرایی در دولت تدبیر و امید مشخص بشود.

سیام ** ا. م **۹۱۲۱