پخت انواع خوراکیهای مناسبتی و آشهای نذری یکی از آداب و رسوم عامه و فرهنگ عامیانه دانسته میشود. این نوع خوراکیها معمولاً برای رسیدن به خواستهها یا حل گرفتاریها یا به مناسبتهایی چون شادی و غم طبخ میشوند و با توجه به نوع خرده فرهنگهای کشور از تنوع بسیاری برخوردارند.
یکی از این نوع خوراکیها، آش بیبیحور و بیبینور است ک ه بررسی آن جدا از جنبههای مردمشناسی میتواند از نظر گردشگری فرهنگی و ثبت میراث کهن ناملموس نیز مورد توجه قرار گیرد. چرا که با گذشت این سنتهای عامیانه در حال کمرنگ شدن و از بین رفتن هستند.
در گذشته در جهرم آش بیبیحور و بیبینور بیشتر پخته میشد و هماکنون با توجه به مدرنیته شدن شهر و فرهنگها، بسیار کمتر و در حال فراموشی است.
** آش بی بی سه شنبه
در گذشته در جهرم، پدر و مادرانی که پس از سالها خداوند به ایشان فرزندی عنایت میکرد، نذر میکردند برای سلامتی فرزندشان آش بیبی سهشنبه بپزند. برای این کار از چند روز مانده به سهشنبه آخر ماه رمضان، مادر طفل به در خانه همسایگان و دوستان و اقوام میرفت و آجیل یعنی حبوبات لازم برای پخت آش را از ایشان میگرفت.
آجیل و مخلفات این آش عبارت بود از: گندم، آرد، لوبیا، نخود، عدس، ماش، برنج، روغن و نمک و به طور کلی آنچه برای طبخ آش لازم است. حتی هیزم و پول مورد نیاز برای این کار را نیز هم درخواست میکردند.
پس از جمعآوری وسایل لازم برای پخت آش، صاحب آش آن را در سهشنبه آخر ماه رمضان چند نفر از پیرزنان و سالخوردگان و دوستان و آشنایان را دور هم جمع میکرد و از روضهخوانی هم برای برای شرکت در این مراسم دعوت میکردند.
وقتی همه جمع میشدند پیرمردی که از همه مسنتر بود، دیگ بزرگی را در سر کوچه به اتفاق چند جوان روی آتش میگذاشت و زنان نیز مشغول پخت آش میشدند. روضهخوان نیز روی یک صندلی که از قبل برای او تدارک دیده بودند، مینشست و شروع به روضهخوانی میکرد.
این مراسم باید سر کوچه انجام میشد، زیر بر این باور بودند که اگر آش سر کوچه طبخ شود؛ قضا و بلا از آن کوچه دور میشود. دختران دم بخت نیز در این مراسم با لباسهای نو وشرکت می کردند و با اَسُم که نوعی کفگیر بزرگ بود، این آش را هم میزدند تا بختشان باز شود.
پس از آنکه آش آماده میشد، آن را در پیاله میکشیدند و به خانه آشنایان و همسایگان میبردند و عقیده داشتند با خیرات این آش، قضا و بلا از فرزندشان دور میشد.
** آش بیبی سهشنبه در سایر نقاط کشور
آش بیبی سهشنبه در اغلب شهرها و روستاهای کشور که فرهنگی کهن دارند، در آخرین سهشنبه ماه شعبان، ماه رمضان یا سهشنبههای مقدس دیگری پخته میشود.
در برخی نقاط ایران رسم است در آخرین سهشنبه ماه شعبان بساط پخت نذری را برپا کند و آشی را که متبرک به نام سه بانوی پاکدامن بوده به عنوان برکت و نشانه قبولی حاجت به حاجتمندان زن تقدیم کند. صاحب نذر که همیشه بانویی است به نیت سپاسگزاری و رواج این نذر عدهای خاص را دعوت میکند و در حضور ایشان آش میپزد.
دور دیگ آش، بانوان حاجتمندی که نباید باردار باشند جمع و با خواندن ذکر و دعا در به هم زدن آش شریک میشوند تا خود نیز حاجتروا شوند. پخت این آش به حرمت رعایت آداب اولیه که به باور مردم بیبیحور و بیبینور در جایی که مرد یا حتی بچه پسر یا زن باردار که احتمال میرود فرزندش پسر باشد نباید شاهد پخت این نذر باشند و یا از آن بخورند.
آش در فضایی تاریک که با نوری کم یا شمع روشن، پخته میشود و در بالای سر دیگ آش سینی شامل ظرف آب و آیینه و حنا و سرمهدان و شمع قرار دارد. آش بعد از پخته شدن فقط در بین ساکنین اتاق پخش میشود و از اتاق بیرون نمیرود و حتی شستوشوی ظروف کاچی نیز در همان مکان سربسته انجام میشود.
از این آش به غیر از اهالی آن مکان تاریک کسی نمیچشد و بانی کاملاً متوجه است که شرایط پخت و بعد از آن رعایت شود، چرا که این مراسم کاملاً زنانه و آن هم نه همه زنان است. در باور مردم به ویژه مناطق خاصی از استان اصفهان این آش نظر کرده است و پخت آن جزء آیینها و مراسم خاص روزهای سهشنبه است.
** خاستگاه عقاید در باره پخت آش بیبی حور و بیبینور
فرنگیس مزداپور در کتاب «افسانه، آیین»، خاستگاه این سفرهها را دوران ماقبل تاریخ ایران میداند که بر طبق این قصهها و افسانهها، نظامهای جادویی وجود داشته که الهههای مادر در آن نظام میتوانستند مشکلگشایی کنند. وی معتقد است اکنون الهههای مادر شکل دینی و افسانهایتری به خود گرفته و به صورت بیبی سهشنبه یا بیبیحور و بیبینور و… پدیدار شدهاند. داستانها و روایتهای بسیار زیادی در خرده فرهنگهای ایرانی درباره چرایی طبخ این آش وجود دارد که خود میتواند موضوعی تحقیقی مجزا باشد.
از نظر اسطورهشناسان، جامعهشناسان و مورخانی چون گریشمن، ویل دورانت، لنسکی، چارلد و فریزر، پیدایش این سفره به زمانی برمیگردد که زنان توانستند برای اولین بار کشت دانههای گندم و جو را بشناسند و موفق به پخت نان، ساخت سفال و کشف آتش شدند. از همان زمان بود که سفره به عنوان مرکز وحدت اعضای خانواده شکل گرفت. در این راه نقش ایزدبانوها مانند سپندارمذ، ایزد بانوی زمین، آناهیتا، ایزدبانوی آب و خرداد و مرداد را نباید نادیده گرفت.
از آنجا که زنان ایرانی از ابتدای تمدن بشری کشت گندم را عهده دار شدند، باید سفرههای ایرانی را نمادی از مزارع بدانیم که تا امروز از باورهای دین کهن (زرتشتی) به باورهای جدید، اسلامی و شیعی تداوم و تکامل پیدا کرده است.
همه این سفرهها تجلی دورانی است، که زندگی کشاورزی و باغداری توسط زنان و با استمداد از نیروهای فراطبیعی ایزدان و ایزدبانوها وجود داشته و تا امروز بهصورت سفرههای نذری تداوم یافته است و پشتوانه این سفرهها قصههایی است که جنبه مذهبیشان، تداوم و بسط آن را تا امروز پشتیبانی و تضمین کرده است.
سفرههای نذری را میتوان تمثیل و نمادی از بهشت دانست که از جهان معنوی بر سطح زمین آورده شده و در اتاقها، زاویهها و جوار امامزاده ها بهصورت جمعی و مشارکتی تا امروز بسط و گسترش یافته است.
این سفره با توجه استطاعت صاحب نذر به دو شکل ساده و به شکلی محقرانه یا با آداب و تشریفات کاملتری گسترده میشود.
به نظر میرسد املای صحیح این بانو با توجه به نام خواهرش بیبینور به صورت «بیبیهور» باشد، چرا که هور از مظاهری کیش مهرپرستی و به معنای خورشید است؛ گو اینکه در املای عامیانه اهالی جهرم نیز این نام به صورت بیبیهور نوشته شده است.
** امامزاده بیبیحور و بیبینور در جهرم
همانند روایات و چگونگی طبخ این آش، مقبرههای مختلفی نیز در کشور به نام بیبیحور و بیبینور وجود دارد که از خواف در استان خراسان رضوی، در روستای چنارک در جاده شهر میامی، در سیستان، در روستای جابوز شهرستان خلیل آباد و… گسترده است.
جالب اینجاست که در شهرستان جهرم نیز دو مقبره نام بیبیحور شهره است. البته در روستای گاره، در همدان و در شهر قطبآباد جهرم درخت بیبیحور داریم، اما هنوز محل دقیق دفن این دو خواهر مشخص نیست.
علی فلسفی در کتاب «بیست هزار زیارتگاه جهان» مرقد امامزاده بیبیحور و بیبینور را در شهر قطبآباد بخش کردیان شهرستان جهرم میداند و حسب و نسب وی را با واسطه به حضرت موسی بن جعفر (ع) معرفی میکند. در حال حاضر نیز امامزادهای به نام بیبیحور و بیبی نور در شهر قطبآباد، مرکز بخش کردیان شهرستان جهرم وجود دارد. این امامزاده در شمال غربی شهر قطبآباد قرار دارد و بین مردم روایتها و افسانههای زیادی درباره این امامزاده منقول است. میگویند این امامزاده صاحب ملک، موقافات و اراضی بسیاری بوده و به وسیلهی قناتهای چاه مروارید که از کوههای شمال شهر به سمت این اراضی جریان داشته، این اراضی آبیاری میشده است.
در روایت افسانهوار دیگری میگویند که کافران قصد کشتن این امامزاده را داشته اندکه این امامزاده در زیر صخرهای در پنهان شده و یاهوگویان از خداوند طلب یاری جسته و کافران تبدیل به سنگ و صخره شدهاند. به گفته باستانشناسان ساخت بنای این امامزاده به دوره صفویه برمیگردد و با توجه به قندیلیشکل بودن گنبد، ساخت این گنبد را به دوره ایلخانیان نسبت میدهند. در پشت مقبره این امامزاده از داخل صخره درخت انجیری وجود دارد که زائران به آن دخیل میبندند.
جالب اینجاست که در روستای گاره از توابع بخش خفر در شهرستان جهرم نیز، درختان سرسبزی در کنار چشمه آبی معروف به اُپیرو قرار دارد که به قدمگاه بیبیحور مشهور است. این درخت چنار که تنها میراث طبیعی ثبتشده شهرستان جهرم است به چنار «بیحور و بینور» معروف است و اهالی روستا به حاجتروایی آن بسیار معتقدند. درخت بیبی حور ۱۴ متر قطر و ۱۵۱۰ متر ارتفاع دارد. ارتفاع این درخت ۲۰ متر بالاتر از میانگین است و به ثبت ملی نیز رسیده است. در سخن مردمان قدیم آمده که بیبیهور و بیبینور دو تا خواهر بودند و گویا مدفن این دو خواهر درکنار یکی از سه درختی است که به درختان بیبیهور معروف هستند. مردم روستای گاره احترام زیادی برای این درخت قائل هستند و برخی شبهای جمعه در کنار آن شمع روشن میکنند، نذری میدهند و چای پخش میکنند.
شهرستان جهرم در ۱۹۳ کیلومتری جنوب شرقی شیراز قرار دارد.
از: فاطمه تسلیم جهرمی
۹۹۱۰ /۱۸۷۶