به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، اصلاح طلبان این روزها با مشکلاتی چندوجهی دست و پنجه نرم میکنند؛ چالشهایی فزاینده که هر روز گستره و ابعاد وسیعتری مییابد و ممکن است در آیندهای نه چندان دور، آتش آن دامانشان را بگیرد.
تنها ۹ ماه تا زمان برگزاری یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی زمان باقی مانده و جریانهای سیاسی برای تعیین راهبرد، روش و ابزارهای انتخاباتی خود فرصت نامحدودی ندارند.
در شرایطی که جریان رقیب بیشترین وجه همت خود را روی گره زدن سرنوشت اصلاح طلبان به انتقادهای موجود از دولت متمرکز و برای پیروزی انتخاباتی خود روی کسب آرای سلبی مردم حساب باز کرده است، اصلاح طلبان گویا اینک یک سر دارند و هزار سودا.
اختلاف نظر و بحث در مورد مسائل درون گفتمانی، عملکرد فراکسیون امید، راهبردهای انتخاباتی، نحوه ایجاد سازوکار هماهنگ سیاسی و اما و اگرهای حمایت از دولت یا رویگردانی از آن کم بود، که این روزها بحث موضع گیری های ضد و نقیض در مورد ماجرای قتل «میترا استاد» همسر دوم «محمدعلی نجفی» از سابقه داران اصلاحات هم به آن اضافه شده و این جریان را با خطر ریزش بیش از پیش سرمایههای اجتماعی مواجه کرده است.
سازوکار جمعی اصلاح طلبان به کجا رسید؟
اصلاح طلبان که بهره گیری از سازوکار تصمیم سازی جمعی را دست کم در چهار انتخابات پیشین (ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶، شورای شهر و مجلس شورای اسلامی سال ۹۴) تجربه کرده بودند، بعدها به خاطر کاستیها و نقصان این سازوکار، هزینههای بسیاری متحمل شدند.
اگرچه راهبرد انتظارات حداقلی و مشارکت حداکثری با فراهم کردن زمینههای نزدیکی این جریان به نیروهای میانه رو، پیروزی انتخاباتی را برای آنان رقم زد، ولی برخی اصلاح طلبان میگویند عملکرد دولت و فراکسیون امید مجلس در سالهای بعد، به سرمایههای اجتماعی اصلاح طلبان ضربه زد. فراکسیون امید در ابتدای ورود به مجلس، با ریزش قابل توجهی از نمایندگان خود مواجه شد. این فراکسیون در بسیاری از موارد نتوانست به چارچوبها و تعهدات اصلاح طلبانانه وفادار بماند.
حمایت دوباره اصلاح طلبان از روحانی در دور دوم هم در عمل به نتایج مورد انتظار آنها منجر نشد. خروج آمریکا از توافق هستهای، به برجام به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای دولت روحانی ضربه زد. برآورده نشدن خواستههای اصلاح طلبان در حوزه آزادیهای سیاسی و اجتماعی هم در کنار تنگناهای اقتصادی مزید بر علت شد تا اصلاح طلبان در مورد تداوم حمایت خود از دولت تردید کنند. بسیاری به صراحت از دولت انتقاد کردند و طیفی راهبردهای انتخاباتی اصلاح طلبان و عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان را مورد بازخوانی نقادانه قرار دادند.
بازنگری در سازوکار هماهنگ حزبی و جمع بندی در مورد ایجاد تشکلی دموکراتیک و انتخاباتی چون پارلمان یا مجمع اصلاحات، راهکاری بود که از دید اصلاح طلبان میتوانست راهبردها و نتایج انتخاباتی موفق تر و پایدارتری را تضمین کند.
تقریباً همه اصلاح طلبان به این جمع بندی رسیدند که شورای هماهنگی اصلاحات به رهبری «محمدرضا عارف» رئیس فراکسیون امید، تشکلی مقطعی و انتخاباتی بوده که کارویژه خود را بر اساس اقتضائات زمانی به انجام رسانده و تداوم حیاتش با تغییر شرایط موضوعیت ندارد. جبهه هماهنگی اصلاحات، به عنوان تشکل جمعی قدیمی تر اصلاح طلبان، طرح پارلمان اصلاحات را در دستور کار قرار داد؛ مجمعی که قرار است انتخاباتی باشد و سازوکار دموکراتیک تصمیم سازی در آن جایی برای فردمحوری و قدرت طلبی در آن باقی نگذارد.
پس از بحث و نظر و امیدهای بسیار در مورد ایجاد این پارلمان، هفته گذشته خبر رسید یک جبهه جدید اصلاح طلب تشکیل شده است. کمی بعد مشخص شد این تشکل، همان شورای عالی اصلاح طلبان است که با نام جدید «جبهه اصلاح طلبان ایران اسلامی» قرار است به فعالیت خود ادامه دهد. گویا هنوز موضوع پارلمان اصلاحات در دستور کار شورای هماهنگی جبهه اصلاحات قرار دارد، اما وجود اختلافات دیدگاهها در این زمینه، نهایی شدن آن را به تعویق انداخته است.
اینکه پس از اینهمه نقد به شورای عالی اصلاح طلبان و ریاست آن (که اخیراً در انتخابات چهارمین سال هیأت رئیسه مجلس هم عملکرد بسیار ناموفقی از خود به جا گذاشت)، اصلاح طلبان چگونه و با چه توجیه و استدلالی میخواهند برای پیروزی انتخاباتی روی آن حساب کنند، مشخص نیست.
این در حالی است که پیش از این بسیاری از اصلاح طلبان تداوم فعالیت این نهاد را «درجا زدن جریان» خوانده بودند و نسبت به ناکارآمدی تکیه دوباره بر آن در انتخاباتهای آتی هشدار داده بودند. از دید بسیاری ناظران، بخش مهمی از احیای اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان، در گروی ایجاد یک تشکیلات تازه هماهنگ حزبی بود.
البته هنوز حدود و ثغور پوشش دهی، میزان فراگیری، نحوه عملکرد، سازو کار تصمیم سازی و ریاست جبهه اصلاح طلبان ایران اسلامی مشخص نیست، ولی اتکای دوباره جریان اصلاح طلب بر نهادی که آزمایش خود را بارها پس داده، ضریب پذیرش آن نزد افکار عمومی را کاهش میدهد.
راهبرد انتخاباتی نامشخص
اصلاح طلبان هنوز بر سر تعیین سیاستهای کلان انتخاباتی هم به جمع بندی نرسیدهاند. گروهی با اشاره به موفقیت راهبرد «اقتضایی» و نه «برنامه ای» این جریان در انتخاباتهای پیشین و با اشاره به اینکه شرایط امروز اصلاح طلبان با شرایط آنان در سال ۹۶ تفاوتی نکرده، باز هم ائتلاف با جریان اعتدالی را رمز موفقیت در انتخابات آتی میخوانند.
برخی دیگر اما بر این باورند که ائتلاف سازی با نیروهای میانه رو در سالهای پیش، اگرچه موفقت ابتدایی را برای اصلاح طلبان رقم زد، ولی در بلند مدت سرمایههای اجتماعی آنان را هدر داد. از دید این گروه، اصلاح طلبان باید یک بار دیگر هویت اصیل خود را احیا کنند و با جدایی راه خود از نیروهای ائتلافی، جایگاه خود را در ساخت مدنی جامعه حفظ کنند؛ مسألهای که در بلند مدت به احیای جایگاه آنان در ساختار قدرت خواهد انجامید.
تجربه انتخابات چهارمین سال هیأت رئیسه مجلس، نتیجه اجرایی سازی ایده دوم بود؛ نفی ائتلاف سازی با نیروهای مستقل که به واگذاری جایگاه نایب رئیسی اول مجلس به اصولگرایان منجر شد. البته برخی ناظران باخت اخیر اصلاح طلبان را به قدرت طلبیهای درون تشکیلاتی نسبت میدهند.
این انتخابات یک بار دیگر بحث و نظرهای ضد و نقیض در مورد راهبرد انتخاباتی اصلاح طلبان در اسفند ۹۸ و حتی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را برانگیخته است.
جدل لفظی میان اصلاح طلبان
این روزها مساله قتل همسر دوم نجفی بیش از پیش به تشتت میان اصلاح طلبان و ریزش سرمایههای اجتماعی آنان دامن زده است.
برکنار از تلاش جریان رقیب برای گره زدن سرنوشت کلیت اصلاح طلبی به این ماجرا و برجسته سازی وجه تعلق حزبی نجفی، خود اصلاح طلبان این روزها با اظهار نظرهای کنشی و واکنشی، در مسیر تخریب وجهه این جریان حرکت میکنند.
اظهارات اخیر «غلامحسین کرباسچی» دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی در مورد اطلاع اصلاح طلبان از روابط دردسرساز نجفی پیش از انتخاب او به عنوان شهردار، در میان بزرگان اصلاح طلب جنجال ساز شده است.
برخی اصلاح طلبان چون «محسن میردامادی» دبیرکل تشکل منحل شده مشارکت و «مرتضی الویری» عضو شورای شهر تهران این مساله را تکذیب کردهاند.
به گفته میردامادی، مسلماً اگر دوستان کمترین اطلاعی از مسائل و ارتباطاتی که اخیراً در مورد آقای نجفی مطرح میشود داشتند با شهردار شدن وی مخالفت میکردند. با شناختی که از دوستان شورای شهر هست مسلماً آنها هم همین گونه عمل میکردند. حال اگر آقای کرباسچی یا هر فرد طرف مشورت دیگری از این ماجرا اطلاع داشته و به گونهای هشدار و اطلاعات لازم را به اعضای شورای شهر نرسانده است، کاری کمتر از خیانت به اصلاحطلبان نکرده است.
برخی اصلاح طلبان مخالفت کرباسچی با شهردار شدن نجفی را به انگیزههای شخصی او نسبت میدهند و به این ترتیب او را به قدرت طلبی متهم میکنند.
طرح چنین جدلها و اتهام زنیهای اثبات نشده و بی مدرک میان خود اصلاح طلبان در فضای رسانهای کشور، جز اینکه روند بی اعتمادی و ریزش سرمایههای اجتماعی اصلاح طلبان را تشدید کند و به انسجام درونی آنها آسیب برساند، حاصل دیگری ندارد.
فرصت چندانی تا انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی نمانده است؛ فرصتی که به جای تنش و تشتت درون تشکیلاتی، باید بر اجماع سازی در خصوص سیاستها و راهبردهای کلان سیاسی تمرکز شود.
پژوهش **۹۲۷۵**۹۲۷۹
نظر شما