۱۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۳:۰۰
کد خبرنگار: 1794
کد خبر: 83378086
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

مرد روزهای بارانی

قزوین – ایرنا - مرد روزهای بارانی روایت زندگی منوچهر مهجور از فرماندهان قزوینی دوران دفاع مقدس است که به زبانی شیرین و ساده خاطرات این رزمنده را به تصویر کشیده است.

کتاب مرد روزهای بارانی سرگذشت این فرمانده را از دوران کودکی تا پایان جنگ شامل می‌شود و به بررسی نقش وی در دوران انقلاب اسلامی در شهر قصر شیرین، سپاه قزوین و زنجان و تیپ ۱۷ قم می‌پردازد.

مهجور در پنج سال پایانی جنگ فرمانده عملیات سپاه بانه می‌شود و در کنار شهید نصراللهی از دیگر فرماندهان قزوین به پاکسازی این شهر و روستاهای اطراف آن از منافقان و گروه‌های معاند انقلاب می‌پردازد.

این کتاب با مصاحبه آقایان حسین نجفی و احمد اشرفی آغاز شده و توسط خانم زینت السادات موسوی تدوین، تکمیل و بازنویسی شده است.

کتاب مرد روزهای بارانی روایت خواندنی از کسی است که در استان قزوین صاحب نشان فتح می‌باشد و شامل چند فصل از جمله روزهای پیش از انقلاب، روزهای آغازین انقلاب، آغاز دفاع مقدس و مأموریت در بانه به تشریح زندگی و خاطرات این فرمانده پرداخته است.

مسئول ادبیات و تاریخ اداره کل بنیاد و حفظ ارزش‌های دفاع مقدس استان قزوین در خصوص این کتاب به خبرنگار ایرنا گفت: مرد روزهای بارانی خاطرات مهجور یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس است که فداکاری‌های ایشان برای نسل جوان امروز ناشناخته و مهجور بود.

روح الله شریفی افزود: بنیاد حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان قزوین یکی از وظایف خود را تدوین و انتشارات خاطرات فرماندهان دوران دفاع مقدس قرار داده و در این زمینه از همکاری نویسندگان و پژوهندگان قزوینی نیز استقبال می‌کند.

بخشی از این کتاب با عنوان "تلخ‌ترین خاطره زندگی ام" برای آگاهی خوانندگان بر محتوا و سبک نگارش کتاب ذکر می‌شود: اواسط خرداد ۱۳۶۷ خبر رسید که ضد انقلاب تا نزدیکی ارتفاعات سبدلو جلو آمده. بلافاصله با همکاری نیروهای سپاه سقز و بانه این منطقه را محاصره کردیم و خسارات فراوانی به آنها وارد آوردیم. نیروهای ما در تعقیب ضد انقلاب تا سور کوه پیش رفتند و در ۵ – ۶ کیلومتری مرز مستقر شدند.

آن روز آقای پرویز دشتی فرمانده گردان جندالله قصد داشت با قاطر برای رزمنده‌هایی که بالای کوه مستقر بودند آذوقه ببرد ولی این حیوان چموش چنان او را زمین زد که خدا رحم کرد مغزش از هم نپاشید.

بعد از سپری کردن یک روز پرمشغله، شب آمدم استراحت کنم که دیدم صدای آتش توپخانه به گوش می‌رسد. دوباره شال و کلاه کردم و حدود ساعت ۱۰ شب به منزل نصراللهی رفتم و پرسیدم: صدای توپخانه می‌آید! چه خبر است؟ …

این کتاب با موضوع جنگ ایران و عراق توسط چاپخانه مؤسسه بوستان کتاب با هزار نسخه روانه بازار شده است.

۶۰۱۲*۶۱۰۱

برچسب‌ها