استادی نام آشنا که نه تنها نویسنده و شاعر، بلکه پژوهشگر بزرگ زبان وادبیات فارسی و یکی از مؤثرترین افراد قرن حاضر به ویژه در حوزه عرفان و نقد ادبی است. خالق آثاری چون "صور خیال در شعر فارسی"، موسیقی شعر، در کوچه باغهای نشابور و بوی جوی مولیان که با آثارش در کتابهای ادبیات دوره دبیرستان در ذهن همه به ویژه نسل جدید جایگاهی ویژه دارد.
رفتارش صمیمی و فروتنانه است. با همان ظاهر همیشگی و لبخندی که بر لب دارد. پس از خوش و بشی کوتاه در جلوی فرهنگسرای مهر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شاهرود، ابتدا برای بازدید به کتابخانه میرود. از فضای موجود ابراز رضایت کرده و میگوید که کار خیلی خوبی میکنند قفسههای کتاب را در دسترس مردم قرار میدهند تا وقتشان بیهوده برای یافتن کتاب مورد نظرشان هدر نرود. بخش کتاب کودک و سالن مطالعه را نیز نگاهی میاندازد و در جلوی قفسه کتابهای مؤلفان شاهرودی متوقف میشود.
هدف اصلی اما تماشای نمایش مؤسسه خیریه توانمندسازی بچههای باران است. نمایشی از هنرنمایی جوانانی توانخواه از خطه خراسان که میهمان شاهرودیها هستند. شفیعی کدکنی پیش از شروع نمایش ساعتی را در جمع اهالی فرهنگ و ادب شهرستان شاهرود حاضر شد. خواندن سرودهها و بیان خاطراتی از این استاد بزرگ و نیز ۲ پرسش از جمله بخشهای این نشست صمیمی بود.
خاطرهای از مرحوم محمد قهرمان
در این میان، پس از اینکه یکی از حاضران به خواندن شعری که شفیعی کدکنی برای محمد قهرمان، دیگر شاعر خراسانی سروده بود پرداخت، شاعر "به کجا چنین شتابان" داستان سرودن این شعر را اینگونه تعریف کرد: من در دانشگاه پرینستون بودم. شادروان استاد قهرمان زنگ زدند که میخواهند مجموعه شعری چاپ کنند و من اسمش را تعیین کنم. من هم در آن لحظه می باید به دانشگاه میرفتم ولی در راه همین ابیات را منظوم کردم و وقتی برگشتم برای ایشان خواندم.
وی ادامه داد: ایشان خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و بی اختیار گریست و این ادای دینی بود از طرف من نسبت به شاعر بزرگ و ادیب بسیار ارجمند تمام ایران به خصوص خراسان، چرا که او در رشد فرهنگ شعری خراسان و ایران بسیار مؤثر بود و جایش همیشه خالی است.
تجربه کشف و شهود عارفانه
شفیعی کدکنی همچنین در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا با وجود پژوهش در حوزه عرفان تاکنون کشف و شهودی را تجربه کرده، اظهار داشت: لذتی که از تجارب عارفان بردهام بسیار لذت عمیقی بوده که اسم همان را میشود نوعی شهود عرفانی گذاشت. بیرون از یک چنین التذاذی از عالم معنوی، خودم هرگز چیزی نداشته و نه دعوی آن را داشتم.
وی اضافه کرد: وقتی عبارت همین همشهریهای شما بایزید و ابوالحسن خرقانی را میخوانم بالاترین لذتی که یک انسان میتواند از یک امر معنوی ببرد به من دست داده و چه کشف و شهودی ارزشمندتر وقتی خرقانی میگوید "بر همه چیز کتابت بود مگر بر آب و اگر بر دریا گذر کنی از خون خویش بر آب کتابت کن تا آن کز پی تو در آید داند که عاشقان و مستان و سوختگان رفتهاند. "
این استاد ادبیات دانشگاه تهران همچنین درخصوص پرسش یکی از حاضران پیرامون کتاب زندگی نامه هوشنگ ابتهاج، یادآور شد: ۲ جوان با استعداد برای نگارش کتاب خاطرات به منزل ایشان رفتند و روزها و هفتهها و حتی ماهها، ایشان را به پرسیدن و پاسخ گفتن واداشتند. اما اینجا قلمرو سلیقه است اگر درحق استاد بزرگی در حوزه موسیقی ایشان کمتر صحبت کردند و یا در مورد کسی بیشتر ابراز کردند دلیل خاصی نمیتواند داشته باشد و بستگی به لحظههایی دارد که آن جوانها با ایشان در ارتباط بودند و در فضایی که پرس و جو انجام گرفت.
آشنایی با شاعر سایهها
شفیعی کدکنی تأکید کرد: من آقای ابتهاج را از جوانی خودم و ایشان میشناسم و پیش از اینکه ایشان را از نزدیک ببینم خیلی از شعرشان لذت میبردم و می برم وقتی هم که به تهران آمدم دوستی از نزدیک من با آقای سایه خیلی بیشتر از ۵۰ سال، حدود ۵۵ سال شد. ایشان یکی از درست ترین و پاکترین هنرمندانی است که دیدم و تصور نمیکنم سر سوزنی در داوریهای ایشان غرض و حق کشی وجود داشته باشد. علتش این است که ایشان در جایگاهی از خلاقیت هنری ایستاده که از کوچکی دیگران هرگز بزرگ نمیشود.
بیان خاطراتی از سوی مجید پازوکی، استاد ادبیات و مولانا پژوه نیز بخش دیگری از این نشست بود. وی یکی از خاطرهها را به نقل از شفیعی کدکنی درخصوص عشق و علاقه وی به تذکره الاولیا بیان کرد و گفت: استاد شفیعی کدکنی تعریف کردند زمانی وزیر وقت ارشاد یک نسخه خطی تذکره الاولیا را به سختی از موزه هرات تهیه کرده و به درب منزل ایشان میبرند. استاد آنقدر غرق در تذکره شده و متوجه نمیشوند شخص وزیر به درب منزل ایشان آمده، کتاب را میگیرند و با تعجیل در را میبندند و به اتاق کارشان میروند.
محمد رضا شفیعی کدکنی در این سفر ۲ اثر خود با نامهای "نوشته بر دریا" و "دفتر روشنایی" را نیز به همراه آورد تا به نفع نمایش گروه توانخواهان "بچههای باران" به فروش گذاشته شود. او هدیه یکی از استادان ممتاز و کشوری خوش نویسی اهل شاهرود را نیز بی درنگ به یک مؤسسه خیریه تقدیم کرد تا به قول خودش لطفی که به او رسیده به دیگران هم برسد.
محمدرضا شفیعی کدکنی ۱۹ مهر ۱۳۱۸ در کدکن تربت حیدریه بدنیا آمد.
او هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از آغاز کودکی نزد پدر روحانی اش و محمدتقی ادیب نیشابوری به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت و فقه، کلام و اصول را نزد شیخ هاشم قزوینی معروف به "فقیه آزادگان " فراگرفت.
به پیشنهاد دکتر علیاکبر فیاض در دانشگاه فردوسی مشهد نامنویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد، کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز از دانشگاه تهران گرفت و از سال ۱۳۴۸ تا کنون استاد دانشگاه تهران است.
۷۳۵۹/۶۱۶۷