برای مطالعه سفرنامه‌ها باید خود را با تصویر دیگری مطابقت بدهیم

تهران- ایرنا- استاد دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اهمیت سفرنامه‌ها گفت: برای مطالعه آن‌ها باید خود را با تصویر دیگری مطابقت دهیم؛ در سفرنامه خود و دیگری در یک متن دیده می‌شوند و از این جهت مهم هستند. در وضعیت قرن نوزدهم وجود نگاه از بالا به پایین اروپایی‌ها کاملا طبیعی است.

بهمن نامورمطلق، در نشست ایران از نگاه سفرنامه‌های فرانسوی قرن نوزدهم با دسته‌بندی مطالعاتی سفرنامه‌ها، گفت: سفرنامه در چند حوزه ادبی بررسی می‌شود؛ به ویژه ادبیات تطبیقی که از اولین عناصر آن تاثیر و تأثر میان دو متن است؛ اما اینجا یک متن داریم و باید خود را با تصویر دیگری مطابقت دهیم. در سفرنامه خود و دیگری در یک متن دیده می‌شود، سفرنامه‌ها از این جهت مهم هستند.

وی در این نشست با حضور ایلمیرا دادور و محمود جعفری‌دهقی افزود: سفر می‌رویم که اول خود را بشناسیم و بعد دیگری را میخائیل باختین/ Mikhail Mikhailovich (فیلسوف و منتقد ادبی روس قرن نوزدهم) و ژاک لاکان (روانشناس و روان تحلیلگر معاصر فرانسوی) در این باره مفصل نوشته‌اند. سفر به شناخت خود منجر می‌شود و کنش؛ یعنی تعامل با دیگری.

این استاد ادبیات تطبیقی نگاه اروپایی‌ها به شرق و ایران را اینگونه برشمرد: اروپاییان نگاه اگزوتیک (زیبایی شناختی) به شرق دارند، این نظریه به دنبال شناخت دیگری است اما اروپا حتی در این شناخت هم نگاهی از بالا به دیگران دارد. اروپاییان دیگری را بربر می‌دانستند و بحث‌های فرادستی و فرودستی در همه آثارشان دیده می‌شود. نگاه استعماری نیز نگاه دیگری بوده که از قرن شانزدهم تا نوزدهم وجود داشته است. نگاه اشراقی هم دیدگاهی بوده که وجود داشته، فیلسوفان و نظریه پردازانی بوده‌اند که به دنبال پیدا کردن راه‌حل مشکلات غرب در شرق به دنبال آن بودند. هانری کربن به فرهنگ ایران توجه کرد، الیاده و یونگ به هند رفتند و ادوارد سعید در شرق‌شناسی به ادبیات تطبیقی توجه داشته است.

وی افزود: قرن نوزدهم قرن تاریکی فرهنگ ایران است. ایران در شرایط بسیار بدی قرار دارد و در مقابل غرب رشد کرده است. قرن نوزدهم برای اروپا قرن فلسفه، معرفت و علم است و با یک اروپای پیش رفته و جاافتاده روبه‌روییم. از سوی دیگر ایران ویران است و شاهان ما اسیر شکار و حرمسرا هستند، اروپایی‌ها می‌گفتند شتر و شپش و شاهزاده در ایران زیاد است و این وضعیت ایران در نگاه جهان بود. در برابر اروپاییان که برای پیشرفت کشورشان تلاش می‌کردند، مردم ایران از خشکسالی، چپاول، غارت، دزدی، ناامنی و بیسوادی در حقارت و گرسنگی دست و پا می‌زدند، به همین دلیل اروپایی‌ها می‌گفتند ایرانی‌ها لیاقت آثار خود را نیز ندارند.

نامور مطلق ادامه داد: اگر شعله ای از دانش باقی مانده بود در حوزه ها بود که آن هم به مذهب پیوند داشت و مردم به نیت قرآن خواندن علوم حوزه را یاد می گرفتند. در دربارها هم اندکی دانش باقی مانده بود که محصول آن ملاصدراست. در این وضعیت نابرابر و نامتعادل میان ما و غرب، نگاه از بالا به پایین اروپایی‌ها کاملاً طبیعی است.

این استاد اسطوره‌شناسی با خواندن بخش‌هایی از سفرنامه ژان دیولافوآ/‏‬ Jane Dieulafoy، گفت: سیاحان و سفرنامه‌نویسان، هر کدام با پیشینه‌ای وارد ایران شدند، فلسفه سفر و سفر فلسفی دو نگاه مهم در مطالعه سفرنامه است چون انسان موجودی گفت‌وگومند و مسافر‬ و سفر کتابی است که گشوده می‌شود. جوزف کمبل/ ‏Joseph Campbell نظریه سفر قهرمان را از همین اندیشه می‌گیرد و سفر در اندیشه ما مهم است، سفر جست‌وجوی چیزی است که در زندگی ما کم بوده، درباره سفر تخیلی و سفر واقعی در ادبیات بسیار بحث شده و هنوز هیچ چیز جای سفر را نگرفته است.

نامور مطلق درباره آرتور‬ گوبینو/ ‏Arthur de Gobineau و سفر فلسفی او به ایران عنوان کرد: گوبینو دو بار به ایران آمد، یک بار به عنوان نایب سفارت‌خانه و دومین به عنوان وزیر مختار و در مجموع ۵ سال در ایران بود، او با اندیشه فلسفی وارد ایران شد و شیفته افرادی؛ مثل ملاصدرا و سهروردی بود. او با اینکه ماموریت سیاسی داشت؛ به عنوان متفکر و فیلسوف وارد ایران می‌شود.

وی آرای فلسفی گوبینو را شرح داد و گفت: مکتبی به نام گوبینیسم داریم که می‌گوید نژادها با هم برابر نیستند که نازی‌ها از این نظریه استفاده زیادی کردند. گوبینو معتقد بود تکامل نژادها به یک اندازه نبوده و بعضی از نژادها سیر رشد کامل‌تری دارند. نظرگاه گوبینو یک نظریه ذات‌پندارانه است. هر که با هر نژادی به دنیا می‌آید ویژگی‌هایی دارد که دیگری آن را ندارد. گوبینو می‌گوید برترین نژاد، نژاد آریایی است و حرف او برای اندیشه فاشیسم و نازیسم استنادهای بسیاری داشت. گوبینو معتقد بود اختلاط بین نژادها منجر به انتقال بدی‌ها می‌شود و با آن مخالفت می‌کرد.

رئیس دانشگاه هنر اسلامی فرشچیان گفت: گوبینو معتقد است مردم ایران را نمی توان در یک عبور شناخت و باید در آن عمیق شد، باید با مسائل مذهبی، فلسفی و دینی قدیمی ایران بیشتر آشنا شد، سپس به تجزیه و تحلیل آن‌ها پرداخت. گوبینو به دلیل آریایی بودن به ایرانی‌ها علاقه باور داشت ایرانی‌ها مقداری رندی هم دارند و شیعه‌گری ایرانی‌ها به این دلیل است که می‌خواستند اصالت و فرهنگ باستانی خود را حفظ کنند. او معتقد بود صفویه، برای مردم ایران همان سلطنت ساسانیان اما با اندیشه اسلامی است.

نامور مطلق گوبینو را فیلسوف خواند و ادامه داد: ما گوبینو را فیلسوف می‌شناسیم ولی فیلسوفی قوی نبوده و حتی به تاریخ فلسفه هم عمیق نگاه نمی‌کند. گوبینو در ایران کتاب های رنه دکارت (فیلسوف قرن شانزدهم فرانسه) را تدریس می‌کند و می‌خواهد ایرانی‌ها را با فلسفه غرب آشنا کند و اولین ارتباط ایرانی‌ها با فلسفه غرب توسط گوبینو شکل می‌گیرد.

دیولافوآ در همه تناسبات خود با ایران خود را بالادست می‌دید

استاد زبان فرانسه، نیز شرق‌شناسان فرانسوی مسافر ایران در قرن نوزدهم را این‌گونه معرفی کرد: اوایل قرن ۱۹ گروهی از فرانسویان از طرف ناپلئون بناپارت به دیدار فتحعلی شاه به ایران می‌آیند اما نه ایرانی‌ها و نه فرانسوی‌ها نمی‌توانستند حرف بزنند. اتفاق مثبتی پس از این دیدار رخ داد و در سال ۱۸۰۴ میلادی نخستین مدرسه زبان‌های شرقی در پاریس افتتاح شد و یکی از چهار زبانی که در آن تدریس می‎شد، فارسی بود و اینگونه در ۱۸۴۸ گروه دیگری به ایران آمدند.

ایلمیرا دادور، ادامه داد: در قرن ۱۹ خانواده دیولافوآ به ایران می‌آیند، مادام ژان دیولافوا به همراه همسرش که مهندس راه و ساختمان بودند از سوی وزارت امور خارجه فرانسه در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار به ایران اعزام می شوند. دکترتلوزان پزشک ناصرالدین شاه واسطه می‌شود که شاه به آنها اجازه ورود بدهد.

مدیر گروه ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران، افزود: آنها در سفر اول که ۱۸۸۰ بوده ۱۴ ماه درایران می‌مانند و در سفر دوم ۱۸۸۴ تا ۱۸۸۶ در ایران می‌مانند. وقتی از قفقاز وارد ایران می‌شوند مسئول بررسی مدارک آنها خواب است، دیولافوآ به کنایه با او حرف می‌زند و پس از آن درباره ایران هرگز زبان خوشی ندارد. به هر حال فرانسوی‌ها بدون اجازه ناصرالدین‌شاه نمی‌توانستند وارد ایران شوند. شاه قاجار که اصلاً نسبت به آنها خوش‌بین نبود، به آن‌ها می‌گوید: هر آنچه فلز است برای ایران و غیرفلزها برای فرانسوی‌ها باشد. وقتی از کلمه دزد استفاده می‌کنیم باید بدانیم آن‌ها مجوز حضور داشتند و کسی که این اجازه را صادر کرده باید بیشتر فکر می‌کرده است و فرانسوی‌ها مقدار زیادی از آثار تخت جمشید را از ایران بردند.

وی ادامه داد: اگر به زیرزمین موزه لوور، یعنی بخش آثار باستانی شرقی بروید، بیشتر آثار از میانرودان و ایران است که دیولافوا از ایران برده و به دولت فرانسه تقدیم کرده است. آن‌ها در سفری به شوش و کاخ آپادانا برداشت بسیاری کردند و گاو دو سری در موزه لوور نیز محصول برداشت‌های این شرق‌شناسان است. گاو دوسر آنقدر سنگین بود که دیولافوآ از عصبانیت پتکی بر سر گاو زده و آن را سه قسمت کرده و تکه‌ها را با خود برده و در فرانسه به هم چسباندند. بر اساس آمار ۶۲۴ و در آماری دیگر ۶۷۴ صندوق بزرگ از اشیای باستانی ایران را بردند و برادر شیخ خزعل با قدرت و نفوذی که در بندرعباس داشت به آنها کمک کرد.

دادور گفت: دیولافوآ زمانی که از ایران می‌رفت گفته بود ما به هیچکس دِینی نداریم و این آثار را در اثر تلاش و کوشش فراوان به‌دست آورده‌ایم، همین جمله او باعث شد ناصرالدین‌شاه بگوید این‌ها به هیچ وجه حق ندارند به ایران برگردند و پایشان برای همیشه از ایران کوتاه شد.

دیولافوآ در همه تناسبات خود با ایران خود را بالادست می‌دید اما گزارش سفر او نمونه خوبی است که بدانیم در کشور ما چه مشکلاتی دیده می‎شود.

ما در ایران تاریخ اجتماعی نداریم

مدیر گروه فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران گفت: نگاه سفرنامه‌ها در طول تاریخ و نگاه دیگران به ایران در مقاطع مختلف تاریخی متفاوت است. دوره طلایی ایران باستان را داشته‌ایم، در جهان آن دوره تفکر حکمت ایرانشهری به جهانیان معرفی شده بود. بخشی از اندیشه‌های یونان باستان از حکمت ایرانی گرفته است. جهان مینوی در متون باستانی و تفکر ایرانی با جهان مثالی افلاطون قابل مقایسه است. وقتی به دوره اسلامی می‌رسیم با اندیشه ایرانی-اسلامی روبه‌رو می‌شویم. ابوریحان بیرونی و فارابی در عصر طلایی اسلام به جهان معرفی شدند و انعکاس خوبی در جهان بیرون از ایران به وجود آوردند.

این دوره تا زمانی که تبلیغات دینی مبلغان مسیحی سبب مخدوش شدن اندیشه اسلامی و حتی ایرانی می‌شود. از اوایل قرن ۱۷ تغییراتی روی می‌دهد، ترجمه باعث انعکاس آثار ادبی و علمی و به‌ویژه شعر فارسی در جهان می‌شود و روی فرانسوی زبانان نیز تاثیر دارد.

محمود جعفری‌دهقی سفرنامه‌ها را مهم‌ترین منبع برای شناخت تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران دانست و گفت: ما در ایران تاریخ اجتماعی نداریم و آثار تاریخی بیشتر به زندگی شاهان و شاهزادگان می‌پردازد. تاریخ زندگی مردم به ندرت نوشته شده است؛ به همین دلیل سفرنامه‌ها از این جهت مهم هستند. سفرنامه‌ها ما را از بیرون نگاه می‌کنند و ما از درون می‌بینیم. باید بدانیم این‌ها سوءبرداشت است یا حقیقت دارد. مثلاً جیمز موریه در دربار قاجار بوده و فقط فساد درباریان را دیده است، پس حق دارد منتقد باشد.

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha