سهروردی، فلسفه را عرفانی کرد

۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۶
کد خبر: 83415995
سهروردی، فلسفه را عرفانی کرد

تهران- ایرنا- پژوهشگر و استاد ادبیات فارسی و عربی، گفت: سهروردی توانست برای نخستین بار با تسلط بر فلسفه و عرفان میان این دو آشتی برقرار و وجهه عرفانی به فلسفه داد.

 احمد محمدی روز دوشنبه در نشستی با موضوع «شیخ اشراق» که به مناسبت هشتم مرداد روز سهروردی برگزار شد، درباره فضائل سهروردی، گفت: بزرگان علم و ادبیات معتقدند اگر قرن ششم که سهروردی در آن می زیسته، هیچ نویسنده ای جز او نبود، وجود او به تنهایی کافی بود تا قرن ششم را درخشان ترین قرن نثر فارسی بنامیم.
وی اضافه کرد: سهروردی از ٢٩ سالگی وارد کشورهای عربی و در ٣٨ سالگی کشته شد اما بقدری آثار فاخر فارسی دارد که یک قرن را می توان به نام او نوشت. سهل ممتنع می نویسد، ساده اما با رمز و نماد. عمیق ترین مفاهیم فلسفی را با ساده ترین جملات فارسی می گوید در حالی که تسلط خارق العاده به زبان عربی دارد.

سهروردی غریب است

اشراق از کلمه شرق به معنای تابیدن می آید؛ مشرق محل تابش است و اشراق مصدر باب افعال به معنای تاباندن و نمایاندن است. وی با بیان اینکه سهروردی مبدع مکتب اشراق است، ادامه داد: سهروردی از طرفی هم حکمت یونان و حکمت خسروانی ایران را گرفته و کیخسرو را از حکما می داند.
این استاد ادبیات فارسی که خود اهل شهر سهرورد زنجان است درباره منطقه سهرورد، اظهار داشت: بارها در تهران وقتی صحبت می کنیم و می گوییم سهروردی هستیم، در ذهن ها نام خیابان سهروردی تداعی می شود درحالیکه منظور سهرورد منطقه ای واقع در شهر قیدار نبی استان زنجان، جایی خوش آب و هوا با فاصله ٣٠٠ کیلومتری از پایتخت است. اگرچه آرامگاه شیخ اشراق در زادگاهش نیست مقبره خانواده اش آنجاست.
وی ادامه داد: سهروردی بزرگ، بیست و سومین سهروردی، مشهورترین و شناخته ترین از خاندان خود در دنیا است؛ پیش از حمله مغول ها مردم سهرورد فارسی صحبت می کردند، نه کردی و نه آذری و یحیی در ١٤ سالگی زادگاهش را ترک کرد؛ نخست به مراغه و سپس اصفهان رفت. ٣٠ سالکی اصفهان را ترک می کند و به شامات می رود در آنجا با فلسفه اشرافی که ارائه می کند او را ملحد می دانند و به شهادت می رسانند که شیخ شهید یکی از لقب های این بزرگ مرد است.
این کارشناس ادبیات فارسی و عرب با بیان اینکه او سه مشرب داشت که یکی یونان، دومی ایران باستان برگرفته از تعالیم زرتشت و سوم فلسفه اسلامی مشرق زمین بود و این فلسفه اسلامی مشرق زمین را در مقابل مغرب قرار می دهد.
محمدی در ادامه، مهمترین عنصر فلسفه سهروردی را نور عنوان و تصریح کرد: سهروردی نور را از قرآن وام گرفته و معتقد است برای بازگشت به فلسفه ازل، بشر باید به روح الأنوار برگردد.
وی ادامه داد: بشر در آفرینش از اوج پایین آمده است؛ خداوند انسان و فرشتگان را خلق می کند، سهروردی لذا عالمی را بعنوان خیال و تعین فرض و این سلسله را پر می کنند. فلسفه این است که خداوند در روز ازل موجودی مثل خود خلق می کند و روح است بعد یک پله پایین تَر ملکوت و بعد مُلک را خلق می کند و بعد انسان را که در محاصره زمان و مکان است.
به گفته وی، از دید شیخ إشراق وظیفه انسان این است که خود را نور الأنوار قرار دهد و در اثر تزکیه روح یا تزکیه نفس مجددا به روح الأنوار بر گردد.
این سهروردی شناس با بیان اینکه شیخ اشراق مسلک منصور حلاج، ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی را می پذیرد، گفت: سهروردی می گوید جسم در اثر سخت گیری هایی که به آن تحمیل می کنیم به پیراهن نازکی تبدیل می شود و هر وقت اراده کنیم از این لباس بابد بیرون بیاییم.


سهروردی مبدع برخی مفاهیم بود

محمدی با بیان اینکه شیخ اشراق بی نهایت نبوغ سرشار داشت ازین مهمتر در اثر تزکیه نفس و رسیدگی روح، در زمان و مکان خود زندگی نکرده است، اظهار داشت: او از نظر مکانی در عالم ماده انسانی زندگی نکرد و محال است افرادی مانند او از نظر عقلی آن هم با این سن کم، بتواند این همه مفاهیم را باهم
انتقال دهد؛ از نظر زمانی هم فراتر از زمان خود بوده
است.
وی افزود: فلاسفه انواع عقل ها را صحبت کردند؛ سهروردی همین مفهوم را در دین و حکمت خسروانی پیدا و به جای عقول عشره، انوار را مطرح می کند آسمان ها را در مثال پیدا می کند و مهره ها را در کنار هم می چیند. مفاهیمی ماند هیاکل النور خلق می کند که برای نخستین بار در آن زمان ایجاد شد.
این سهروردی شناس دربارن اینکه در دوره معاصر چه بهره ای می توان از اندیشه و آثار سهروردی برد، گفت: مردم زمانه اش بدون اینکه کلامش را بفهمند، شهیدش کردند و بعد از ٨٠٠ سال هنوز غریب است. وقتی شخصی در عالم معنا و افراد پیرامونش در عالم ماده زندگی می کند چنین وضعیتی رخ می دهد. عده ای اسیر خاک هستند و او سیمرغ افلاک است.
وی با اشاره به اینکه برای بالندگی، پویایی و آزادی اندیشه جوانان به سهروردی نیاز داریم، ادامه داد: او تمام مفاهیم عالی بشری را به سهل ترین شیوه در اختیار ما قرار داده است اما این رمزگونگی شیخ اشراق، کلام و مرام و نبوغش را در تبدیل کثرت به وحدت به کار گرفته است. برای شناخت این دسته افراد باید گروه هایی از رشته های مختلف تشکیل شود از اساتید زبان و ادبیات فارسی عربی، منطق، فلسفه، فیزیک، هنر و جامعه شناسی در تیم های منسجمی با توجه به پیشرفت چند صد ساله علوم پس از سهروردی، از شیخ اشراق رمز گشایی و آن را به زبان هنر به جامعه ارائه کنند.
وی افزود: سهروردی همزمان که فیلسوف است یک هنرمند تمام عیار است بنابراین از کسی که یک رشته تحصیل کرده نمی توان انتظار داشت سهروردی را درست تفسیر کند و از یک نگاه صرف این فیلسوف بزرگ برداشت می کند.
این شاعر درباره کتاب شعر خود به نام «شراق می شوم»  و اینکه آیا این شعر برگرفته از دیدگاه سهروردی است، گفت: زادگاهم سهرورد است شعرهایم را از دوران دبیرستان جمع آوری کردم در یکی ازین شعرها بیت پایانی اش این است «معراج می شوی تا قامت خدا، اشراق می شوم در غربت وطن». این غربت وطن یک جستجو گری بی بایان است که هر چه بیشتر دنیال این غربت می رویم انسان غریبتر می شود و آن وظنی که بِه دنبال برگشت به آن بود، نورالانوار است.
وی افزود: به دلیل تجانس روحی و زادگاهی بخشی از شعر «اشراق می شوم» را نام دفتر شعرم برگزیدم و هشدار برای جامعه است اگر سهروردی ها را درنیابیم در غربت وطن به سرنوشت شیخ شهید خواهند پیوست.
این سهروردی شناس با ابراز گلایه از جامعه که گویی هر روز از بزرگان خود بیشتر فاصله می گیرند، گفت: از دیگر سو، بودجه های فرهنگی به صورت هدف دار هزینه نمی شود و بسیاری از همایش ها در مسیر خود نیست و بیشتر منجر به ارایه آمار و ارقام می شود؛ بزرگان در رسانه ملی، متاسفانه آن جایگاهی که باید را ندارند.

جناح های سیاسی سهرودی را مصادره می کند

وی افزود: گاهی حتی در همایش ها که برای بزرگان و مفاخر برگزار می شود، در همین برنامه فرهنگی خاص، کاملا رد بای نگرش جناح های سیاسی را می توان دید و هر جناحی انگار می خواهد این شخصیت ها را برای خود مصادره کند.
محمدی، عشق را مفهوم والای اندیشه سهروردی دانست و گفت: اگر همه اندیشه های سهروردی را در بک کلمه خلاصه کنیم به مفهوم والای عشق می رسیم عشق دلیل آفرینش و تنها بهانه ای است که هیاهوی آفرینش را می توانیم با آن توجیه کنیم. عشق حلقه مفقوده جهان امروز ماست.
وی افزود: در فلسفه سهروردی عشق و عقل نه تنها تضادی باهم ندارند بلکه برادر هم هستند می گوید «عشق در خانه زلیخا را زد و حسن در جوار یوسف نشست»؛ چون جامعه امروز از عشق واقعی تهی شد و والایی از عشق های کوچه و بازار رخت بربسته، دچار بحران بی عشقی شدیم و این دقیقا همان جایی است که آسیب های اجتماعی شروع می شود.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha