گشایشی که قطر ایجاد می‌کند

تهران- ایرنا- نقش مثبت دولت قطر در حل برخی مناقشات و اختلافات ایران با برخی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس کاملا مثبت بوده است. همچنین کمک ایران به قطر برای شکسته شدن محاصره چهار کشور عربی مصر، بحرین، امارات و عربستان تاثیر زیادی بر اوضاع داخلی قطر گذاشته و موجب شده که این کشور از بحران خارج شود.

گروه اطلاع رسانی ایرنا در راستای ایفای رسالت آگاهی بخشی به انعکاس برجسته‌ترین گزارش های روزنامه‌های مختلف با عناوینی چون گشایشی که قطر ایجاد می‌کند، ‌حج و مصالح ملی، ‌کارگزاران؛ متشتت و سردرگم، فرار مغزها، سرگشته میان آمارها و تعاریف، ‌تخریب بدون توقف، ‌آتش در کمین جنگل‌های شمال، غلظت توهم توطئه ما بالاست، ایران در ماجرای نفت‌کش‌ها سرافراز شد و ازدواج‌هایی با چاشنی بی‌مسوولیتی پرداخته است در ادامه به بازتاب گزیده‌ای از این مطالب می‌پردازیم.

گشایشی که قطر ایجاد می‌کند

روزنامه آرمان ملی در مطلبی با عنوان گشایشی که قطر ایجاد می‌کند، آورده است: سفر محمدجواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران به دوحه آنهم در شرایط بحرانی منطقه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. قطر در طول چهار دهه گذشته به ویژه پس از تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در سال ۱۹۸۱ میلادی همواره تلاش داشته تا به عنوان یک حلقه ارتباطی بین ایران و سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نقش داشته باشد. نقش مثبت دولت قطر در حل برخی مناقشات و اختلافات ایران با برخی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نقش کاملا مثبتی بوده است. قطر در طول دو سال گذشته در یک محاصره کاملا دریایی، هوایی و زمینی بوده و در محاصره کامل اقتصادی از سوی امارات، بحرین، عربستان و مصر قرار داشته، فلذا به نظر دولتمردان قطر، جمهوری اسلامی ایران دروازه بسیار مهمی برای قطر در این مدت محاصره تلقی می‌شده است. کمک ایران به قطر برای شکسته شدن محاصره چهار کشور عربی مصر، بحرین، امارات و عربستان تاثیر زیادی بر اوضاع داخلی قطر گذاشته و موجب شده که قطر از این بحران خارج شود.

اکنون که شرایط منطقه خلیج‌فارس در مقایسه با گذشته بحرانی‌تر شده، قطر تلاش دارد تا به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با آمریکا و انگلیس دارد، به‌عنوان یک واسطه نقش سازنده‌ای ایفا کند تا در حقیقت مشکلات موجود میان ایران و انگلیس بر سر توقیف کشتی ایرانی در جبل الطارق و کشتی انگلیسی در خلیج‌فارس حل شود. به نظر می‌رسد نقش قطر، نقش کاملا مثبتی است و در روزهای آینده شاهد یک گشایشی در مسائل و بحران به‌وجود آمده بین ایران و انگلیس باشیم. اکنون قطر تحرک دیپلماتیک خودش را برای برطرف کردن بحران موجود بین ایران و انگلیس آغاز کرده ضمن اینکه اکنون قطر و ایران مشترکاتی درزمینه بهره‌برداری از منابع فلات‌قاره در خلیج فارس داشته‌اند و دارند و این همکاری اقتصادی در حوزه بهره‌برداری از چاه‌های نفت و گاز خلیج فارس می‌تواند به اقتصاد دو کشور کمک کند به ویژه اینکه ایران اخیرا توانمندی خودش را برای بهره‌ برداری از چاه‌های نفت و گاز خلیج فارس افزایش داده و ایران می‌تواند این فناوری را به قطر منتقل و کمک کند تا یک شرکت مشترک گازی- نفتی با قطر ایجاد شود. قطر تلاش می‌کند که یک همگرایی منطقه‌ای بین ایران و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس ایجاد کند تا دست قدرت‌های فرامنطقه‌ای از خلیج فارس کوتاه شود

حج و مصالح ملی

روزنامه اعتماد با انتخاب گزارشی با عنوان حج و مصالح ملی، نوشت: تاکید بر ضرورت یا اعتراض به حضور ایران و ایرانیان در مراسم سالانه حج امر جدیدی نیست. ارزیابی حضور ایران و ایرانیان در این کنگره سالانه، موضوعی است که اغلب از منظر دینی، سیاسی و ایدئولوژیک، در سده‌های اخیر از سوی صاحبان دیدگاه‌های مختلف و متناقض، مورد ارزیابی، نقد و بررسی قرار گرفته شده، ولی این مساله به ندرت از منظر تطابق یا مغایرت با منافع ملی ایران مورد بررسی جدی واقع نشده است. تاکید و تشکیک در حضور مسلمانان به خصوص ایرانیان، در مراسم حج، موضوع جدیدی نیست. اگر آغاز این بحث را دست‌کم از عهد ناصرخسرو قبادیانی بدانیم، درمی‌یابیم که این بحثی بیش از هزار ساله و تمام نشدنی میان علما، ادبا، صاحب نظران مختلف و عموم مردم بوده و همچنان هم ادامه دارد. با هر فراز و نشیبی که بین حکومت‌های تهران و ریاض رخ می‌دهد، مقوله حج و مدیریت سعودی مشارکت ایرانی در آن، از تبعات طبیعی آن خواهد بود.

به طور کلی و به خصوص در شرایط کنونی مراسم حج سوای ارزش‌های دینی، سیاسی و ایدئولوژیک  امکانی کاملا قانونی و مسالمت‌جویانه در جهت ارتباط و تعامل ایرانیان با دیگر مسلمانان و گامی در جهت پیشبرد بحث دیپلماسی عمومی مردم محور در جهت منافع راهبردی ایران است. این تلاش همواره مهم بوده ولی اکنون با فقدان روابط سیاسی با سعودی و بحرین و پایین بودن سطح روابط دیپلماتیک با شماری از کشورهای مسلمان منطقه، ضروری به نظر می‌رسد. دیپلماسی عمومی را نباید با اقدامات رسمی حکومتی- دولتی یا حتی فعالیت‌های بعثه‌های مراجع عظام در ایام سفر حج یکی دانست. حضور فیزیکی و ایجاد علقه ایرانیان در سفر حج و مراودات عادی فرهنگی، شخصی و انسانی، به سادگی تبلیغات مستمر ضدایرانی و ضدشیعه در جهت خطرناک و نامسلمان نشان دادن ایرانیان و شیعیان را خنثی خواهد کرد.

کارگزاران؛ متشتت و سردرگم

روزنامه آفتاب یزد با انتشار مطلبی با عنوان کارگزاران؛ متشتت و سردرگم، می نویسد: غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران، حزبی که وجودش را مدیون اصلاحات و اصلاح طلبان است، اینبار در حملاتش به جریان اصلاح طلب پا را فراتر از شورای عالی سیاست گذاری و مانیفست چپ گذاشته است. او رهبران اصلاحات را هدف قرار داده و در گفتگویی بیان داشته است: «جریان اصلاحات که فاقد رهبری رسمی‌ و تشکیلاتی است به سازماندهی و رهبر نیاز دارد.» او همچنین با نفی رهبری جریان اصلاحات، با پرسشی معنادار ادامه داده است: «آیا به‌واقع اصلاحات رهبری می‌شود؟ کرباسچی (فردی که مدتهاست به رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان می‌تازد) این بار در اظهاراتی صریحا اصلاحات را مورد هدف قرار داده است. او با تاکید بر اینکه کسی نقش رهبری اصلاحات را برعهده ندارد، سخن از نیاز به ورود فردی در قامت رهبری به این جریان می‌کند. مطلبی که ماهیت جریان چپ که در دوم خرداد ۷۶ به ثمر نشسته است را زیر سوال می‌برد. بدیهی است که تشکیک در بحث رهبری اصلاحات، به معنای عبور وی و شاید هم حتی حزب کارگزاران سازندگی از جریان اصلاحات تلقی شود.

برخی معتقدند که کرباسچی به دلیل جدال‌های حزبی، اینگونه ریشه به تیشه اصلاحات می‌زند. نگاهی به سایر اقدامات او در این سال‌ها نیز بیانگر آن است که وی هر بار در مهم ترین اتفاقات با اظهارنظرهای معنادار سیاسی، وزنه را به سود رقیب اصولگرا تغییر می‌دهد و به دنبال کاسبی حزبی است. کرباسچی اما تنها در سال ۹۲ نبود که تلاش‌هایی مضاعف برای تصاحب قدرت هم حزبی‌هایش و البته اختلاف افکنی در جبهه اصلاح طلبان انجام داد. حتی برای انتخابات مجلس دهم و در بهمن ماه ۹۴ اخبار ضدونقیضی درباره ارائه لیست جداگانه از سوی این حزب شنیده می‌شد، بدین معنا که حزب اعتدال و توسعه و کارگزاران ائتلاف کنند و لیستی مجزا از لیست اصلاحات بدهند. اختلاف میان کارگزاران و اصلاح طلبان برای سر لیستی عارف تا جایی بالا گرفت که مرحوم‌هاشمی‌رفسنجانی هم به این موضوع ورود پیدا کرد و حتی در برخی از خبرها آمد که در این مورد تذکراتی نیز داده است و این شد که دکتر عارف بالاترین رای را در تهران کسب کرد و مورد اقبال عمومی‌قرار گرفت.

فرار مغزها، سرگشته میان آمارها و تعاریف

روزنامه ابتکار با انتخاب تیتر فرار مغزها، سرگشته میان آمارها و تعاریف، ‌ آورده است: «فرار مغزها»؛ عبارتی دو کلمه‌ای که واکنش‌ های گوناگونی را در طول سال‌ها به خود دیده است. برخی آن را تایید و برخی رد می‌کنند. عده‌ای ضررهای مالی و معنوی‌اش را بر می‌شمارند و عده‌ای به آن‌ها که رفته‌اند، به دلایل گوناگون حق می‌دهند. برخی نیز در تعریف «مغز» مانده‌اند. در واقع اینکه آیا مغز، شامل هر نیروی دانش‌آموخته یا دارای مهارت می‌شود و یا تنها نخبگان را در بر می‌گیرد، اختلاف وجود دارد. به هر ترتیب، نگاهی به وسعت علاقه جوانان به مهاجرت، نشان می‌دهد که به هر حال عده زیادی به فکر یا در حال رفتن از کشور هستند و در این میان، حتما نخبگانی هم وجود دارند. طبق اساسنامه بنیاد ملی نخبگان، نخبه به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق می‌شود که اثرگذاری وی در تولید علم، هنر و فناوری کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و متوازن کشور شود. بر این اساس، برگزیدگان المپیادهای علمی معتبر داخلی و جهانی، برگزیدگان آزمون‌های کنکور سراسری، مخترعان و مکتشفان، دانش‌ آموختگان برگزیده رشته‌های دانشگاهی و مدیریت حوزه علمیه قم و خراسان، برترین‌های مسابقات علوم قرآنی، شخصیت‌های برجسته علمی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آفرینندگان آثار بدیع و ارزنده ادبی و هنری، اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها و موسسات پژوهشی و فناوری و مدرسین و محققین علوم حوزوی در تعریف نخبگی گنجانده شده‌اند. با این حال، دو انتقاد اساسی به این تعریف مطرح است.

اول اینکه در مواردی مثل برگزیدگان المپیادها یا آزمون‌های سراسری، رتبه مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس به عنوان مثال رتبه چهارم یک المپیاد جهانی یا نفر پنجاه و یکم کنکور تجربی، به دلیل تنها یک رتبه اختلاف، نخبه محسوب نمی‌شوند! این فارغ از میزان استاندارد بودن آزمون‌ ها، شرایط سنی بروز نخبگی و به طور کلی عوامل ایستا و موقت برای احراز عنوان نخبگی است. از سوی دیگر، به اعتقاد بسیاری از کارشناسان به ویژه در حوزه‌های علوم تربیتی، آموزشی و روانشناسی، نخبگی هر فرد در شرایط خاصی بروز می‌کند و درصورت عدم وجود آن شرایط، نمی‌توان درباره نخبگی فرد به طور دقیق اظهارنظر کرد. نتیجه اینکه شاید تعاریف و آیین‌نامه‌ها، فردی را نخبه تلقی نکنند، اما اصولا میزان ضرر رفتن آن فرد از کشور، هیچ ارتباطی با این تعاریف نداشته باشد. شاید مطالعه آمارها هر کسی را گیج کند. مثلا چطور ممکن است که تمایل به مهاجرت در ایران شیب صعودی ملایم داشته باشد، اما آمار مهاجرت دانشجویان شیب نزولی داشته و حتی زیر نرم جهانی قرار گیرد؟ پاسخ به این نکته زمانی مهم می‌شود که بخش‌های گوناگون این آمارها، مورد استفاده موافقان و مخالفان وجود معضلی به نام «فرار مغزها» در کشور قرار می‌گیرد. مسئله اصلی در بررسی این آمارها، این است که آن‌ها را باید در کنار یکدیگر دید.

تخریب بدون توقف

روزنامه شرق با انتشار گزارشی با عنوان تخریب بدون توقف، می نویسد: انتقادها به صدا و سیما گسترده شده است. رئیس فراکسیون امید گفته: «با کمال تأسف صداوسیما به‌جای آنکه کارخانه آدم‌سازی باشد، هنرش سرمایه‌ سوزی شده است». به نظر می‌رسد محمدرضا عارف به چهره‌های حذف‌ شده صدا و سیما در چند وقت اخیر اشاره می‌کند. چهره‌هایی مانند عادل فردوسی‌پور. از سوی دیگر برنامه‌هایی که در راستای تخریب دولت ساخته شده‌ نیز در کارنامه صدا و سیما به مرور بیشتر شده است، در شرایطی که یازدهمین دوره انتخابات مجلس در پیش است و به نظر می‌رسد صداوسیما تاکنون عزمی برای ایجاد فضای مشارکت در انتخابات نداشته است. هرچند در برنامه‌هایی که در شبکه‌های سیما پخش می‌شود اغلب چهره‌های برجسته اصولگرا حضور پیدا می‌کنند و به انتقاد از عملکرد دولت در موضوعات مختلف، به‌ویژه برجام می‌پردازند.

سکوت صدا و سیما درباره انتخابات که با انتقاد و گاهی تخریب دولت و مجلس همراه شده، مربوط به چندوقت اخیر نیست. برنامه «ثریا» ی شبکه یک از جمله این برنامه‌هاست که آبان‌ ماه سال گذشته علی مطهری درباره آن نوشته بود: «معلوم نیست صدا و سیما کی می‌خواهد از این حالت یک‌ طرفه‌ بودن خارج شود و حرف طرف مقابل را هم پخش کند تا مردم بفهمند مذاکره و توافق برجام که از ابتدا تا انتهای آن با نظر رهبری انجام شد اشتباه نبود، بلکه اشتباه بعد از توافق انجام شد که بخشی از نظام به‌خاطر جنگ قدرت و احیانا منافع اقتصادی مصمم به اجرانشدن برجام بود تا مبادا به نفع رقیب سیاسی‌اش تمام شود». البته این روزها شبکه سه میان‌دار برنامه‌های تخریبی علیه دولت است.

آتش در کمین جنگل‌های شمال

روزنامه اطلاعات در مطلبی با عنوان آتش در کمین جنگل‌های شمال، ‌ آورده است: امروزه آتش سوزی جنگل از بلایای طبیعی پیشرو بوده وهمه کشورها را در رابطه با اثرات آن نگران کرده است. آتش سوزی ها موضوعات قابل توجهی هستند که هر ساله باعث احتراق میلیون ها هکتار از سطح جنگل ها در سراسر جهان می شوند و مؤثرترین راه برای کاهش خسارت ناشی از آتش سوزی های جنگل، یافتن سریع آتش و واکنش همه جانبه باتمام اقدامات حفاظتی است. آتش‌سوزی جنگل با دیگر انواع آتش‌سوزی‌ها از نظر گستردگی، سرعت گسترش از منشاء، پتانسیل تغییر جهت ناگهانی و توانایی جهیدن از میان فضاهای خالی مانند جاده‌ها، رودخانه‌ها و دیگر نقاط اشتعال‌ناپذیر تفاوت دارد. آتش‌سوزی جنگل از نظر علت آتش‌سوزی و ویژگی‌های فیزیکی آن مانند سرعت پراکندگی، وجود مواد اشتعال‌پذیر و تاثیر آب‌وهوا بر آتش توصیف می‌شوند. آتش‌سوزی جنگل پدیده‌ای معمول در استرالیا است، زیرا اقلیم این منطقه به طور کلی اقلیمی داغ و خشک است که همین اقلیم در همه طول سال زندگی و زیرساخت‌های آن را در معرض خطر بسیار زیاد آتش‌سوزی قرار می‌دهد که این خطر در ماه‌های داغتر تابستان و بهار چند برابر می‌شود.

با شروع فصل تابستان و گرمای سوزان، کابوس جنگل‌های شمال دوباره شراره می‌گیرد و آتش‌سوزی ها در سایه کمبود امکانات و تجهیزات، بکرترین جنگل‌های جهان را به خاکستر می‌کشاند. دمای هوا که بالا می‌رود، بیش از هر چیز در شمال باید برای جنگل‌های خزر اشک ریخت، چراکه کوچک‌ترین جرقه، همانند باروت فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر را به بار می‌آورد و در نبرد آتش و درخت، تنها دست‌های خالی حاشیه‌نشینان و جنگلبانان است که به یاری می‌آید تا گرمای آتش را از تن جنگل فرونشاند. هر ساله سطح وسیعی از جنگل‌های شمال و مازندران براثر حریق به خاکستر تبدیل می‌شود که سهم عامل انسانی در بروز این حوادث تا مرز ۱۰۰درصدی است. کمبود امکانات و تجهیزات، نبود پایگاه امداد هوایی اطفای حریق، کمبود نیرووبی‌احتیاطی گردشگران و رهگذران، هرساله آتش‌سوزی را به کابوسی برای جنگل‌های شمال تبدیل می‌کند. آتش‌سوزی تهدید همیشگی عرصه‌های طبیعی به شمار می‌رود اما افزایش دما، خشکی و پایین بودن رطوبت و ناکافی بودن امکانات و تجهیزات اطفای حریق ضرورت توجه به این سرمایه و آموزش جوامع محلی را به‌عنوان همیار طبیعت برای پیشگیری از حریق الزامی می‌سازد.

غلظت توهم توطئه ما بالاست

روزنامه ایران با انتخاب مطلبی با عنوان غلظت توهم توطئه ما بالاست به گفت وگو با محمدرضا باهنر فعال سیاسی پرداخت و آورد:‌ لابی یعنی گفت‌ وگو؛ یعنی تلاش کنیم با مذاکره، هم عقیده خودمان را زیاد کنیم یا عقاید و رفتار خود را اصلاح کنیم. بر این اساس تعریف من از لابی امر به معروف و نهی از منکر است. یعنی مذاکره کنیم، حرف بزنیم و همدیگر را از منکرها باز بداریم و به کارهای خوب دعوت کنیم. اما همین الان در اقشار مختلف یکی از ما تعریف می‌کند و می‌گوید: «تو لابی‌من بودی و خیلی خوب است»؛ از آن طرف افرادی هستند که مذمت می‌کنند و می‌گویند: «چرا آدم اینجا حرف بزند، آنجا گفت‌وگو کند، به همه جا سرک بکشد و بخواهد از همه چیز سر دربیاورد و با همه رفیق باشد؟» من الان نمی‌توانم خط کشی روشنی داشته باشم اما احساس می‌کنم در عرف عامه لابی‌گری را بیشتر مذمت می‌کنند. من نمی‌خواهم درباره افراد اظهار نظر کنم؛ اما خیلی دوز بدبینی ما به این چیزها زیاد است. این دوز باید پایین بیاید؛ باید راحت‌تر فکر کنیم. ما توهم توطئه‌مان بالاست. هرکس می‌خواهد هر کاری بکند، توهم داریم که نکند خودش را فروخته است. مملکت را فروخته است. علقه‌های آن طرف آبی دارد و قس علیهذا. فکر می‌کنم غلظت توهم ما بالاست. توهّم با ذکاوت و زیرکی تفاوت دارد. ما باید زیرکی داشته باشیم، ذکاوت داشته باشیم، رصد جدی داشته باشیم اما نباید متوهم باشیم و فکرکنیم همه می‌خواهند توطئه بکنند.

برای همیشه. دیپلماسی عمومی فقط به‌عنوان درمان نباید باشد. خیلی وقت‌ها باید برای پیشگیری فعالیت کند. در حالت عادی هم ما باید این ارتباطات قوی را داشته باشیم. نکته دیگر این است که فعالیت دیپلماسی ما باید پهن شود. طرف‌های مذاکره‌مان ۴-۵ کشور بیشتر نیستند. من از زمانی که دکتر ولایتی وزیر خارجه بود، معتقد بودم و به ایشان می‌گفتم و الان هم می‌گویم ۲۰۰ کشور در دنیا وجود دارد اما ما با ۷-۸ کشور بیشتر رابطه نداریم. ما در اغلب کشورها سفیر داریم؛ چرا سفرا کارنامه‌ای از برقراری ارتباط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی ندارند. یعنی ما حتی نتوانستیم از نهادهای رسمی هم خوب استفاده نکردیم و گرفتار شدیم.

ایران در ماجرای نفت‌کش‌ها سرافراز شد

روزنامه ستاره صبح در گزارشی با عنوان ایران در ماجرای نفت‌کش‌ها سرافراز شد، نوشت:‌ روز گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه مقام‌های تنگه جبل‌الطارق اعلام کرده‌اند قرار است شامگاه شنبه ابرنفتکش ایرانی گریس-۱ که به طور غیرقانونی و خلاف حقوق دریانوردی بین‌المللی توسط نیروی ویژه دریایی انگلیس توقیف شده بود، رفع توقیف شود. نویسنده پیش از این هم نوشته بود که اگر ایران در ماجرای توقیف نفت‌کش‌ها پیروز شود، آن پیروزی نهایی خواهد بود. هم‌اکنون شاهدیم که ائتلاف نظامی آمریکا در خلیج‌فارس و حتی حضور اسرائیل در این ائتلاف راه به جایی نبرده و مقام‌های آمریکایی نتوانستند به اهداف خود علیه جمهوری اسلامی برسند. اگر نفت‌کش ایرانی رفع توقیف شود، دنیا خواهد فهمید که ایران کشوری قدرتمند است. اکنون مانند زمان دوران قاجار نیست که هر اقدامی خواستند علیه ایران انجام دهند و خلیج‌فارس را حیاط خلوت خود بدانند. به نظر نویسنده امنیت خلیج‌فارس به جز با حضور و مدیریت ایران امکان‌پذیر نیست. کشورهای عرب منطقه باید با دید واقع‌بینانه به مسائل موجود، سر عقل بیایند.

البته به نظر می‌رسد رایزنی‌هایی پشت پرده میان ایران با عربستان و امارات در جریان است. به نظر می‌رسد موضوع جنگ منتفی شده و اعراب دریافته‌اند که سازش با ایران بهترین راه برای آن‌هاست. اگر نفت‌کش ایرانی رفع توقیف و روابط ایران و انگلیس عادی شود، نظر اروپا نسبت به ایران برخواهد گشت. البته تلاش‌های اخیر امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه را نباید فراموش کرد. رئیس‌جمهور فرانسه تلاش زیادی کرد تا آمریکایی‌ها در خلیج‌فارس سیاست تهدید و ارعاب را کنار بگذارند. به عقیده نویسنده با بهبود روابط میان ایران و انگلیس و به تبع آن ایران و اروپا، حتی ممکن است بخش‌هایی از تحریم‌ها نیز لغو شود. ایران با رفع توقیف نفت‌کش گریس-۱ در تنگه جبل‌الطارق و نفت‌کش انگلیسی در خلیج‌فارس سرفراز خواهد شد و به ویژه آنکه تحولات یمن هم نشان می‌دهد رخدادهای موجود به نفع ایران در حال رقم خوردن است.

ازدواج‌هایی با چاشنی بی‌مسوولیتی

روزنامه صبح نو با درج مطلبی با عنوان ازدواج‌هایی با چاشنی بی‌مسوولیتی، به گفت وگو با عزیزالله تاجیک‌ اسماعیلی روانشناس اجتماعی و عضو هیأت‌ علمی دانشگاه خوارزمی پرداخت و ‌آورد: یکی از آسیب‌های بسیار جدی که امروز در خانواده‌ها مشاهده می‌شود، نبود بلوغ عاطفی و اجتماعی زوج‌هایی است که ازدواج می‌کنند. ازدواج رابطه‌ای دو طرفه است و مرد و زن باید با فردی غیر از همجنس خود زندگی کنند. در زندگی مشترک، مهارت ارتباط داشتن با غیرهمجنس خود و دیگران و مهارت درک انسانی دیگر که متفاوت از شماست، بسیار اهمیت دارد؛ اما به‌گفته این روانشناس، بسیاری از افرادی که وارد رابطه ازدواج می‌شوند، از چنین مهارتی برخوردار نیستند و همین موضوع باعث اختلاف میان طرفین می‌شود. گاهی این آسیب منجر به طلاق نمی‌شود؛ اما وقتی در مجموعه اعضای خانواده دقت کنید، می‌بینید اعضای آن برای زندگی‌کردن جمعی و اجتماعی مهارت‌های کافی را ندارند. مهارت‌هایی مثل گفت‌ و گو، انتقادکردن، انتقاد شنیدن، همدلی‌ کردن، مشارکت‌کردن، کنترل استرس‌ های زندگی و هیجان‌ها خود لازمه زندگی خانوادگی و اجتماعی است و نبود آن‌ها بخشی از آسیب‌هایی است که خانواده‌ها را تهدید می‌کند.

وقتی بخواهید با انسانی بالغ و توانمند مانند خودتان ارتباط برقرار کنید، باید بتوانید دربرابر محبت‌هایی که دریافت می‌کنید، محبت‌هایی نیز ابراز کنید و مسوولیت‌هایی نیز بپذیرید. همچنین، تعهد در رابطه را قبول کنید؛ درحالی‌که در مواجهه با حیوان هیچ‌یک از این تعهدات به‌صورت کامل اجرا نمی‌شود. بنابراین، آدم‌هایی که بی‌مسوولیت‌اند، عواطفشان را در ارتباط با حیوانات یا اشخاصی ابراز می‌کنند که مسوولیت مشخص و دائمی در قبالشان ندارند. در مناسبات انسانی نیز بی‌مسوولیتی مشاهده می‌شود که «ازدواج سفید» نمونه‌ای از آن است. در ازدواج سفید، طرفین، به‌ویژه مردها، مسوولیت‌های قانونی و حقوقی ازدواج را نمی‌پذیرند و بهره‌برداری‌های عاطفی و جنسی خود را از طرف مقابل می‌کنند، بدون آنکه هیچ مسوولیتی بپذیرند. در اغلب موارد می‌بینیم که دختران ما به‌واسطه بحران‌های موجود در شرایط اجتماعی و آزادی‌های غیرمعقولشان، وارد رابطه می‌شوند و پس از مدتی، سرخورده از آن بیرون می‌آیند؛ رابطه‌ای که هیچ‌گونه سند معتبری از آن وجود ندارد تا بتوانند حقوق عاطفی و اجتماعی‌شان را از آن رابطه استیفا کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha