میرزا محمدرضا کلهر (۱۳۴۵ - ۱۳۱۰ ق. / ۱۰۲۷ - ۱۲۷۱ خ.)، مشهور به قُدوةالکُتّاب، مهمترین و نامآورترین خوشنویس روزگار قاجار است. او کسی است که سالها پس از میرعماد الحسنی استاد خوشنویسِ نامدار روزگار صفویه، توانست در خوشنویسیِ خط نستعلیق طرحی نو دراندازد؛ شیوه تازهیی که پیروان بسیاری یافت و نام کلهر را تا همیشه در صحیفه هنر ایران ماندگار کرده است.
میرزای کلهر یکی از افراد ایل بزرگ کلهر در ناحیه غرب ایران و کرمانشاه بود. گرایش به خوشنویسی در افراد ایلِ کلهر، سابقه داشت و همین، خود میتوانسته از دلایلِ غیرارادیِ کشیده شدن کلهرِ جوان به هنر خوشنویسی بوده باشد. میرزا محمدرضا کلهر در آغاز جوانی همچون دیگر جوانانِ ایلیاتی به سوارکاری و تیراندازی و بهطور کلی تنورزی همت گماشت اما پس از چندی به هنر، آن هم از نوعِ خوشنویسیاش، روی آورد. در این راهِ تازه، خوشنویسانِ ایلِ کلهر نخستین معلمانِ کلهرِ جوان بودند. روحِ کمالطلبِ محمدرضای کلهر اما به این سطح از فراگیریِ فنِّ خط قانع نبود؛ از اینرو راهی تهران میشود تا در محضرِ میرزامحمد خوانساری که شاگردِ میرزا محمدمهدی طهرانی ملقب به کاتبالسلطان بود، مشق خط کند. کتیبه ایوان شمالی مسجد امام (شاه) بازار تهرانِ اثر استاد میرزا محمدمهدی طهرانی است.
شاگردی میرزای خوانساری نیز پاسخگوی عطشِ اشتیاقِ کلهر به فراگیریِ رموز و دقایق خط نستعلیق نبود، به همین دلیل او کمر همت بست تا سرچشمه را بیابد. استاد عباس اقبال، نویسنده و تاریخنگار نامدارِ همروزگارمان، نوشته است که میرزای کلهر چون استعدادی فوقِ استادیِ استاد داشته، متوجه مقاماتی بالاتر شده، به مشق کردن از روی خطوط اصلی استادان قدیم، مخصوصاً میرعماد قزوینی اشتغال ورزیده و برای این کار به قزوین و اصفهان سفر کرده [است]؛ چنانکه یک قسمت از ایام جوانی او به مشق کردن از روی کتیبه سردر یکی از حمامهای قزوین و کتیبه قبر میرفندرسکی در اصفهان، که هر دو از بهترین نمونههای خط میرعماد است، گذشته. [کلهر] مخصوصاً از روی کتیبه قبر میرفندرسکی که متضمن غزل معروف حافظ است به مطلع:
روضه خلد برین خلوت درویشان است مایه محتشمی خدمت درویشان است
مدتها مشق میکرد و بهاصطلاح خطاطان، چربه[۱] آن را برداشته بود و همراه داشت و آن را بهترین سرمشقهای خود میشمرد.[۲]
این عشق و علاقه به هنر خوشنویسی، پشتکار، تمرین و کوشش بسیار در راه رسیدن به این عشق، محمدرضا کلهرِ جوان را از مرتبه شاگردی به مرتبه والای استادی، بلکه استادِ استادان رساند و نامِ او را بر سر زبانها انداخت؛ بهگونهیی که نهتنها موجب شد سرشناسترین خوشنویس روزگارِ خود لقب گیرد که نامش نیز برای همیشه در فهرست نامدارترین خوشنویسانِ تاریخِ خط و کتابت ایران ماندگار بماند اما با وجود این شهرت و مرتبه والای هنری، میرزا رضای کلهر روحیاتی ویژه داشت که سبب شده بود، به شکلی خودخواسته به کمترین حد از رفاهِ مادی روزگار بگذراند، آن هم با رضا و رغبت.
خوشنویسی که شاه نزد او مشقِ خط میکرد
آنگاه که کار و بارِ هنر میرزا رضا کلهر بالا میگیرد، شخصِ ناصرالدین شاه قاجار که خود اهل مشقِ خط بود و خوشنویسان را تشویق و حمایت میکرد، [۳] چندی در پی فراگیریِ خط از میرزای کلهر برمیآید. اقبال در اینباره نوشته است: پس از آنکه مرحوم میرزای کلهر در نوشتن نستعلیق، استادِ مسلّم زمانِ خود شد و آوازه شهرتش به گوش مردم دور و نزدیک رسید، ناصرالدین شاه او را به حضور طلبید تا پیش او مشق کند؛ چنانکه گاهگاهی از راه تفنن از روی سرمشقهای او مینوشت. سپس دستور داد که مرحوم میرزا در اداره انطباعات قبولِ عضویت کند اما میرزا از آنجا که مردی بلندهمت و بامناعت و آزادمنش و بینیاز بود و جز به هنر به هیچ چیز عشق و علاقه نداشت، زیر این بار نرفت و به همان قانع شد که هر وقت مایل باشد، برای اداره انطباعات که زیردست محمدحسن خان صنیعالدوله (همان اعتمادالسلطنه) کتابت کند و اجرتِ آن را بگیرد.[۴]
چنین هنرمندی که سلطانِ صاحبقران نزد او مشقِ خط میکرد و میخواست او را زیر سایه حمایت خویش درآورد، به سبب همان آزادگیاش حاضر نبود وامدار حکومت باشد. این آزادگی اما به سادگی و برای همگان میسر نخواهد بود، چراکه به دستآوردنِ آن، گاه مستلزم از دست دادنِ نعمتهای مادیِ بسیاری است و طبیعی است که هر آدمیزادهیی را توان چشمپوشیدن از آسایش، رفاه، خانه، مَرکب، مقام و بسیاری دیگر از نِعَمِ اینجهانی نیست اما میرزای کلهر از آن دست آزادمردانی بود که آگاهانه کنجِ مَسکنت را بر کاخِ مُکنت ترجیح داده بود.
عبدالله مستوفی، نویسنده کتاب شرح زندگی من (تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه) که هم او و هم برادرش از شاگردانِ میرزا رضا کلهر بودهاند، وضعِ خانه اجارهییِ میرزا را که در نزدیکی دباغخانه سنگلج واقع بوده، اینگونه توصیف کرده است:
در خیابان جلیلآباد، گوشه شمال غربی جلوخان عضدالملک، کوچهیی از مشرق به مغرب امتداد داشت که به محله سنگلج میرفت. در این کوچه جز یک در بستهیی که در اندرونی عضدالملک بود و ظاهر آراستهیی داشت، باقی خانهها محقر و بعضی خرابه بود. در آخر این کوچه یک پیچ هفت هشت ذَرعی [۵] که به سمت جنوب میرفت، کوچه سابقالذکر را به کوچه مدرسه میرزا زکی متصل میکرد ... خانههای این کوچه اعیانیتر و چند دکان هم داشت ... در ضلع شرقی اول این کوچه، خانهیی بود متعلق به میرزا رضاقلی و میرزا [محمدرضا کلهر] آن را به ماهی دو تومان اجاره کرده بود ... اتاق کاهگلی و دیوار سمت کوچه آن نمناک و چند باری برای جلوگیری از رطوبت، بَنّایی هم در دیوار شده و با وجود این، آثار خوردگی رطوبت در دیوار تا نزدیک طاقچه هویدا بود.[۶]
خوشنویسی که قصاب و نانوا هم دیگر به او نسیه نمیفروختند
وضع گذرانِ زندگی میرزا و خانوادهاش، از وضعیت ظاهری خانهاش نیز سادهتر بود؛ البته این سادگی گاه به جایی میرسید که معیشت را برای این خانواده دشوار و بغرنج میساخت. عبدالله مستوفی برای تاریخ و مردمانِ پس از عهدِ میرزای کلهر گواهی داده است که زندگیِ یکی از سرآمدان هنریِ روزگار قاجار و خانوادهاش چگونه به اندک حقالتدریسِ دریافتی از معدود شاگردانش پیوندی حیاتی خورده بوده است:
گاهی اتفاق میافتاد که با وجود ارزانیِ آن دوره، تا دو ساعت بعد از ظهر که شاگردها میرسیدند و چند قرانی مساعده میدادند، این خانواده ناهار نخورده بودند. گاهی میرزا میگفت ما دیشب از بیپولی پلو خوردیم. بعد توضیح میداد قصاب و نانوا نسیه نمیدهند ولی مشهدی زکی، بقال سرِ گذر، با ما نسیهکاری دارد؛ پول نبود نان و گوشت بخریم، از بقال برنج و روغن نسیه آوردیم و پلو خوردیم.[۷]
صاحبِ شرح زندگانی من، مجموع عایدی میرزا رضا کلهر را در کتاب خود حساب کرده است: درآمد میرزا از مجلس مشق که از هر شاگردی یک تومان ماهیانه میگرفت، منتهی به ماهی پنج شش تومان میرسید و از دو سه خانهیی که برای مشق دادن میرفت، هشت نُه تومان عایدی داشت. از چاپنویسی هم ماهی سه چهار تومان عاید میکرد، بهطوریکه سرِ هم رفته درآمد میرزا بیش از ماهی پانزده، منتهی هیجده و ندرتاً بیست تومان نبود و با این درآمد زندگی میکرد.[۸]
خوشنویسی که گویی از پول بدش میآمد!
بسیار پیش آمده و میآید که افراد از تنگدستی شکوه میکنند و مینالند؛ این درحالی است که این نالندگان از فقر و فاقه، امکانِ رسیدن به درآمدِ بیشتر را به هر دلیلی ندارند، که اگر این امکان برایشان فراهم بود، به فقر گرفتار نمیآمدند و از مصیبتِ ناداری نمینالیدند. به بیانِ دیگر، بسیاری از کسانی که از اِفلاسِ خود مینالند، میکوشند، بیشتر کار میکنند، راههای تازهیی میجویند و خلاصه به هر دری میزنند تا وضعِ درآمد و زندگیِ خود را بهبود بخشند، اما به هر دلیلی تلاششان نتیجه دلخواه را ندارد؛ پس، از تنگیِ رزق خویش شکایت میکنند. اما میرزای کلهر از آن دست افرادِ نادری بود که با وجود درویشی، خود نمیخواست که گویی درآمدی بیشتر و زندگیی بهرهمندتر و بسامانتر داشته باشد.
موقعیتهای مناسب متعددی برای میرازی کلهر پیش میآمد که هر یک از آنها به تنهایی میتوانست وضع زندگیِ مادی او را زیر و زبر کند و استاد خطاط و خانوادهاش را در رفاه و نعمت غرق سازد. بهمَثَل کافی بود او دستِ طلب پیش شاه دراز کند؛ و یا اصلش همان فرمانِ شاهی مبنی بر عضویت یا استخدام در اداره انطباعات یا تشکیلات چاپخانه حکومت را بپذیرد. اما میرزا نه اهلِ اولی بود و نه در حال و هوای دومی. از اینرو است که محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در کتاب المآثر و الآثار، درباره میرزا محمدرضای کلهر که به استخدامِ دولتی و حقوقِ ثابت و چشمگیر آن پشتِ پا زده بود، نوشته است: هنوز از دیوانِ اعلی راتبهیی [۹] نخواسته و جرایهیی [۱۰] نگرفته است و برگ و سازِ معاش همی از اجرت کتابت میکند و به هنر بازو و حاصل سرپنجه خویشتن روزگار میگذراند.[۱۱]
اینکه مردی بااصالت و سرشار از آزادگی همچون میرزا محمدرضای کلهر به خدمتِ دستگاه حکومت درآمدن را نپذیرد، تا مبادا آزادگی و رهاییاش خدشهدار شود، دور از ذهن نیست؛ اما میرزا در سختگیریِ درآمدی به خود، تنها به مواردی اینچنینی بسنده نکرده است. با وجودِ شهرت و نامِ پرآوازه میرزای کلهر، آشکار است که شاگردیِ او میتوانسته چه افتخاری را نصیبِ هنرجویانش کند و از این راه پول درخوری نیز به جیب میرزا سرازیر کند. بینیاز از توضیح است که همروزگارانِ علاقهمند به خطِ میرزا، از بااستعدادانِ بیمایه تا مایهدارانِ بیاستعداد، میکوشیدهاند این افتخار را از آنِ خود کنند؛ اما میرزا مردی نبود که همچون برخی از دیروزیان و شماری از امروزیان، هنر را دکانِ دونبشِ تجارت و کسبِ سود و بهره کند؛ میرزای کلهر هنرفروش نبود. از اینرو در پذیرفتنِ شاگرد نیز بسیار وسواس بهخرج میداد و هرکسی را نمیپذیرفت و به حقالتدریسِ اندک از شاگردانی کمتعداد قناعت میکرد.
عبدالله مستوفی نوشته است: خیلی سابقه و واسطه و یا سفارش لازم بود تا میرزا شاگرد جدیدی بپذیرد. در این وقت جز به خانه میرزا محمدعلی خان معاونالملک، پسر میرزا عباس خان قوامالدوله، برای مشق دادنِ احمد و محمود، دو پسر او؛ و خانه عبدالله کشیکچیباشی و گاهی هم به خانه ما، جای دیگری برای مشق دادن نمیرفت.[۱۲]
خوشنویسی که روزنامه نوشت
پیشتر اشاره شد که میرزای کلهر به سبب استغنای ذاتی، از حضور در دربار و همراهی درباریان و حتی استخدام در وزارت انطباعات شاهی سر باز میزد. با این حال، او رضایت داد که در سفر دوم ناصرالدین شاه به مشهد مقدس که در فاصله پنجم شعبان تا هشتم ذی الحجه سال ۱۳۰۰ ق. صورت گرفت، در موکب شاهی حاضر باشد، تا از این راه به زیارت بارگاه سلطانِ خراسان، حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) ، توفیق یابد.
میرزا محمدرضا کلهر در این سفر روزنامه اردوی همایون را به خط خویش مینگاشت و از روی نسخه دستنویسِ او، با لوازمِ چاپی که اعتمادالسلطنه همراهِ موکب شاهی آورده بود، روزنامه به طریق چاپ سنگی به طبع میرسیده و هر چند روز یکبار میان اهالی اردوی شاهی پخش میشده و تعدادی از آن نیز برای توزیع به پایتخت و چند شهر دیگر فرستاده میشده است. [۱۳] همچنان که از نام این روزنامه برمیآید، اردوی همایون به ثبت وقایعِ سفر و آنچه طی آن در موکب و اردوگاه شاهی میگذشته، اختصاص داشته است. بنابراین، منظور از روزنامه در اینجا، بیشتر سفرنامه و شرح سفر است نه آنچه ما امروزه از روزنامه در خاطر داریم.
مطالبِ اردوی همایون را شخصِ اعتمادالسلطنه (صنیعالدوله) مینوشت و کتابتِ آن را بر عهده میرزای کلهر نهاده بود. از این روزنامه دوازده شماره منتشر شده است که نخستین شماره در یازدهم شعبان و دوازدهمین شماره در در ۱۲ ذیالحجه ۱۳۰۰ به طبع رسیده. میرزا محمدحسین ذکاءالملک فروغی هم با صنیعالدوله در تهیه این روزنامه همکاری میکرده است. شمارههای دوازدهگانه به این ترتیب چاپ شده است: دماوند، چشمه علی، بسطام، کالپوش، [۱۴] بجنورد، قوچان، چمن قهقهه، [۱۵] مشهد، سبزوار، مزینان، شاهرود و دارالخلافه.[۱۶]
استاد ایرج افشار یادآور شده که از این سفر، به جز اردوی همایون، سه سفرنامه متنوع دیگر نیز در دست است. از میانِ این سه، کتابتِ یک سفرنامه دیگر را هم استاد میرزا رضای کلهر برعهده داشته و آن، عبارت است از سفرنامه خراسان که از زبان و قلم ناصرالدین شاه است و به خط کلهر نوشته شده و در طهران در همان سال ۱۳۰۰ هجری طبع شده و پس از آن دو بار به صورت لوحی تجدید چاپ شده است.[۱۷]
به جز این، میرزای کلهر کتابت بخشهایی از روزنامه شرف را هم برعهده داشت؛ روزنامه مصوّر عهد ناصری که زیر نظر وزیر انطباعات، محمدحسن خان صنیعالدوله، منتشر میشد.
خوشنویسی که عاشقِ مشق بود
از دیگر ویژگیهای شخصیتیِ میرزا رضا، این بود که با وجود رسیدن به مرتبه استادی و به بیانی بهتر خدایگانیِ خط در روزگار خویش، هیچگاه خود را و سیرِ رشد خود را متوقف نمیدید. کلهرِ بزرگ که شیوه او در جریان تاریخی خطِ نستعلیق نقطه عطفی مهم به شمار میآمده است، چونان شاگردی نوآموز هر روز ساعتها وقت خویش را به مشق خط اختصاص میداد. جدای از این میلِ به تعالی، بیتردید پشتکار و سختکوشیِ ذاتیِ استاد نیز در این ماجرا سهیم بوده است. اما در کنار این دو، بهیقین عشقِ میرزا رضا به خط در این شیفتگیِ وی به مشق کردنهای چندین ساعته در کنجِ اتاق، نقشی پررنگتر داشته است. گویی استادِ خوشنویس چونان عاشقی که با شنیدن صدای یار، تار دلش به لرزه درآید، دلداده نفیرِ قلم بوده، آنگاه که روی صفحه سفید کاغذ تفرج میکرده و ردِّ سوداییِ مُرکّب را از خویش به جا مینهاده تا خطی از عشق بنگارد؛ عشقِ استادِ خط به معشوقِ نستعلیق.
عبدالله مستوفی به زیبایی خلوت عاشقانه استادِ خطاط را توصیف کرده است: میرزا رضای کلهر عاشق مشق بود؛ در شبانهروز جز پنج شش ساعتی که صرف خواب و یکی دو ساعتی که صرف خوراک و نماز مختصر میکرد، تمام اوقاتش در مشق مستغرق بود. در زمستان بهواسطه بلندی شبها و در تابستان بهجهت خنکی هوا، در تمام سال پیش از طلوع فجر بیدار بود و تا وقت خواب غیر از مشق کاری نمیکرد. وسط روز در تابستان یک ساعتی میخوابید و در زمستان ده بیست دقیقه میان پوستین چرتی میزد.
طرز مشق کردنش هم منحصر به خودش بود؛ مثلاً یک هفته مشقِ دایره میکرد... بعد از یک هفته مشق دایرهی عکس میکرد... بعد از آن مثلاً یک هفته مشق مَد میکرد؛ خطوطی به بلندی دو سه سانتیمتر موازی و پشت سر هم رسم مینمود. این مشق را به مناسبت صدای قلم بر روی کاغذ، خِرتخِرت موسوم کرده بود.[۱۸]
خوشنویسی که آثارِ کمی از خود بر جای نهاده است
از میرزای کلهر آثارِ کمی برجای مانده است، آثاری که حجمِ آنها به هیچ روی با بزرگیِ نام و بلندی آوازه آن استادِ مسلّمِ خط همخوانی ندارد. شاید یکی از سببهای اینکه آثار به یادگار مانده از میرزا اندک است، سختگیری و سختپسندی و وسواسِ هنریِ او باشد. مرحوم استاد عباس اقبال نوشته است که میرزا محمدرضا کلهر قطعاتی را که مینوشت، اگر توهم میکرد که حرفی یا کلمهیی از آن درست از آب درنیامده، به هیچقیمت به دست هیچ کس نمیداد و آنها را پاره یا سیاه میکرد.[۱۹]
با این حال شماری از آثار خوشنویسیِ استاد کلهر در قالب مرقعهای گوناگون برجای مانده که در کتابخانهها یا مجموعههای شخصی نگهداری میشود. از جمله این مرقعها، مجموعهیی است از کتابخانه محمدحسین مفتاح، به شماره ۲۲ که دربردارنده ۲۶ قطعه از میرزا رضا کلهر و میرزا نظام است. [۲۰] همچنین نمونهیی دیگر از خط استاد، با شماره ۳۳۸۹ (ردیف ۲۶۵) در موزه میرعمادِ کاخ سعدآباد نگهداری میشود.
اما به جز مرقعها، عمده آثارِ برجای مانده از میرزای کلهر، کتابها و مجموعههایی است که بهواسطه چاپ سنگی ماندگار شده است. اگر اینگونه آثارِ چاپی نبود، چه بسا طرزِ خط استاد کلهر نیز از میان میرفت؛ اما به لطف همین آثار، خوشنویسان بزرگی شیوه استاد کلهر را در پیش گرفتند؛ خطاطانِ بزرگی چون عمادالکتاب قزوینی (م. ۱۳۱۵ خ.) که بهطور مستقیم و حضوری شاگردیِ میرزای کلهر را نکرده بود، اما از روی آثارِ چاپی شیوه کلهر را فراگرفت و در انتشارِ آن طرزِ خوشنویسی کوشید. [۲۱] ازجمله آثاری که به خط میرزا رضای کلهر زینت یافته است، میتوان از این کتابها یادکرد:
فیضالدموع و عبرةالمستهام: ترجمهیی است از مقتل لهوف سید ابن طاووس در ماجرای کربلا که میرزا محمدابراهیم بدایعنگار، از منشیان دربار ناصری، آن را پدید آورده است.
رساله غدیریه، اثر ملامحمدجعفر بن محمدصالح القاری.
مخزنالانشا: این کتاب منتخبی از مُنشآت و نوشتههای فاضل خان گروسی، میرزا مهدی خان منشی، قائم مقام فراهانی، نواب تهرانی و دیگران را دربردارد که شخص میرازی کلهر افزون بر کتابتِ آن، در انتخابِ نوشتهها نیز نقش داشته است. از جمله این منشآت، ترجمه عهدنامه مالک اشتر است که محمدابراهیم بدایعنگار آن را به فرمان ناصرالدین شاه پدید آورده است.
کتاب منتخبالسلطان: دربردارنده برگزیدهیی از شعرهای سعدی و حافظ است که ناصرالدین شاه قاجار آنها را با سلیقه خویش انتخاب کرده.
دیوان میرزا حبیب قاآنی، از شاعرانِ نامدار عهد قاجار.
دیوان فروغی بسطامی، غزلسرای بزرگ روزگار قاجار.
عبرةالناظرین و حیرةالحاضرین (یا عبرة الحاضرین) : این کتاب را بدایعنگار به سبک سعدی در شرح وقایع سالهای ۱۲۸۷ تا ۱۲۹۰ هجری قمری و به ویژه قحطی معروف سال ۱۲۸۸ ق. نگاشته است.
اگر بخواهیم از شاگردانِ بیواسطه میرزای کلهر نیز یاد کنیم، باید از مرحومان حاجی مهدی اصطبل مازندرانی، میرزا زینالعابدین شریفی قزوینی (ملک الخطاطین)، آقا مرتضی نجمآبادی، سید مرتضی برغانی (میرخانی) ، سید محمود صدرالکُتّاب، میرزا نصرالله حکاک و میرزا علی اکبرخان دبیرالسلطان نام برد.
میرزای کلهر در واقعه شیوع وبای تهران، در روز جمعه، ۲۵ محرم الحرام سال ۱۳۱۰ قمری، برابر با ۲۹ مرداد ۱۲۷۱ خورشیدی [۲۲] در تهران به رحمت حق پیوست. دوست و همراهِ میرزا رضا، یعنی آیتالله حاج شیخ هادی نجمآبادی (م. ۱۳۲۰ قمری) به همراه اطرافیانِ خود کارهای مربوط به غسل و کفن و دفن پیکر میرزا را بر عهده گرفت تا پیکر استاد خوشنویس در گورستان حسن آباد، که امروز به ایستاگاه آتشنشانی میدانِ حسن اباد بَدَل شده، آرام گیرد.
ارجاعها:
۱. چربه، کاغذ روغنیِ نازکی بوده که نقاشان و خطاطان آن را برای برداشتنِ الگو از روی نقش یا خطی به کار میبردهاند.
۲. «هنرمندان و آثار هنری: میرزا محمدرضا کلهر (۱۲۴۵ – ۱۳۱۰ ق.)»؛ عباس اقبال آشتیانی؛ مجله یادگار؛ اسفند ۱۳۲۳، سال یکم، شماره ۷؛ ص ۳۹ و ۴۰.
۳. رک: «ناصرالدین شاه و خوشنویسی»؛ مهدی صحراگرد؛ مجله گلستان هنر؛ تابستان ۱۳۸۶، شماره ۸، ص ۷۶.
۴. «هنرمندان و آثار هنری: میرزا محمدرضا کلهر (۱۲۴۵ – ۱۳۱۰ ق.)»؛ عباس اقبال آشتیانی؛ مجله یادگار؛ اسفند ۱۳۲۳، سال یکم، شماره ۷؛ ص ۴۰.
۵. ذَرع، یکی از واحدهای طول است برابر با یک متر و چهار سانتیمتر (رک: دهخدا. «ذرع»).
۶. شرح زندگانی من؛ عبدالله مستوفی؛ تهران: زوّار؛ ۱۳۸۴؛ ج ۱، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.
۷. همان. ۲۳۹.
۸. همان.
۹. راتِبه: مواجب. سَرِ ماهی (رک: دهخدا. «راتبه»).
۱۰. جَرایه: جیره. وظیفه روان. مقرریِ مستمر. (رک: «دهخدا. «جرایه»).
۱۱. «هنرمندان و آثار هنری: میرزا محمدرضا کلهر (۱۲۴۵ – ۱۳۱۰ ق.)»؛ عباس اقبال آشتیانی؛ مجله یادگار؛ اسفند ۱۳۲۳، سال یکم، شماره ۷؛ ص ۴۰.
۱۲. شرح زندگانی من؛ عبدالله مستوفی؛ تهران: زوّار؛ ۱۳۸۴؛ ج ۱، ص ۲۳۹.
۱۳. چهل سال تاریخ ایران؛ ایرج افشار؛ تهران: اساطیر؛ ۱۳۸۰؛ ج ۳، ص ۸۲۸.
۱۴. نام دشتی است در استان سمنان. در تقسیمات کشوریِ امروز، یکی از بخشهای شهرستان میامی استان سمنان، کالپوش نام دارد.
۱۵. ناحیهیی است در حوالی طوس که از توابع مشهد مقدس به شمار میآید.
۱۶. چهل سال تاریخ ایران؛ ایرج افشار؛ تهران: اساطیر؛ ۱۳۸۰؛ ج ۳، ص ۸۲۹.
۱۷. همان.
۱۸. شرح زندگانی من؛ عبدالله مستوفی؛ تهران: زوّار؛ ۱۳۸۴؛ ج ۱، ص ۲۳۹.
۱۹. «هنرمندان و آثار هنری: میرزا محمدرضا کلهر (۱۲۴۵ – ۱۳۱۰ ق.)»؛ عباس اقبال آشتیانی؛ مجله یادگار؛ اسفند ۱۳۲۳، سال یکم، شماره ۷؛ ص ۴۱.
۲۰. فهرست توصیفی دستنوشتههای مرقعات و آثار خوشنویسی در کتابخانههای ایران و برخی کتابخانههای جهان؛ یوسف بیگ باباپور؛ تهران: سمیر؛ ۱۳۹۳: ۶۱.
۲۱. شرح زندگانی من؛ عبدالله مستوفی؛ تهران: زوّار؛ ۱۳۸۴؛ ج ۱، ص ۲۴۰.
۲۲. «هنرمندان و آثار هنری: میرزا محمدرضا کلهر (۱۲۴۵ – ۱۳۱۰ ق.)»؛ عباس اقبال آشتیانی؛ مجله یادگار؛ اسفند ۱۳۲۳، سال یکم، شماره ۷؛ ص ۴۱.
نظر شما