۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۴:۵۳
کد خبر: 83455527
T T
۱۸ نفر

برچسب‌ها

تحلیل جامعه شناختی(۳)

روایت های زنان و مردان همسر کش

۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۴:۵۳
کد خبر: 83455527
لیلا خطیب زاده
روایت های زنان و مردان همسر کش

تهران - ایرنا - جرم چیست و با انحراف چه فرقی دارد؟ وقتی که کسی همسرش را می کشد چه عملی مرتکب شده است؟ مجرم است یا منحرف؟ 

مرضیه ابراهیمی، عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی در نشست «تحلیل جامعه شناختی پدیده های زن کشی و شوهر کشی» در محل پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات گفت : همه روی جرم یعنی عملی که جرم است، توافق دارند،اما وقتی از انحراف حرف می زنیم ممکن است عده ای عملی را انحراف بدانند و عده ای انحراف ندانند.

ابراهیمی این را می گوید که به اینجا برسد، کسی نیست که بگوید قتل، جرم نیست پس همسرکشی هم قتل است. سوال اصلی جامعه شناسانه او این است که چه می شود که فردی در فضایی که قرار است کانون حمایتی و عاطفی باشد یعنی در فضای خانواده، حق حیات را از کسی دیگر سلب می کند؟

او اظهار می دارد: تجربه من در این سال ها نشان می دهد که برخی چیزهایی که افراد همسرکش از آنها می گویند، چیزهای محسوس و عینی نیست که همه ما ببینیم. بخشی هم چیزهایی است که خیلی بدیهی به نظر می رسد مثل اهمیت نهاد خانواده که ما راحت از کنار آنها می گذریم، اما وقتی می خواهیم به آن فکر کنیم با مشکل مواجه می شویم.

شاید درصد همسرکشی نسبت به درصد سایر جرایم، کمتر باشد اما پیامدهای آن مهم تر از سایر جرایم است که از هم پاشیدگی خانواده و ضربه سنگین فرزندان از جمله این پیامدها به شمار می آید.

تحقیقات ابراهیمی نشان می دهد در حوزه مسایل اجتماعی یک ریشه و علتی همیشه خودش را نشان می دهد و آن خانواده است. حتی موفقیت ها نیز به کانونی به نام خانواده بر می گردد.

او در در ابتدای سخنرانی خود خاطرنشان می کند که تمام داده هایی که ارایه می دهد برخاسته از فضای مطالعاتی و پژوهشی است که در سال ۹۷ مدیر علمی طرح پیمایش ملی خانواده بوده است.

پس ابراهیمی می خواهد با کمک این داده ها بگوید در مورد نهاد خانواده در ایران چه اتفاقی می افتد و در کنار آن داده های کیفی بدست آمده از فضای قضایی را هم نقل می کند.

** از هم پاشیدن خانواده، نخستین اتفاق بعد از همسرکشی

نتایج پژوهش ها به گفته این جامعه شناس دانشگاه شهید بهشتی، نشان داده است همسرکشی درون فضای خانواده اتفاق می افتد و اولین اتفاق بعد از همسرکشی این است که خانواده از هم می پاشد و شبکه های تعاملاتی خانواده ادامه نمی یابد. به عبارت دیگر خانواده های دو طرف حتی فرزندان طرف مقابل را دیگر نمی پذیرند یعنی در یک شرایطی بچه، خاله یا عمو یا عمه یا دایی را بسته به اینکه مادر یا پدر، همسرکشی را انجام داده باشد از دست می دهد. در نتیجه از دست دادن شبکه ارتباطی برای فرزند، خیلی خطرناک می شود.

شاید فکر کنیم که وجود فرزندان، مانعی برای همسرکشی باشد، اما به گفته ابراهیمی مطالعات در کشورهای دیگر هم نشان می دهد داشتن فرزند، عامل بازدارنده برای همسرکشی نیست. کما اینکه او نیز در مطالعه کیفی خود به این نتیجه رسیده است هر چند نتایج مطالعه یاد شده قابل تعمیم نباشد.

این زنان (زنان همسرکش) مدت ها بود که احساس خوبی نسبت به همسر نداشتند و به خاطر بچه یا آبرو به این ارتباط ادامه می دادند.

** همسرکشی از خشونت های شدید است

از دیدگاه این جامعه شناس، همسرکشی در حوزه قوانین و حقوق جزو خشونت های شدید به شمار می آید. این در حالی است که در این خشونت تا موقعی که جیغ کسی از خانه ای بلند نشود و ما حس نکنیم که یکی، دیگری را کشته یا چاقو برای او کشیده است چیزی از خشونت اعمال شده نمی فهمیم.

التبه وقتی ابراهیمی از این خشونت سخن می گوید اظهار می دارد که بازتعریفی از خشونت براساس پیشینه تحقیقات کیفی خود و نیز پیمایش ملی را انجام داده است که به گفته او این کار، کار سختی به شمار می آمد؛ چرا که اول از همه باید پرسشگرها را توجیه می کرد که مثلا بروند در مورد خشونت جنسی یا روانی در خانواده از فرد بپرسند. خیلی از پرسشگرها انصراف می دادند و نمی توانستند با افراد صحبت کنند اما با سختی های زیادی، نتایج خشونت در حوزه های دیگر غیر از حوزه همسرکشی سنجیده شد و بعد هم با همسرکشی ربط یافت.

این جامعه شناس می گوید: بعد از اینکه خشونت های روانی، جسمی، جنسی، کلامی و اقتصادی رصد شد متوجه شدیم که این خشونت ها در خانواده های مرتکبین همسرکشی هم رخ داده بود.

او می افزاید: تقریبا تمام مطالعات کیفی من چه در زندان زنان و چه در زندان مردان این را تایید می کند که مصادیق آن را می گویم.

همچنین در مطالعات کیفی ابراهیمی، نشان داده شده است که بیشتر افراد همسرکش قبل از اقدام به قتل، خشونت هایی را از همسر خود دیده بودند مثلا همسرآنان بر سر آنان فریاد می کشید، کنترل های مداوم نسبت به او داشت، درآمد خود را پنهان می کرد، ناسزا می گفت، بی توجهی به او داشت و تحقیرش می کرد. این خشونت های اعمال شده روی فرد همسرکش است که در آخر به قتل منجر می شود.

** آیا زنی که همسرش را می کشد زن خوبی نیست؟

از نظر این جامعه شناس و استادیار دانشگاه شهید بهشتی، یک مشکل در بررسی بحث همسرکشی وجود دارد و آن این است که ما از یک نقطه به ماجرا نگاه می کنیم یعنی قتل اتفاق افتاده است و روی قاتل متمرکز می شویم پس رویکردهای ما می تواند تقلیل گرایانه باشد. یعنی ما یک فردی را داریم که آدمی را کشته است و بعد فکر می کنیم که او احتمالا اختلال روانی دارد و اگر خانم باشد معمولا یا دیوانه است یا زن خوبی نیست. به عبارت دیگر علت های دیگر را برای زن همسرکش نمی بینیم.

«ولی من در حوزه مطالعاتی که انجام دادم متوجه شدم که همه آدم هایی که همسرکشی کرده اند علت دارند و نباید به این فکر کنیم که همه اینها جنون آنی داشته اند. چون جنون آنی اگر داشته باشند عملا نباید درزندان باشند؛ این در حالی است که مرتکبین به قتل همسر که در زندان بسر می برند حتما علت دیگر برای کشتن همسرداشته اند وگرنه اگر اختلال روانی داشتند در زندان نبودند».

** چرا همسر کشی مهم است؟

شاید برخی تصورکنند که همسرکشی در کشور، کم رخ می دهد و این همه تمرکز روی آن ضرورتی ندارد. برای این طرز تفکر ابراهیمی نظری دارد. او می گوید: به همسرکشی به صورت کمی نگاه نکنیم. مشکل جامعه ما این است که کمی نگاه می کند شاید درصد همسرکشی نسبت به درصد سایر جرایم، کمتر باشد اما پیامدهای آن مهم تر از سایر جرایم است که از هم پاشیدگی خانواده و ضربه سنگین فرزندان از جمله این پیامدها به شمار می آید.

او همچنین تاکید می کند که همسرکشی را نباید فرایندی ببینیم. یعنی پژوهشگر، فقط یک قاتل را نبیند  بلکه باید غیر از مجرم یا قاتل باید قربانی را هم مدنظر قراردهد. گاهی فرد، خودش قربانی جرم است و باعث می شود که جرم روی او انجام شود یعنی قربانی مساعدی است که جرم برایش اتفاق بیفتد. گاهی اوقات شخصیت قربانی یا مجرم، یک شباهت هایی با هم دارند.

همسرکشی را دیر متوجه می شویم یعنی وقتی متوجه می شویم که یکی از طرفین در خانه به قتل می رسد. شاید قبل از به قتل رسیدن زن، صدا جیغ او را شنیده باشیم اما فکر کرده ایم که این موضوعات به خودشان مرتبط است و از کنار آنها گذشته ایم.

**فردگرایی و تبدیل شدن آدم ها به جزایر جدا

ابراهیمی وقتی به علل همسر کشی اشاره می کند یکی از این علل را افزایش  فردگرایی می داند که در تمام دنیا وجود دارد. در اینجا منظور از فردگرایی همان فردگرایی خودخواهانه دورکیمی است یعنی فرد فقط در لحظه انجام قتل، به خودش فکر می کند و به فکر خانواده یا فرزندانش نیست.

«فردگرایی، آدم ها را به جزایری جدا از هم تبدیل می کند. متاسفانه در فضای خانواده ها این اتفاق دارد رخ می دهد. در پرتو این فردگرایی اتفاقاتی رخ می دهد مثلا مشارکت زنان افزایش می یابد و زن به مرد وابستگی اقتصادی کمتری  دارد.

** چرا دیر متوجه قتل در یک خانواده می شویم؟

اینکه ما در بیشتر وقت ها خیلی دیر متوجه به قتل رسیدن فردی در خانواده می شویم باید دلایلی داشته باشد که ابراهیمی از آنها می گوید: نهادها و افراد جامعه ما به خشونت های خانواده ها زیاد حساس نیستند و ممکن است صدای زن یا مرد ستمدیده به کسی نرسد یا اینکه اگر برسد فایده ای نداشته باشد.

این پژوهشگر مسایل خانواده، گاهی اوقات از روایت هایی که زنان یا مردان همسرکش می شنود تعجب می کند که مثلا چگونه این افراد با وجود تحقیری که از سوی همسر می شدند، آن مورد (تحقیر) را به کسی گزارش نمی کردند. اتفاقا آنان نیز در جواب گفته بودند که مثلا آیا این مورد را می توانستم به نیروی انتظامی یا مادرم بگویم! مسخره ام می کردند.

این جامعه شناس ادامه می دهد: این در حالی است که همان تحقیر، جرقه ای برای رخ دادن قتل بود. مثلا زنی، همسرش او را مجبور می کرد که برود به دستشویی (توالت) و کاری انجام دهد و ثابت کند که اشتباه کرده است! و این زن هم به خاطر این تحقیر با اولین چیزی که دم دستش آمده بود، شوهر را به قتل رساند.

ابراهیمی اظهار می دارد: به دلایل مختلف، این مسایل گزارش نمی شود و مرتکبین هم به خاطر این تحقیرها از جانب همسر، مدرکی ندارند.

او  به اینجا که می رسد با سوال یکی از حضار مواجه می شود مبنی بر اینکه لطفا مصادیق را واضح تر عنوان کنید چرا که اینجا مکانی علمی است.

این جامعه شناس سعی می کند این مصداق را واضح تر بگوید که این بار محدثی به کمک او می آید و اظهار می دارد: منظورتان این است که آن زن برود در دستشویی، شکر بخورد که ثابت کند اشتباه کرده است.

ابراهیمی این اظهارات را تایید می کند و می گوید: این افراد با تحقیرهایی این چنینی از جانب همسر مواجه بودند و می گفتند که اگر ما برویم دادگاه، طبق چه بندی بگوییم که می خواهیم طلاق بگیریم؟ یعنی به غیر از نامه پزشکی قانونی چه می توانیم داشته باشیم که ثابت کنیم که ما از نظر روانی آسیب دیده و  تحقیر شده ایم؟

البته این نکته نیز از دید ابراهیمی غافل نمی ماند و آن این است که در زمان حاضر، خانم ها در خصوص مطالبات خصوصی ترشان در دادگاه، کمی حرف می زنند منتها به سختی.

بسیاری از مردانی که با آنها مصاحبه کردم، این اعتقاد را داشتند و آن را طبیعی می انگاشتند که مثلا «مگر می شود زن بیرون برود به من نگوید»! خیلی وقت ها خود زن ها هم خشونت را طبیعی می دانند. یعنی اگر مرد، چیزی را به سمت زن پرت کند، طبیعی است.

** ازدواج اجباری

از نظر این جامعه شناس، ازدواج های اجباری، قطعا می تواند در همسرکشی تاثیرگذار باشد. به عنوان مثال یک مورد، زنی بسیار زیبا و حدود ۴۰ سال بود که ۱۷ سال از زندانی بودنش می گذشت. این زن سر همسر را بریده بود. او به نقطه ای رسیده بود که حس می کرد زیبا است و چرا نباید با کسی باشد که دوستش داشته باشد که در این راستا ارتباطی خارج از ازدواج برقرار کرده بود که به آن خیانت گفته می شود. در آن زمان تصویری پیش روی این زن بود که اگر این مرد (شوهر) نباشد یک نفر دیگری وجود خواهد داشت که با او زندگی کند.

** طلاق عاطفی

در مصاحبه هایی که ابراهیمی انجام داده است به طلاق عاطفی هم رسیده است یعنی همان که محدثی (جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد و شرکت کننده در نشست) از آن به عنوان سرد شدن عاطفه ها یا خلاء عاطفی اشاره دارد و اینکه این زنان مدت ها بود که احساس خوبی نسبت به همسر نداشتند و به خاطر بچه یا آبرو به این ارتباط ادامه می دادند.

**آدم ها خیلی شیک با هم ارتباط ندارند

این عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی به اهمیت کنترل و نظارت خانواده روی عملکرد زوج ها اشاره می کند که در زمان حاضر کم رنگ شده و حتی گاهی برخی از والدین متوجه سرد بودن روابط زن و مرد نمی شوند.

او اظهار می دارد: ما الان در ارتباطات خانوادگی هیچ نظارت و کنترلی نداریم و آدم ها، خیلی شیک با هم ارتباط ندارند. یعنی در میهمانی حضور می یابند اما کسی نمی فهمد که با هم ارتباط کلامی ندارند.

او موردی را تعریف می کند که حدود ۱۰ سال بود با همسرش صحبت نمی کرد و در میهمانی ها فضایی پیش نمی آمد که کسی هم آن را  بفهمد.در یکی از مواردی که با فرزندان صحبت می کردم، می گفتند؛ «مادر بزرگ به ما توصیه کرده بود که ما کاری با دعواهای پدر و مادر نداشته باشیم. ما هم موقعی که داشت قتل اتفاق می افتاد به اتاق رفتیم و در را بستیم»!

**خصوصی انگاری فضای خانواده

در این گزارش بدین نکته اشاره شد که همسرکشی را دیر متوجه می شویم یعنی وقتی متوجه می شویم که یکی از طرفین در خانه به قتل می رسد. شاید قبل از به قتل رسیدن زن، صدا جیغ او را شنیده باشیم اما فکر کرده ایم که این موضوعات به خودشان مرتبط است و از کنار آنها گذشته ایم.

ابراهیمی یکی از دلایل گزارش دهی مشکلات خانوادگی توسط اطرافیان  مثل همسایه ها را «خصوصی انگاری افراطی فضای خانواده» بیان می کند. افراطی به این معنا که یکی از زمینه هایی که همسرکشی اتفاق می افتد این است که ما خانواده را یک نهاد خصوصی می دانیم که هیچ کس نباید در مورد آن حرف بزند. هرکس هم که مشکلی در خانواده مثلا با همسر داشت و در مورد آن حرف زد عملا برچسب می خورد که آدم خوبی نیست.

وی ادامه می دهد: در این راستا گویه (نوعی سوال در پرسشنامه) ای به افراد دادیم. بدین ترتیب که «درصورت ضرب و شتم زن توسط مرد بهتراست دیگران از این مساله با خبر نشوند». مردها، بیشتر، این گویه را تایید کردند یعنی نباید اگر چنین اتفاقی افتاد آن را بازگو کنند. من در مواردی که در زندان ها مصاحبه می کردم بارها از افراد پرسیدم که چرا مثلا ضرب و شتم ها را گزارش نمی کردید و آنها می گفتند که اگر گزارش می کردیم، آبرو و حیثیت ما می رفت یا اینکه برای بچه های ما بد می شد. در واقع اینها تصویری از مطرح کردن مشکل خانوادگی در خارج از خانواده نداشتند.

** مگر می شود زن بیرون برود و به من نگوید!

گفتیم همسرکشی از شدیدترین خشونت ها به شمار می آید. این خشونت را زن و مرد از کجا یاد می گیرند؟ چرا که نمی تواند بالفطره باشد. ابراهیمی می گوید: معتقدیم خشونت از یک جایی به جایی دیگر حرکت می کند معمولا افرادی که همسرکشی می کنند در خانواده پدری خود خشونت را یاد گرفته و در محیط خانواده خود روی همسر اجرا می کنند. بسیاری از مردانی که با آنها مصاحبه کردم، این اعتقاد را داشتند و آن را طبیعی می انگاشتند که مثلا «مگر می شود زن بیرون برود به من نگوید»! خیلی وقت ها خود زن ها هم خشونت را طبیعی می دانند. یعنی اگر مرد، چیزی را به سمت زن پرت کند، طبیعی است.

من بارها به آدم های نخبه جامعه می گویم که اگر شما صدای جیغ می شنوید به اورژانس یا پلیس زنگ بزنید. اما بیشتر این افراد نگران هزینه های بعدی هستند.

در بخشی از سخنان ابراهیمی چنین می خوانیم: همچنین نگرش ها نسبت به جنس مخالف نیز معمولا در خانواده پدری شکل می گیرد. در مصاحبه های من زنان و مردانی بودند که به دلیل اتفاقاتی که در محیط خانواده آنان رخ داده، نگرش آنان نسبت به زن یا مرد منفی شده بود. مثلا خانمی که شوهر خود را کشته بود، می گفت؛ «همسرم جایی شبیه پدرم شد»! اینکه همسر این زن جایی شبیه پدرش شده و زن نیز مرد را به قتل رسانده بود ریشه اش در این بود که این زن در خانواده تجاوز محارم را تجربه کرده بود، بعد در خانه خودش و در یک لحظه تصویری را از فرد قبلی (پدرمتجاوز) خود در شوهرش دیده بود منتها فرقش در این بود که در خانواده پدری اش نمی توانست کاری کند اما در قبال همسرش می توانست.

**چرا فکر می کنیم در خانواده هر کاری دلمان می خواهد می توانیم انجام دهیم؟

درست است که چهار دیواری، اختیاری است اما تاکجا می تواند این چهاردیواری، اختیاری باشد؟ آیا می توانیم هر کاری که دلمان می خواهد در خانواده انجام دهیم یا یک جایی این موضوع، پیش می رود و فراتر نمی توانیم برویم؟ یکی از دغدغه های ابراهیمی در حوزه جامعه شناسی خانواده نیز همین است که چرا در محیط خانواده احساس می کنیم که هرکاری دلمان می خواهد در خانواده انجام دهیم در حالی که محیط خانواده هم باید نظم و انضباط داشته باشد.

ابراهیمی در این باب می گوید: بارها در مصاحبه ها، فرد مصاحبه شونده این اعتقاد را در قبال کاری که انجام داده بود، داشت. مثلا مرد می گفت:«فلان کار را انجام دادم چون زنمه و دوست دارم تا فلان کار را انجام دهم». یا اینکه زن هم می گفت؛ «شوهرمه! دلم می خواد فلان کار را بکنم»! مساله این است که در قبال زنمه یا شوهرمه، قانون و منطق کجا می رود؟ آیا می توان چون همسر، زن یا شوهر فرد است هرکاری که دوست داشتیم با او انجام دهیم؟ این در حالی است که فرد باید در جایی ولو در خانواده، احساس کند تحت کنترل است. صرفا هم نظارت رسمی نیست نظارت غیر رسمی هم مهم است.

چرا فکر می کنیم در خانواده هر کاری دلمان می خواهد می توانیم انجام دهیم؟درست است که چهار دیواری، اختیاری است اما تاکجا می تواند این چهاردیواری، اختیاری باشد؟

این جامعه شناس، در این خصوص مثالی می زند: همین الان اگر یک زن و مرد در خیابان با هم دعوا کنند جلو نمی رویم چون فکر می کنیم زن و شوهر هستند و ما نباید دخالت کنیم در حالی که اگر بفهمیم زن وشوهر نیستند راحت تر جلو می رویم. به طور کلی ما یک مساله فرهنگی داریم مبنی براینکه زن وشوهری که الان دارند دعوا می کنند  بعد از چند دقیقه حالشان خوب می شود! این در حالی است که همین افراد در کشورهای مدرن، حمایت هایی می شوند.

ابراهیمی اضافه می کند: در جامعه ما وقتی زن و مرد با هم دعوا می کنند و کسی هم مداخله ای انجام نمی دهد، آنها احساس می کنند که تنها هستند و باید خودشان به داد خودشان برسند و در همین تنهایی است که فرد ممکن است جرایمی را در خانواده انجام دهد. اتفاقا در مصاحبه ها با افراد همسرکش شمار زیادی از آنان از تحمل و سازگاری می گفتند و بدین اشاره داشتند که با مشکلشان به نوعی «می ساختند»!

پنهان کاری و اعتماد نداشتن اعضای خانواده هم می تواند مزید برعلت شود. میان کسانی که ابراهیمی آنان را مطالعه کرده معلوم شده که پنهان کاری بین اعضای خانواده خیلی زیاد بوده است و افراد در بیشتر مواقع فلان موضوع را به پدر یا مادرشان نمی گفتند. همچنین در این میان دروغگویی هم زیاد داشتند.

**ترس افراطی از طلاق است

اگر مرد تصمیم بگیرد زن را طلاق دهد، براحتی می تواند این کار را انجام دهد اما برعکس آن به سختی قابل اجراست. به عبارت دیگر طلاق در برخی  نواحی کشور تابو وحشتناکی برای زن به شمار می آید. ابراهیمی در یکی از مصاحبه هایش از زنی همسرکش این عبارت را از زن دریافت کرده است؛« من الان که شوهرم را کشته ام هزینه های کمتری می دهم تا زمانی که از او طلاق می گرفتم»!

ابراهیمی این تعبیر را می کند که در فرهنگی که آن زن در آن جامعه پذیر شده بود، در صورتی که طلاق می گرفت، آنقدر تحت سرزنش و فشار قرار می گرفت و انگ های مختلف به او می چسبید که ترجیح داد شوهر را بکشد تا از او طلاق بگیرد.
ابراهیمی در یکی از مصاحبه هایش از زنی همسرکش این عبارت را از زن دریافت کرده است؛« من الان که شوهرم را کشته ام هزینه های کمتری می دهم تا زمانی که از او طلاق می گرفتم»!

به گفته این جامعه شناس و پژوهشگر، این جمله زن، جمله مهمی بود. چه اتفاقی در فضای اجتماعی می افتد که افراد کشتن فرد را از طلاق راحت تر می بینند؟ یکی از مشکلاتی که این فرد داشت بحث بلوغش بود که حتی در خصوص مشکلات بلوغش نتوانسته بود با مادرش صحبت کند چه رسد به وقتی که موضوع  طلاق را هم پیش می کشید. خود این امر می تواند مهم باشد یعنی اینکه نگرش های شما مقدمه رفتارهای شما در جامعه است. یعنی من چگونه به طلاق نگاه می کنم یعنی اینکه نسبت به طلاق چگونه تصمیم می گیرم.

** به موقع دخالت کنید

درست است که کنترل و نظارت و حساس بودن گاهی اوقات باعث دردسرهایی بین روابط زن و شوهر می شود اما درست نیست که در پاره ای مواقع که بیم کشته شدن یکی از طرفین می رود، منفعل بود. در این خصوص ابراهیمی پاسخ هایی از اعضای خانواده ای که در آن قتل یکی از زوجین رخ داده بود، دریافت کرد.

او می گوید: در یکی از مواردی که با فرزندان صحبت می کردم، می گفتند؛ «مادر بزرگ به ما توصیه کرده بود که ما کاری با دعواهای پدر و مادر نداشته باشیم. ما هم موقعی که داشت قتل اتفاق می افتاد به اتاق رفتیم و در را بستیم»!این دخالت نکردن به موقع فقط مختص فرزندان قتل نیست. مگر در زمان حاضر اورژانس اجتماعی نداریم آیا همسایه ها نمی توانند به این اورژانس تماس بگیرند و گزارش زد و خورد در یکی از خانه ها را بدهند؟

این پژوهشگر در این خصوص می گوید: من بارها به آدم های نخبه جامعه می گویم که اگر شما صدای جیغ می شنوید به اورژانس یا پلیس زنگ بزنید. اما بیشتر این افراد نگران هزینه های بعدی هستند. ممکن است برخی بگویند که اگر با موبایل به اورژانس یا پلیس تماس بگیریم و گزارش بدهیم ممکن است قبول نکنند و بگویند باید با تلفن ثابت و از خانه تماس گرفته شود! در این ارتباط هم باید اذعان کرد که خود من چند بار موارد را با موبایل گزارش کرده ام. به نظر من این بستگی به این دارد که در کدام ناحیه از شهر زندگی می کنیم. چون برخی از نواحی انتظامی انگار نمی خواهند خود را به دردسر بیاندازند.

او به مواردی اشاره می کند که مردم با نیروی انتظامی تماس گرفته اند و آنها هم به محل آمده اند منتها به زن و مرد توصیه کرده اند که با هم کنار بیایند و بعد هم  رفته اند و بعد از دقایق یا ساعاتی از رفتن آنها، قتل هم صورت گرفته است. مساله این است که وقتی حساسیت به موقع نداشته باشیم، ممکن است همین عدم حساسیت منجر به اتفاق بدتری مثل قتل شود.

** تفاوت های زن و مرد همسرکش

از نظر این جامعه شناس، قتل های اتفاقی بین مردها خیلی بیشتر است یعنی مردهای همسرکش در بیشتر مواقع برنامه ریزی برای قتل نداشته اند. مثلا در لحظه، عصبانی شده و چیزی را به سمت همسر پرت کرده بودند و در نتیجه قتل اتفاق افتاده بود که این قتل ها، قتل هایی هیجانی و واکنشی به شمار می آید.

او درباره واکنش آتی مردان نسبت به همسر به قتل رسیده نیز چنین اظهار می دارد: واکنش آتی مردانی که من با آنان مصاحبه کردم این بود که معمولا از تکنیک های خنثی سازی استفاده می کردند. یعنی مثلا مقصر را یک نفر دیگر یا جامعه بیان می کردند و یا اینکه اظهار می کردند که مقتول (همسر به قتل رسیده) حقش بوده که کشته شده است. به عبارت دیگر مردان، بیشتر به سمت توجیه کردن رفتارشان می رفتند.همین الان اگر یک زن و مرد در خیابان با هم دعوا کنند جلو نمی رویم چون فکر می کنیم زن و شوهر هستند و ما نباید دخالت کنیم در حالی که اگر بفهمیم زن وشوهر نیستند راحت تر جلو می رویم. به طور کلی ما یک مساله فرهنگی داریم مبنی براینکه زن وشوهری که الان دارند دعوا می کنند  بعد از چند دقیقه حالشان خوب می شود!

اما  در مورد زنان، موضوع فرق می کند و ابراهیمی در این خصوص می گوید: در مورد زنان  قتل ها برنامه ریزی شده است. یعنی زنان یا به طور مستقیم به قتل فکر می کنند یا اگر اینطور نبود، حداقل به این فکر می کنند که اگر شوهرشان نباشد، چقدر (شرایط) خوب می شود. به همین علت یک جایی  این نبودن را خودشان رقم می زنند. یک وقت هایی هم برخی چیزها، نقش تشدید کننده برای قتل است. مثلا یکی از کیس ها (موارد) خانمی با بیش از ۵۰ سال سن بود که موقع خرید و عبور از یک مغازه مکانیکی صدای کسی را شنیده بود که از مکانیک اسید می خواسته است. بعد این زن متوجه شده بود که اسید به چه درد دیگری هم می خورد و به ذهنش رسید که این نبودن را می توان به راحتی با اسید ایجاد کرد.

دیگر آنکه به گفته ابراهیمی، زن ها خیلی راحت دنبال راه های همسرکشی هستند مثلا با سم یا بازکردن گاز، همسرخود را می کشند اما بعد از قتل معمولا اتفاق های وحشتناک تری بیافتد. مثلا از ترسشان راه بدتری را انتخاب می کنند و او را مثله می کنند.

این جامعه شناس در عین حال واکنش بعدی زنان را نوعی پشیمانی بیان  می کند که این، برعکس واکنش مردان است که برخی از آنان ابراز پشیمانی نمی کردند و آن را حق زن می دانستند که بمیرد.ضمنا به گفته ابراهیمی، چاقو به ویژه چاقوی آشپزخانه (به علت بیشتر در دسترس بودن) البته از ابزاری به شمار می آید که بین زنان و مردان، بیشتر از هر آلت قتاله ای استفاده شده بود.

** در مورد جدید بودن پدیده شوهر کشی اطلاعی ندارم

حسن محدثی  - جامعه شناس- دیگر سخنران این نشست در بخشی از سخنانش این ادعا را دارد که شوهرکشی قبلا نبوده و طی دو دهه اخیر در کشور رخ داده است. ابراهیمی در این میان اینگونه اظهار می دارد: من در خصوص اینکه شوهر کشی قبلا نبوده است اطلاعی ندارم. من بحث بازتعریف خشونت را می گویم. یعنی لازم نیست فقط زمان چاقوکشی را خشونت بدانیم و خشونت فقط ضرب و جرح نیست. بلکه یک نه گفتن هم ممکن است نوعی خشونت باشد. بنابراین دایره خشونت را از یک نه گفتن تا قتل گسترش داده ایم. تعریف خشونت شخصی نیست و مبانی نظری دارد و ذیل هر نوع خشونت، مولفه هایی هست که آن را می سازد.مردهای همسرکش در بیشتر مواقع برنامه ریزی برای قتل نداشته اند. مثلا در لحظه، عصبانی شده و چیزی را به سمت همسر پرت کرده بودند و در نتیجه قتل اتفاق افتاده بود

«یک وقت هایی هم هست که بر اثر تغییرات اجتماعی به مسایلی، آگاهی می یابیم. مثلا در زمان حاضر مواردی هست که فرزندان از پدر و مادر خود شکایت کرده اند این در حالی بود که قبلا چنین موارد را نداشتیم. بنابراین تغییرات اجتماعی ما را به سمت موضوعات جدیدی می برد و ما به آنها آگاهی می یابیم.اینکه چیزی چرا قبلا نبوده است و الان هست یک بحث فرهنگی است. ما نمی توانیم بگوییم که قبلا یک پدر بچه اش را کتک نمی زده است اما امروز از نظر قانونی پیگیری می شود یعنی  تغییر و تحولات باعث ایجاد آگاهی می شود».

ابراهیمی در انتهای سخنرانی اش، بی تفاوتی اجتماعی را خیلی مهم می داند. اینکه در بین اعضای خانواده و جامعه نوعی فردگرایی رخ داده است. گسترش این فردگرایی است که آدم ها را در خطرجزیره ای شدن می اندازد و دست به کارهای خطرناکی مثل قتل می زنند.در مورد زنان  قتل ها برنامه ریزی شده است. یعنی زنان یا به طور مستقیم به قتل فکر می کنند یا اگر اینطور نبود، حداقل به این فکر می کنند که اگر شوهرشان نباشد، چقدر (شرایط) خوب می شود.

او تاکید می کند: اینکه مردم خودشان، راه را پیدا کنند خطرناک است. علم، قدرت پیش بینی را بالا می برد و باید از آن برای پیش بینی رفتار انسان ها کمک گرفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha