زمینلرزه ۲۵ شهریور طبس که در روزهای آغاز اوجگیری انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران رخ داد، همچنان شدیدترین زمین لرزه ثبت شده در ایران است. این زلزله حدود ۶۵۰۰ کشته به همراه شد و شهر طبس و ۳۰ روستای پیرامون آن را کاملا ویران کرد.
زمینلرزهها در سده اخیر حدود ۱۱۰ هزار کشته در ایران به جای گذاشتهاند. برآورد خسارتهای مالی به صورت سامانیافته انجام نشده است، ولی برآورد خسارت در مورد زلزله ۱۳۶۹ منجیل ۱.۹ میلیارد دلار و حدود ۱ میلیارد دلار در زلزله بم (۱۳۸۲) بوده است. بر اساس خسارتهای وارده میتوان حدس زد که زمینلرزههای سده بیستم و ۱۴ سال اول سده بیست و یکم حدود ۱۵ میلیارد دلار خسارت به کشور ما وارد کرده باشد.
۷۷ درصد از کل جمعیت ساکن در شهرهای بزرگ ایران در پهنه خطر بسیار زیاد (پهنه خطر نسبی ۱) ساکنند! ساکنان در مراکز استانهای در پهنه خطر نسبی ۲ حدود ۱۵ درصد از کل جمعیت مراکز استانها هستند و تنها ۸ درصد در پهنه خطر نسبی ۳ (خطر نسبتا پائین) ساکن هستند. بر اساس گزارش وزیر راه و شهرسازی در ۲۵ شهریور ۹۳، در ایران ۵۶ هزار هکتار بافت فرسوده و ۵۴ هزار هکتار بافت حاشیهنشینی وجود دارد. اگر جمعیت متوسط ساکنان در بافتهای آسیبپذیر را (فرسوده و حاشیهنشین، سرجمع حدود ۱۱۰ هزار هکتار) در ایران حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر برآورد کنیم، جمعیت ساکن در این بافتها در حدود ۲۲ تا ۳۳ میلیون نفر برآورد میشود که درصدی بیش از ۲۸ تا ۴۲ درصد از کل جمعیت ایران را نشان میدهد. متاسفانه این برآورد با گزارش سال ۲۰۰۹ راهبرد بینالمللی کاهش ریسک همخوانی نشان میدهد که بیانگر سکونت بین ۳۰ تا ۴۲ درصد از جمعیت کشورهای در حال توسعه در واحدهای فیزیکی–اجتماعی بسیار آسیبپذیر است.
با مرور تاریخ زمینلرزههای ایران متوجه میشویم که این ویرانی میراث گذشته در زمینلرزهها، در فلات ایران سابقه طولانی دارد. در سال ۸۵۵ میلادی زمینلرزه قومس در محدودهای که امروز شهر دامغان در استان سمنان قرار دارد، زمینلرزهای مهیب و بسیار مخرب بوده که عملا تمام منطقه را تخریب کرده است. نگارنده در بازدید از شهر دامغان متوجه شد که ایوان داخلی مسجد تاریخی تاریخانه که دومین مسجد ساخته شده در ایران است، در حدود قرن دوم هجری تخریب شده، گرچه که باستانشناسان به دلیل خاصی از نوع سانحه طبیعی در مورد این خرابی اشاره نداشتهاند، اما میتوان احتمال داد که همین زمینلرزه ۸۵۵ میلادی (مقارن با قرن دوم هجری قمری) موجب خرابی مسجد مذکور شده باشد. مرحوم پروفسور نیکلاس آمبرسیز و چارلز ملویل در کتاب با ارزش تاریخ زمینلرزههای ایران با توجه به گستردگی خرابیها، بزرگای ۸.۰ را برای این زمینلرزه بزرگ پیشنهاد کردهاند. البته تاکنون پژوهش جدید و دقیقی از این دیدگاه در محدوده استان مذکور انجام نشده و بنابراین واضح نیست که این زمینلرزه واقعا بزرگای ۸.۰ داشته یا نه و بررسیهای بعدی، زلزله شناختی، باستان - زلزلهشناسی و دیرینه - لرزهشناسی میتواند کمک بزرگی به تدقیق پاسخ این سوال کند.
مساله مهم بعدی طول (ابعاد پهنه) گسل زمینلرزه ای است که در یک رخداد به طورت ناگهانی می تواند در یک ناحیه گسیخته شود. در مورد منطقه جنوب البرز با توجه به وجود گسل آستانه در حدود ۱۵ کیلومتری شمال دامغان، برای اینکه زمینلرزه ای با بزرگای ۸.۰ در این ناحیه (یا هر ناحیه دیگری از ایران ) ایجاد شود، برپایه دانستههای ما از گسلهای زمینلرزه ای ایران، رخداد گسلشی به طول حدود ۱۷۰ کیلومتر در یک رخداد زمینلرزه به صورت ناگهانی ( و نه در چند زلزله پی در پی و یا چند زمینلرزه و پسلرز های آن) ضروری است. دانسته های ما از زمینلرزه های ایران و گسلهای زمینلرزه ای ایران رخداد زمین لرزه ها با گسلش در یک رخداد به طول کمتر از ۱۵۰ کیلومتر را به صورت یک قطعه تایید می کند.
مثلا زمین لرزه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۶ (۱۰ مه ۱۹۹۷میلادی) با بزرگای Ms۷.۳ و بزرگای گشتاوری Mw۷.۲ و با گسلشی سطحی به طول حدود ۱۲۰ کیلومتر را نشان میدهد. زمینلرزه طبس ۲۵ شهریور ۱۳۷۵ نیز بزرگای گشتاوری ۷.۴ با طول گسلش سطحی حدود ۱۰۰ کیلومتر و زمینلرزه ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ منجیل نیز بزرگای ۷.۳ گسلشی سطحی قابل برداشت در همین حدود داشته است. البته این دو رخداد آخر گسلش سطحی را به صورت قطعه - قطعه نشان دادهاند. اگر زمینلرزهای با بزرگای ۸.۰ بخواهد در فلات ایران رخ دهد لازم است گسلشی ناگهانی در یک اتفاق به طول حدود ۱۷۰ کیلومتر رخ دهد و برای زمینلرزه ای با بزرگای ۹.۰ لازم است طول این گسلش در یک رخداد تنها، حدود ۴۰۰ کیلومتر یا بیشتر باشد.
در مواردی که تاکنون در فلات ایران مطالعه شده است، رخداد گسلشی در یک رخداد با طول بیش از حدود ۱۲۰ کیلومتری بررسی یا گزارش نشده است. البته رخداد زمینلرزهها در منطقه مکران نشان میدهد که با وجود رخداد زمینلرزهای با بزرگای بیش از ۷.۵ در ناحیه ساحلی با داخل رشته کوه مکران (در پهنه فرورانش مکران) گسلشی با ابعادی که طول مستقیم یک قطعه آن بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ کیلومتر باشد ممکن است رخ داده باشد (زمینلرزه ۲۸ نوامبر ۱۹۴۵ با بزرگایی که حدود ۸.۰ گزارش شده، البته برآوردهای جدیدتر اندازه آن را در حدود ۷.۸ یا ۷.۹ برآورد میکند و زمینلرزه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲ در سراوان با بزرگای ۷.۷ رخ داده است). چنین زمینلرزههایی در ساحل مکران میتواند موجب رخداد سونامی هم بشود.
یک مشکل بزرگ در تمام زلزلههای تاریخی و اخیر ایران همواره مساله بافتهای فرسوده و غیر تابآور بوده است. این مشکل در سالهای اخیر با ایجاد بافت فرسوده تازهساخت توسعه نیز یافته است! در نیمه سال ۹۲ اعلام شد که برای ساخت چهار میلیون و چهارصد هزار واحد مسکن مهر در کشور برنامهریزی شده که سه میلیون واحد تا پایان این دوره به پایان رسیده است. بنابراین مساحتی که برای ساخت مسکن مهر در کشور در نظر گرفته شده است شامل حدود 53 هزار هکتار بافت نوساز (اکثرا حاشیهنشین) جدید خواهد بود که حداقل حدود شش و نیم میلیون نفر و به صورت واقعبینانهتر حدود ۱۰ و نیم میلیون نفر (با فرض سکون حدود ۱۲۰ تا ۲۰۰ نفر در هر هکتار) در این ساختمانها یا ساکن شده و یا به زودی ساکن خواهند شد. با توجه به آسیبپذیری بالایی که از واحدهای مسکن مهر به ویژه در زلزلههای ۱۳۹۱ ورزقان و ۱۳۹۳ مورموری ایلام و ۱۳۹۶ سرپل ذهاب مشاهده شد، حتی اگر دستکم نیمی از این ساختوسازهای جدید آسیبپذیری بالایی در مقابل خطر زلزله داشته باشند، حدود 26 هزار هکتار بافت فرسوده جدید به منازل مسکونی کشور اضافه شده و یا در سالهای آینده این اتفاق رخ خواهد افتاد. جمعیت آسیبپذیر ساکن در این بافتهای فرسوده نوساز حدود ۳.۳ میلیون تا حدود ۵.۲ میلیون نفر تخمین زده میشود. با توجه به اینکه ساختوساز مسکن مهر برنامهای ادامهدار است، تدبیر برای ساماندهی به وضع این ساختمانها فوری و حیاتی است.
تهران به عنوان پایتخت کشور، بیشترین جمعیت شهروندان کشور را در خود جای داده است، بنابراین میتوان گفت، تلفات و خسارات احتمالی وقوع زمینلرزه شدید در این شهر، به مراتب بیش از دیگر شهرهای ایران خواهد بود. از همین رو، در دورههای زمانی مختلف بحث انتقال پایتخت بارها مطرح شده اما تا امروز به جایی نرسیده است. انتقال پایتخت، دستکم در بحث مدیریت پیامدهای زلزله میتواند کارگشا باشد. انتقال پایتخت میتواند به عنوان بخشی از برنامه کاهش ریسک زلزله در تهران (و در کشور) موثر باشد. مطالعات گوناگون از دیدگاه زمینشناسی، زلزلهشناسی، شهرسازی، برنامهریزی شهری و حوزههای مختلف فناوری در حوزه ساختمان و مسکن در دو دهه گذشته صورت گرفته است. این مطالعات نشان میدهد که اولا روند مهاجرت به تهران همچنان مطابق آخرین آمارهای مرکز آمار ایران ادامه یافته و در طی روز حدود چهار و نیم میلیون نفر برای کار به تهران میآیند. نتیجه بخشی از این موضوع، رشد حاشیهنشینی، توسعه ناامنی (بهویژه در حاشیههای شهری و شهرهای جدید) بزهکاری و رشد بیکاری و سایر ناهنجاریها در تهران بزرگ است. چند فرهنگی در کلانشهر تهران عملا سریعتر از رشد فرهنگی شهروندان شهر تهران، موجب رشد ناهنجاریهای فرهنگی، بیفرهنگی و ایجاد امکان برای هجوم ناهنجاریهای شبهفرهنگی از بیرون کشور به داخل تهران میشود. رشد تهران با وضع کنونی، عملا با تخریب فضاها و بافت با هویت خانهباغهای گذشته همراه است. پایتختی که نه هویت امروزی و مدرن داشته باشد و نه هویت دیروزی و گذشته را، دیگر عملا نمیتواند پایتخت کشوری با سابقه تمدنی و فرهنگی همچون ایران باشد. این مطالعات همزمان مخاطرهآمیز بودن شهر کنونی و افزایش سریع ریسک در طی زمان (به دلیل توسعه سریع شهر حتی در ارتفاعات شمال تهران) را مشخص میکند.
وضع تهران از نظر قرارگیری بیشتر بخشهای اخیرا توسعهیافته آن در پهنههای خطرناک از نظر سوانح طبیعی (زلزله و حریم گسلهای فعال، دامنههای جنبان و احتمال زمینلغزش، ناپایداری و فرونشست زمین، خطر سیل و سابقه آن در تهران، مساله آب، سطحی و زیرزمینی و خشکسالی در بازههای چندساله یا چند ۱۰ ساله) ریسک زندگی را در تهران بهتدریج بیشتر کرده است. آیا با این توسعه که مدام در شرایط مخاطرهآمیزتر انجام میشود و با افزایش تراکمی که در کوچههای تنگ و باریک تقریبا در تمام شهر داده میشود، میتوان در جهت مقاومسازی نیز سخنی گفت؟ انتقال پایتخت در کاهش ریسک (از طریق ایجاد پایتختی بهسامان و جایگزین برای کشور و همچنین کاهش درصد و تعداد مردمی که در معرض ریسک زلزلههای بعدی هستند) حتما موثر است.
نظر شما