رسول یونان (متولد سال ۱۳۴۸ ارومیه) نام شناختهشده ای در عرصه ادبیات معاصر ایران است؛ وی که از سال ۷۶ کار خود را با انتشار مجموعه شعر روز به خیر محبوب من آغاز کرد، به گفته خود و به معنای واقعی نویسنده است و از این طریق روزگار می گذراند. بنابراین در قالب های مختلف ادبی؛ از جمله شعر، شعر کودک و نوجوان، داستان، ترجمه (از زبان ترکی) و نمایشنامه آثاری دارد.
وی بعد از مدتی طبعآزمایی در زمینه شعر سراغ داستان آمد و مجموعه داستان کوتاه کلبه ای در مزرعه برفی را در سال ۱۳۷۹ و بعد از آن قصه کوچک عشق را در سال ۱۳۸۳ و رمان خیلی نگرانیم، شما لیلا را ندیده اید؟ را در سال ۱۳۸۶ چاپ کرد که در مورد نوشتن آن در مصاحبه ای (روزنامه دنیای اقتصاد، شماره ۱۴۶۶) گفته است: من این داستان را ۴-۵ سال پیش برای مجله وطن به صورت پاورقی نوشتم...من این داستان را با تمام وجود نوشتم و تغییرات کمی نسبت به طرح اولی اعمال کردم. بعضی جاها لیلاخیلی بدبخت می شد. از بدبختی اش کم کردم اما نتوانستم خوشبختش کنم.
با این تفاصیل، نمی توان رسول یونان را فقط شاعر دانست در حالیکه در بیشتر قالب ها آثاری دارد و بیش از ۶۰ اثر از وی منتشر شده که برای کارنامه کاری حدود ۲۲ سال دستکم از جهت کمیت پربار است. وی حتی در داستان نیز تنها به داستان کوتاه، بلند و رمان بسنده نکرده و داستان مینیمالیستی نیز در میان کتاب هایش دیده می شود.
خود وی در مورد رفت و آمد میان شعر و داستان و اینکه آیا این امر با اقبال مخاطبان روبرو می شود یا خیر گفته: در تمام کشورها، شاعران و نویسندگان، می نویسند؛ شعر، داستان، نمایشنامه و... ناظم حکمت را ببینید، یک بغل کتاب دارد. اما در ایران شعر را با نثر مقایسه می کنند و این اتفاق جالبی نیست (همان).
داستان، مقاله-داستان، خویشیننگاری یا شعار؟
آخرین اثر رسول یونان همه به هم شب به خیر گفتند؛ اما کسی نخوابید، ۳۱ داستان کوتاه در ۱۴۲ صفحه است که در سال جاری توسط نشر نیماژ روانه بازار کتاب شده است. داستان های این مجموعه که مشخصا از حال و هوای امروز جامعه (مانند داستان همه به هم شب به خیر گفتند، اما کسی نخوابید متاثر از زلزله تهران)، جوانان، قشر دانشجو (مانند داستان خزندگان گونهی دوم) و نویسنده و روزنامهنگار (داستان های چکه های آب، صدای غازها و آسمان قرمز، زمین آبی) برآمدهاند بیشتر از زبان اول شخص روایت شده اند و از این ۳۱ داستان تنها ۸ داستان نزدیک به ۳۰ درصد از زبان سوم شخص یا دانای کل بیان میشود؛ بنابراین به آسانی می توان رد پای خود نویسنده و وقایعی را که برای وی روی می دهد در همه داستان ها پیدا کرد.
گویی نویسنده گفت وگوها و برخوردهای روزمره با دوستان و اقوام یا عابران کوچه و خیابان و اخباری را که در رسانه ها خوانده یا حتی صحنه های کوتاه و رویدادهای اجتماعی و طبیعی (مانند زلزله) را دارای قابلیت های داستانی دیده و از دید خود آنها را به داستان کوتاه در این مجموعه تبدیل کرده است؛ نوعی خویشتن نگاری یا مقاله-داستاننویسی امروزی. اما آیا روایت صرف از رویدادها داستان است؟
ابوتراب خسروی (نویسنده معاصر، متولد ۱۳۳۵) در تعریف داستان می نویسد: داستان شرح و عینیت دادن وقایعی است که نویسنده ایجاد می کند، اصرار دارم بگویم ایجاد و نه انشا.... در داستان وقایعی حادث می شود و سپس این وقایع بر یکدیگر تاثیر می گذارند و فضای اولیه را دگرگون می کنند و وضعیتی دیگر مستقر می شود (مجله سینما و ادبیات، اردیبهشت ۹۸، شماره ۷۳، ص ۱۸۰) ).
اگر این تعریف (تا حد زیادی جامع) را در مورد داستان به طور کلی بپذیریم؛ یعنی سلسله وقایعی که بر اساس روابط علّی و معلولی روی می دهد و نظمی جدید را بر فضا-زمان گستره داستانی حاکم می کند، ضرورت ایجاد این سلسله وقایع توسط نویسنده را نیز پذیرفته ایم، یعنی این وقایع صرفا و موبه مو در واقعیت روی نداده اند که در این صورت با نوع دیگری از نوشته سروکار داریم که ضرورتا نوشته ادبی نیست و می تواند تاریخ باشد مانند تاریخ بیهقی که در آن شرح ماوقع به داستان های امروزی تنه می زند یا مقاله و گزارش های رسانه ای که گاه شکل و شمایل داستانگونه می گیرد ولی توسط نویسنده انشا شده و نه ایجاد.
هر چند داستان کوتاه گونه نسبتا جدید ادبی با عمر حدود دویست سال است که اولین بار ادگار آلن پو (۱۸۰۹ تا ۱۸۴۹) نویسنده آمریکایی حد و حدود کمی و کیفی آن را تعیین کرد، اقبال فراوان نویسندگان و حتی خوانندگان نسبت به آن باعث شده نه تنها نمونه های خوبی از این داستان ها منتشر شود، بلکه در زمینه ارائه تعاریف و فرضیات آن نیز تلاش های زیادی صورت گیرد.
جمال میرصادقی (نویسنده معاصر متولد ۱۳۱۲) داستان کوتاه را اینگونه تعریف می کند: داستان کوتاه روایت خلاقه ای است به نثر که با چند شخصیت سروکار دارد و از تاثیر واحد مدد می گیرد و بیشتر بر آفرینش حال و هوا تمرکز می یابد تا پیرنگ. (جمال میرصادقی؛ شناخت داستان، ص. ۱۶۶)
همچنین داستان کوتاه روایت منثور کوتاهی است که نویسنده در آن با بکار گیری پیرنگی منظم و منسجم، شخصیت یا شخصیت های معدودی را که در واقعه اصلی، به عملی واحد دست میزنند، نشان می دهد و تاثیری واحد را به خواننده القا می کند (جمال میرصادقی، ادبیات داستانی، ص. ۱۸۵).
با این تعاریف و تفاصیل نمی توان پذیرفت صرف بیان یک رویداد برای نمونه آنچه در شب زلزله ۲۹ آذر ۱۳۹۶ در تهران روی داد، یک داستان است. یا اگر با یک جانباز دفاع مقدس برخورد کردیم که در شرایط جسمانی خوبی نبود و از ما (به عنوان روزنامهنگار) خواست بنویسیم آنها فقط دفاع کرده اند، داستان است آنچنان که رسول یونان در دو داستان از مجموعه محل بحث از این رویدادها می نویسد.
این شکل از روایت از رویدادهای روزمره در قالب مقاله یا گزارش های روزنامه ای یا رسانه ای، به خودیخود داستان نیست. از این گذشته نویسنده در بعضی داستان ها انتقال پیامی را مدنظر داشته که به صریح ترین شکل ممکن آن را منتقل کرده است، مانند داستان شباهت که قهرمان داستان فردی را می بیند که فکر می کند او شبیه فرد مشهوری است و وقتی می گوید نیست، او ناراحت می شود و داستان با این جمله پایان می یابد: واقعا نمی دانم چرا باید آدم لااقل شبیه کسی باشد که دوستش بدارند؟ (ص. ۳۴)
همچنین جملات شعاری با پیامهای برگرفته از حوادث و گرایش های روز در دیگر داستان ها دیده می شود؛ مانند این جمله: عادت ندارم توی زندگی مردم سرک بکشم که دستکم در دو داستان دیده می شود، بنویس ما فقط دفاع کردیم (ص.۴۸) و در داستان احمق های بدبخت «از بچگی یاد گرفته بودیم در کار بزرگ ترها دخالت نکنیم» (ص.۷۴).
بیان مستقیم و صریح خصوصیات شخصیت های داستان نیز موجب می شود مخاطب با شخصیت ها نتواند همذاتپنداری کند: مثلا در داستان دانیال و سگ های وحشی: با اینکه آدم فنی نبودم و نیستم، خیلی زود محل پنچری را پیدا کردم (ص. ۱۲)
گاه هم نویسنده نتیجه گیری هایی در پایان داستان ها کرده که بیشتر از طرح اصلی داستان ها شعاری است مانند این: اما دلخوری ها و مشکلاتشان را با افرادی مثل ما حل می کردند، عین رئیس ها ومدیران بلندپایه (در پایان داستان احمق های بدبخت ص. ۷۷) یا در پایان داستان زندانی: گاه در دلمان نفرینش هم کردیم و اصلا به این موضوع نیندیشیدیم که آزادی حق طبیعیاش بود (ص. ۷۰) یا حرفی را از زبان یکی از شخصیت ها به شکلی آورده که به آسانی می تواند در قالب مصاحبه قرار گیرد: تو یکی از عملیات ها وقتی دشمن شکست خورد، بر خلاف تمام قواعد و قانون های جنگی از سلاح شیمیایی استفاده کرد و همه مون رو مسموم کرد. (از داستان بنویس ما فقط دفاع کردیم، ص. ۵۰)
همه این نشانه ها، از طرح هایی که به شدت برگرفته و وابسته به رویدادهای روز است، تا دیالوگ های شعاری و شخصیت هایی که خود در صریح ترین شکل اخلاق و رفتارشان را توضیح می دهند و انتقاد بی پرده نویسنده از جامعه یا افرادی آن و مثلا برجسته کردن و توضیح دادن خصوصیات اخلاقی فرد توسط خودش متاسفانه هم موجب می شود مخاطب نتواند داستان ها را دنبال کند و از دیگر سو ماهیت داستانگونه این مجموعه را زیر سوال میبرد.
هر چند جرقه های خوبی مانند داستان مونولوگی در نیمروز هم در این مجموعه دیده می شود، در نهایت باید گفت بیشتر داستان های این مجموعه داستان- مقاله و خویشتننگاری است و نه داستان کوتاه که حتما باید از تعریف کلی داستان پیروی کند و لحظات درخشانی در آن وجود داشته باشد که نویسنده آنها را ایجاد کرده و نه انشا.
نظر شما