به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، نحوه چینش و استقرار کرسیهای مجمع نمایندگان مردم طی سالهای پس از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹ میلادی) سبب شد تا طرفداران دگرگونی وضع موجود که در سمت چپ پارلمان جمع میشدند، نیروهای چپگرا خوانده شوند. در مقابل، راستها طرفداران نظام پادشاهی، نخبگان سنتی و مذهبی محسوب میشدند.
تا پیش از خیزش های سوسیالیستی و مارکسیستی در اروپا و روسیه، چپ سیاسی بیشتر به نیروهای لیبرال و منتقدان سلسله مراتب سنتی قدرت اطلاق می شد اما به تدریج چپ ها در جایگاه مخالفان سرمایهداری قرار گرفتند که مهمترین اهداف اعلانی آن ها به برقراری عدالت اجتماعی معطوف می شد.
در فضای سیاسی ایران تا پیش از شکل گیری مجلس دوم شورای اسلامی، احزابی چون توده و سایر تشکل های سیاسی و شبه نظامیِ دارای گرایشات مارکسیستی، به عنوان نیروهای چپ شناخته می شدند.
پس از پیروزی نیروهای انقلابی در رقابت های سیاسی و انتخابات سالیان نخست پس از انقلاب اسلامی، شرایط به گونه ای رقم خورد که تعریفی جدید از چپ سیاسی شکل گرفت و گفتمانی به وجود آمد که اینک اصلاح طلبان خود را میراثدار آن می دانند.
نکته قابل توجه اینکه اغلب نیروهای جناح چپ در سالیان نخست انقلاب در زمره طرفداران پرشور انقلابیگری و مقابله با استعمار و استکبار آمریکا قرار گرفته و پیشگامان تسخیر سفارت این کشور در تهران به شمار میآمدند اما اینک از سوی رقبای خود در منتهی الیه جریان راست، برچسب «غیرانقلابی» بودن می خورند.
نکته دیگر اینکه جریان چپ در سالیان نخست فعالیت و پویایی، «عدالتمحوری» را شعار مبنایی خود اعلام می کرد اما به تدریج و با تمرکز چپ ها روی مفاهیمی چون توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی-اجتماعی، عدالتجویی تبدیل به بیرقی در دست رقبای راستگرای آنان شد و اینک میراثداران جریان چپ در بازاندیشی گفتمانی خود، بازگشت به این شعار بنیادین خود را مورد توجه ویژه قرار داده اند.
شکل گیری نیروهای چپ از دل رقابت های انتخاباتی
پیروزی نسبی «ائتلاف بزرگ» نیروهای خط امامی مقابل ملی- مذهبیها، جبهه ملیها، طرفداران «ابوالحسن بنی صدر» رئیس جمهوری وقت و نیز چپ های کلاسیک و رادیکال در انتخابات مجلس اول (اسفندماه سال ۵۸) نشانگر اقبال مردمی به تشکل هایی بود که هویت خود را در تبعیت کامل از آرمان های مذهبی انقلاب و بنیانگذار آن تعریف کرده بودند.
سقوط دولت لیبرال مهندس «مهدی بازرگان» و تشدید خصومت های آمریکا علیه ایران، اوج گیری جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، عزل نخستین رئیس جمهوری از سوی مجلس اول و در نهایت اقدام مسلحانه گروهک «مجاهدین خلق» (منافقین) علیه نظام سیاسی حاکم باعث شد تا پیروزی نسبی ائتلاف بزرگ در مجلس اول با اقبال و اعتماد مردم به یک پیروزی سراسری در مجلس دوم (فروردین ۶۳) تبدیل شود و «حزب جمهوری اسلامی» با همراهی «جامعه روحانیت مبارز»، «حزب موتلفه اسلامی» ، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»، «انجمن اسلامی معلمان»، «نهضت زنان مسلمان»، «اتحادیه انجمنهای اسلامی» و سایر گروه های مذهبی همسو، اکثریت کرسی های مجلس را به دست آورند.
در انتخابات ریاست جمهوری دوم و سوم (مرداد و مهر سال ۶۰) نیز شهید «محمدعلی رجایی» و آیت الله «سیدعلی خامنهای» به عنوان چهره های برجسته انقلابی زمام امور اجرایی کشور را در دست گرفتند.
در شرایطی که انتظار می رفت حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به عنوان تشکل های مهم نیروهای انقلابی انسجام پیشین را ادامه دهند، بروز اختلاف نظرها سبب انشعاباتی میان این نیروها شد.
از جمله این اختلاف ها در سالیان نخست دهه ۶۰ که در دل رقابت های مجلس دوم آشکار شد، تفاوت قابل توجه نامزدهای دو تشکل موتلفه و «دفتر تحکیم وحدت» بود. این در حالی بود که حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت با نامزدهای اغلب مشترک وارد کارزار این انتخابات شده بودند. در آن برهه، موتلفه به دلیل نزدیکی به اصناف و بازاریان طیف سنتی نیروهای انقلابی را نمایندگی می کرد و دفتر تحکیم وحدت به عنوان اتحادیه انجمنهای اسلامی و سازمانهای دانشجویی سراسر کشور دارای گرایشات شدید ایدئولوژیک، انقلابی و عدالتخواهی بود.
از سوی دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که متشکل از هفت گروه مبارز علیه رژیم پهلوی بود، پس از غلبه بر چالش های مشترک این گروه ها به ویژه سیاست های بنی صدر، تکاپوی لیبرال ها و شورش مسلحانه منافقین، با انشقاقاتی مواجه شد. مهمترین واگرایی ها، مخالفت جناح راست این سازمان و گروه «منصورون» با سیاست های اقتصادی دولت «میرحسین موسوی» و وزرایی چون «بهزاد نبوی» (وزیر صنایع سنگین) بود که نتیجه آن تقسیم اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دو گروه راست و چپ شد.
علاوه بر آن، تشکل هایی چون انجمن اسلامی معلمان و شاخه کارگری حزب جمهوری اسلامی بیش از پیش با طیف های راست حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت دچار اختلاف دیدگاه شده و کوشیدند تا راهی مستقل را در پیش گیرند.
مجلس سوم؛ نقطه عطفی در تکثر نیروهای انقلابی
تلاش جناح راست نیروهای انقلابی برای کاهش وزن چپ ها در فهرست انتخاباتی جامعه روحانیت سبب شد تا تعدادی از روحانیون این تشکل همچون «سیدمحمد موسوی خوینی ها»، «سیدمحمد خاتمی»، «سیدمحمود دعایی»، «سیدعبدالواحد موسوی لاری»، «صادق خلخالی»، «حسن صانعی»، «محمدرضا توسلی» و ... با کسب اجازه از امام خمینی (ره) از جامعه روحانیت انشعاب کرده و تشکلی را با عنوان «مجمع روحانیون مبارز» با دبیرکلی «مهدی کروبی» تاسیس کنند.
یکی از وجوه ممیزه تشکل منشعب از جامعه روحانیت، حمایت روحانیون مبارز از سیاست های اقتصادی دولت موسوی بود که مخالفانی جدی در جناح راست داشت. علاوه بر اینکه موسوی و چپ های کابینه بر سر مسائل اقتصادی چون تجارت خارجی، قوانین کار و نحوه تصدیگری دولت با وزرای طرفدار بازار و تجارت آزاد اختلاف داشتند، در حوزه های فقهی و فرهنگی تفاوت دیدگاه هایی به چشم می خورد.
به این ترتیب در آستانه انتخابات مجلس سوم در فروردین ۶۷، مجمع روحانیون مبارز تبدیل به محور اصلی جریان چپ شد تا با همراهی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سایر گروه های همسو که از آن ها یاد شد، وارد رقابت با راست های عرصه سیاست شود.
در این انتخابات، طرح شعارهایی همچون محرومیت زدایی، دفاع از پابرهنگان و مستضعفان و مبارزه با مرفهان، مخالفت با اسلام آمریکایی و مظاهر سرمایه داری باعث اقبال عمومی به چپ ها شد که عنوان نیروهای خط امامی را برگزیده بودند تا اکثریت کرسی های مجلس سوم در اختیار آن ها قرار گیرد و اولین تجربه جدی ائتلاف در جناح چپ به موفقیت آنان بیانجامد.
نظر شما