۲۰ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۱
کد خبر: 83548455
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

پروندهٔ خبری

وحدت و وفاق در اندیشه امام علی (ع)

۲۰ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۱
کد خبر: 83548455
وحدت و وفاق در اندیشه امام علی (ع)

تهران-ایرنا- مرور برخی از اشارات امام علی (ع) در توصیه به اتحاد و وفاق به خوبی نشان می‌دهد که منزلت و مرتبه وحدت و پیوستگی اجتماعی در اندیشه و باور آن مرد الهی تا چه اندازه است و پیروان تفرقه‌جو و وحدت‌شکن مدعی دوستداری او، چه اندازه افکار و مرامشان علوی است!.

امام علی (ع) به عنوان پرچمدار وحدت جامعه اسلامی با سکوت و همراهی ۲۵ ساله، در فقرات متعددی از نهج البلاغه و سایر سخنان به جای مانده، مردمان جامعه را دعوت به اتحاد و پیوستگی و وحدت و دوری از تفرقه و پراکندگی می‌نماید. مرور برخی از این موارد به خوبی آشکار می‌کند که منزلت و مرتبه وحدت و پیوستگی اجتماعی در اندیشه و باور آن مرد الهی تا چه اندازه است و پیروان تفرقه‌جو و وحدت‌شکن مدعی دوستداری او چه اندازه افکار و مرامشان علوی است.

در وصیت به فرزندان

امام علی (ع) در وصیت خود خطاب به حسنین (ع) به نقل از پیامبر(ص) ایجاد صلح و سازش و آشتی میان مردمان را بهتر از هر نماز و روزه سالیان برمی‌شمارد.

أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا (ص) یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ

شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد، سفارش می کنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتی با یکدیگر، که من از جد شما (ص) شنیدم که می گفت: راه آشتی دادن میان مردمان بهتر است از نماز و روزه سالیان راه. نهج البلاغه، نامه ۴۷.

ایشان همچنین در نامه دیگری در نصیحت به فرزندان آنان را از پشت به هم کردن و بریدن از هم برحذر می‌دارد و می‌فرماید: ای فرزندانم! بر شما باد به پیوند داشتن با یکدیگر و بخشیدن و نیکی کردن به هم، از دورویی و پشت به هم کردن و بریدن از یکدیگر و پراکندگی، بر حذر باشید. (من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۹۱).

جدایی‌خواهان از جامعه محرومان از خیر خدا

امیرالمومنین (ع) در جای دیگر پس از تحذیر مردم از رنگارنگی در دین، در ترجیح بین اتحاد در حقی که ناخوشایند است و پراکندگی در باطلی که خوشایند، آنان را به همراهی با جماعت توصیه می‌کند. آنقدر که کسی که از جامعه جدایی می‌گزیند را محروم از خیر خدا می‌نامند.

فَإِیَّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِی دِینِ اللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَةً فِیمَا تَکْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِیمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضَی وَ لَا مِمَّنْ بَقِیَ.

پس در دین خدا از گونه‌گون شدن و ناپایدار ماندن بپرهیزید! که همراه جماعت بودن در حقی که آن را خوش نمی‌انگارید، بهتر است از پراکنده شدن به خاطر باطلی که آن را دوست می دارید و همانا خداوند سبحان خیری نبخشد به کسی که جدایی گزیند. از مردمان، نه از گذشتگان و نه از باقیماندگان. نهج البلاغه خطبه ۱۷۶.

تفرقه راه شیطان

امام همچنین تفرقه و تفرقه‌گرایی را از راهکارهای فریب شیطان معرفی می‌کنند و می‌فرمایند:

إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ

شیطان راه‌های خود را به شما آسان می نماید و خواهد که گره های استوار دینتان را یکی پس از دیگری بگشاید و به جای هماهنگی بر پراکندگی‌تان بیفزاید. پس، از دمدمه و وسوسه او روی برگردانید. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱.

حضرت، مسلمانان را برادر دینی می‌دانند مگر وقتی که بدنهادی‌ها و پلیدی‌های نفسانی سر می‌رسد و آنها را از یاری و خیرخواهی و بخشش و دوستی نسبت به هم مانع می‌شود.

إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَی دِینِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لَا تَنَاصَحُونَ وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّونَ

همانا شما برادران دینی یکدیگرید، چیزی شما را از هم جدا نکرده، جز درون پلید و نهاد بد که با آن به سر می برید. نه هم را یاری می کنید، نه خیرخواه همید، نه به یکدیگر چیزی می بخشید و نه با هم دوستی می ورزید. نهج‌البلاغه،خطبه ۱۱۳.

گوسفندی دورمانده از گله‌ای که طعمه گرگ می‌شود

امام علی(ع) در خطبه دیگری از نهج البلاغه که خطاب به خوارج و پند به آنهاست، پس از آنکه دو دسته دوستداران و دشمنان افراطی خود را هلاک شده معرفی می‌نمایند، مردمان را به پیمودن راه اعتدال در نسبت با خود دعوت می‌کنند و آنها را از آفت تفرقه و دوری از جماعت که نهایتا به بهره شیطان شدن می‌رسد -همچون گوسفند دورمانده از گله که از سوی گرگ دریده می‌شود- برحذر می‌دارد.

سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَی غَیْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَی غَیْرِ الْحَقِّ وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ

به زودی دو دسته به خاطر من تباه شوند: دوستی که کار را به افراط کشاند و محبت او را به راه غیر حق براند و آن که در بغض اندازه نگاه ندارد و بغضش او را به راهی که راست نیست درآرد. حال آن دسته درباره من نیکوست، که راه میانه را پوید و از افراط و تفریط دوری جوید. همراه آنان روید و با اکثریت همداستان شوید، که دست خدا همراه جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که موجب آفت است. آن که از جمع مسلمانان به یک سو شود، بهره شیطان است، چنانکه گوسفند چون از گله دور ماند نصیب گرگ بیابان است. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.

ایشان همچنین در خطبه ۱۵۱ نگاه‌های مردمان را به پیوند جماعت مسلمین متوجه می‌گرداند.

فَلَا تَکُونُوا أَنْصَابَ الْفِتَنِ وَ أَعْلَامَ الْبِدَعِ وَ الْزَمُوا مَا عُقِدَ عَلَیْهِ حَبْلُ الْجَمَاعَةِ وَ بُنِیَتْ عَلَیْهِ أَرْکَانُ الطَّاعَةِ 

پس نمودارهای فتنه و نشانه های بدعت مباشید و آن را که پیوند جماعت مسلمانان بدان استوار است و ارکان طاعت بر آن پایدار، بر خود لازم شمارید. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۱.

پیامبر، پیام‌آور وفاق

در خطبه ۲۳۱ نیز امام علی (ع) به عنوان یار و همراز پیامبر (ص) پیامبر و پیامبری را گستراننده الفت و اتحاد و پیوستگی معرفی می‌نماید.

فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالَاتِ رَبِّهِ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَیْنَ ذَوِی الْأَرْحَامِ بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِی الصُّدُورِ وَ الضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِی الْقُلُوبِ.

امام که در ذوقار، هنگامی که به بصره می‌رفت فرمودند: آشکار گرداند و پیام های پروردگارش را رساند. پس خدا بدو شکست ها را بست و گشادگی ها را به هم پیوست و خویشاوندان را که دشمن بودند بدو، با هم مهربان ساخت از آن پس که دشمنی سینه هاشان را پر کرده بود و کینه های افروخته دلهاشان را می گداخت. نهج البلاغه خطبه ۲۳۱.

همو در خطبه بلند و مهم قاصعه (خطبه ۲۳۱) مخاطبان را به اندیشه در تاریخ و تحلیل علل شکست و پیروزی ملت‌ها دعوت می‌کند. در همانجا از مهمترین علل پیروزی و عزت مردم را متوجه زمانی می‌دانند که آنها با یکدیگر متحد و متفق بوده‌اند. اوضاع اعراب در میان امت پیامبران گذشته همچون فرزندان اسماعیل و یعقوب و اسحاق از نظر امام علی (ع) آشکارترین شاهد این اوج و فرود مبتنی بر اتحاد و افتراق است.

«بترسید از آن عذاب هایی که بر اقوام و مللی پیش از شما در نتیجه اعمال زشت و کارهای ناشایست فرود آمد. حالات آنان را در نیکی ها و بدیها متذکر شوید و بترسید از اینکه همانند آنان باشید. و هنگامی که در حالات نیک و بد آنان اندیشیدید، اموری را عهده دار شوید که عزت را ملتزم وضع زندگی آنان ساخت و دشمنانشان را دور ساخت و عافیت و آسایش را بر آنان گسترش داد و نعمت را برای آنان مطیع ساخت و کرامت انسانی طناب خود را برای همه آنان وصل نمود، و آن: اجتناب از جدایی و پراکندگی بود و التزام به انس و الفت و یکدیگر را به آن توصیه نمودن.

و از هر کاری که پشت آنان را شکست و قدرتشان را به ناتوانی مبدل ساخت (عوامل شکست و ناتوانی آن اقوام و ملل) بپرهیزید. و از کینه ها و عداوت هایی که در دل هایشان جای گرفته بود و خصومت هایی که در سینه ها موج می زد و از پشت به همدیگر کردن نفوس و دست از کمک و تعاون با یکدیگر کشیدن بپرهیزید. بیندیشید در حالات مردمان باایمان که پیش از شما از این دنیا گذشته اند که چگونه زندگی را در حال تصفیه و ابتلا سپری کردند. مگر آنان سنگین بارترین مردم و جهادگرترین بندگان در هنگام بلا و مشقت پذیرترین اهل دنیا در تنگناهای حالات زندگی نبودند.

فراعنه و طواغیت، آنان را به بردگی خود گرفتند و عذاب بدی به آنان دادند و تلخی ها را جرعه جرعه به آنان نوشاندند. روزگار آنان به این منوال در ذلت هلاکت بار و در فشار سخت مغلوبیت سپری می شد، نه چاره ای برای حفظ و نگهداری خویشتن از آن همه گرفتاری ها داشتند و نه راهی برای دفاع از خویشتن. تا آنگاه که خداوند سبحان بردباری جدی آنان را در اذیت ها و آزارهایی که در راه محبت او می دیدند. و نیز این که ناگواری ها را از بیم و هراس از مقام ربوبی تحمل می کردند، دید و به آنان از تنگناهای بلا فرجی عطا نمود و به جای ذلت و خواری عزت و در عوض ترس، امن و امان عنایت فرمود، در نتیجه پادشاهان و فرمانروایان و پیشوایان و پیشتازانی گشتند و کرامت خداوندی به درجه ای نصیب آنان گشت که حتی آن را در آرزوهای خود هم نمی دیدند.

پس بنگرید به وضع آنان تا آنگاه که مردمشان اجتماع داشتند و تمایلاتشان با هم بود دارای دل های معتدل بودند و دست های تکیه به هم داده و شمشیرهای به یاری هم کشیده شده و بینایی های تیزبین و تصمیم های متحد. آیا آنان با چنین عواملی، سرورانی در پهنه زمین و سلاطینی بر گردن های عالمیان نبودند؟ حال بنگرید به سرنوشت آنان در آخر کارشان، در آن هنگام که جدایی میان آنان افتاد و انس و الفت به پراکندگی تبدیل گشت و اختلاف کلمه و اختلاف دل ها وارد جمع آنان گشت و در نتیجه به تیره های مختلف تقسیم شدند و در حال ستیزه گری با یکدیگر پراکنده شدند، خداوند لباس کرامتش را از پیکرشان بیرون آورد و طراوت و فراوانی نعمتش را از آنان سلب نمود. حال داستان های اخبار آنان در میان شما برای عبرت گیری انسان های پندآموز مانده است.

عبرت گیری از امت ها: تجربه و عبرت بیندوزید از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسراییل (ع) که احوال شما به احوال آنان سخت متناسب است و چه شبیه به یکدیگر است مثل ها (امثال صفات شما با آنان). در وضع زندگی آنان بیندیشید، در حال تفرقه و پراکندگی. آن شبها که کسری ها و قیصرها مالکین آنان بودند و آنان را از مساکن و مزارع و مراتعی که داشتند و از دریای عراق (دجله و فرات) دور می ساختند و هم چنین آنان را از اماکن سرسبز و خرم به بیابان های بی آب و علف و جایگاه های وزش باد و تنگنای معیشت می راندند. و آنان را در احتیاج و فقر رها می کردند و دمساز شتران پشت ریش و پشمین (یا بی پشم). آنان ذلیل ترین امتها بودند از حیث خانه و کاشانه و خشکترین قرارگاه. به حمایت هیچ دعوتی که بتوانند به آن چنگ بزنند پناهی نداشتند و نه امیدی به سایه الفتی داشتند که به عزت آن تکیه کنند. احوال در اضطراب و قدرت ها مختلف و کثرت پراکنده، در بلایی شدید و طبقاتی از نادانی! دخترانی که در میان آن قوم زنده به گور می شدند و بت هایی که پرستش می شدند و ارحام و خویشاوندانی که از هم می بریدند و غارتها و چپاولگری هایی از هر طرف به راه می افتاد.

نعمت وجود رسول خدا (ص): بنگرید به موارد نعمت هایی که خداوند به وسیله برانگیختن رسولی به آنان عنایت فرمود. اطاعت آن مردم را به دینی که آورده جلب و محکم ساخت و انس و الفت آنان را به دعوت خود جمع فرمود. در این هنگام نعمت باکرامت خود را برای آنان بگستراند و نهرهای نعمتهایش را بر آنان به جریان انداخت و دین اسلام آنان را به فواید و نتایج برکات آن دین جمع نمود. پس در نعمت آن ملت (دین) غوطه ور گشتند و در طراوت عیش آن ملت شادمان گشتند.

امور زندگانی در سایه یک سلطه پیروز برای آنان اعتدال یافت و موقعیت آنان در جانب عزت پیروز جایگیر گشت و امور زندگی در مراتب بالایی از ملک ثابت به سوی آنان میل کرد. آنگاه آنان فرمانروایان جهانیان گشتند و پادشاهانی در پهنه زمین. حال امور کسانی را مالک شده اند که روزگاری بر آنان (مسلمانان) مالک بودند و احکام را در میان جمعی انفاذ می کنند که در میان خود آنان مقرر و اجراء می کردند. دیگر نیزه ای از آنان را برای شناخت تیزی و کندی و قدرت آن آزمایش نکردند و سنگی از آنان را برای شکستن نکوبیدند». نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha