«امیر»؛ قهرمانی غرق در سکوت

تهران-ایرنا- فیلم سینمایی «امیر» که به‌تازگی در پردۀ نقره‌ای اکران بخش هنر و تجربه دیدنی شده؛ فیلمی با قهرمانی خاموش است که تلاش می‌کند مشکلاتش را در خویشتن خویش دفن کند.

امیر فیلمی به کارگردانی و نویسندگی نیما اقلیما و تهیه‌کنندگی سید ضیاء هاشمی محصول سال ۱۳۹۶ است که اولین بار بهمن ۹۶ و در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر و از ۲۵ دی ماه ۹۸ به اکران عمومی سینماها درآمده است.

زمانی که امیر در جشنواره سی و ششم فیلم فجر و به عنوان یکی از فیلم اولی‌های هنر و تجربه شرکت داده شد، با توجه به سوابق و تجارب موفق فیلم اولی‌ها در ادوار پیش از آن، انتظار عمومی مواجهه با یک اثر قوی بود؛ چیزی که امیر به دلیل ضعف‌های متعدد، از قهرمان اصلی‌اش گرفته تا فیلمنامه و داستان، در برآورده ساختن این انتظار یکسره ناموفق بود.

امیر داستانی مردی به همین نام است که چیزی زیادی از او گفته نمی‌شود، خواهر مجنونی دارد، همسر سابق دوستش (علی) در خانه وی پنهان‌شده و دوستش از شهرستان به تهران آمده تا همسر و پسرش را از خروج از کشور بازدارد. علی در جست و جوی همسر سابق و پسرش به تهران می‌آید. امیر به‌رغم مشکلات خانوادگی در تلاش است به روش خود گرفتاری آدم‌های اطرافش را حل کند. امیر داستان مردی را به تصویر می کشد که سنگ  صبور همه است با اینکه خودش زندگی درهمی دارد؛ باید مشکلات دیگران از  جمله علی، زنِ علی و خواهرش را حل کند. آدمی که از زندگی شخصی تا روابط اجتماعی درگیر داستان‌های متعدد و تنش‌هایی است که تلاش می‌کند از پس حل آنان برآید.

امیر و ریما؛ تقابلی از کیفیت بازی

نمادگرایی رابطه وارونه امیر و خواهرش ریما، منعکس‌شده در نام‌های آنان هم انعکاس نشان از دو دنیای متقابل و متفاوت دارد؛ دنیایی که در یکی فریاد و برون‌ریزی وجود دارد (ریما)  و در دیگری سکوت است و درون ریزی (امیر)؛ اما سرانجام حال هیچکدام خوب نیست و هردو درگیر ذهن‌های مشوش خویش‌اند. در باب انتخاب یک خواهر و برادر در فیلم یعنی نقش امیر با بازی میلاد کی‌مرام و خواهرش ریما با بازی سحر دولت‌شاهی، کارگردان در دو سر بردار عمل کرده است؛ یعنی هرچقدر سحر دولت‌شاهی در نقش یک شخصیت روانپریش که مشکلات روانی دارد، خوب و قوی ظاهر شده است (او ادعا کرده چند ماه در کنار بیماران شیزوفرنیک بوده است) و به خوبی از پس نقش سخت خود برمی‌آید، برادرش امیر در فیلم یعنی میلاد کی‌مرام، بیشتر ژست یک شخصیت محکم را دارد، ژستی که با سکانس‌هاس متعدد سیگار کشیدن و سکوت و بازی بی‌کلام ریتم کند فیلم را بیشتر توی ذوق مخاطب می‌زند.

به گفته کارگردان اثر، بازیگران برای حضور در این فیلم، حدود ۹ ماه تمرین داشتند تا بازی آن‌ها با کارهای قبلی متفاوت باشد؛ هادی کاظمی هم صحبت از تمرین ۹ ماهه‌ای کرده است که برای تغییر نوع بازیگری‌اش انجام داده و انصافا هم توانسته در قالب یک نقش فرعی بدرخشد.

یکی از ضعف های جدی در فیلم امیر سوال‌هایی است که مطرح می‌شوند ولی هرگز در فیلم به آنها جوابی داده نمی‌شود؛ سوالات و ابهام‌هایی که بیننده تا انتها هم ماهیت و هدف طرح آنان را در نمی یابد. در واقع در فیلم سردرگمی در انتظار مخاطب است که نمی‌داند وقایع برای چه اتفاق افتاده‌اند و چرا به این شکل جلو می‌روند؛ این یک ضعف جدی در همراهی مخاطب است که در حقیقت اساسا نمی‌داند فیلمساز قصد مطرح کردن کدام داستان و به چه علت را داشته است.

پایان بندی داستان هم بیش از آن که خوب به نظر برسد، عجیب است؛ مادری که از ترس گرفته شدن حضانت فرزندش (که قصد خارج کردن او را از کشور دارد) مخفی شده (همسر علی) حالا و به یکباره تصمیم می‌گیرد بچه را به همسرش بدهد؛ از سوی دیگر خانواده‌ای که سال‌ها از فرستادن فرزندشان به آسایشگاه روانی سرباز زده‌اند (پدر و مادر ریما و امیر)، به یکباره تصمیم می‌گیرند این کار را انجام دهند و ریما را راهی آسایشگاه کنند. این تصمیمات یکباره برای پایان‌بندی فیلم، بیش از پیش باعث باورناپذیر بودن داستان از نظر بیننده و جدا ساختن داستان از روایت یک زندگی واقعی می‌شوند.

یکی دیگر از انتقادات شیوه فیلمبرداری فیلم است که تلاش دارد نوعی سبک منحصربه فرد را اجرا کند؛ اما این خلاقیت در کنار فضای دلمرده، رنگ‌های خاکستری و چهره‌های پریده رنگ، نوعی فضای افسرده کننده را برجسته و به دلیل نواقص فیلم، آن را پیش از پیش برای مخاطب خسته کننده و دلزده می‌سازد.

مطلوب برای هنر و تجربه

فیلم امیر سرشار از نمادهاست و این موضوع به ویژه برای شیفتگان آن نوع از سینمایی که در لفافه حرف می زند، بالقوه جذاب است؛ یکی از نمادها گمنامی و غریبگی آدم‌هایی است که به رغم زندگی در فضای بزرگ و شلوغ (لوکیشینی که شهرک اکباتان است با ساختمان‌های بتونی) همدیگر را صرفا در آسانسور می‌بینند؛ آسانسور به سان تنها فضایی که فرصت همراهی می‌دهد و شاید تنها فرصت معاشرت، تنها فرصت عاشق شدن، خندیدن یا گریستن.

اقلیما تلاش می‌کند خلاق باشد و از خلال این خلاقیت جذاب؛ یکی از خلاقیت‌های جالب فیلم این است که صورت کودک فیلم را تا آنها نمی‌بینیم و در حالی که دوست داریم چهره او را ببینیم و امیدی به آن نداریم اما این اتفاق در آخرین سکانس‌ها رقم می خورد؛ کودکی که چوب شور خوردنش شبیه سیگار کشیدن است و باز هم اینجا داستان به زبان اشاره، حرف خودش را می‌زند. در یکی از دیالوگ‌های جالب این فیلم وقتی امیر در جواب همکارش که می‌گوید «خسته‌ام» می‌گوید: «چند روز مرخصی بگیر و برو مسافرتی، شمالی، جایی...» همکارش جواب می‌دهد «باید از خودم مرخصی بگیرم»؛ این ته مایه فلسفی را می‌توان به طرز تلقی و فکر کارگردان تعمیم داد، کسی که حرف‌هایی برای گفتن دارد ولی شاید هنوز راه موثر برای برقراری ارتباط با مخاطب عام را نیاموخته است.

تلاش اقلیما در این فیلم برای ترسیم و به تصویر کشیدن ذهنیت خود در قالب یک اثر سینمایی قابل توجه است، ضمن اینکه فیلم از لحاظ فنی و فرم قابل تایید است اما ضعف‌های جدی در محتوا دارد که با توجه به اولین بودن این اثر در کارنامه کارگردان می‌توان با اغماض به کارهای بعدی وی امیدوار بود. ضمن این که پذیرش ریسک شکست اثر، در قبال تلاش برای ارائه فرمی نو در سینمای امروز کاری است که اقلیما انجام داده و این موضوع را نباید از نظر دور داشت. تلاش برای ارائه خلاقیت در سینمایی که این روزها تقلید نقش برجسته‌ای در آن دارد، نکته مهمی است.

امیر فیلمی اجتماعی است که دغدغه بیان مشکلات مدرنیته و زندگی شهری را دارد؛ فیلمی که قطعا در سینمای هنر و تجربه به دلیل آنچه مخاطبان این سینما انتظار آن را دارند جذاب خواهد بود اما در سینمای بدنه اقبال چندانی نخواهد داشت زیرا اساسا برای مخاطبان این سینما ساخته نشده است.  

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha