محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه در آیین گشایش انجمن علمی دیپلماسی ایرانی اعلام کرد «اگر از دیپلماسی میخواهیم به عنوان ابزار قدرت استفاده کنیم باید دیپلماسی را از این مهجوریت خارج کنیم. برخی فکر میکنند دیپلماسی در برابر قدرت نظامی است در حالی که دیپلماسی در کنار قدرت نظامی است.»رییس دستگاه دیپلماسی اضافه کرد که «دیپلماسی ابزار به ثمر نشاندن فرصتها و در عین حال ابزار کاستن هزینههاست.» دیپلماسی منبع قدرت است، نه فقط ابزار قدرت و نه فقط ابزار نهادینه کردن قدرت بلکه به خودی خود قدرت افرین است.
در این راستا شاید بتوان گفت دیپلماسی در مفهوم محدود آن به شیوه مسالمتآمیز سیاسی در حل و فصل منازعات بینالمللی اطلاق میشود که علیالاصول در نقطه مقابل بهرهگیری از روشهای قهرآمیز نظامی قرار میگیرد ولی در شکل گسترده و وسیع آن به معنای مدیریت سیاست خارجی است که طی آن کلیه اقداماتی را که یک دولت در روابط خارجی خود در زمینههای مختلف انجام میدهد را شامل میشود. به عبارت دیگر تحت این شرایط، دیپلماسی کلیه الگوهای رفتاری یک دولت را در عرصه روبط بینالملل پوشش میدهد.
تا آنجایی که تجلی منافع، استراتژیها و اولویتبندی هدفهای ملی یک دولت را میتوان به صورت عینی و ملموس در چهارچوب دیپلماسی ملاحظه کرد. بر این اساس در برخی موارد اصولا دیپلماسی با سیاست خارجی مترادف در نظر گرفته میشود بنابراین میتوان گفت در حالی که سیاست خارجی به صورت جوهره هدفها و گرایشها در روابط دولتها با یکدیگر است، دیپلماسی پوششی است برای اجرای سیاست خارجی و راهی است برای عملیاتی کردن هدفها، منافع و استراتژیها در محیط بینالملل.
دولتها از طریق دیپلماسی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده، وارد فرایند چانهزنی میشوند، یکدیگر را تحت تاثیر قرار داده و سرانجام اختلافات خویش را حل و فصل میکنند. بدین ترتیب کار اصلی دیپلماسی مذاکره و اقناع یا همچنین تحبیب و تهدید بر اساس شناخت منافع مشترک و حوزههای اختلاف و تعارض میان طرفهای ذینفع است. دستگاه سیاست خارجی کشور باید با هنر دیپلماسی مشروعیت نظام را تقویت کند، وظیفه ذاتی این دستگاه اقتضا میکند ظرفیتهای کنشگری را در عرصه بینالملل بالا ببرد و وحدت ملی را به نقطه مطلوب برساند. برای تحقق این مهم لازم است که با یک صدا و اتخاذ سیاست یکسان با جهان مواجه شد. هرچند در مدیریت مسائل داخلی کشور باید دیدگاهها، نظرات و رهیافتهای مختلف را ملاحظه کرد، اما در مسائل امنیت ملی و دفاع از کلیت نظام و مصالح و منافع بیرونی آن باید به وحدت رویه برسیم. تقویت فرآیندهای اجماعسازی در داخل کشور در نهایت باید ما را به یک برونداد واحد رهنمون سازد.
مهجوریت دیپلماسی به سبب تنوع و تکثر و گستره تصمیمگیری در این حوزه رخ میدهد. نگارنده بر این اصل باور دارد که در سپهر سیاستورزی خارجی اگر نقد وجود نداشته باشد، کنشگری بینالمللی دچار رخوت و رکود خواهد شد. بر این اساس رویکرد حذفی نسبت به گروههای سیاسی نتیجهای جز گسترش زوال اندیشه و تفکر در جامعه نخواهد داشت و به تکسویه نگری و استیلای تفکر خودمحورانه در فضای سیاسی کشور منجر خواهد شد اما با این حال و با التفات کامل به موارد فوق آنچه مُتِیَقّن است، لزوم به رسمیت شناختن مجرای اصلی دیپلماسی است،
در پردازش مواضع و امکانسنجی ظرفیتها و روشهای اثرگذاری بینالمللی، مسئولیت باید به متولی اصلی آن که همانا وزارت امور خارجه است، سپرده شود و تمام دیدگاهها و نظرات الزاما باید از مجرای وزارت خارجه به دنیا مخابره شود. متاسفانه بخش زیادی از توان وزارت امور خارجه مصروف مدیریت مواضع ناهمسو و بعضا غیرکارشناسی داخلی شده است، وزیر امور خارجه به جای آنکه تلاش خود را صرف احتجاج با طرف خارجی کند، در بسیاری از موارد باید پاسخگوی سیگنالهای متشتت و پالسهای مخرب داخلی باشد.
به هر روی و با توجه به تعاریف ارئه شده به نظر میرسد برای از حاشیه درآوردن دیپلماسی اولا باید بر این تصور فائق آمد که دیپلماسی در مقابل مقاومت نیست و این دوگانه موهوم دیپلماسی – مقاومت را اصلاح کرد. زمانی میشود دیپلماسی را از مهجوریت درآورد و هنر آن را برای تحقق اهداف ملی به ثمر نشاند که برساختههای ذهنی غلط درباره دیپلماسی را شناسایی کرده و نتایج ثمربخش آن را به درستی معرفی کرد.
نظر شما