نشست آینده اجتماعی ایران در دهه پنجم انقلاب، روز دوشنبه ۲۱ بهمنماه در تالار گفتوگو دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با حضور جمعی از اساتید دانشگاه و متخصصین این حوزه در چهار پنل برگزار شد. در پنل سیاسی جلایی پور، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، «علیرضا شجاعی زند»، جامعهشناس و استاد دانشگاه تربیت مدرس و «مجید طبیبی» استاد دانشگاه به بیان نظریات و دیدگاههای خود پرداختند.
در ادامه گزیدهای از سخنرانی جلایی پور آمده است.
حاکمیت و جامعه مدنی ایران باید از علل شکل گیری انقلاب ۵۷ درس بگیرد
جلایی پور در ابتدای این نشست اظهار داشت: تحولات آینده جامعه ایران را نمیتوان بهصورت دقیق پیشبینی کرد، اما با توجه به روندها و کمک گرفتن از جامعهشناسی سیاسی تا حدودی میتوان به نتایجی در این زمینه دست پیدا کرد. یکی از موضوعات مهم در مورد انقلاب ایران این است که، حاکمیت، نیروهای جامعه و شهروندان کشور ما چقدر از علل و پیامدهای خواسته و ناخواسته انقلابها و انقلاب ۵۷ درس میگیرند. با توجه به مطالعاتی که در مورد انقلاب اسلامی انجامشده اینیک متغیر مهم است. اولین سؤال مهم این است که چرا انقلاب ۵۷ در ایران اتفاق افتاد؟ مباحث نظری در مورد شکلگیری انقلابها پیچیده است.
در مورد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران چهار عامل زمینهای وجود دارد. این چهار عامل در جامعه ایران باعث شکلگیری انقلاب ۵۷ شد. مهمترین مساله توسعه نامتوازن در دهه ۴۰ تا ۵۰ است. در این دوران زمینههای اقتصادی کشور تغییر داشت، اما زمینه سیاسی تغییری نکرد. پهلوی دانشجو تولید کرد، اما دانشجویان و مردم در هیچ حزب و تشکل سیاسی دخالت و مشارکت نداشتند که باعث بروز انقلاب شد. جامعه از بافت روستایی، عشایری بیرون آمد و بهصورت ذرهذره و تودهای شد؛ زیرا جامعه مدنی تقویت نشد.
زمینههای کاریزماتیک رهبری در ایران ایجاد شد که به مردم امید داد و مردم را به شرکت در انقلاب واداشت. پایگاه انقلاب در مساجد، حسینیهها و مراسم آیینی بود. سال ۵۷ در ایران ایدئولوژی ملیگرایی باستانی شکل گرفت. پهلوی به مردم اعلام کرد تمام مشکلات شمارا حل میکنم، اما زمانی که در کشور مشکل ایجاد شد میلیونها مردم مسلمان را در کشور نادیده گرفت، ظهور اسلام را عامل بدبختی در کشور عنوان کرد و از ملیگرایی حرف زد.
این استاد دانشگاه تهران در ادامه این نشست بیان داشت: توسعه ناپایدار در ایران این است که تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی صورت گرفت، اما این تغییرات نامتوازن بود. اینیکی از عوامل زمینهای است. اگر همراه با توسعه اجتماعی، توسعه سیاسی نیز رخ میداد چهبسا تغییرات اجتماعی به وسیله انتخابات انجام میشد.
زمینه دیگری شکلگیری انقلاب در ایران رژیم شخصی، متوهم، غیر پاسخگوی و غیردر برگیرنده پهلوی بود. رژیم گذشته شخصی و غیر پاسخگو بود و همه اقشار جامعه نماینده در حاکمیت نداشتند. عامل زمینهای سوم، هژمونی گفتمانی انقلابی است. این نکته ظریفی است یعنی ما دنبال این نیستیم که حقایق روشن شود و باید واقعیت را تغییر داد.
به لحاظ جمعی مجموعهای از عوامل باعث میشود تا گفتمان انقلابی به وجود آید. عامل دیگر فضای مساعد بینالملل بود. باید ببینیم چه شرایطی صورت میگیرد که مردم معترض و منتقد را بسیج میکند و از آن قدرت اجتماعی درست کرده و تبدیل به قدرت سیاسی رسمی میشود.
رهبری استثنایی امام خمینی در بسیج مردم بهطرف تغییر رژیم نقش مؤثری در شکلگیری انقلاب ایران داشت. انقلاب ما تا حد امکان از خشونت پرهیز کرد و تلفات خیلی کمی نسبت به بقیه انقلابها داشت. این عوامل دستبهدست هم داد تا شرایط انقلابی در جامعه مساعد شود.
چه درسی دوباره میتوان از زمینههای شکلگیری انقلاب در ایران گرفت؟ اگر دوباره به جامعه نگاه کنیم توسعه ناپایدار هنوز وجود دارد. رژیم ما شخصی نیست ولی دربرگیرنده و پاسخگو هم نیست و اخیراً به سمتوسوی توهم پیش میرود و این تااندازهای نگرانکننده است. در شرایط کنونی عامل تغییر انقلاب در ایران هژمونی نیست و فضا برای اینکه بتواند نخبگان طبقه متوسط را تحت تأثیر قرار دهد وجود ندارد و فضای بینالملل نیز مبهم است.
پیامدهای انقلاب متفاوت از علل انقلاب است
جلایی پور با اشاره به علل و دستاوردهای انقلاب اظهار داشت: همه انقلابها به دلیل ضعفهایی در جامعه شکل میگیرند اعتراض حق مردم است. زمانی که مردم ایران انقلاب کردند اولین شخصیت جهانی که به رهبر انقلاب تبریک گفت دبیر کل سازمان ملل بود. این نشان میدهد که انقلاب یک کار مشروع است.
همه انقلابها یک پیامد کوتاهمدت سخت و یک پیامد بلندمدت محل مناقشه دارند. پیام کوتاهمدت جامعه با بیدولتی مواجه میشود که این دوره خطرناکی است، اما قدرت اجتماعی امام خمینی زیاد بود و جمهوری اسلامی بهسلامت از این مسیر عبور کرد. بیدولتی دوره سخت انقلاب است، زیرا جدال گروههای است که باهم انقلاب کردند و درگیر سهم خواهی از قدرت هستند. اوج این دوره اوایل دهه شصت در ایران بود. دوره بیدولتی در ایران خیلی زود تمام شد. از این منظر اگر نگاه کنیم این بحث بیدولتی در شرایط کنونی تا حدودی در کشور ما دیده میشود.
در شرایط کنونی پیامدهای انقلاب در جامعه ما خیلی موردتوجه قرار میگیرد. یکی از پیامدهای بلندمدت انقلابها که در مورد آن اختلاف وجود ندارد رشد و توسعه اقتصادی است. پیامد دیگر انقلاب ما رشد عاملیت فردی ایرانیان و رشد حضور زنان مخصوصاً مذهبیها در حوزه عمومی است.
ما شاهد تحولات و تغییرات دینی بودیم که باید در مورد آن بحث شود و این تحول بزرگی است. این پارامترهایی که در جامعه اتفاق میافتد قابل مهندسی نیست. اگر انقلاب را بررسی کنیم شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی پرتکرارترین شعار انقلاب بوده است. توسعه عادلانه خواسته همه مردم ایران بوده است، اما در شرایط کنونی بعد از چهلساله این خواسته مهم چه شده است؟ در شرایط کنونی ما با بحران دستاورد روبهرو هستیم. ما علاوه بر مشکل توسعه عادلانه با خود توسعه نیز دچار مشکل شدهایم اقتصاد ما با مشکل روبهرو شده است.
به نظر میرسد استقلالخواهی مهمترین کارنامه ایران بعد از جمهوری اسلامی است، اما به سمت نامتعادلی پیش میرود. بهاندازهای که جامعه ما نسبت به نفوذ روس و چین حساسیت دارد، نسبت به نفوذ غرب حساسیت ندارد. به خاطر بحران دستاورد اعتراضات ۹۶ و ۹۸ شکل گرفت و این خیزشهای مردمی معیشتی بود که باید به آن توجه ویژه داشت. تجربه مطالعه انقلابها نشان میدهد که جامعه مدنی و حاکمیت باید از انقلاب درس بگیرند تا بتواند چشمانداز مثبتی از سیستم حکمرانی آینده را که موردنظر امام خمینی بوده، در جامعه پیاده کنند.
نظر شما