کشور سوریه که قبل از آغاز بحران، کشوری آباد و امن در بین کشورهای عربی محسوب می شد، با شروع بحران به یکباره به آستانه فروپاشی رسید و خون و آتش سراسر این کشور را فرا گرفت؛ هرچند در ابتدا اعتراضات این کشور که از استان جنوبی یعنی درعا شروع و به دیگر استان های سوریه نشر پیدا کرد، اعتراضاتی صنفی بود، ولی شواهد و اطلاعات بعدی نشان داد که بوجود آورندگان بحران سوریه از ابتدا به دنبال نابودی این کشور به عنوان محور جبهه مقاومت اسلامی ضدصهیونیستی بوده اند.
رژیم صهیونیستی که در دو جنگ سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ شکست جانانه ای از حزب الله لبنان خورده و مجبور به ترک این کشور شده بود، برای تلافی این دو شکست به دنبال هدف قرار دادن عقبه حزب الله بود و دیگر نمی خواست به طور مستقیم با این جنبش روبه رو شود، از این رو هدف قرار دادن سوریه به عنوان عقبه حزب الله به عنوان برنامه اصلی صهیونیست ها در منطقه در دستور کار قرار گرفت و این رژیم با میدان آوردن کشورهای غربی – عربی در کنار ترکیه در اسفندماه سال ۱۳۸۹ بحران سوریه را رقم زد.
هر چند صهیونیست ها تلاش های خود را همواره در شعله ور کردن بحران سوریه در خفا انجام داده اند ولی حملات هوایی دهها باره جنگنده – بمب افکن های اسراییلی به مواضع و پایگاه های سوریه، این رژیم را در کنار آمریکا به عنوان نیروی هوایی تروریست ها تثبیت کرده است.
با گذشت چند ماه از بحران سوریه و گسیل تروریست های تکفیری از بیش از یکصد کشور جهان به این کشور که با هدف تامین امنیت رژیم صهیونیستی توسط سرویس های اطلاعاتی آمریکا، اسراییل، ترکیه، عربستان و قطر طرح ریزی و اجرا شده بود، به یکباره سراسر سوریه با آتش و خون همراه گردید؛ از مهم ترین نکات بحران سوریه در ماه های اولیه، آسیب جدی ارتش این کشور و تقسیم شدن آن به سه گروه بود.
گروه اول نیروهایی بودند که به کشور خود وفادار ماندند و در کنار مردم و دولت این کشور به دفاع از سوریه پرداختند؛ گروه دوم نیروهای باصطلاح اسلام گرای تندرو یا همان وهابی – سلفی ها بودند که اولین گروه منسجم تروریستی در سوریه را با نام جبهه النصره (تحریر الشام فعلی) ایجاد کردند؛ شاکله النصره بیش از ۷۰ درصد سوری و کمتر از ۳۰ درصد خارجی بود. ارتش باصطلاح آزاد هم از نیروهای سکولار ارتش سوریه بودند که با جدایی از ارتش ملی، این یگان را ایجاد کردند، نیرویی که از نظر تشکیلاتی همچون النصره وابسته به ترکیه بود و در آنجا پایگاه داشت؛ شماری از مردم سوریه هم در ابتدای بحران سوریه به دو گروه یاد شده و دیگر گروه های تروریستی بعدی که کوچک بودند پیوستند، ولی با گذر زمان و روشن شدن نیت شوم آنها مردم سوریه صف خود را از آنها جدا کردند.
گروه سوم هم نظامیانی بودند که با جدایی از ارتش سوریه در خانه های خود نشستند، نه به تروریست ها پیوستند و نه ارتش سوریه را در مقابله با تروریست ها همراهی کردند، برخی نیز مهاجرت کردند.
از همان ابتدای شروع بحران سوریه، حامیان غربی – عربی – صهیونیستی تروریست ها که دست در دست هم گروه های تکفیری را در سوریه ایجاد کردند، اقدام به تجهیز، سازماندهی، آموزش و پشتیبانی تروریست ها کردند، اقدامی که تا به امروز نیز که جنگ سوریه به ایستگاه آخر ، یعنی استان ادلب رسیده است، ادامه دارد.
حامیان تروریست ها با آغاز یکسال از بحران این کشور که بعد به جنگ همه جانبه بین المللی تبدیل شد، از ابتدا شعار اتمام حکومت بشار اسد طی حداکثر شش ماه را می دادند و رسانه های آنها نیز به شدت این موضوع را تبلیغ می کردند ولی مقاومت ۱۰ ساله مردم، ارتش و دولت سوریه نشان داد که ادعاهای آنها پوچ و توخالی است.
حدود یکسال از آغاز بحران سوریه نگذشته بود که حامیان تروریست ها متوجه شدند که آنها توانایی براندازی حکومت دمشق را ندارند، از این رو به یکباره گروهک تروریستی داعش را که با نامی دیگر در عراق فعالیت داشت وارد سوریه کردند؛ گروهکی که همچون النصره خشن و با رویکرد وهابی – سلفی بود؛ این گروهک شهر الرقه را که مرکز استانی به همین نام بود تصرف و به پایتختی خود برگزید.
با حضور داعش در سوریه و اختصاص هرگونه امکانات نظامی و مالی به آن، معادلات جنگ نیز به یکباره در این کشور بهم ریخت؛ شاکله اصلی گروهک تروریستی داعش برعکس النصره، بیش از ۷۰درصد خارجی و کمتر از ۳۰ درصد سوری بود.
با آغاز فعالیت داعش در سوریه شرایط در این کشور به ضرر ارتش و حکومت سوریه و در مقابل به نفع تروریست ها و حامیان غربی – عربی – صهیونیستی آن رقم خورد و کار تا جایی پیشرفت که در عرض نزدیک به یکسال ۷۰ درصد خاک سوریه به تصرف گروه های تروریستی درآمد.
البته از ۳۰ درصد خاک باقی مانده سوریه، حدود ۱۳ درصد در اختیار کردها و فقط حدود ۱۷ درصد در دست حاکمیت دمشق بود.
جبهه مقاومت اسلامی به رهبری ایران که از نیت شوم تروریست های تکفیری و حامیان آن با خبر بود در سال ۱۳۹۰ و به دعوت حکومت دمشق وارد کارزار سوریه شد؛ مستشاران ایرانی و نیروهای حزب الله لبنان زمانی وارد سوریه شدند که تروریست ها تا حدود ۵۰۰ متری کاخ ریاست جمهوری این کشور پیش رفته بودند و شمار زیادی از فرماندهان ارشد نظامی سوریه نیز از طریق بمب گذاری و یا دیگر اقدامات تروریستی کشته شده بودند.
اولین پیروزی مهم جبهه مقاومت اسلامی و مشخصا نیروهای حزب الله لبنان در شهر القصیر در ۲۰ کیلومتری مرز لبنان و در شمال دمشق در تابستان ۱۳۹۲ روی داد و از همان زمان جلوی پیشروی تروریست ها گرفته شد و روند نبرد سوریه از این هنگام به نفع جبهه مقاومت اسلامی و ارتش سوریه شروع به تغییر کرد؛ در همان زمان حامیان تروریست های تکفیری نیز بر شدت حمایت های همه جانبه خود از آنها افزودند تا شاید بتوانند جلوی شکست تروریست ها را بگیرند؛ این روند تا مهرماه سال ۱۳۹۴ ادامه داشت ولی با حضور جنگنده - بمب افکن های روسی در سوریه و آغاز عملیات هوایی آنها در هشتم همان ماه سرعت پیشروی جبهه مقاومت اسلامی و ارتش سوریه در جبهه های نبرد شتاب بیشتری گرفت.
رنج آوارگی تحمیل شده به سوری ها
با شروع بحران سوریه و جنگ روانی که کشورهای غربی – عربی و رژیم صهیونیستی به راه انداختند، ۱۲ میلیون نفر از جمعیت ۲۳ میلیون و پانصدهزار نفری سوریه آواره داخل و خارج این کشور شدند؛ از میان ۱۲ میلیون آواره سوری حدود ۶ میلیون و نیم نفر به خارج مرزهای این کشور یعنی ترکیه، لبنان، اردن و شماری نیز به اروپا و حتی مصر رفتند و ۵ میلیون و نیم آواره دیگر نیز در داخل سوریه و مناطق امن آن اقامت گزیدند به حدی که بسیاری از مدارس دمشق به محل اقامت آوارگان سوری تبدیل شد.
شرایط کودکان سوری در بین دیگر شهروندان آواره شده این کشور همچنان نگران کننده تر است به حدی که سازمان یونیسف همین هفته اعلام کرده که هر ۱۰ ساعت یک کودک سوری به دلیل جنگ جان خود را از دست میدهد.
این سازمان همچنین تعداد کودکانی سوری که نمیتوانند به خاطر جنگ به مدرسه بروند، ۲.۸ میلیون کودک اعلام کرده که بیشتر آنها به هیچ وجه به مدرسه نرفتهاند.
شمار کشته های جنگ سوریه نیز بر اساس آمار منابع نیمه رسمی به بیش از ۶۰۰ هزار سوری رسیده و اگر شمار کشته های تروریست های تکفیری را به آن اضافه نماییم، این آمار از یک میلیون نفر هم می گذرد و این بدان معناست که یک میلیون که هرچند ۴ صدهزار نفر آن تروریست هستند از مسلمانان برای تامین امنیت رژیم صهیونیستی کشته شده اند، در حالی که حتی یک صهیونیست نیز در ۱۰ سال گذشته به دلیل بحران سوریه کشته نشده است.
جنگ و اقتصاد و نفت
اقتصاد و کشاورزی پویای سوریه که در بین کشورهای عربی نمونه بود، پس از آغاز بحران این کشور در سال ۲۰۱۱ همچون مناطق مسکونی و شهرهای دیگر این کشور ویران شد و استان حلب که تا پیش از آن به عنوان پایتخت اقتصادی سوریه شناخته می شد (به غیر از غرب شهر حلب) به تصرف تروریست ها درآمد.
با توجه به هم مرز بودن استان حلب با ترکیه و حضور کارخانجات فراوان ریسندگی و بافندگی و دیگر صنوف در این استان و این که اکثر نقاط استان حلب به تصرف تروریست ها درآمده بود، راه برای ورود برخی تجار و دلالان فاسد و فرصت طلب ترکیه ای برای به تاراج بردن اموال، دستگاه ها و تجهیزات کارخانه های حلب هموار شد و این تجار فاسد با کمک تروریست ها اقدام به سرقت و خروج آنها از این استان کردند.
منابع نفتی سوریه هم با توجه به قرار گرفتن در شرق این کشور که در سیطره و تصرف داعش بود، هم منبع درآمدی برای این گروه تروریستی به شمار می رفت و هم برای تجار ترکیه؛ تروریست ها چند سال با استخراج نفت از چاههای دو استان الرقه و دیرالزور و در اختیار گذاردن آن به دست دلالان ترکیه ای ، منابع مورد نیاز برای ادامه جنگ و تجاوز در سوریه را تامین کردند و دلالان نیز با فروش آن به صهیونیست ها منافع بزرگی را به خود اختصاص دادند؛ نتیجه آن شد که دلالان ترکیه ای منافع مادی بردند، پول لازم برای کشتار سوری ها تامین شد و صهیونیست ها هم به نفت ارزان دسترسی پیدا کردند.
اما سختی های مردم سوریه با تلاش های رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی به فرماندهی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش و همچنین ارتش سوریه در دو سال گذشته روز به روز کمتر شده و تروریست ها را تا مرز شکست نهایی به عقب رانده است و به غیر از حضور نه چندان چشمگیر و قوی هسته های خفته داعش در شرق سوریه، فقط کمتر از ۴۰ درصد خاک استان ادلب (در شمال غرب سوریه)، در تصرف تروریست های تحریرالشام (النصره سابق) باقی مانده است و اگر ترکیه و آمریکا تنها برای چند روز دست از حمایت تروریست ها بردارند، ارتش سوریه و نیروهای مقاومت اسلامی می توانند به سرعت با فتح آخرین سنگر تروریست ها در استان ادلب، امنیت را در کل این کشور بطور کامل برقرار کنند.
نظر شما