برای پرداختن به خط و نشان کشی های اخیر واشنگتن برای نیروهای مقاومت عراق که گرد و غبار سال ها جنگ با انواع و اقسام گروه های تروریستی را بر تن دارند، ابتدا باید دید مشکل آمریکایی ها در عراق چیست؟ ، آنها در عراق دنبال چخ هستند؟ آیا قرار است بروند یا بمانند؟ و سرانجام اینکه آیا ورود به یک درگیری مسلحانه در عراق ، منافع آنها را تضمین می کند یا این کشور را وارد باتلاقی جدیدی خواهد کرد که خروج از آن کار ساده ای نخواهد بود؟
جدال جدیدی که آمریکایی در عراق با بمباران مواضع و مقرهای الحشدالشعبی و از جمله کتائب حزب الله شروع کرده و با ترور ناجوانمردانه سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس آن را به اوج رساندند، نشان داد که برخورد کاخ سفید بویژه عناصر تندرو و جنگ طلب آن مانند پمپئو نه یک برخورد سیاسی و حتی امنیتی که یک رفتار کینه توزانه است.
طرح کینه توزانه ای که گفته شده در جلسه روز ۱۹ مارس امسال در کاخ سفید ، پی ریزی شده و دستور تهیه نقشه آن به پنتاگون داده شده ، یک ماجراجویی خطرناک است که حتی فرمانده نظامیان آمریکایی درعراق (رابرت . پی. رایت) نیز با همین برداشت از واقعیات منطقه، آن را به فرماندهان ارشد و رهبران آمریکا در واشنگتن انتقال داده است.
این طراحی جدید بر پایه مدارک و اسناد جعلی و اتهام های واهی علیه کتائب حزب الله است که در اساس تمامیت عراق، روند سیاسی و ساختار قدرت در این کشور را هدف گرفته است و استمرار بقای نظامی در سرزمین بین النهرین نیز در افق این طراحی دیده می شود. اما چرا باید به اساس دلایل آمریکایی جهت چنین طراحی هایی تردید داشت و شک کرد؟؛ طرحی که مبنای آن ادعای حملات موشکی از سوی کتائب حزب الله به پایگاه های نظامی آمریکا در عراق است؟!
ادعاهای واهی
۱- اول اینکه ادعاهای آمریکا درباره حوادث جاری چندان قابل اعتنا نیست، چرا که دولت عراق به عنوان میزبان آمریکایی ها و یک طرف قرارداد امنیتی امضاء شده در سال ۲۰۱۰ با واشنگتن ، اتهام ها و ادعاهای آمریکا را رد کرده و کتائب حزب الله را مسئول حملات موشکی به پایگاه های آمریکا در عراق ندانسته است. الحشدالشعبی به عنوان یک سازمان رسمی تابعه نیروهای مسلح و دولت عراق نیز چنین اتهام هایی از سوی آمریکا را تکذیب و حتی کتائب حزب الله نیز مسئولیت آن را بر عهده نگرفته و ادعاهای آمریکایی ها را رد کرده است.
در این زمینه حتی نزدیک ترین محافل به آمریکایی ها در عراق نیز این ادعا را باور ندارند و به غیر از سعودی ها و دیگر حامیان منطقه ای گروه های تروریستی، کسی بزرگترین گروه مبارز علیه داعش و سایر گروه های تروریستی در عراق و سوریه را متهم چنین حملاتی نکرده است.
حتی دولت انگلیس نیز که در جریان حمله موشکی به پایگاه التاجی در شمال بغداد ، یکی دو تن از نیروهایشان کشته و زخمی شده بود و انتظار می رفت در حمله مثلا تلافی جویانه آمریکایی ها به مقرهای کتائب حزب الله مشارکت کند، این ادعا را باور نکرد و حاضر به همراهی آمریکایی ها در حملات ناجوانمردانه ای که حتی یک فرودگاه نیمه ساخته غیر نظامی در کربلا را هدف قرار دادند، شرکت نکرد.
۲- برخی کارشناسان و منابع احتمال بالایی می دهند که حملات موشکی به پایگاه های آمریکایی در عراق کار عوامل بومی خودشان باشد تا بهانه لازم برای واکنش متقابل علیه مقرهای حزب الله را بدست آورند. در این زمینه شتابزدگی در حمله به کتائب حزب الله و بی توجهی به کمیته های تحقیق دولت عراق و حتی تحقیقات مستقل فرماندهی نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و نیز بی اعتنایی به رد کردن رسمی مسئولیت این حملات از سوی الحشدالشعبی، به چه معناست؟
۳- نکته حائز اهمیت اینجاست که آمریکایی ها بعد از اقدام پارلمان عراق جهت تصویب طرح اخراج نظامیان آمریکایی که واکنشی سریع به عملیات تروریستی آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس بود، بر شدت حملات به الحشدالشعبی افزوده اند. آمریکایی ها از وجود این اجماع عمومی در عراق در خصوص اخراجشان شوکه هم باید شده باشند.
در این مورد علاوه بر گروه های مقاومت و الحشدالشعبی ، بدنه سیاسی و حتی ارتش و نیروهای مسلح عراق نیز بر اخراج نظامیان آمریکایی از کشورشان تاکید دارند که این موضوع نیز آمریکایی ها را سراسیمه کرده است.
عواقب یک درگیری
شروع هرگونه درگیری با سازمانی همچون کتائب حزب الله که دارای پایگاه اجتماعی در عراق است، شاید در آغاز کار ساده ای باشد، اما آخر داستان را نه فرماندهان آمریکایی خواهند نوشت و نه تندروهای جنگ سالار در کاخ سفید و کسی هم نمی تواند سرنوشت و پایان آن را پیش بینی کند.
کتائب حزب الله یک جریان سیاسی و شبه نظامی صرف در عراق نیست، بلکه ریشه درخانه ها و خانواده ها دارد و یک جریان اجتماعی وزن دار تلقی می شود، به همین دلیل جنگ با این گروه ، صرفا جنگ با چند جنگجوی مسلح نخواهد بود و به علاوه بسیاری از گروه های مقاومت در چارچوب الحشدالشعبی که تشکیلاتی رسمی و تابع حکومت عراق است، ساکت نخواهند نشست و به تبع آن پای نیروهای مسلح عراق نیز به میان کشیده خواهد شد.
به نظر می رسد، یک درگیری مسلحانه منافع آمریکایی ها را در سطح منطقه به خطر خواهد انداخت، حال آنکه منافع واشنگتن در منطقه با چنین برخوردهای تامین نخواهد شد، چرا که ثبات عراق ، با منافع آمریکایی ها بیشتر جور می آید، بویژه آنکه با هرگونه بی ثباتی و نقض امنیتی در عراق، گروه های تروریستی باردیگر در این کشور سر برخواهند آورد و آمریکایی ها در چنین فضایی از ناامنی که هیچ نقطه ای از عراق دیگر برای آنها امن نخواهد بود، بیشترین ضربات را متحمل خواهند شد؛ ضرباتی که مشخص نخواهد بود کار کیست؟
همچنین نه می توان زمانی برای پایان یک درگیری در عراق قائل بود و نه نتایج آن برای آمریکایی ها قابل پیش بینی است.
تاثیر تنش در عراق بر انتخابات ۲۰۲۰
شاید برخی ها ترامپ را وسوسه کرده باشند که در صورت یک ضربه کاری به یکی از گروه های مقاومت در منطقه که بیشترین نفع آن را عربستان و اسرائیل می برند، دست بالا را در انتخابات ۲۰۲۰ کسب خواهد کرد؛ آیا چنین خواهد شد؟
یک درگیری غیر قابل کنترل در عراق ، مانند آواری است برسر جمهوری خواهان در انتخابات پیش رو ، بویژه اگر توام با انتقال تابوت های پیچیده شد در پرچم آمریکا باشد؛ اگر طولانی شود و بویژه اگر تنها متحد باقی مانده یعنی انگلیس هم در چنین عملیاتی شرکت نکند.
اکنون سوالی که ترامپ می بایست از خود بپرسد این است که یک درگیری مسلحانه با نیروهای مقاومت در عراق، همزمان با کاهش جهانی قیمت نفت و شرایط اقتصادی حاصل از آن که با بحران اجتماعی کرونا همزمان خواهد بود، چه میزان به موفقیت او برای ماندن یک دوره چهارساله دیگر در کاخ سفید کمک می کند؟
کلام آخر اینکه ترامپ که تا پیش از انتخابات نوامبر می بایست به وعده اش مبنی بر بازگرداندن نظامیان آمریکایی از منطقه عمل کرده باشد، بهتر نیست بجای یک عقب نشینی و اخراج مفتضحانه، یک خروج آبرومندانه را از عراق تجربه کند تا به خواست پارلمان، دولت و مردم این کشور هم احترام گذاشته باشد؟
نظر شما