تاریخ ادبیات ایران پیوندی عمیق با دربار شاهان و دنیای سیاست داشت و این آمیختگی دستکم تا پیش از انقلاب مشروطه، استعدادهای جهان ادب و شعر را در خود میپرورید.
چه بسا شاعرانی با قلم و ذوق و قریحه و طبعی سرشار که چون به دربارها راه نیافتند، در تاریخ هم نامی از آنها نماند یا شاید اگر خوششانس بودند، تنها در صفحهای از تذکرهای محلی به آنها اشارهای گذرا شد.
دیوانهای شاعران، آثار منثوری همچون نصیحةالملوکها یا سِیرالملوکها، کتابهای علمی و تاریخی، آثار ترجمهای همچون کلیله و دمنه و بسیار شاهکارهای ادبی دیگر بی دخالت شاهان یا دبیران درباری، نام و رتبهای نمییافت و همین است که پیوند ادبیات ایران را با سیاست جداییناپذیر میکند.
در دل این پیوند میتوان محکی را برای سنجش نویسنده یا شاعر، اندیشمند یا فیلسوف از حیث آزادگی و جسارت و جرات نسبت به پادشاه زمان خود یافت. تاریخ پر از نام شاعرانی است که همواره با عنوان مدیحهسرا شناخته میشوند و هر آنچه از آنان مانده است، به وصف پادشاهان میپردازد و نشان میدهد که چگونه او به صله بیش و کمی برای سرودن شعری راضی میشده، همچنین است درباره انواع گوناگون علوم، از کتابهای جغرافیایی و تاریخی گرفته تا طب و نجوم که برخلاف درونمایه و موضوع علمیشان مقدمههایی پرطمطراق در وصف شاهان و در مدح آنان داشته است.
کماند آثاری همچون شاهنامه فردوسی که به تاریخ اسطورهای ایران پرداخته است با آنکه در زمانه پادشاهی محمود غزنوی نگاشته شد و شاعرش بیآنکه نامی از سلطان ببرد، ۶۰هزار بیت را ترتیب داد با کمترین تعداد لغات بیگانه و همین موضوع هم سبب شد که او مغضوب شود و از آنچه وعده داده بودند، محروم.
در چنین جهانی است که سعدی با آنکه محبوب دربار شاهان است و با وزرا و اندیشمندان زمان ارتباطی نزدیک دارد، گونهای سیاستورزی را در آثارش بنا مینهد که تا پیش از او بیسابقه است.
باور سعدی به آزاداندیشی، از او شاعر، اندیشمند و حکیمی اخلاقی میسازد که گرچه بیشتر به سبب غزلیات پرشور عاشقانهاش شناخته میشود و قلب هر انسانی را با کلام نرمَش به تپش میاندازد، در عرصه سیاست خنجری تیز در دست میگیرد و چهرهای شجاع و جسور نمایش میدهد که سنت ادبی و سیاسی پیش از خود را به نقد میکشد.
سعدی در عرصه سیاست خنجری تیز در دست میگیرد و چهرهای شجاع و جسور نمایش میدهد که سنت ادبی و سیاسی پیش از خود را به نقد میکشد.
در مقدمه بوستان، در بخش مدح محمد بن سعد بن ابوبکر به ابیاتی برمیخوریم که تا پیش از روزگار سعدی در هیچ مدیحهای دیده نمیشود و پس از آن نیز با این صلابت به بیان هیچ شاعر اندیشمندی نیامده است. او میگوید: "به راه تکلف مرو سعدیا/ اگر صدق داری بیار و بیا؛ تو منزل شناسی و شه راهرو/ تو حقگوی و خسرو حقایق شنو؛ چه حاجت که نُه کرسی آسمان/ نهی زیر پای قزل ارسلان؛ مگو پای عزت بر افلاک نه/ بگو روی اخلاص بر خاک نه".
در این ابیات، سعدی بهصراحت به پادشاه اعلام میکند که در زمره شاعران مدیحهسرایی همچون ظهیرالدین فاریابی نیست که در مدح قزلارسلان چنان غلو و مبالغهای کرد که نه کرسی فلک را به زیر پایش گذاشت. شیخ شیراز اعلام میکند که پادشاه را چه به افلاک و این بالانشینیها، اخلاص و روی به خاک ساییدن است که از تو پادشاهی شایسته احترام میسازد.
اینگونه سخنورزی و نصیحت کردن با صراحت و جدیت، حتی در نصیحةالملوکها نیز کمتر به چشم میخورد، کتابهایی که میتوان از آنها با عنوان ژانر قالبِ سیاسی ادبی در ادبیات کلاسیک نام برد که به قلم اندیشمندان و یا وزرای دربار برای آموزش به شاهزادگان و راهنمایی شاهان نگاشته میشد و اصول کشورداری و رفتار با رعیت را برای آنان تشریح میکرد، اما آنچنان که به مقام شامخ شاهی برنخورد و شاهزادهای را نرنجاند.
صراحت سعدی با استبداد شاهی مواجهه میکند
از این منظر میتوان گفت که صراحت سعدی از شجاعت ذاتی و منحصربهفرد او خبر میدهد که در نخستین گام، هیچ اثری از مبالغه و تملق در آن دیده نمیشود و این خود، بهتنهایی بهمعنای مواجهه با حکومتداری مبتنی بر استبداد است؛ چراکه بنیان حکومت در زمانهای که سعدی و اندیشمندان همترازش در آن میزیند، برمبنای حاکمیت مطلق سلاطین است.
این نشانهها را هم در بوستان سعدی میتوان یافت و هم در قصاید او جلوهگر است.
به گفته غلامحسین یوسفی در مقاله جهان مطلوب سعدی در بوستان:"سعدی مدینه فاضلهای را که میجسته در بوستان تصویر کرده است." از این منظر شاید بتوان پذیرفت که چرا در بوستان از عدل و داد شاهان نیز سخن میرود و او بیپرده به پند پادشاه میپردازد؛ اما اگر این موضوع تنها محدود به جهان مطلوب میشد،نباید در قصاید او نیز راه مییافت، حال آنکه در قصاید و مدیحههای سعدی نیز آثار این جراتمندی نمایان است و اثبات میکند که سعدی به "سیاست مبتنی بر فلسفه اخلاق" اعتقاد دارد و بیان این مفاهیم تنها مربوط به آرمانشهر او نیست.
او در گلستانش که به عقیده یوسفی تصویرگر جهان ملموس و عینی سعدی است، در حکایاتی بسیار با لحنی طعنهزننده و قاطع و برا به نقد بیعدالتی شاهان میپردازد و مثلاً میگوید: "یکی از ملوک بیانصاف پارسـایی را پرسـید که از عبادتها کدام فاضلتر است. گفت تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری." یا آنکه میگوید: "پادشاهی، پارسایی را گفت هیچت از ما یاد میآید؟ گفت: بلی وقتی خدا را فراموش میکنم."
نباید از یاد برد که زمانه سعدی به واسطه حمله خانمانسوز مغول از دورانهای پرخون و آشوب تاریخ ایران است که حاصلش گسیختگی اجتماعی و اخلاقی در همه لایههای اجتماعی است.
با حاکمیت شاهان مغول بر نواحی مختلف ایران، فساد چنان در رگهای حیاتی نظام سیاسی و اجتماعی نفوذ مییابد که او در حکایاتی بسیار، از نبود امنیت و عقلانیت زیر سایه حکومتهای خودکامه زمان سخن میگوید و مثلا در خلال یکی از حکایات گلستان آورده است که: "(روباهی) را دیدندش گریزان و بیخویشتن، افتان و خیزان. کسی گفتش چه آفت است که موجب مخافت است، گفتا شنیدهام که شتر را به سخره میگیرند. گفت ای سفیه، شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت؟ گفت خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شتر است و گرفتار آیم که را غم تخلیص من دارد تا تفتیش حال من کند و تا تریاق از عراق آورده شود، مارگزیده مرده بود."
سعدی به معنای مدرن، دیپلماسی را میداند
به واسطه همین اندیشههاست که سعدی را میتوان در عرصه سیاست، باعنوان دیپلمات به معنای مدرن آن شناخت. او جهاندیدهای است که قریب به سی سال را دور از زادگاهش و فراتر از مرزهای سرزمین مادریاش گذراند، زمانی در سعدی در جنگهای صلیبی در خندق طرابلس اسیر شد و روزگاری نیز گرفتار قحطی و خشکسالی فراگیر شد. دنیادیدگی و چشیدن شیرین و تلخ است که او مردی باتجربه میسازد؛ از سوی دیگر، آوازه او به واسطه شهرتی که در جهان ادب داشت، حتی پیشتر از خودش به دیگر سرزمینها میرسید. جز اینها او مقبول و مورد استقبال دربار پادشاهان و همنشین وزرای زمان همچون شمسالدین و عطاملک جوینی بود.
این سبک زندگی از او اندیشهورزی میسازد که کلامش بعد از قریب به ۷۰۰ سال همچنان در کلام سیاستمداران جهان اعتباری دارد.
سبک زندگی سعدی از او اندیشهورزی میسازد که کلامش بعد از قریب به ۷۰۰ سال همچنان در کلام سیاستمداران جهان اعتباری دارد.
وجود مفاهیمی همچون اتکا به مردم که البته در ادبیات دوران سعدی از آنها با عنوان رعیت نام برده میشود و مشروعیتبخشی به خواست آنان در انتخاب رهبر سیاسی، تایید نظام سیاسی، نقد بیعدالتی و نقش آنان در تحقق خواستههای اجتماعی، در حکایات منظوم و منثور او گاه به تعابیری نو در جهان سیاسی مدرن پهلو میزند.
این در حالی است که سعدی، مفاهیم یادشده را در بستر رویدادهایی روزمره و نه خیالی استوار میکند. با سخنانش آیینهای تمام قد در برابر ضعفها و زشتیها و کاستیهای دوران اجتماعی خود نهاده است که در آن نحوه مناسبات مردم عادی و نیز نسبت و چگونگی تعامل آنها با حکومتها را تشریح میکند.
در باب اول گلستان (در سیرت پادشاهان) حکایتی است که میتوان آن را خلاصه و نسخه فشردهشده اندیشه سیاسی سعدی دانست که مفاهیم مدرن یادشده نیز در آن هویداست.
آورده است که "بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بیانصافی منسوب بود، اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست. درویش و غنی بنده این خاک درند/ و آنان که غنی ترند محتاج ترند. آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشان است و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب اندیشناکم. گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی. به بازوان توانا و قوت سر دست/ خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست؛ نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید/ که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست؛ هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت/ دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست؛ ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده/ وگر تو میندهی داد روز دادی هست؛ بنی آدم اعضای یکدیگرند(یک پیکرند)/ که در آفرینش ز یک گوهرند؛ چو عضوی به درد آورد روزگار؛ دگر عضوها را نماند قرار/ تو کز محنت دیگران بی غمی؛ نشاید که نامت نهند آدمی."
در این روایت میتوان آشکارا مفاهیمی همچون عدالت، دادورزی مبتنی بر اخلاق و مشروعیت یافتن نظام سیاسی را به واسطه مردم دید؛ افزون بر این سعدی بر ضرورت همدلی و درک متقابل که امروز ابیاتی از این حکایت را به بیانهای جهانی بدل کرده است، تاکید میکند.
او سعدی آخرالزمان است
با همین یک شاهد مثال، سعدی را به جرات میتوان باقدمتترین دیپلمات همه دوران نامید که آوازهاش به واسطه بنیانهای اخلاقی و فلسفه کاربردی تا زمانی که شاید به درازای تاریخ ادامه یابد: "هر کس به زمان خویشتن بود/ من سعدی آخرالزمانم."
تنها، ابیات شعر "بنیآدم اعضای یکدیگرند(یک پیکرند)" از عمق فسلفه اخلاقی سعدی حکایت میکند و از همین رو است که بارها از زبان سیاستمداران دنیایی دور از سعدی ارجاع داده شده است.
برای نمونه باراک اوباما رئیس جمهوری پیشین آمریکا در پیامی نوروزی در سال ۱۳۸۸ خطاب به ایران، از این شعر استفاده کرد.
در سال ۱۳۹۲ حیاتی دیولی، دبیرکل وقت انستیتو فرهنگی یونس امره شاعر بنام ترک، در همایش سعدی و یونس امره که در شیراز برگزار شد، ضمن بررسی جایگاه سعدی در تاریخ فرهنگی ترکیه گفت که بیت معروف «بنیآدم اعضای یکدیگرند(یک پیکرند)...» به اساسنامهٔ حزب سوسیالیست عثمانی راه یافته و در آن درج شده است.
در یکی از نزدیکترین ارجاعات باید از پدرو سانچز رییس جمهوری اسپانیا یاد کرد که با خواندن این شعر قرنطینه ناشی از شیوع بیماری کرونا را در اسپانیا تمدید کرد.
بدینمعنا سعدی را باید نظریهپردازی جامع در عرصه سیاست و رفتارهای دیپلماتیک خواند که کلامش پیامآور صلح، همدلی، عدالت، دوستی و مبارزه با هر آنچه است که در تضاد با مفاهیم انسانمدارانه قرار دارد.
زخاک سعدی شیراز بوی عشق آید / هزار سال پس از مرگ وی گرش بویی
نخستین روز اردیبهشت در تقویم رسمی ایران،یاد روز سعدی شاعر سده هفتم هجری نامگذاری شده است.
نظر شما