یونس شکرخواه، در نهمین شب از نتگپهای یونسکویی، با موضوع فضای دیجیتال و سبک زندگی که شب گذشته ۹ اردیبهشت ماه به صورت زنده در صفحه اینستاگرام کمیسیون ملی یونسکو در ایران برگزار شد، گفت: رایج ترین تعریف سبک زندگی میگوید ترکیبی از علاقهمندیها، افکار و سمتگیری های ماست، این شاید جدی ترین تعریف سبک زندگی باشد اما برخی هم معتقدند فرهنگ یعنی سبک زندگی.
وی با تشریح روشهای ارتباطی در طول زمان، ادامه داد: ما فضاهایی برای تحلیل ارتباطات داریم، که پیش از آن کهکشان گفتگو بود، چون راه برقراری ارتباط دیالوگ بود یعد از آن از کهکشان چاپی و نوشتن استفاده کردیم، و پس از آن در رادیو و تلویزیون تحلیل کردیم، اما اکنون از فضای دیجیتال استفاده میکنیم. وقتی درباره فضای دیجیتال صحبت میکنیم باید تعریفها را درست تفکیک کنیم. دیجیتال، صفر و یک شدن اطلاعات است، دادههایی که در یک مموری، یک سیدی و... وجود دارد صفر و یکی است ولی وقتی همین دادهها روی خط قرار میگیرند دیگر ما وارد فضای آنلاین و سایبری شدهایم البته فضای سایبری از آنلاین خیلی جلوتر است. در آنلاین فقط موقعیت برخطی داریم اما در فضای سایبری قابلیت تعامل با فضا خیلی زیاد میشود درواقع ماشین به فرمانپذیری مطلق شما تن میدهد. در فضای سایبری میگوییم تلاش سیستم به سمت صد و تلاش کاربر به سمت صفر میرود، ما دستورات را به ماشین میدهیم و این موضوع روی ابعاد مختلف زندگی ما تاثیر گذاشته است. می توانیم تاثیرات را ۲ گروه کنیم یک گروه کسانی هستند که می گویند ما وارد بهشت شدهایم چون تکنولوژی در اختیار ماست و یک عده درست نقطه مقابل این نظر هستند درواقع برخی شیفته تکنولوژی هستند و برخی از آن ترس دارند.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: رسانههای اجتماعی از اوایل سال ۲۰۰۲ تغییرات گستردهای را در فضا به وجود آوردند، برای مثال توییتر، فیسبوک و ... به ما فرصت طرح آرا و نظرات را دادند، همه ما از هر طبقه به یک میزان فرصت داشتیم تا نظرات خود را بگوییم به همین واسطه در جاهایی هم به یک رقابت دیدگاهی میافتیم چون می خواهیم به صدر برسیم از همین رو دست به تولید محتواهای عجیب و غریب می زنیم درواقع یک میدان دیجیتال گلادیاتوری وجود دارد حتی برخی برای این موضوع از اصطلاح دیوانگان اینترنتی یاد میکنند چراکه چنین افرادی مدام باید آنلاین باشند. متر اجتماعی هم یک اصطلاح دیگر است به این معنی که ما می توانیم در فضای اینترنت پستی را لایک و از طریق همین لایک اعلام خوشایندی و یا نفرت کنیم. در این قطببندی برخی لایکها به معنی محکومیت و برخی پذیرش شدید است.
بنیانگذار سایبر ژورنالیسم، اضافه کرد: یک بار سایتی به وجود آمد که نامش «زندگی دوم» بود. در آنجا هرکسی می توانست آواتار (پیکره مثالی) شخصیت دلخواه خود را بگذارد، این سایت به شما فرصت خرید زمین را میداد و حتی واحد پول خود را داشت یعنی یک جهان تازه بود این موضوعات نشان میداد ما یک آدم دوم بودیم. کار تاجایی پیش رفت که در آن فضا برخی خبرگزاری ها دفتر داشتند و آنقدر گسترده شده بود که خبرنامههای خود را می فروختند. با هر ایماژی (تصویری) میشود وارد این فضاها شد و امتیاز دریافت کرد. در این فضاها عددهای لایک (تاییدها) واقعی است ولی حقیقی نیستند؛ یعنی برخی موضوعات محبوبیت لحظهای دارند. باید بدانیم فضای مجازی یک فضای توزیع است و هیچ چیز آنجا حقیقی نیست اما فناوری توزیع، پیشرفته تر شده و هویت پیدا کرده است و این فناوریها با هویتی که گرفتهاند ما را فریب میدهند زیرا یادمان میرود این فضا یک فناوری توزیعی است و هویت ندارد.
این پرسش مطرح میشود که در سواد رسانهای چه چیزی قرار است شناخته شود؟ اما این مفهوم حالا تبدیل به تجارت شده است. برخی فکر میکنند اگر فرق بین گزارش، خبر و مصاحبه را بدانند این به معنای سواد رسانهای است که درست نیست. در فضای دیجیتالی هم باید با فرمت ها آشنا شویم. بخشی از این کار در برگیرنده این موضوع است که وقتی محتوایی در اختیار ما قرار میگیرد بدانیم این محتوا از کدام سو به سمت ما آمده است. به طور کلی فلسفه سواد رسانهای ایجاد عدالت است. ضمن اینکه آنچه رمزگذاری میشود توسط سواد رسانهای رمزگشایی میشود. از سوی دیگر وقتی درباره فضاهای دیجیتال صحبت میکنیم، باید ابزارهای آن را بشناسیم. امروزه حتی سانسور مدرن داریم یعنی در حالی که پیش از این، سانسور به معنی ندادن اطلاعات بود اما حالا به معنی بمباران اطلاعات است.
وی با اشاره به وضعیت سواد رسانهای گفت: من وضعیت مناسبی در این حوزه نمیبینم. در حال حاضر میبینم وبسایتهایی که تولید محتوا میکنند هنوز بلد نیستند به دادهها، فراداده بدهند. درواقع فرادادهها، دادههایی درباره داده هستند ما این موضوعات را در وبسایتها نمیبینیم. برای مثال روزنامههای ما در تمام فصول یک رنگ هستند این در حالی است که رنگ دیگر تنها معنی رنگ نمیدهد بلکه برخی مواقع به معنی خبر است. از همین رو می توانیم بفهمیم چطور تلویزیونهای ملی به ماهوارهها، سالنامهها به ماهنامهها، ماهنامهها به هفته نامهها و غیره باختند. بنابراین سواد رسانهای الزاما به معنی به کارگیری ابزارها نیست.
این استاد دانشگاه توضیح داد: خاستگاه اجتماعی دیجیتالمدیا در ناآرامیهای در کشورهای مختلف، متفاوت است؛ از جمله در کشور خودمان که دیدیم چه تاثیری گذاشتند. اما جنبش وال استریت که در قلب فناوری در آمریکا ایجاد شد سرانجامش چه شد؟ یا بهار عربی چه شد؟ بنابراین هر صدایی که در این فضا بلند میشود مشروعیت ندارد اما نباید تاثیرات آنها را نادیده گرفت. هر کدام از این رسانهها مالک و هر کدام از مالکان منافعی دارند بنابراین اینگونه نیست که فکر کنیم انتقال داده یعنی تاثیرگذاری.
شکرخواه در پایان گفت: این روزها از طریق وبها تصویرسازی انجام میشود برای مثال به کره شمالی نرفتهایم اما از این کشور میترسیم، به لیبی نرفتهایم اما تصور میکنیم ناامن است، اما آیا واقعا این چنین است؟ این تصویری است که رسانهها به ما دادهاند یعنی یک دنیای تصویرسازی حاکم است. بنابراین این طبیعی است سیستمها از نظر امنیتی فعال تر شوند. قول قطعی میدهم روزی فرا رسد که پهنای باند از شاخصههای حقوق بشر به شمار رود آنگاه دیگر کسی جرات نمیکند آن را محدود کند. یک جنگ واقعی در فضای مجازی برای تغییر عینیتها در جریان است.
در ادامه نت گپهای یونسکویی، امشب دهم اردیبهشت، فرهاد فخرالدینی، رهبر ارکستر و موسیقیدان درباره اثر موسیقایی از ایده تا اجرا با آرش امینی گفتوگو خواهد کرد.
نظر شما