این کتاب ۱۱۸ صفحهای در قطع رقعی و با شمارگان یکهزار نسخه از سوی انتشارات «گونا اراک» به چاپ رسیده و با قیمت هر جلد ۳۵ هزار تومان راهی کتابفروشیها شده است.
در مقدمه این اثر مکتوب که در ۱۸ بخش ارایه شده، آمده است: این کتاب هدیه کوچکی به مردم سرزمین ایران است تا مترسک درونشان را پیدا کنند و از جالیز افکار و اعمال بیهوده بیرون برانند.
طوفان ناملایمات ممکن است هر انسانی را به این سو و آن سو بکشاند و افسار زندگیش را غیرکنترل کند و کتاب حاضر میکوشد تا برای مصائب و دشواریها و کاستیهای زندگی تسکینی باشد و کمک کند تا قدم در راه سازندگی بگذاریم و اشتباهاتمان را کتمان نکنیم ، شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را بپذیریم و به زندگی خود آگاهانه جهت دهیم و قوی و با اراده آرامش و سعادت را در آغوش بکشیم.
درست است که راوی قصه دوم در این کتاب دختر جوانی است اما زندگی او تلنگری است به تمام انسانها اعم از زن و مرد و کسانی که غمی عمیق از ندانمکاریهایشان دارند و بنیان زندگیشان را تهدید میکند و مسیر بخشش که زندگی را متحول میکند، شاید بهترین ارمغانی است که بتوان با خواندن این بخش هدیه گرفت.
کتاب حاضر به مانند مزرعه سبزی است با آگاهی باغبان نشاطش را حفظ میکند و نویسنده در جای جای این کتاب کوشیده تا کلید واژگان خوشبختی و هدایت درون را از دریچه نگاه خود به اشتراک بگذارد تا خوانندگان با توانایی بر مهار معضلات درونی بتوانند میوه رضایت و سعادت را از زندگیشان بچینند.
در بخشی از این کتاب آمده است: «زمزمه این مترسک سرم را به درد میآورد، انگار یک نفر روبهرویم نشسته و مدام خودم را برای خودم تکرار میکند.
او میگوید که ای کاش کلاغ بودم من میگویم ای کاش پسر بودم. او میگوید کاش عروس صفرعلی بودم و من میگویم ای کاش بروم و از این زندگی راحت شوم. او میگوید ای کاش هرچیزی بودم غیر از ان که اکنونم و من از خودم و هرآنچه هست فراری هستم....»
نظر شما