این کتاب ۱۴۴ صفحه ای با شمارگان ۵۰۰ نسخه، نوبت اول در زمستان ۹۹ توسط انتشارات سمت روشن کلمه به قیمت ۲۰۰هزار ریال چاپ و روانه بازار شد.
در کتاب تعبیر یک رویا ۳۲ داستان نوشته شده که نام برخی از آن ها آقا مراد، مهاجرت، میوه ممنوعه، عصر یک روز پاییزی، سرنوشت تلخ، نوشته های زن سالخورده، دختری با خرس صورتی، کارورزی، مروارید، ویروس و مسیر سیرمند است.
در مقدمه این کتاب اشاره شده که داستان پر مخاطب ترین نوع ادبی است و از گذشته تاکنون آینه تمام نمای زندگی بشر بوده است.
خوانندگان داستان در کامیابی، شکست، هیجان و اضطراب شخصیت های داستان، بازتاب زندگی خود را می بینند و آن را به مثابه جام گیتی نما تجلی گاه آلام و آرزوهای خویش می یابند.
انسان امروز نیز برخلاف تغییرات بنیادین در شیوه زندگی، نه تنها هیچگاه خود را بی نیاز از این هنر احساس نکرده است، بلکه در سده اخیر با پیدایش شاخه های دیگری از این نوع ادبی بر غنای آن افزوده است.
مجموعه داستان تعبیر یک رویا که نشان از ذوق سرشار و تخیل بالای نویسندگان خود دارد گویای استعدادهای نهفته دخترانی است که در خطه جنوب بارور شدن را به انتظار نشسته اند.
بخش هایی از کتاب:
دو تا بلیت اتوبوس روی میز بود، تاریخ حرکت فردا ۲ بعدازظهر مشخص شده بود.
دختر بسیار خوشحال و شادمان از اینکه به آرزویش رسیده وسایلش را آماده می کرد تا چند روز دیگر به مقصد دلخواه یعنی رشته و دانشگاه مورد نظرش می رسید.
از فرط خوشحالی آن شب نتوانست درست بخوابد و همه اش خیال بافی می کرد.
صبح که شد حس عجیبی به او دست داد!
اولین بار بود که از خانواده دور می شد، دلتنگی خفیفی روحش را آزار می داد اما وقتی به آینده فکر می کرد دلگرم می شد.
از کنار حوضچه آبی رنگ و درخت خرمالو گذشت، بوی اسپند در حیاط خانه پیچیده بود، چمدان و ساک های دختر همراه پدر بود و به سمت ماشینی که دم در منتظرشان بود می رفتند.
دختر قرآنی که در دستان مادرش بود را گرفت و بوسید و در سینی گذاشت و همراه پدر سوار شد و کوچه تنگ خانه را ترک کردند.
بعد از رفتن آن ها مادر، آش پشت پای دخترش را بین همسایه ها پخش کرد و نگران و دلتنگ فرزندش شد.
به ترمینال رسیدند، همه مسافران وسایل خود را تحویل دادند و سوار اتوبوس شدند.
دختر و پدر روی صندلی های جلویی نشستند، بوی گازوئیل همه را آزار می داد.
بالاخره اتوبوس حرکت کرد، دختر خرمالوهایی را که از درخت خانه چیده بود همراه داشت و با پدر مشغول خوردنشان شدند.
کیلومترها که رفتند به بیابانی خشک و بی آب و علف رسیدند؛ ماسه هایی بی حرکت و بوته های خار پراکنده ای دیده می شد، صدای هیچ موجود زنده ای نمی آمد حتی گنجشکی از آن جا رد نمی شد؛ هوای گرم و سوزان و خاک شور منطقه مجال زندگی را به هیچکس نمی داد؛ خورشید با پنجه های طلایی اش پشت کوه های بلند گم می شد و ندای شب گوش زمین را نوازش می داد.
در داستان دیگری به نام مسیر سیرمند آمده است: به یاد دارم زمانی که در عنفوان جوانی به سر می برم، در بندرعباس مشغول به تحصیل بودم و پدر و مادرم در روستای سیرمند زندگی می کردند.
چندی بود که آن ها را ندیده بودم و دلتنگی آن ها مانند دیواری بر سرم آوار شده بود.
قصد سفر کردم تا به دیدارشان بروم.
با یکی از آشنایان هم روستایی قرار گذاشتیم که با هم به روستا برویم.
قرار شده بود که من خودم را تا تونل تنگه زاغ برسانم و از آنجا با وسیله نقلیه او هم مسیر شویم.
کجا بودی دختر جان آن موقع رفت و آمدها به آسانی الان نبود که.
در روز و ساعت مقرر خودم را به محل قرار رساندم.
چشمانم را به انتظار دوست به جاده دوخته بودم و هر از چندگاهی نیم نگاهی به ساعت مچی ام می انداختم.
یک ساعتی را در انتظار دوست گذراندم ولی خبری از او نبود.
همان طور که با خودم برای نیامدنش دلیل می آوردم، جرقه ای در ذهنم زد و مسیر قدیمی را به خاطر آوردم که میان بر بود و مرا به مقصد می رساند.
یداله شهرجو گردآورنده این اثر، سال ۵۳ در میناب (از توابع هرمزگان) به دنیا آمد و در دوران دانشآموزی نوشتن و سرودن را آغاز کرد که نوشتههایش در مجلات کیهان بچهها و سروش نوجوانان منتشر شد.
این نویسنده هرمزگانی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است و به تدریس در دبیرستان ها، دانشگاه علمی کاربردی و فرهنگیان همچنین کارگاه های آموزشی ادبیات در سراسر کشور می پردازد.
اولین اثر وی با عنوان «یک صندلی مقابل دریا» در سال ۸۵ به چاپ رسید.
مجموعه شعرهای «جزیره در حاشیه متن»، «شکل وارونه دریا در چشم»، «چشمانت لابلای سطرهاست»، «قاصدک نام کوچک باد است» و «روایت پنهان در نخاع» از دیگر آثار این شاعر است.
نظر شما