۱۰ روز دیگر تا سیزدهم آبانماه و موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا زمان باقی است؛ انتخاباتی که نتیجه آن میتواند معادلات و مناسبات کاخ سفید را با جهان دستخوش تغییر و تحول کند. یکی از مسائلی که این روزها محافل علمی و رسانهای ایران را به خود درگیر کرده، مناسبات تهران و واشنگتن در دولت آینده آمریکا است که با دو سناریوی مشخص یعنی انتخاب مجدد «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری مستقر و در مقابل، سناریوی دوم یعنی تکیه «جو بایدن» رقیب دموکرات بر کرسی ریاست جمهوری قابل ارزیابی است.
اداره کل پژوهش و بررسی های خبری ایرنا با توجه به اهمیت این موضوع میزگردی با عنوان «واکاوی انتخابات آمریکا و پیامدهای آن بر جهان و ایران» با حضور «فواد ایزدی» استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و «دیاکو حسینی» تحلیلگر ارشد مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری برگزار کرد . بخش دوم و آخر این میزگرد در ادامه میآید:
ایرنا: در زمینه بحران سوریه، پس از انتخابات آمریکا باید منتظر چه جهتگیری از طرف کاخ سفید بود؟
حسینی: در زمینه سوریه باید گفت که جهتگیری واشنگتن تابع استراتژیهای کلان است. آمریکا تمایلی به درگیر شدن در مشکلات کشورها و موضوعاتی که برای کشورش حیاتی نیست، نخواهد داشت. در صورت پیروزی بایدن، در ارتباط با ایران ، وی احتمالاً بازگشت به برجام را در دستور کار خود قرار داده و همزمان رابطه با اروپا را بهبود خواهد بخشید. همچنین ارتباط آمریکا با روسیه بدتر از پیش خواهد شد.
بازگشت بایدن به برجام به سادگی صورت نمی پذیرد چرا که حتماً آمریکا از فشار حداکثری که ترامپ در زمینه برجام ایجاد کرده است، نهایت بهره را خواهد برد. آمریکا این استفاده را خواهد کرد تا مطمئن شود، ایران حاضر خواهد بود درباره موضوعاتی که نقص برجام قلمداد شده و امروزه بسیاری از آمریکاییها روی برطرف کردن آن توافق دارند، تن دهد. موضوعات مربوط به منطقه و مذاکرات موشکی از جمله این مسائل است. تا زمانی که چنین اطمینانی به دست نیاید، تصور نمی شود که بایدن عجلهای برای پیش قدم شدن در زمینه اجرای مجدد برجام داشته باشد. اگر آمریکاییها به این نتیجه برسند با تغییر دولت در ایران ممکن است آنچه که با ایران مذاکره شده است تضعیف شده و تضمینی برای اجرای آن نباشد، ممکن است صبر کنند تا تکلیف انتخابات ایران روشن شود. به هر حال می توان مطمئن بود که بایدن اشتیاق لازم برای بازگشت به برجام را دارد. دوم، وی عجله ای برای لغو تحریمها نخواهد داشت و سوم این که درخواستی مبنی بر گفت و گوهای منطقه ای و موشکی بدون تردید در دستور کار بایدن خواهد بود.
حسینی: بازگشت بایدن به برجام به سادگی صورت نمیپذیرد چرا که آمریکا از فشار حداکثری که ترامپ در زمینه برجام ایجاد کرده است، نهایت بهره را خواهد برد.
ایرنا: در صورت پیروزی ترامپ سرنوشت تحریمها چگونه خواهد بود؟
حسینی: اگر ترامپ رئیس جمهور آینده آمریکا باشد، فشار حداکثری را همچنان ادامه خواهد داد. آمریکایی ها به این نتیجه رسیدهاند که اگر ایران در حال حاضر تن به مذاکره نمیدهد، امیدوار است که بایدن رئیس جمهور شده و این موضوع در مسیر دیگر جریان یابد. در صورتی که ایران از پیروزی ترامپ اطمینان حاصل کند، تهران برای مذاکرات مربوط به برجام پیشقدم خواهد شد. این موضوعی بود که اخیراً «الیوت ابرامز» نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران صراحتا به «کریستین امانپور» گزارشگر سی.ان.ان گفت. در صورت پیروزی بایدن در هفته های نخست تعدادی از تحریمها به صورت نمادین لغو خواهد شد تا بایدن علاوه بر به وجد آوردن متحدان خود در جهان، به ایران نشان دهد که طرفدار دیپلماسی و مذاکره است. البته، تا اواخر پاییز سال آینده هیچ مذاکره جدی میان ایران و آمریکا شکل نخواهد گرفت.
ایرنا: فرضیهای که توضیح دادید بیشتر در ارتباط با پیروزی بایدن بود اما ترامپ پیشتر اعلام کرد که در صورت پیروزی در انتخابات، اولین تماس ایران برای مذاکره در همان هفتههای نخست اتفاق میافتد.
حسینی: سیاستی که اعلام می شود با آن چیزی که در حقیقت اتفاق میافتد کاملا متفاوت است. به طور قطع گرایش ها و جهتگیری بایدن به سمت مذاکره با ایران خواهد بود اما احتمال نمیرود جزئیات آن به گونهای تهیه شود که برای ایران رضایت بخش باشد. با فرض پیروزی بایدن، سنا احتمالاً همچنان در دست جمهوریخواهان خواهد بود و این باعث می شود همان دو قطبی که در زمان اوباما وجود داشت، تکرار شود؛ موضوعی که موجب شد تا اوباما برای به نتیجه رسیدن برجام کنگره را دور بزند. بایدن این را میداند که هر توافقی با ایران بدون جلب حمایت جمهوریخواهان به همان سرنوشت برجام دچار خواهد شد. بنابراین زمانی را نیاز دارد، تا بتواند در این دو قطبی شدید، جمهوریخواهان را متقاعد کند تا از توافق با ایران حمایت کنند. این پروژه با وجود کشمکش های شدیدی که در درون آمریکا وجود دارد، زمانبر خواهد بود.
ایرنا: در صورت رخداد هر یک از این دو سناریو به نظر شما بهترین رویکردی که ایران میتواند نسبت به این مساله داشته باشد چیست؟
ایزدی: نکته اول پرداختن به این موضوع است که چرا میان جمهوریخواهان و دموکرات ها اختلاف نظر درباره ایران وجود دارد. نقدی که دموکرات ها به ترامپ دارند مربوط به این نیست که با خروج وی از برجام اقدامی غیراخلاقی صورت گرفته است؛ بلکه آنان به این موضوع نقد دارند که ترامپ نقشه راه مشخصی نداشت و با خروج از توافق، تنها تحریمهای اقتصادی را به عنوان اهرم فشار مورد استفاده قرار داد. به عقیده آنان خروج آمریکا از توافق موجب شد تا ایران بتواند خارج از چارچوبهای تعیین شده فعالیت داشته باشد. دموکرات ها در نظر داشتند که آمریکا از برجام خارج نشود و این توافق را گروگان بگیرد. به عبارت دیگر از آن به عنوان اهرم فشار استفاده کرده و در زمانهای ضروری اعلام کند که اگر ایران فعالیت های خود را محدود نکند، آمریکا از برجام خارج خواهد شد. دموکرات ها و جمهوریخواهان درباره محدودسازی فعالیت های ایران هم نظرند، فقط روش آنها برای چگونگی ایجاد محدودیت ها برای جمهوری اسلامی متفاوت است. نباید فراموش کرد که بیشترین تحریم ها در دوره اول ریاست جمهوری اوباما علیه ایران وضع شد. دموکراتها مواضعی مشابه جمهوریخواهان دارند اما در اعلام مواضع خود هوشمندانهتر عمل میکنند.
ایزدی: اگر تمایل ایران برای مذاکره به موضوعی برجسته تبدیل شود، به نفع منافع ملی نخواهد بود. به این دلیل که برجام اهرم فشاری در دست طرف مقابل است و نباید به گونهای رفتار شود که آمریکاییها احساس کنند، جمهوری اسلامی نسبت به آن ضعف دارد.
دموکراتها بر این باورند که در زمان ریاست جمهوری ترامپ ایران رها شد و در صورت به قدرت رسیدن مجدد دموکرات ها، این حزب بهتر می تواند ایران را مدیریت کند. آنان همچنین از دستاوردهای ترامپ به نفع خود استفاده خواهند کرد. صرف نظر از اینکه کدام یک از نامزدهای انتخاباتی در آمریکا پیروز خواهد شد بازه زمانی ۶ ماهه از اوایل بهمن تا خرداد سال آینده چشم اندازی است که آمریکا در انتظار انتخابات ریاست جمهوری ایران خواهد بود. مقامات ایالت متحده آمریکا این برآورد را دارند که قوه مجریه ایران همچون قوه مقننه در اختیار اصولگرایان قرار گیرد. این بازه زمانی ۶ ماهه برای هر دو کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین هر دو تلاش میکنند تا در این زمان باقی مانده تا انتخابات ایران، به نتیجه ای حداقلی دست یابند. در ایران نیز تمایلاتی برای مذاکره با آمریکا وجود دارد. چراکه روحانی سرمایهگذاری زیادی روی برجام و سیاست خارجی فعلی داشته است. بنابراین وی علاقهمند است تا این موضوع قبل از به پایان رسیدن زمان دولت به نتیجه ای مثبت بی انجامد.
البته چند نکته وجود دارد که باید به آن توجه داشت: اول اینکه اگر تمایل ایران برای مذاکره به موضوعی برجسته تبدیل شود، به نفع منافع ملی نخواهد بود. به این دلیل که برجام اهرم فشاری در دست طرف مقابل است و نباید به گونهای رفتار شود که آمریکایی ها احساس کنند، جمهوری اسلامی نسبت به آن ضعف دارد. بلکه باید طوری رفتار شود که آمریکا احساس کند ایران برجام را رها کرده و بیشتر نگاه به شرق در جمهوری اسلامی برجسته شده است. بنابراین صحبت علنی از مذاکره با آمریکا به نفع کشور نیست. این امر نشان میدهد که سیاست فشار حداکثری جواب داده است.
حسینی: نخست اینکه اگر ایران برای انجام مذاکره با آمریکا ابراز تمایل داشته باشد، چندان تفاوتی در تصمیم آمریکا نخواهد داشت؛ آمریکا اطلاعات لازم در رابطه با ایران را به صورت دقیق و جزئی دارد. مقامات آمریکا می دانند که اقتصاد ایران به چه وضعیتی دچار شده است. میزان تورم را بررسی میکنند و معضلات اجتماعی را زیر نظر دارند. به نظر می رسد، هر دو جناح در آمریکا به خوبی می دانند که ایران کاملاً برای گفت وگو و به اتمام رساندن این وضع اقتصادی آماده است. جمع بندی آمریکاییها شاید این است که ایران نمی تواند چهار سال آینده را نیز با این وضع اقتصادی ادامه دهد. به جای این موضوع ایران باید روی اینکه چه مطالباتی در حوزه منطقه ای می تواند از آمریکا داشته باشد، تمرکز کند. خط قرمز ما برای گفت و گو پیرامون سیاست منطقه ای یا برنامه های موشکی باید کاملاً روشن و شفاف باشد. این خط قرمز تا وقتی است که ما به ازای امتیازهای درخواست شده از ایران، رفع تحریم ها باشد نه امتیازهای متقابلی که شکل مقبولی از موازنه قدرت را احیا کرده و امنیت ایران را در صورت ها و اشکال مشروع تامین کند.
حسینی: ایران در منطقه دست بالا را دارد. از طرفی، بایدن و ترامپ هر دو تمایل دارند تا تعهدات نظامی آمریکا را در این منطقه از جهان کاهش دهند چرا که هیچ منافع حیاتی در خاورمیانه ندارند. تنها موضوعی که آمریکا را به این بخش از جهان می کشد، اسرائیل و لابی قوی این کشور در آمریکا است.
ما موشک را برای دفاع از ایران در برابر تهدید های منطقه ای نیاز داریم یعنی در برابر فروش بی مهار تسلیحات آمریکا به کشورهای منطقه و همینطور پایگاه های نظامی آمریکا در اطراف ایران. سیاست های تهاجمی اسرائیل هم خطر روشنی برای ایران است. اگر چارچوب گفتگوهای احتمالی، تمام این نگرانی های ما را پوشش دهد برای مثال محدودیت فروش تسلیحات تهاجمی به کشورهای منطقه، برچیدن برخی از پایگاه های آمریکا و اعمال محدودیت های دیگری بر شدت و گستره حضور نظامی آمریکا و البته پایان دادن به حمایت بی قید و شرط از سیاست های تهاجمی اسرائیل ،عضویت این رژیم در ان پی تی و ارائه تعهداتی در خصوص دست برداشتن از رفتارهای خرابکارانه، جاسوسی و حملات سایبری به نهادهای بین المللی و ... می توان کلیت مذاکرات را پذیرفت؛ هرچند که رسیدن به نتیجه در این مذاکرات، موضوع دیگری است. ایران می تواند در ازای دستیابی به موضوعاتی که نام برده شد، به عنوان نمونه بپذیرد که برد موشک های خود را تا میزانی کاهش دهد.
ایران می تواند خط قرمزها را انعطاف پذیرتر کرده و مطالبات خود را از اسرائیل گرفته تا یمن مطالعه و روی میز مذاکره درباره آنها بحث کند. ایران در منطقه دست بالا دارد. از طرفی، بایدن و ترامپ هر دو تمایل دارند تا تعهدات نظامی آمریکا را در این منطقه از جهان کاهش دهند چرا که هیچ منافع حیاتی در خاورمیانه ندارند. تنها موضوعی که آمریکا را به این بخش از جهان می کشد، اسرائیل و لابی قوی این کشور در آمریکا است. در حقیقت بایدن تمایل دارد تا با ایران به توافقی آبرومندانه برسد و سپس بتواند مسائل اصلی خود را که همان چین در آسیای شرقی و مسائل داخلی آمریکا است، حل و فصل کند. بنابراین میتوان گفت که آمریکا تمایل زیادی به توافق با ایران دارد اما به شکلی که بتواند در فضای داخلی از این توافق دفاع کند.
در داخل ایران نیز باید این انعطاف ذهنی وجود داشته باشد که اگر پیشنهاد مذاکره درباره موضوعات منطقهای صورت گرفت، برخورد شدیدی نسبت به آن انجام نشود؛ چرا که در این صورت این تصور شکل خواهد گرفت که ایران نیتی تهاجمی در منطقه دارد و حتی به دخالت در منطقه نیز متهم خواهد شد. باید توجه داشت که چگونه می توان عدم مذاکره با آمریکا را برای مردم ایران که از تحریم های اقتصادی به شدت خسته شدهاند، توجیه کرد. باید این هنر و آمادگی وجود داشته باشد که پیش از درخواست آمریکا ایران درخواست خود را روی میز مذاکره قرار دهد.
جمهوری اسلامی نخستین کشوری بود که طرح صلح در یمن را ارائه داد. در زمینه سوریه و اسرائیل و فلسطین نیز این ایران بود که پیشنهادات صلح را مطرح میکرد. بنابراین ایران چیزی برای پنهان کردن ندارد. گاهی تصور می شود که به دلیل عمق دشمنی ایران و آمریکا و سابقه طولانی از توطئه های پیاپی، اساساً امکان رسیدن به توافق بین ایران و آمریکا به ویژه در زمینه های نظامی وجود ندارد. اما آمریکا و اتحاد شوروی با یک دشمنی به مراتب عمیق تر که مقیاس آن سراسر جهان بود، نمونه های فراوانی از توافق بر اساس موازنه داشته اند. حتی امروز روسیه و آمریکا که همچنان به هم بی اعتمادند و به رغم بدعهدی های آمریکا و اتهامی که در همین رابطه به روسیه زده می شود، از تلاش برای توافق های متوازن دست نمی کشند. برای مثال آنها در معاهده «آسمان های باز» که اخیراً آمریکا از آن خارج شد توافق کرده بودند که هواپیماهای جاسوسی آمریکا و روسیه با اطلاع قبلی، بر فراز کشور مقابل به پرواز در آید تا هر کشور توان تسلیحاتی کشور مقابل را رصد کند. آنان برای این اقدام مدتزمان تعیین کرده بودند، به این ترتیب که دو روز پیش از انجام بازرسی ها باید به کشور مقابل اعلام میکردند که چه زمانی و چند ساعت این بازرسی ها صورت خواهد گرفت تا مانعی در این زمینه وجود نداشته باشد. دو قدرت هستهای که دشمن یکدیگر بودند برای راستی آزمایی دست به چنین توافقی زدند. شاید چنین ابتکاری که البته در تاریخ بی نظیر است، در مورد ما و کشورهایی که با آنها اختلاف داریم، مطلوب و امکان پذیر نباشد اما درسی که می توانیم از این تجربه های تاریخی بگیریم، این است که می توان ابتکارهای دیگری را برای راستی آزمایی در خصوص تعهدات امنیتی و نظامی که حساسیت بسیار بالایی دارند، در نظر گرفت. می توان نهاد ناظری را تعریف کرد که در سطح منطقهای فعالیت داشته باشد. نهادی که مورد تایید کشورهای منطقهای باشد و فقط کشورهای منطقه عضو آن باشند. به نظر میرسد که آمریکا و اسرائیل باید از این موضوع ترس و واهمه داشته باشند چرا که ایران برخلاف آنها چیزی برای پنهان کردن ندارد.
ایرنا: زمانی میتوان در مذاکرات توازن برقرار کرد که به لحاظ قدرت نیز میان طرفین موازنه وجود داشته باشد اما زمانی که در پیش روی ایران ابرقدرتی وجود دارد که از تمام امکانات برخوردار است، چگونه میتوان این توازن را برقرار کرد؟
حسینی: باید توجه داشت که بحث توافق میان ایران و آمریکا بر سر کشورهای منطقه نیست بلکه موضوع، توافق ایران با کشورهای منطقه است. آمریکا تنها به دنبال این است که مطمئن شود، متحدانش توانسته اند با ایران به توافقی دست یابند که امنیت آنان نیز فراهم شده باشد. بعلاوه، ما قبلاً با این به اصطلاح ابرقدرت، توافقی را به سرانجام رساندیم که دولت ترامپ به این ادعا که آمریکا فریب خورده و زیان دیده، از آن خارج شد. در واقع ابرقدرتی با همه امکاناتی که به آن اشاره دارید، ظاهراً در یک توافق سیاسی فریب خورده است. نه آمریکا تغییر کرده و نه ایران.
ایرنا: یکی از استراتژی های آمریکا در دوره ترامپ، چالش آینده آمریکا با چین و شرق دور است. به همین دلیل آمریکا نیروهای خود را به تدریج از خاورمیانه خارج کرد. اگر این استراتژی همچنان ادامه داشته باشد، فکر می کنید که امکان وجود دارد در دولت آینده ترامپ یا بایدن فشار بر ایران کاهش یابد؟
حسینی: اشتیاق بایدن برای خروج نظامیان آمریکا از خاورمیانه امری انکار ناپذیر است؛ رویکردی که رسیدگی به مسائل داخلی آمریکا و همچنین توجه بیشتر به چین وشرق دور از جمله دلایل عمده آن است. این موضوع ها اما الزامی برای خروج نظامیان از خاورمیانه ایجاد نمی کند. این مسئله نباید ما را به این نتیجه نادرست برساند که به صرف اشتیاق آمریکا برای ماجراجویی نظامی کمتر و یا علاقه به کاهش تعهدات نظامی در فراسوی آبها، الزاماً رخدادن جنگ میان ایران و آمریکا در آینده نامحتمل است. جنگ ها به دلیل اشتباه محاسباتی و یا تصادف های غیرقابل پیش بینی هنوز اتفاق می افتند و در آینده هم محتملند. همه این موضوع ها به شرایط و نحوه کنار آمدن ایران و آمریکا با یکدیگر بستگی دارد. مسئله فشار اقتصادی موضوع دیگری است. اگر آمریکا آمادگی کمتری برای استفاده از نیروی نظامی داشته باشد، به این معنی است که باید آمادگی بیشتری برای استفاده از ابزارهای اقتصادی و سیاسی برای رسیدن به اهداف خود پیدا کند. آمریکا مجموعاً شاید احساس می کند که همچنان می تواند به کمک تحریم و منزوی کردن بلحاظ سیاسی، به تلاش خود برای آنچه تهدید ایران می نامد، ادامه دهد.
ایرنا: طی چند روز گذشته ترامپ سه موضوع مهم را مطرح کرده است. نخست اینکه نمیگذارد آمریکا در اختیار سوسیالیستها قرار گیرد؛ دوم اینکه اعلام کرد که بیشتر از «آبراهام لینکن» به کشور خدمت کرده است و سوم اینکه نخستین تماسی که پس از پیروزی انتخابات دریافت میکند، از طرف ایران خواهد بود؛ به نظر شما آیا این موضوعات در حد شعارهای پوپولیستی است یا واقعا ترامپ این اقدامات را انجام خواهد داد؟
ایزدی :باید از تجارب عراق دوره صدام و لیبی در دوره قذافی نسبت به انعطاف بیش از حد در برابر آمریکا درس گرفت تا این مسیر به جنگ ختم نشود. همچنین اینکه آمریکاییها حمله نظامی به عراق و افغانستان داشتند اما هنوز نتوانستند به ایران حمله کنند، یک دلیل بیشتر ندارد و آن توانمندی نظامی کشور است. به این معنی که اگر سطح قدرت نظامی ایران به اندازه افغانستان یا عراق دوره صدام بود، قطعاً آمریکا به ایران حمله می کرد. همان طور که این کار را با همسایه های ایران انجام داد. توانمندی نظامی ایران می تواند برای آمریکا مشکلات جدی ایجاد کند. هر نوع محدودیتی که در این زمینه پذیرفته شود، قطعاً میتواند به توانمندی نظامی کشور صدمه وارد کند. از طرف دیگر، اینکه با هواپیماهای جاسوسی بر فراز آسمان کشور پرواز کنند، امری ناصحیح است و آمریکا اخیراً از این توافق با روسیه نیز خارج شد. این موضوع ها به هیچ عنوان قابلیت تحقق ندارند. آمریکایی ها بازرسی هایی شبیه زمان برجام خواهند داشت همانگونه که ایران به آنان اجازه بازرسی میداد اما آمریکا مجدداً اجازه بازرسی از مکانهای دیگر را می خواستند.
تندروهای آمریکا و نتانیاهو به این دلیل از برجام نفرت داشتند که این توافق زمین بازی را برای آنان برهم زد و به آنها فهماند که ایران در این دام نخواهدافتاد. به این ترتیب استراتژی مبنی بر اینکه ایران یک خطر بزرگ جدید به نام ایرانِ هسته ای است با اجرای برجام از بین رفت
حسینی: نکته نخست اینکه مقایسه کردن لیبی و عراق با ایران شکل «خودتحقیری» دارد زیرا ممکن نیست وضع ایران به این کشورها تبدیل شود. جمهوری اسلامی اکنون جمعیتی ۸۰ میلیونی و پویا دارد و با این قدرت به هیچ عنوان سرنوشتی این چنینی نخواهد داشت. اگر ایران را با روسیه قبل از پوتین مقایسه کنید باز جای تامل دارد. باید توجه داشت، آنچه برای ایران امنیت می آفریند در درجه اول پشتیبانی مردم از نظام و سیاست های نظام است. این پشتیبانی به هر دلیلی از بین برود، صدها و هزاران موشک نیز نمیتواند برای کشور امنیت ایجاد کند. روزی که اتحاد شوروی از هم پاشید، این کشور بزرگترین زرادخانه هستهای جهان را داشت و جزو قویترین نیروهای نظامی جهان بود. به گونه ای که ۱۰ درصد GDP این کشور صرف بودجه نظامی می شد اما چون حمایت مردم خود را از دست داد، امنیتش نابود شد.
امنیت در درجه اول نباید به موشک و ابزار نظامی وابسته باشد بلکه این ها ابزار های مکمل برای تامین امنیت محسوب می شوند. امنیت هر کشوری با مردم آن تعیین می شود.باید دید مسیری که طی میشود به جلب رضایت اکثریت مردم ایران کمک کرده و می کند یا خیر. آیا آنان را مرفه تر و سعادتمند تر می کند یا خیر . اگر سیاستمداران احساس کنند که در این مسیر پیش نمی روند، باید احساس خطر کرده و نگران باشند. اتفاقاً بلایی که سر عراق و لیبی آمد این بود که منابع مالی این کشور ها خالی شد. لیبی و عراق چیزی برای از دست دادن نداشتند و پس از اینکه منابع مالی این کشورها تهی شد به راحتی ظرف چند هفته از هم پاشیدند. به نظر می رسد برنامه اصلی شماری از آمریکاییهای تندرو خوشحال خواهند شد که ایران تحت هر شرایطی از دیپلمای امتناع کند تا بهانهای برای تداوم تحریم کشورمان و خالی کردن منابع مالی کشور داشته باشند.
تندروهای آمریکا و نتانیاهو به این دلیل از برجام نفرت داشتند که این توافق زمین بازی را برای آنان برهم زد و به آنها فهماند که ایران در این دام نخواهد افتاد. به این ترتیب استراتژی مبنی بر اینکه ایران یک خطر بزرگ جدید به نام ایرانِ هسته ای است با اجرای برجام از بین رفت. به همین دلیل نتانیاهو، بن سلمان و تندروهای آمریکایی همچون جان بولتون را به خشم واداشت. نباید از واژه برجام برای تحقیر تلاشهای سیاستمداران استفاده کرد. برجام در ذات خود دارای هوشمندی بود که منجر شد، آمریکا اگر به دنبال لغو آن است، خود را در عالم رسوا کند؛ رسوایی که با دستان ترامپ به وقوع پیوست. ایران باید آماده باشد تا با زبان حقوق بین الملل، دیپلماسی و عرف متعارف در جهان با آمریکا درباره موضوعاتی که احساس می کنیم نگرانی مشترک دو طرف است، وارد مذاکره شود.
این یک نگرانی مشترک است. ایران نیز نگران و پایگاههای نظامی آمریکا در خلیج فارس است. حضور آمریکا در خلیج فارس تهدیدی برای امنیت ملی کشور محسوب می شود و ایران تنها دو راه برای رفع این تهدید پیش رو دارد: نخست اینکه با زور و ابزار نظامی آمریکا را وادار به خروج از منطقه کند که البته بسیار پرهزینه و احتمالا ناممکن است. راه حل بهتر اما این است که با دیپلماسی این تهدید را به شکلی و تا جای ممکن کاهش دهد. باید در نظر داشت که آمریکا به راحتی از هر توافقی می تواند خارج شود. این کشور حتی می تواند از سازمان ملل نیز خارج شود. تنها دلیل آن نیز ابرقدرت بودن این کشور است. کشوری که قدرت اقتصادی شماره یک جهانی است با بودجه نظامی بالغ بر ۸۰۰ میلیارد دلار به ندرت محدود و مهار می شود . این ذات ابرقدرتها است.
ایرنا: پس از جنگ جهانی دوم به نظر شما چه کشوری در سیاستهای تقابلی با آمریکا توانست موفق شود تا بتوان به عنوان الگو از آن یاد کرد؟ آیا با وجود اینکه جمهوری اسلامی ایران اکنون در وضعیت بسیار نامناسب از نظر اقتصادی قرار دارد باز هم می تواند به عنوان الگوی مقاومت در برابر آمریکا قرار گیرد؟ به نظر شما میان سیاست مذاکره و مقاومت، ایرانیان تا چه زمانی باید مقاومت را ادامه دهند؟
ایزدی: مذاکره تنها باید زمانی صورت پذیرد که شرایط بعد از انجام مذاکره به مراتب بهتر از قبل از آن شود. تجربه ای که با آمریکا وجود دارد این است که وضعیت بعد از مذاکرات به مراتب بسیار بدتر از قبل از گفت و گوها بود. زیرا پس از انجام توافق تحریم ها بیشتر شد، فروش نفت و توانمندی ایران نیز به شدت کاهش یافت. اکنون هیچ تغییری در سیستم حکومتی آمریکا مشاهده نمی شود. در نتیجه تکرار توافق همچون گذشته نتیجه مناسبی در پی نخواهد داشت. فرهنگ ایرانی از دیرباز با تعامل و همدلی همراه بوده در حالی که فرهنگ آمریکایی اینگونه نیست و اگر طرفی برای انجام مذاکره پیشگام شود، آن را به معنای ضعف طرف مقابل در نظر گرفته و با اعمال فشار تلاش میکنند، امتیاز بیشتری را در گفت وگوها دریافت کنند. از این رو، پیشنهاد میشود تا با آمریکا با فرهنگ خود آنها گفت به گفتوگو بپردازیم.
به طور قطع جمهوری اسلامی ایران الگوی موفقی در زمینه مقاومت در برابر آمریکا است چرا که ایران نه تنها در برابر آمریکا مقاومت کرد بلکه همزمان پیشرفت هایی نیز داشته است. البته در این مسیر با سختی هایی نیز مواجه بوده ایم. درست است که در ایران فقر هست اما این موضوع در کشورهای دیگر و حتی همپیمانان آمریکا نیز وجود دارد. شرایط موجود اینگونه است که ایران با وجود سختیهایی که با آن مواجه است اما از توانمندیهای بسیاری نبز بهرهمند است.
ایزدی: جمهوری اسلامی ایران هیچگاه مخالف مذاکره نبوده است و هر زمانی که امید کوچکی نسبت به نتیجه رایزنی وجود داشته، دولتهای ایران تلاش خود را برای دستیابی به نتیجه به کار بستهاند.
حسینی: زمانی که آمریکا از پیمان آی.ان.اف خارج شد، روسیه بلافاصله اعلام کرد که برای دستیابی به توافق جدید مجددا آماده مذاکره با آمریکا است. گاهی برخی تصور میکنند، مذاکره به این معنی است که مشکلات فراروی کشور ها به سرعت حل و فصل شود اما باید دانست که دیپلماسی و توافق بخشی از سیاست خارجی کشور ها و ابزار فشار بر طرف مقابل است؛ حتی اگر عمر این توافق ها محدود باشند. هدف توافقی که به دست می آید این نیست که اختلافات را برای همیشه به اتمام برساند، بلکه هدف آن است که هر کشور مزیت نسبی خود را پیدا کند و به محض از میان رفتن آن، به دنبال پیدا کردن مزایای جدیدی باشد که از مذاکرات و توافق های بعدی بدست می آیند. همه کشورها در دنیایی که منافع و قدرت بطور نامتوازنی توزیع شده، ناگزیر از تکرار و تکرار دیپلماسی هستند. این بدان معنی نیست که تحت هر شرایطی باید توافق کنیم اما لازم است که از آمادگی کافی برای بکار انداختن دیپلماسی در جایی که امکان حصول به نتیجه نسبتاً قابل قبول وجود داشته باشد، برخوردار باشیم.
ایزدی: جمهوری اسلامی ایران هیچگاه مخالف مذاکره نبوده است و هر زمانی که امید کوچکی نسبت به رایزنی وجود داشته، دولتهای ایران تلاش خود را برای دستیابی به نتیجه به کار بستهاند. همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد زمانی باید مذاکره انجام شود که وضعیت نسبت به قبل بهبود یابد اما وقتی که ایران تجربه های متعددی در زمینه بدتر شدن شرایط با گفت و گو با آمریکا را در تجربیات خود دارد، این یعنی اینکه نباید مجددا به سمت گفت و گو و رایزنی پیشگام شود. تهران نباید برای مذاکره پیشگام شود چون این نتیجه ای جز فشار حداکثری آمریکا بر ایران نخواهد داشت. دوم اینکه کشورمان باید در حوزه نظامی قدرتمندتر از پیش در صحنه جهانی حاضر شود و نکته سوم باید از تجربیات گذشته درس گرفت.
نظر شما