عدم‌ وجود الگوهای رفتاری مناسب، به معنای بی‌فرهنگی نیست

تهران- ایرنا- یک انسان‌شناس عقیده دارد: مسئله‌ای که امروز در شرایط کرونا وجود دارد این است که الگوهایی که در عمل وجود دارند، متناسب با شرایط بحرانی نیست؛ داده‌ها در حوزه سواد سلامت نشان می‌دهند که جامعه ما بسیار ضعیف عمل کرده اما این به مفهوم بی‌فرهنگی نیست و بدین معنا است که الگوهای لازم برای شرایط جدی را به مردم یاد نداده‌ایم.

۱۲ سال از تصویب نامگذاری روزی به عنوان روز فرهنگ عمومی در تقویم رسمی کشور می‌گذرد؛ روزی که در سال ۱۳۸۷ و در چهارصد و شصت و ششمین جلسۀ شورای فرهنگ عمومی روز ۱۴ آبان که مصادف با تصویب آئین‌نامه شورای فرهنگ عمومی است، به نام روز فرهنگ عمومی مصوب گردید.

اساسا شاید فرهنگ یکی از واژه های پرتکرار در زندگی روزمره باشد که به رغم حضور پررنگش در ادبیات و زندگی اما تعریفی یکسان نزد افراد نداشته و هر فرد بر اساس تجربه زیسته و شاید تحصیلات ذهنیت و دریافتی خاص از آن دارد.

فرهنگ تعیین کننده چگونگی تفکر و احساس اعضای جامعه، راهنمای عمل و نماینده جهان‌بینی‌های خاص اعضا و کلیت آن جامعه است. بر همین مبنا و بنابر یک تعریف، فرهنگ عمومی را می‌توان به عنوان قالبی گسترده و غالب در نظر گرفت که بر رفتار و جهت حرکت جامعه تاثیر عمیقی دارد همچنان که در همیشه تاریخ فرهنگ جوامع نقش برجسته ای در بقا و افول آنان داشته است.

موضوعی که به خصوص امروز نمود آن را در نوع مواجهه با ویروس کووید ۱۹ شاهد هستیم و افراد و جوامع مختلف به نوعی بسته به فرهنگ عمومی و اجتماعی خویش به آن واکنش نشان می‌دهند؛ موضوعی که قطعا این شکل و شیوه مواجهه فرهنگی در شیوع و گسترش آن نقش داشته است. به همین دلیل تمرکز و توجه به قدرت و جایگاه فرهنگ در زندگی پرمخاطره امروز اهمیتی اساسی دارد.

فرهنگ عمومی، به قشری خاص تعلق ندارد

جبار رحمانی انسان‌شناس و استاد دانشگاه در گفت گو با خبرنگار فرهنگی ایرنا، ضمن توضیح تعریف فرهنگ عمومی و تفاوت‌های تعریف عام این مفهوم در مقایسه با تعریف آکادمیک، تصریح کرد: فرهنگ عمومی در ایران به مثابه فرهنگی است که در فضای عمومی و جمعی جامعه رایج است و لزوما به قشر خاصی تعلق ندارد و عمدتا متعلق به عموم مردم دانسته می شود.

وی افزود: این تعریف البته تعریفی مبهم است چرا که نمی شود چنین تعریفی را به صورت کلان توضیح داد؛ چرا که فرهنگ عمومی همانقدر کلان و وسیع است که بگوییم فرهنگ ایرانی (با اندکی تغییرات جزئی)؛ به همین دلیل این مفهوم به تعبیری ابهام دارد اما می شود گفت فرهنگ عمومی فرهنگ مردم در زمانۀ حال است که به واسطه آن زندگی خود را ساماندهی کرده و اموراتشان را انجام می دهند.

فرهنگ عمومی را می توان مجموعه ای از داشته های ذهنی، عقاید، باورها، جشن ها و آیین ها و حتی عناصر مادی مهم مانند موبایل که نمودی مادی از فرهنگ عمومی است که آدم ها بسیاری از کارهایشان را به وسیله آن انجام می دهند ( و این عناصر مادی قابل تفکیک از عناصر غیرمادی در بحث تعریف فرهنگ نیستند) تعریف کرد.

این انسان‌شناس ادامه داد: نکته مهم در تعریف فرهنگ عمومی این است که هر جامعه مجموعه ای از عقاید، باورها، عناصر، نمادها و آیین ها است؛ هرچند این موارد فرمول هایی پیشینی هستند که جامعه زمانی که می خواهد زندگی کند از آنها استفاده می کند اما مسئله اصلی آن است که عملکرد فرهنگی لحظه ای است که آدم ها غنای موردنظرشان را از مولفه های فرهنگی می سازند و زندگیشان را حسب آنچه نیاز دارند و می خواهند معنابخشی می کنند.

با همه این تفاسیر باید دقت داشت که فرنگ عمومی امری به سامان و یکدست و منسجم نیست، بلکه امری چند لایه، موزاییک وار و گاه به ظاهر متناقض است؛ یعنی آدم ها در گروه های مختلف که جزئی از این فرهنگ عمومی محسوب می شوند، ساماندهی های مختلفی بر عناصر فرهنگیشان دارند و حتی زمانی که می خواهند عناصر کلی و عمومی فرهنگ را اجرا کنند به اشکال و فرم های متفاوتی این کار را انجام می دهند.

وی در پاسخ به این پرسش که آنچه در جامعه به اسم فرهنگ عمومی رایج است تا چه حد شبیه تعریف آکادمیک آن است، تصریح کرد: فرهنگ عمومی بخشی از فرهنگی است که در یک موقعیت و در مختصات فراگیرتری در نظر گرفته می شود. اینجا دو خصیصه مطرح است: فراگیری که در آن سعی می شود به حداکثر مردم ارجاع داده شود و دیگری نوعی از ابهام و سیالیت است که گاه نوعی از آشفتگی را ایجاد می کند.

اما مسئله اصلی این است که فرهنگ عمومی یا public culture  باورهایی جمعی است که عموم جامعه روی آن اجماع دارد و می تواند گاهی متفاوت از باورهای رسمی و نهادهای سیاست گذار فرهنگی باشد و گاه در برخی از عناصر مشترک با آنها؛ اما آنچه هست این است که فرهنگ عمومی به مفهومی نه کاملا غیرآکادمیک است و نه به مفهومی کاملا دقیق و آکادمیک؛ بلکه مفهومی بینابین است. به همین دلیل تلاش شده است تا در اشکال مختلف آن را بفهمند چون این مفهوم وقتی کاربرد دارد (حتی اگر بگوییم صددرصد خطاست) بخشی از فهم ما نسبت به فرهنگ را شکل دهد.

الگوهای فرهنگی ما برای شرایط بحرانی مناسب نیست

رحمانی در ادامه و در پاسخ به این سوال که چه نظری در این باره دارد که در جریان کرونا برخی، رفتارهای مردم را ناشی از نوعی از کمبود فرهنگ تفسیر می‌کردند، گفت: اساسا در زندگی اجتماعی ما نمی توانیم با موقعیت فقدان فرهنگ مواجه شویم و مسئله بر سر این است که هرکاری که می کنیم اصولا بر اساس الگوهای فرهنگی انجام می دهیم.

وی افزود: بی فرهنگی واژه ای ارزش گذارانه است که از جانب عده ای که در موضع برتری قرار دارند، به عده ای دیگر که در موضع فرودست قرار دارند اطلاق می شود؛ به همین دلیل مسئله ما این نیست که آدم ها بی فرهنگ (در مفهوم اخلاقی یعنی بی ادب، نافرهیخته و به عبارتی وحشی و تربیت ناشده) هستند بلکه مسئله این است که شما در هر جامعه ای که قرار بگیرید، آدم ها الگوهایی فرهنگی برای عمل دارند.

مسئله ای که امروز در شرایط کرونا وجود دارد این است که الگوهایی که در عمل وجود دارند، متناسب با شرایط بحرانی نیست؛ مثلا در حوزه سواد سلامت (سواد سلامت مجموعه ای از مهارت ها، دانش ها، باورها و الگوهای رفتاری است که به ما کمک می کند که بخواهیم امر سلامت را در زندگی روزمره مان پیگیری کنیم، مراقبش باشیم و به مثابه امر روتین مراقبت از سلامت را انجام دهیم) تمام داده ها نشان می دهند که جامعه ما بسیار ضعیف عمل کرده است اما این به مفهوم بی فرهنگی نیست و بدین معنا است که یک سری الگوهای لازم برای شرایط جدی را به مردم یاد نداده ایم یا مردم خود نتوانسته اند این الگوها را خلق کنند چرا که با آن مواجهه نشده اند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: در نتیجه ما در ایام کرونا شاهد این هستیم که الگوهایمان برای شرایط بحرانی مناسب نیستند؛ چنانچه در این ایام خاص بسیاری از رفتارهای عادی ما پرخطر شده است اما هنوز مردم اقناع نشده اند که باید مراقبت کرده و تا حدی از این رفتار عادی فاصله بگیرند. هرچند ماهیت خود کرونا این است که هرآنچه را که ما پیشتر برای موقعیت بحرانی بلد بوده ایم را تا انتها مصرف کرده است؛ یعنی اگر می توانستیم برای یک ماه و دوماه خودمان را در خانه قرنطینه کنیم و بحران را پشت سر بگذاریم اما پس از آن ذهن ما توانایی و کشش ادامه زندگی را ندارد چرا که باید دوباره به روتین خودش بازگردد.

آنچه ما در شرایط کرونا در حال مواجهه با آن هستیم کمبود است؛ کمبود مهارتها، دانش ها و ابزارهایی که در مردم و فرهنگ عمومی وجود ندارد تا به واسطه آن مردم مواجهه ای خلاقانه تر، بهتر و موثرتری با بحران پیش روی‌شان داشته باشند. البته این موضوع را صرفا در کرونا  که بحرانی اپیدمیک وبهداشتی است نمی بینیم بلکه حتی در مسئله زلزله هم این موضوع را می بینیم که هنوز هم پس از تجربه های متعدد از زلزله های کوچک و بزرگ، قدرت مدیریت بحران نداریم یا در موارد خاص تری مانند پلاسکو تجمع مردم حضور نیروهای امداد را مختل می سازد و این موضوعی است که همچنان شاهد آن هستیم. حتی در حرکت یک امبولانس در اتوبان که مردم به سختی به آن راه می دهند و بعضی دنبال آن می افتند تا مسیرس خودشان را هموار سازند، این مشکلات همچنان با ما است.

رحمانی خاطرنشان کرد: این موارد نشان می دهد که آگاهی، دانش، مهارت، باور و ارزش های لازم برای عملکردهای موثر در موقعیت های بحرانی را به مردم یاد نداده ایم یا مردم خود هنوز به تجربه این موارد نائل نیامده اند؛ ضمن این که آدم هایی که تخلف می کنند با هیچ گونه تنبیه و مجازاتی مواجه نمی شوند و به همین دلیل می بینیم که رفتارهای تخلف آمیز نه تنها گاهی تنبیه نمی شوند که گاهی پاداش هم می گیرند.

تمام این موارد نشان می دهد که ما با موضوعی به نام فقدان فرهنگ یا بی فرهنگی مواجه نیستیم؛ مسئله این است که آنچه هست کفایت لازم را برای مواجهه موثر با بحران ندارد و باید تقویت شود. این نقصان یک روزه شکل نگرفته است و در طول سالیان دراز در این کشور متاسفانه نظام های عقلانی و نظارتی دقیق بر مسئله تغذیه، ورزش، صنعت، سلامت محیط زیست و ... کار نکرده اند و همه آن بحران ها امروز خودش را نشان می دهد؛ و ویژگی کرونا این است که تمامی این بحران ها را یکباره رو کرده است: این که ما توان مدیریت صنعت را نداریم، در مدیریت اجتماعی ضعیف هستیم یا توان مدیریت محیط زیست را نداریم امروز خودش را نشان می دهد.

فرهنگ امری یکدست نیست همچنان که ایستا نیست

هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در انتها و در پاسخ به این سوال که با توجه به نارسایی‌ها و کمبودهایی که صحبت آن رفت، آیا فرهنگ عمومی امری قابل تغییر و ارتقاست، بیان کرد: فرهنگ اصولا قابل تغییر است؛ دو نکته وجود دارد یکی این که فرهنگ امری منسجم و لزوما یکدست و هماهنگ در همه عناصر و اجزای خود نیست، بلکه فرهنگ تکه پاره هایی دارد که می توانند متعارض و گاه متناقض هم عمل کنند و این بخشی از امکان ها و زمینه های پویایی فرهنگ است؛ و دوم این که فرهنگ ایستا نیست، پویا است  و دائما تغییر می کند (چه بخواهیم و چه نخواهیم) ممکن است این تغییر را مثبت ارزیابی کنیم یا منفی ولی هرچه هست مسئله بر سر این است که فرهنگ اصولا نوعی از پویایی و تغییرپذیری درونی در خودش دارد.

لذا آنچه در مقام سیاست گذاری می شود انجام داد این است که وقتی در جاهایی می بینیم که الگوهای فرهنگی ناکارآمد برای مواجهه با بحران (چه بحران خیلی موردی مانند آمبولانس در حال حرکت در اوتوبان یا بحرانی بسیار جهانی و اپدیمیک مانند کرونا) داریم، چنانچه نمی توانیم مواجهه ای کارآمد با موضوع داشته باشیم  می شود با یک مطالعه یا بررسی علمی متوجه نقاط ضعف و کاستی هایمان بشویم؛ سعی کنیم موارد قوت را در جامعه تقویت کرده و نقاط منفی را کاهش دهیم.

وی افزود: فرهنگ را می شود (البته تا حدی) با یک سیاست گذاری درست اصلاح کرد اما وضعیت بغرنج امروز ما تاحدی ماحصل سیاستگذاری های غلط هم هست و باید به این مشکل دقت کرد که عیب‌های فرهنگ فی النفسه از درونش نمی جوشد بلکه بخشی از مشکلات آن ناشی از سیاستگذاری و نهادهای متولی است که کفایت، دقت و عقلانیت لازم را در مواجهه با فرهنگ ندارند.

در نهایت فرهنگ امری است که در حد و سطوحی قابل سیاستگذاری است؛ به همین دلیل می شود آن را ارتقا داد. البته که این بدان معنا نیست که بصورت چکشی و از بالا برای همه فرهنگ تصمیم گرفته شود؛ بحث سیاستگذاری باید مبتنی بر ترکیبی چندلایه از نهادهای سیاست گذار، نهادهای مدنی و بخش عمومی جامعه باشد که همگی باهم نوعی از مشارکت خلاقانه را داشته و نوعی بازاندیشی انتقادی دائم در جریان باشد. در این صورت است که می توانیم نوعی از سیاستگذاری موفق را اعمال کنیم؛ لذا باید متوجه حساسیت های واژه سیاست گذاری باشیم.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha