بهبود فرهنگ نخبگان، عامل بهبود فرهنگ عمومی

تهران-ایرنا- یک استاد دانشگاه عقیده دارد: اگر بخواهیم فرهنگ عمومی از هر جنبه بهبود پیدا کند، باید فرهنگ نخبگان ارتقا یابد؛ نخبه مقصود صرفا نخبه علمی نیست؛ بلکه شامل تمام کسانی می شود که در هر زمینه‌ای می‌توانند اثرگذار باشند.

۱۲ سال از تصویب نامگذاری روزی به عنوان روز فرهنگ عمومی در تقویم رسمی کشور می‌گذرد؛ روزی که در سال ۱۳۸۷ و در چهارصد و شصت و ششمین جلسۀ شورای فرهنگ عمومی ۱۴ آبان که مصادف با تصویب آئین‌نامه شورای فرهنگ عمومی است، به نام روز فرهنگ عمومی مصوب شد. اساسا شاید فرهنگ یکی از واژه های پرتکرار در زندگی روزمره باشد که به رغم حضور پررنگش در ادبیات و زندگی اما تعریفی یکسان نزد افراد نداشته و هر فرد بر اساس تجربه زیسته و شاید تحصیلات ذهنیت و دریافتی خاص از آن دارد.

فرهنگ تعیین کننده چگونگی تفکر و احساس اعضای جامعه، راهنمای عمل و نماینده جهان‌بینی‌های خاص اعضا و کلیت آن جامعه است. بر همین مبنا و بنابر یک تعریف، فرهنگ عمومی را می‌توان به عنوان قالبی گسترده و غالب در نظر گرفت که بر رفتار و جهت حرکت جامعه تاثیر عمیقی دارد همچنان که در همیشه تاریخ فرهنگ جوامع نقش برجسته ای در بقا و افول آنان داشته است.

موضوعی که به خصوص امروز نمود آن را در نوع مواجهه با همه‌گیری کرونا شاهد هستیم و افراد و جوامع مختلف به نوعی بسته به فرهنگ عمومی و اجتماعی خویش به آن واکنش نشان می‌دهند؛ موضوعی که قطعا این شکل و شیوه مواجهه فرهنگی در شیوع و گسترش آن نقش داشته است. به همین دلیل تمرکز و توجه به قدرت و جایگاه فرهنگ در زندگی پرمخاطره امروز اهمیتی اساسی دارد.

فرهنگ عمومی مرتبط با دوران پس از صنعتی شدن است

فرهاد بیانی عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا در تعریف مشخصه‌ها و مؤلفه‌های فرهنگ عمومی بیان کرد: مفهومی به اسم فرهنگ یا culture داریم که در زیرمجموعه آن می‌توان دو بخش را برجسته ساخت: folk culture یا فرهنگ مردم و public culture یا فرهنگ عمومی.

وی ادامه داد: تعاریف در باب فرهنگ بسیار زیاد است؛ از حوزه انسان‌شناسی بگیرید تا علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی هرکدام تعاریف متفاوتی دارند اما تعریفی که به‌شخصه برایم ملموس است این است که فرهنگ چیزی نیست به‌جز مجموعه‌ای از باروها و رفتارهای ما که این باورها را می‌توان ارزش هم نام نهاد؛ یعنی فرهنگ در ادبیات جامعه‌شناختی عبارت است از مجموعه‌ای از ارزش‌ها و هنجارها که ارزش‌ها همان باورهای ماست و هنجارها همان رفتارها و کنش‌هایی است که حول آن باور و ارزش شکل می‌گیرد.

طبیعتاً هر فرد، گروه اجتماعی و جامعه‌ای می‌تواند برای خودش این مجموعه را داشته باشد که می‌توانیم در بخش‌های مختلف ازجمله سبک زندگی، انتخاب‌های سیاسی، الگوهای اوقات فراغت و حتی تعلقات مذهبی، علمی و معرفتی آنها را ببینیم.

این استاد دانشگاه متذکر شد: این تعریف کلی از فرهنگ بود اما فرهنگ عمومی و مردم تفاوت‌هایی باهم دارند؛ فرهنگ مردم چند ویژگی دارد: این فرهنگ خودجوش است و چیزی به اسم مهندسی فرهنگی یا مدیریت فرهنگی یا برنامه‌ریزی فرهنگی در فرهنگ فولکلور وجود ندارد؛ فرهنگ مردمی خودجوش است عقبه‌ای تاریخی دارد که به‌جای برنامه‌ریزی از بالا به پایین و مربوط به جوامعی با ساختار ساده است که به لحاظ جغرافیایی جابه‌جایی‌های زیادی ندارند و تنوعات فرهنگی پایین است.

اما فرهنگ عمومی فرهنگی مرتبط با دوران پس از صنعتی شدن است چون مربوط به زمانی است که به‌ واسطه ساختارهای قدرت فرهنگ را تنظیم کرده و درصدد سروسامان دادن به آن هستیم. اصطلاحاً می‌خواهیم این فرهنگ را مدیریت کنیم. مدیریت فرهنگی و برنامه‌ریزی فرهنگی برای فرهنگ عمومی است. یعنی فرهنگی که محصول دوران پساصنعتی است.

بیانی ادامه داد: ضمن این‌که مفهوم دیگری به اسم صنعت فرهنگ داریم؛ بحث صنعت فرهنگی این است که در جامعه پساصنعتی نهادهایی داریم که کارشان سروسامان دادن به فرهنگ است تا آن را از حالت خودجوش بیرون بیاورند؛ بر این اساس می‌بینیم از بالا به پایین به آن سروسامان می‌دهند؛ مانند دانشگاه‌ها، رسانه‌ها، نهادهای آموزشی و حتی نهادهای سیاست‌گذار، حوزه‌هایی هستند که به‌عنوان صنعت فرهنگ کار می‌کنند.

ویژگی‌های این فرهنگ هم برنامه‌ریزی‌شده بودن، بالا به پایین بودن یا عمودی بودن (توسط نخبگانی که فکر می‌کنند باید برای بقیه جامعه عناصر و الگوهایی فرهنگی را توصیه کرده و یا تقویت کنند) است و در این شکل، بخش‌هایی از فرهنگ برجسته و فربه می‌شوند اما باقی بخش‌ها نحیف می‌مانند که این موضوع البته بسته به شرایط دارد.

خودجوشی در فرهنگ عمومی رویکردی قابل قبول نیست

این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که فرهنگ عمومی چقدر خودجوش است و تا چه حد قابلیت یاددهی و یادگیری دارد، تصریح کرد: فرهنگ چند ویژگی دارد که یکی از آن‌ها اشاعه فرهنگی است؛ اشاعه در این مفهوم قابل تعریف است که فرهنگ را از گروهی به گروه دیگر یا از جامعه‌ای به جامعه دیگر منتقل کرد؛ ویژگی دیگر این است که فرهنگ از طریق مکانیسمی به اسم جامعه‌پذیری از فردی به فردی، از گروهی به گروهی و از نسلی به نسل دیگر قابل یادگیری است.

وی افزود: یعنی در اینجا یک رابطه متقابل بین جامعه و فرهنگ مشاهده می‌کنید. جامعه از طریق مکانیسم جامعه‌پذیری، فرهنگ را از گروه‌های مختلف به همدیگر یا از نسل‌های مختلف به همدیگر منتقل می‌کند و این نشان می‌دهد که می‌شود فرهنگ را آموزش داد اما دراین‌باره که چقدر خودجوش است باید گفت خودجوش به این معنا که بگوییم عواملی بیرون از خواست و اراده کنشگر نباشد و خود این محصول خواست و اراده کنشگر باشد بعد از جامعه صنعتی ممکن نیست.

دلیل آن هم این است که شرایط تفاوت کرده است و دست‌کم رسانه‌ها بر دیدگاه افراد اثر می‌گذارند. سیاسیون، نهادهای علمی (مقالات و کتاب‌هایی که منتشر می‌شود یا اخبار روز) و ...بر ذهنیت و باورها و تلقی از موقعیت و سبک زندگی ما اثرمی گذارند درنتیجه خودجوش در آن معنایی که در فرهنگ فولکلور وجود دارد ممکن نیست.

بیانی تاکید کرد: در این مفهوم حتی اگر نهادهای رسمی یا مدیریت فرهنگ هم نباشند اما رسانه‌ها، سلبریتی‌ها (افراد مشهور)، گروه‌های مرجع و امثال آن فرهنگ‌سازی می‌کنند. درنتیجه بحث خودجوش بودن دیگر مانند گذشته ممکن نیست. از سوی دیگر جامعه منفک و در خلأ نیست و آن‌هم از همین رسانه‌ها و دانشگاه و سایر نهادها اثر می‌پذیرد.

فرهنگ عمومی بخشی از مشکلات کرونا بود و نه تمام آن

این جامعه‌شناس در پاسخ به این سوال که چه نظری در این باره دارد که در جریان کرونا برخی، رفتارهای مردم را ناشی از نوعی از کمبود فرهنگ تفسیر می‌کردند، گفت: این موضوع دو سر دارد که بخشی به فرهنگ عمومی بازمی‌گردد که البته منظور ما در اینجا نحوه رفتار مردم است (مسافرت رفتن، قرنطینه ماندن یا نماندن، رعایت الزامات بهداشتی و ...). از این مهم‌تر این است که توپ را در زمینی اشتباه می‌اندازیم یعنی از فرهنگ عمومی ضعیف‌تر پیدا نکرده‌ایم که مشکلات را بر گردن این حوزه بیندازیم.

در همان اوایل اعلام عمومی کرونا و زمانی که کشور قرنطینه شد؛ بسیاری مردم در خانه مانده بودند، آن‌هم در شرایطی که مشکلات اقتصادی داشتند؛ یعنی وقتی سیاست‌گذاری شد، مردم هم می‌توانستند با آن همدل باشند و اگر می‌شد در کنار این سیاست‌گذاری نوعی حمایت مالی و اقتصادی از مردم شود، به ‌یقین مردم راحت‌تر با آن کنار می‌آمدند ولی بعد از مدتی عرصه تنگ شد.

بیانی خاطرنشان کرد: سلامت امر مهمی است اما مهم‌تر از آن، سفرۀ یک خانه است؛ اگر سفره شما خالی باشد دیگر سلامتی وجود ندارد.

درنتیجه بحث فرهنگی عمومی موثر است اما پدیده‌ای منفک و جدا نیست و آن‌هم کاملاً با حوزه‌های دیگر ازجمله اقتصاد و سیاست مرتبط است. وقتی در حوزه سیاست و سیاست‌گذاری، سیاست‌هایی درست و به‌موقع اتخاذ نشود و از این‌طرف حمایت مالی نباشد، طبیعتاً از خانه بیرون می‌آیند و شغل‌هایشان را از سر می‌گیرند.

مشکلات فرهنگی که کرونا برجسته ساخت

هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، با اشاره به مشکلات برجسته‌شده پس از کرونا، یادآور شد: البته کرونا پیامدهای اجتماعی دیگری هم داشت. مردم شاید برای اولین بار فهمیدند باهم بودن برای مدت طولانی در خانه می‌تواند مشکلات متعددی را ایجاد کند؛ زن‌وشوهری که قبلاً تصور می‌کردند باید چندساعتی در روز باهم باشند، وقتی مدت مدیدی باهم بودند تنش‌هایشان با یکدیگر و بچه‌هایشان بالا گرفت و حتی اقدام به طلاق افزایش یافت و این موارد هم در چرایی این‌که مردم نتوانستند به این شرایط ادامه دهند مؤثر بود.

وی افزود: جامعه تا نقطه‌ای می‌تواند با بحران‌ها مقابله کند اما از نقطه‌ای به بعد که جریان فرسایشی می‌شود شرایط تغییر می‌کند؛ مانند جنگ که در سال اول مردم ممکن است بسیار فعال و کمک دهنده باشند اما وقتی فرسایشی می‌شود، دیگر آن توان اجتماعی وجود ندارد.

درنتیجه فرهنگ عمومی اینجا هم اثرهایی دارد؛ مانند کسانی که مسافرت‌های بی‌دلیل می‌روند، مهمانی برگزار می‌کنند و پایبندی و حس مسئولیت جمعی نسبت به شرایط بحرانی و مخاطرات موجود ندارند.

بیانی افزود: به همین دلیل و در تحلیل این شرایط بار اقتصادی قضیه آن‌قدر مهم بود که موجب شد مردم مشاغل را از سر بگیرند و از سوی دیگر انزوا، تنهایی، تنش‌های خانوادگی و غیره فشار آورد که مردم علی‌رغم میل باطنی دیگر مسائل را مثل روزهای اول رعایت نکنند.

این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که آیا می‌توان فرهنگ عمومی را ارتقا داد یا بهبود بخشید، گفت: تغییر هر امر اجتماعی (مثبت یا منفی) زمان‌بر است. اگر بخواهیم فرهنگ عمومی از هر جنبه بهبود یابد باید فرهنگ نخبگان ما بهبود یابد؛ نخبه مقصود صرفا نخبه علمی نیست بلکه شامل تمام کسانی می شود که در هر زمینه‌ای می‌توانند اثرگذار باشند؛ نخبگان سیاسی، اقتصادی، صاحب رسانه و ...

فرهنگی که بیشتر اثرگذار است نه فرهنگ کف خیابان که فرهنگی است که تریبون در اختیار دارد؛ چون فرهنگ نخبگان و کسانی که تریبون دارند به مسیر درستی نرفته‌، ما سرریز آن را در فرهنگ عمومی شاهد بوده‌ایم. فرهنگ عمومی هم بازتابی است از همان فرهنگ نخبگی‌.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha