از سال ۱۹۴۵ و پایان جنگ جهانی دوم که ۶ سال به طول انجامید، همواره مباحثی همچون بلوک های قدرت و هژمون مطرح بوده است. از نگاه عالمان علم سیاست، هژمون هنگامی شکل می گیرد که یک کشور در تمامی مقوله های قدرت اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در سطحی بسیار متفاوت تر از دیگر قدرت ها قرار گیرد.
در ادبیات معاصر از مفهوم هژمونی دو برداشت متفاوت وجود دارد؛ نخست اینکه هژمونی به معنای سلطه و سلطهگرایی است که در این معنا هژمون یا قدرت مسلط از بیرون به علت تواناییهای نظامی یا اقتصادی، امیال خود را به دیگران تحمیل میکند. تعریف دوم مفهوم هژمون که بیشتر از اواخر قرن بیستم رایج شد به معنای نفوذی است که دیگران داوطلبانه میپذیرند.
روند رو به افول هژمونی آمریکا
در بررسی هژمونی آمریکا، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که در سال های اخیر هم هژمونی آمریکا به مثابه یک قدرت سلطه افول کرده و آن کشور قادر به تحمیل خواستهای خود به دیگران نیست و هم اینکه دولتها و جوامع مختلف دیگر مایل به پذیرش مواضع آمریکا نیستند. این واقعیات بیش از پیش جهان را به سمت یک نظام چند قطبی سوق داده که دیگر یک قطب حاکم نیست. بنابراین در عرصه بین الملل شاهد گرایش به سوی روابط چندجانبه هستیم که اظهارات بایدن در روز تحلیف شواهدی بر این مدعا است.
بایدن در سخنرانی مراسم تحلیف خود، برخلاف ترامپ که شعار او «اول آمریکا» بود، بر ضروت «اتحاد آمریکا» تاکید کرد و گفت که آمریکا بار دیگر نقش رهبری که برای خود در سطح بینالمللی در نظر گرفته باز میگردد؛ نقشی که از جنگ جهانی دوم بر عهده داشته و در دوران چهار سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ، نادیده گرفته شد.
در اظهارات بایدن به ظرافت از افول قدرت آمریکا در دولت ترامپ انتقاد و به این روند نزولی قدرت اعتراف شده است. نشریه «فارن افرز» چند ماه پیش در تحیلی از قدرت آمریکا نوشت: تمامی عواملی که روزی باعث قدرت جهانی آمریکا شده بودند، امروز در حال دگرگونی است و به سویی می رود که به هژمونی آمریکا پایان دهد. در بخشی از این گزارش آمده بود: فروپاشی ابرقدرتی آمریکا سخت است اما با تحولات جهانی استحکام گذشته خود را از دست داده است.
به نوشته نشریه اشاره شده، تحولات جهانی از بروز بحرانی جدید در نظم نوین جهانی حکایت دارد. تحقق رویدادهای بین المللی خلق الساعه و غیر قابل پیش بینی، شیوع جهانی ویروس کرونا، تجدید حیات ناسیونالیست و مسدود شدن مرز کشورها به روی یکدیگر همه حکایت از این دارد که همکاری ها در نظام بین الملل کاهش یافته و نظم بین الملل شکننده شده است. ناظران بین المللی معتقدند این تحولات ناشی از نشان افول سیاست های آمریکا بعنوان ابر قدرت جهان دارد و تاییدی بر این که آمریکا بتدریج از رهبری جهان که سالیان سال در اختیار داشت عقب نشینی می کند.
افول آشکار هژمونی آمریکا در مواجهه با ایران
از دست رفتن قدرت آمریکا در مقابل رقبایی چون روسیه، چین و اتحادیه اروپا هر چند تا حدی آشکار شده است اما شکست های پیاپی دولت ترامپ در مقابل ایران اوج این افول را به تصویر کشید.
در همین ارتباط چند روز پیش «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه در مصاحبه با شبکه «پرس تی وی» از افول هژمونی آمریکا سخن به میان آورد و گفت: آمریکا و آنچه که در دوره ریاست جمهوری ترامپ و وزارت خارجه پمپئو درباره برجام و پایان یافتن تحریم های تسلیحاتی ایران انجام دادند که در نهایت با مخالفت اکثریت اعضای شورای امنیت ملی و مجمع عمومی سازمان ملل مواجه شد، یک درس تاریخی برای آمریکا است و این مخالفت جامعه جهانی در قبال خودکامگی آمریکا در قبال ایران، بدان معنی است آمریکا به عنوان بزرگترین روی زمین نیست و هژمونی آن پایان یافته است.
ناکامی ترامپ در دستیابی به اهداف ضدایرانی با تکیه بر تحریم از نشانه های این افول بود. یکی از مهمترین بخشهایی که ترامپ در راستای فشار بر ایران هدف قرار داد، اقتصاد کشور ما بود که ازسرگیری تحریمها، تهدید کشورهای جهان به مجازات در صورت معامله با ایران، در پیش گرفتن سیاست «صفرسازی صادرات نفت ایران» تنها چند مورد کلی به شمار می رفت. تنگناهای اقتصادی هر چند فشار را بر مردم ایران افزایش داد اما آمریکا را در تحقق هدف اصلی که ایجاد قحطی در کشور، برهم زدن امنیت داخلی، کشاندن ایران پای میز مذاکره و یا سقوط نظام بود، ناکام گذاشت.
رد شدن طرح کاخ سفید برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران از دیگر رسوایی های آمریکا به شمار می رفت. آمریکا در زمینههای سیاسی و از طریق مجامع اثرگذار بینالمللی نیز تلاش زیادی را به کار بست ولی هر بار نمایندگان این کشور دست خالی برگشتند. شورای امنیت سازمان ملل که در ماه های پایانی دولت ترامپ برای رسیدگی به قطعنامه پیشنهادی آمریکا با هدف تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران تشکیل جلسه دادهبود، طرح پیشنهادی کاخ سفید را تصویب نکرد.
رسوایی سیاسی برای آمریکا که خود یک زمانی بانی تصویب همه قطعنامههای ضدایرانی در شورای امنیت بود، وقتی آشکار شد که تنها یک کشور کوچک «جمهوری دومینیکن» با آمریکا همراهی کرد. ۱۱ نماینده حاضر در نشست به قطعنامه رای موافق ندادند و به رای ممتنع بسنده کردند و همان طور که انتظار میرفت نمایندگان چین و روسیه با آن را مخالفت کردند.
همچنین تروئیکای اروپا که در دولتهای قبلی آمریکا معمولا با سیاست خارجی و مناسبات بینالمللی آمریکا همسو عمل میکردند، به دلیل اختلاف دیدگاه شدید با ترامپ ناچار شدند راه خود را از واشنگتن جدا کنند. بنابراین خارج نشدن سه کشور فرانسه، آلمان و انگلیس از برجام باوجود فشارهای همه جانبه امریکا، از شکست سیاست تهاجمی و یکجانبه گرایانه امریکا و به عبارت دیگر افول آشکار هژمونی این کشور نشان داشت.
ناتوانی آمریکا در فعال کردن مکانیسم ماشه اما بزرگترین شلیک بر پیکر هژمونی آمریکا بود. در این مرحله، آمریکا نه تنها از منظر اقتصادی و سیاسی بلکه در زمینه حقوقی نیز به انزوا رانده شد. به دنبال خروج آمریکا از برجام، کشورهای عضو توافق تاکید کردند که آمریکا از نظر قانونی و حقوقی عضوی از توافق نیست تا مکانیسم ماشه را علیه ایران فعال کند. رای دادگاه بینالمللی لاهه به نفع ایران در شکایت از آمریکا نیز برگ برنده دیگری برای تهران در عرصه دیپلماسی و حقوق بینالملل بود.
در مجموع امروز نظمی جدید و متفاوت از دوره پساجنگ جهانی و جنگ سرد بر جهان حاکم است که در آن قدرت هژمونیک آمریکا و جهان تک قطبی بعد فروپاشی شوروی رنگ باخته است. عمر سیاست یکجانبه، تهاجمی و دستوری که ترامپ در پیش گرفته بود، مدت هاست که به سر آمده به طوری که آمریکا در این نظم کنونی در مواجهه با ایران شکست خورد. بنابراین در عصر کنونی شاهد نظمی نه تک قطبی یا دو قطبی، بلکه جهانی چندقطبی هستیم و در این شرایط چندجانبه گرایی و همکاری بین المللی اهمیت فزاینده ای یافته است.
نظر شما