به گزارش ایرنا از روزنامه گاردین، «جو بایدن» رئیس جمهوری آمریکا روز چهارشنبه در حالی به منظور شرکت در نشست گروه ۷ (G7) به اروپا گام نهاد که واهمه واشنگتن از تبدیل شدن چین به قدرت اول جهان در دهههای بعدی، اوج گرفته است.
سفر رئیس جمهوری آمریکا به اروپا و حضور در میان هم پیمانان گروه هفت، درواقع به دلیل ترس از قدرت روزافزون چین در جهان و به منظور جذب متحد برای مقابله با رقیب بلامنازع خود در جنگ سرد بعدی است.
جنگ سرد به رویارویی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ایدئولوژیکی، نظامی و فناوری بلوک غرب به رهبری آمریکا و بلوک شرق به رهبری اتحادیه شوروی پس از جنگ جهانی دوم اطلاق می شد.
اما در جنگ سرد کنونی دیگر شوروی وجود ندارد؛ پوتین ممکن است در برابر آمریکا رقص جنگی نمایشی به راه اندازد تا از این طریق روسیه را به عنوان قدرت برتر جلوه دهد، اما در واقع واشنگتن مسکو را مانند قدرتی رو به تحلیل میبیند که می خواهد با چنگ زدن به هر وسیله ای، حتی با رفتار بد و اختلاف افکنی، نفوذ و تاثیر کمرنگ خود را جبران کند. پوتین یک مزاحم است، اما رقیب نیست.
به ویژه عزم دو رئیس جمهوری واشنگتن مسکو برای برقراری دیدار دوجانبه به منظور کاهش اختلافات، در حاشیه نشست ۱۶ ژوئن در ژنو، خود نمونه آشکاری از این ارزیابی است.
واشنگتن، چین را یک رقیب واقعی میبیند
دیدگاه آمریکا به چین اما کاملا متفاوت با نوع نگاهش به روسیه است. بایدن، زمانی که بحث احیای اتحاد دموکراسی غربی را در اجلاس جی7 به میان می آورد، در واقع در اندیشه چین به عنوان ابرقدرت واقعی و قطب شرقی جهان فرو رفته است.
در همین راستا، رد ادبیات تند ترامپیستی در هجوم به همه و پیش کشیدن موضوع اتحاد دموکراسی غربی از سوی بایدن، ظاهر فریبنده ماجراست. اروپاییها خوب میدانند که این موضوع، از همان تمنای کاخ سفید برای بازگشت به دوره آرام و بی رقیب گذشته حکایت دارد. در واقع بایدن به اروپا آمده تا به آنها بگوید برای کارزار علیه برتری جهانی پکن به صف شوند.
به عقیده رئیس جمهوری آمریکا، اروپا در این زمینه شامل انگلیس هم می شود. بایدن نظر خوشی به برگزیت ندارد. بوریس جانسون ممکن است از طریق برگزیت و خروج از اتحادیه اروپا بخواهد خود را به عنوان رهبر جهانی در قاره سبز قلمداد کند، اما بایدن خود را موظف به این خیالپردازی ها نمی بیند.
بایدن به برگزیتی که فایده نداشته و به اتحاد اروپا ضربه می زند، خوش بین نیست. آمریکا ترجیح می دهد انگلیس به عنوان صدای آمریکا در اتحادیه اروپا نفوذ داشته باشد. زمانی که این نقش انگلیس از دست رفت، تنها فایده برگزیت، تسهیل اقدامات اقتصادی و راهبردی انگلیس در جهت منافع آمریکا می تواند باشد؛ یعنی اینکه انگلیس سیاستی سختگیرانه در قبال چین اتخاذ کند.
کشورهای اروپایی نیز زمان زیادی برای تصمیم گیری و انتخاب میان واشنگتن و پکن نخواهند داشت. آنها می توانند به راحتی از کینه خود نسبت به کلاهبرداری جهانی آمریکا صحبت کنند یا با عنوان آزادی های سیاسی از ریاکاری واشنگتن انتقاد کنند، اما گزینه دیگر در مقابل آنها قلمداد چین به عنوان دولتی زورگو و توسعه طلب است که علیه دموکراسی می جنگد و در حال حاضر مرتکب نسل کشی علیه اویغورها شده است. یعنی اروپا نیز با این دستاویز علیه چین، در کنار آمریکا قرار گیرد.
ماموریت بایدن زمانی که چین فقیرتر باشد، آسان خواهد بود. اما اختلافات اقتصادی میان واشنگتن و پکن هر روز کمتر و کمتر می شود. آمریکایی ها وقتی سرانه تولید اندازه گیری می شود همچنان پیشگام هستند، اما تولید ناخالص داخلی نهایی چین، در اواخر این دهه از آمریکا پیشی خواهد گرفت؛ نفوذی که با یک ظرفیت پیشرو در فناوری و همچنین برنامه های نظامی مربوطه همراه است و خواب را از چشمان پنتاگون ربوده است.
سرمایهداری چین
زمانی که در دهه ۷۰ گروه ۷ متشکل از آمریکا، کانادا، انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و ژاپن تشکیل شد، هر یک از این ۷ عضو نماینده یک بخش مهم از ثروت جهانی بودند. رابطه طبیعی میان موسسات اقتصادی موفق برقرار بود. امروزه، تولید ناخالص داخلی کل گروه ۷ به ۴۰ درصد از سهم جهانی کاهش یافته است. غرب اگرچه همچنان ثروتمند است، اما دیگر آن قدرت برتر غبطه آور جهانی نیست.
اما در طرف دیگر، چین این معادله را بر هم می زند. برای آلمان، چین شریک اصلی بازار صادرات است. اگرچه برخی بدگمانی ها در روابط بروکسل پکن ممکن است رخ دهد، اما کشورهای کوچکتر اتحادیه اروپا، سرمایه گذاری چین را در زیرساخت ها و شرکتهای خود پذیرفته اند. به رغم میل واشنگتن، بروکسل و پکن در سال گذشته توافق تجاری بزرگی را امضا کردند که در حال حاضر به دلیل اختلافات به وجود آمده بخاطر انتقادهای اروپایی ها به حقوق بشر در چین، معلق مانده است.
با این وجود، دولت های اروپایی اضطرار آمریکا برای مقابله با چین را به آسانی درک نمی کنند. شاید یکی از دلایل آن به عوامل جغرافیایی برمی گردد؛ با وجود روابط دریایی، انگلیس و فرانسه بیشتر تماشاگران ساده هستند، در حالی که آمریکا دارای خطی ساحلی در اقیانوس آرام است و تعهداتی راهبردی با تایوان، بخش جدایی طلب چین دارد.
رئیس جمهوری آمریکا اکنون از هم پیمانان غربی خود می خواهد همبستگی قوی تری با واشنگتن به نمایش گذارند زیرا احتمال شکاف، انحطاط و بی اعتباری دموکراسی آمریکا در حال حاضر بیش از هر زمانی در پنج دهه گذشته، آشکار شده است.
شی جین پینگ رئیس جمهوری چین پیشتر، در زمان ورود بایدن به کاخ سفید در ماه ژانویه گفت تلاش های آمریکا برای جلب حمایت جهان علیه چین خطر «جنگ سرد جدید» را به دنبال دارد.
نظر شما