رکن اصلی هر تمدن زیستن صلح‌آمیز در کنار یکدیگر است

تهران-ایرنا- رییس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران گفت: انسان‌ها بدون صلح و حل منازعه هرگز نمی‌توانند در کنار هم زندگی کنند، چه در گروه‌های کوچکی مثل خانواده یا قبیله و چه در گروه‌های بزرگ‌تر در شهرها و کشورها. رکن اصلی هر تمدن زیستن صلح‌آمیز در کنار هم و رفع مسالمت‌آمیز منازعات است.

به گزارش روز چهارشنبه دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، محمد سمیعی در سومین همایش بین‌المللی صلح و حل منازعه استمرار همایش‌ها و نشست‌ها را موجب شکل‌گیری شبکه‌ای از علاقه‌مندان، صاحب‌نظران و اندیشه‌ورزان در حوزه‌های تخصصی دانست و آن را یکی از اصول دانشکده مطالعات جهان خواند و افزود: در دانشکده مطالعات جهان تلاش شده است به‌ جای برگزاری همایش‌های مقطعی، به‌ دنبال نهادینه‌کردن مباحث مهم و شبکه‌سازی بین اندیشمندان در حوزه‌های دانشگاهی باشیم.

وی رسالت دانشکده مطالعات جهان را مطالعه کشورها خواند و ادامه داد: این دانشکده در ۲۱ رشته و در دو مقطع کارشناسی‌ارشد و دکتری پذیرای دانشجو است. در مطالعه جهان باید توجه ویژه‌ای به صلح و حل منازعه داشت. مطالعات در این دانشکده همه بر محور زندگی مسالمت‌آمیز در جهان استوار است. هم‌اندیشی شکل‌گرفته در این همایش و در سطح بین‌المللی نیز بستر و زیربنایی خواهد بود برای نهادینه‌ترشدن تفکر صلح که قوام اصلی زندگی اجتماعی و هر تمدنی است، به‌ویژه تمدن اسلامی.

رییس دانشکده مطالعات جهان اسلام را به‌معنای سلام، صلح و دوستی تفسیر کرد و یادآور شد: هدف از برگزاری این همایش شکل‌گیری هم‌فکری، شبکه‌های فکری و ارتباطی میان اندیشمندان و اندیشه‌ورزان در موضوع صلح و حل منازعه و استحکام آن است.

سمیعی موضوع صلح و حل منازعه را موضوعی چندرشته‌ای، فرارشته‌ای و میان‌رشته‌ای خواند و گفت: تلاش بر آن است که تمامی علاقه‌مندان به این موضوع را از رشته‌های مختلف و از کشورهای مختلف گردهم آوریم و مخاطبان خود را هر سال نسبت به سال قبل افزایش دهیم. امید است با همیاری تمامی این افراد، نگاه صلح‌محور و با محوریت حل منازعات به مطالعات جهان در کشورمان ایران و در عرصة بین‌الملل جایگاهی فراتر از جایگاه فعلی کسب کند.

رضا داوری اردکانی فیلسوف و رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران نیز در این همایش سخنرانی خود را با عنوان «چگونه و تا چه زمانی می توان از صلح دفاع کرد» ایراد کرد و گفت: برای اهل فلسفه سخن گفتن از صلح همواره کاری بسیار دشوار بوده است. متفکران و فیلسوفان از هراکلیتس تا هگل و نیچه به عنوان تماشاگران و شاهدان تاریخ ناگزیر باید گواهی می‌­دادند که تاریخ سراسر جنگ بوده است و در زمان ما نیز از وقتی جنگ بین‌الملل دوم پایان یافته همواره تاکنون در نقاطی از مناطق جهان دود آتش جنگ فضا را تاریک و خوفناک می‌کرده است.

وی افزود: در سخنان فروید نزاع و تنازع میان فرهنگ و طبیعت تصدیق شده است. فروید از کسانی است که مخصوصاً به برخورد و تقابل میان فرهنگ و طبیعت نظر داشته و آن را با دید پسیکانالیست خود شرح و بیان کرده است. این فرهنگ چیست که می‌تواند در برابر طبیعت بایستد و آن را مهار کند. گرچه روان‌شناس بزرگ در کتاب ناراحتی در تمدن، تقابل میان طبیعت و فرهنگ را مایه ناراحتی آدمیان دانسته است، امیدش به صلح یکسره به فرهنگ مستقل از طبیعت نبوده و او طبیعت آدمی را منحل در غریزه مرگ و ویرانگری نمی‌دانسته است. به نظر او اروس (عشق) نیز وجهی از وجود آدمی است.

رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ادامه داد: کوشش فروید در این راه دنباله سعی شاعران و متفکران دوران جدید برای رفع تعارض‌های درون تاریخ مدرنیته بود. دوران جدید با ظهور بشری آغاز شد که در خود اراده به تسخیر طبیعت و تصرف در جهان را می‌دید. اراده به تسخیر و قهر متضمن تعارض است و نمی‌دانیم آزادی و قهر چگونه در تاریخ و در وجود آدمی با هم جمع می‌شوند. ولی می‌دانیم که در تاریخ فرهنگ و فلسفه و هنر جدید برای رفع این تعارض و جمع آزادی و ضرورت و مهر و کین‌توزی و تعدیل خشونت و حفظ صلح چه سعی عظیمی شده است. مثال و اوج این کوشش را در تفکر کانت می‌بینیم. کسانی که کانت را فیلسوف مدرنیته دانسته‌اند شاید به کوشش او برای جمع ضرورت در علم و آزادی در اخلاق و سیاست و امیدش به «صلح دائم» و اعتقاد به تحقق روان و عقل کل، در پایان راه نظر داشته‌اند.

داوری اردکانی گفت: کاری که کانت کرده است، از جهات مختلف اهمیت دارد. او تنها فیلسوفی است که به امر صلح اعتنای تام داشته است. همیشه نویسندگان و فیلسوفان از جنگ و صلح می‌گفته‌اند و در زمان ما بزرگانی چون تولستوی، رومن رولان، برتراند راسل و گاندی از صلح دفاع کرده‌اند. اما این مهم است که فیلسوف مدرنیته در آغاز عهد تجدد به صلح نه به‌ عنوان وضعی که در آن جنگ وجود ندارد، بلکه به‌عنوان حق بشر و وضعی که باید با پیشرفت عقل به‌ وجود آید، فکر می‌کرده است.

وی افزود: تفاوت کانت با اخلافش و به‌خصوص هگل این بود که او در نگاه به تاریخ به آغاز می‌نگریست و فکر می‌کرد که این آغاز است که در آن تکلیف حادثه معین می‌شود، نه اینکه پایان و آینده، راه اکنون را معین کند. او اصل پیشرفت را اصل ره‌آموز راه صلح و انقلاب فرانسه را امیدبخش آینده می‌دانست. ثانیاً، کانت، برخلاف انتظاری که از فیلسوف اخلاقی می‌رود، به صلح با نظر اخلاقی و سیاسی نگاه نمی‌کرد؛ یعنی، صلح را به این اعتبار که آرزوی مردمان و مایه راحتی خیال و آرامش و متضمن صلاح کشورهاست در نظر نداشت، بلکه آن را چیزی که باید در پایان تاریخ محقق شود، می‌دید.

داوری اردکانی یادآور شد: او به پیشرفت خرد اعتقاد داشت و تحقق صلح را مقتضای این پیشرفت می‌دانست. البته، منکر نبود که جنگ یک واقعیت است و بسیاری پیشرفت‌ها از آن حاصل شده است؛ اما فکر می‌کرد راه بشر راهی است که باید به صلح بینجامد. پیداست که عموم مردم و دوستداران صلح بیشتر از آن جهت با جنگ مخالف‌اند که در آن غیرنظامیان و زنان و مردان و کودکانی که در جنگ شرکت ندارند، کشته می‌شوند و شهرها و بناهای تاریخی ویران می‌شود و فکر می‌کنند که اگر برپاکنندگان جنگ از آثار زشت و مصیبت‌بار جنگ خبر داشتند از آن پرهیز می‌کردند. به‌ عبارت دیگر، جنگ را به نادانی نسبت می‌دهند و عجبا که فیلسوفی مثل هابز هم بر این اعتقاد بوده است.  

رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی گفت: چیزی که در درجه اول باید روشن شود معنای صلح و جایگاه آن در فلسفه اوست. رسم شایع در آموزش و پژوهش فلسفه کانت این است که جوهر فلسفه او را در نقادی خرد محض یعنی نقد علم و نقادی عقل عملی می‌بینند و غالباً نقد اول را مهم‌تر و آورده اصلی فلسفه کانت می‌دانند. کانت خود چنین نظری نداشته و از میان سه نقد خود نقد سوم یعنی نقد حکم را که به اخلاق و سیاست می‌پیوندد مهم‌تر می‌دانسته و سال‌های پایان عمر را یکسره صرف فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست کرده است.

داوری اردکانی افزود: فیلسوف مدرنیته علم و آزادی را دو شأن مهم دوران جدید می‌دانسته و از تعارض میان ضرورت علم و آزادی در اخلاق و سیاست غافل نبوده و فکر می‌کرده است که چون اصل کار جهان بر پیشرفت است باید به مدد اصل مزبور میان این دو به‌نحوی جمع شود و این جمع حکم و فرمان خرد قانونگذار است که جنگ را مطلقاً محکوم می‌کند. پس کانت صرفاً در آرزوی صلح نبود، بلکه آن را حقی می‌دانست که در زمان نه هنوز با ایجاد جامعه حقوقی بین‌المللی و جمهوری جهانی تحقق خواهد یافت.

وی ادامه داد: صلح وضعی است که در آن به اختلاف‌ها و نزاع‌ها سامان داده می‌شود و حیثیت و آزادی آدمی محفوظ می‌ماند. شاید بگویند و از زمان خود کانت تاکنون بسیار گفته‌اند که صلح مورد نظر کانت سودا و آرزویی بیش نبوده و حتی کسانی کتاب صلح دائم را متضمن مطالبی خیالی و رؤیایی دانسته‌اند، این‌ها هیچ‌کدام در نظر نگرفته‌اند که فیلسوف مدرنیته تاریخ را تاریخ منورالفکری می‌دانسته و از مدرنیته و دعاوی و خواست‌ها و غایت‌های آن دفاع می‌کرده است. مدرنیته با خود رویای بهشت زمینی را آورده بود و کانت می‌بایست به این بهشت نظر کند و به شرایط امکان تحقق آن بیندیشد.  

داوری اردکانی عنوان کرد: کسانی هم گفته‌اند عنوان کتاب صلح دائم طنز است. ولی نمی‌دانیم چرا باید این عنوان را عنوانی طنزآمیز بدانیم. کانت هرگز از صلح، آرامش گورستان را مراد نمی‌کرده است. این هم معلوم است که فیلسوف به صلح جاودانی سنت اوگوستن در مدینه الهی فکر نمی‌کرده و بهشت زمینیش نباید با مدینه آسمانی اشتباه شود. صلح دائم بخشی از تفکر کانت و متمم طرح او در بیان شئون تجدد و قوام و تقدیر جهان جدید است. او می‌خواسته است راه رهایی مدرنیته از تعارض‌ها را بیابد و نشان دهد که مدرنیته دوران عقل و تحقق آن است. می‌دانیم که این طرح، تحقق نیافته و حتی تعارض‌هایی که کانت در رفع آن‌ها می‌کوشید شدت بیشتر پیدا کرده و در نتیجه کتاب صلح دائم که پرفروش‌ترین کتاب کانت بوده از رده آثار مهم او و حتی شاید بتوان گفت از فهرست کتاب‌های فلسفه خارج شده است.

رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی تصریح کرد: کانت در این کتاب خیالبافی نکرده بود. او که به تحقق یک نظام عقلی امیدوار بود نمی‌توانست به صلح دائم نظر نداشته باشد و مخصوصاً رأی و نظرش تا وقتی و جایی که راه مدرنیته دشوار نشده بود درست می‌نمود. شاهدش هم اینکه در قرن نوزدهم در قیاس با قرن هجدهم در اروپا جنگی روی نداد و قهر سیاست غربی متوجه آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین شد که این‌ها در آن زمان از نگاه غربی بیرون از جهان خرد جدید بودند و به دورانی که کانت آن را دوران محجوری بشر می‌دانست تعلق داشتند.

داوری اردکانی گفت: از صلح و اصلاح جهان در صورتی می‌توان چشم پوشید که مهر و دوستی و امید یکسره مغلوب کین و دشمنی و نومیدی شده باشد. ولی به‌نظر نمی‌رسد که درگیری‌های جهان و نزاع‌ها و کشمکش‌های درونی آدمیان هرگز به غلبه قطعی کین بر مهر بینجامد و به این جهت این امید می‌تواند محفوظ باشد که آدمی در نسبتی که با مبدأ دارد از گذرگاه سخت و تنگنای قهر کنونی بگذرد و به تعبیر حافظ عالمی دیگر و آدمی دیگر پدید آید.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha