به گزارش گروه فرهنگی ایرنا، مجموعه داستان به مادرم بگویید، دیگر پسر ندارد نوشته مجتبا نریمان که به تازگی از سوی انتشارات نریمان منتشر شده، شامل ۲۳ داستانِ کوتاهِ غیرپیوسته است که برخی داستانها پیشتر در مجلاتی چون فصلنامه نوشتا، ماهنامه همشهری داستان، ماهنامه برگِ هنر، ماهنامه سیاهمشق و هفتهنامه کرگدن بهچاپ رسیده است.
داستانها تم اجتماعی-سیاسی و طنز دارند و هر داستان با توجه به موضوعِ آن، به یکی از شخصیتهای سیاسی و ادبیِ ایران تقدیم شده است. برگردان به انگلیسیِ نخستین داستانِ مجموعه توسط سهراب دریابندری ضمیمه پایانیِ کتاب است.
داستانهای این مجموعه زیر نظر صفدر تقیزاده ویرایش شده و در مقدمه به نقش تقیزاده و دیگر شخصیتها در شکلگیری این کتاب اشاره شده است.
این مجموعه، دربرگیرنده ۲۳ داستان کوتاه است که بهرغم تفاوت موضوعی در برخی از جهات، وجوه مشترکی با هم دارند. داستانهای این مجموعه را میتوان برگرفته از وقایع واقعی دانست که با قدرت تخیل نویسنده به اثرهای قابل تأملی تبدیل شده است. اتفاقهایی هرچند ساده و گذرا که وقتی سوژه داستانی نویسنده شدند، مرزهای پختگی را درنوردیده و به اثری قابل ستایش تبدیل شدهاند.
نریمان در خلق این اثر از زادگاهش بسیار تأثیر پذیرفته و این را میتوان در بسیاری از داستانهای این مجموعه بهخوبی مشاهده کرد. استفاده از تکیهکلامهای محلی و زبان محاوره جنوبی در برخی از دیالوگها، یا بهطور مثال، بیان غیر مستقیم اشاره به لهجه کُردی و روایت آن به زبان معیار، نشان از هوش نویسنده در تبدیل سوژه به اثر داستانی دارد.
«سارا» کاراکتری است که در برخی از داستانها بهتنهایی بار درام آن را به دوش میکشد و بر این اساس شاید بتوان گفت بدون درنظر گرفتن تقدم یا تأخیر زمانی، برخی از داستانها از یک همگنی پنهان نیز برخوردارند.
نویسنده در این مجموعه داستان که به احتمال زیاد در توالی این چند سال اخیر نوشته شده است، تکلیفش را با بازگویی روایت و داستان روشن کرده و اولویت را بر آن گذاشته است. شاید استفاده از تکنیکهای داستانی نظیر جریان سیالذهن خاصه در داستان آخر، مخاطب را در الگوریتم زمانی حیران کند ولی باز هنر پیرنگ قوی در داستان و داستانهای دیگر مخاطب را از این سردرگمی رها میکند.
نریمان قرار بر آن ندارد که ایدئولوژی خاصی را به مخاطبان خود تحمیل کند بلکه شرح روایت داستانها با تعلیقات بهجا و تبحر نویسنده بر استفاده از عناصر داستانی اثر را به کاری تأثیرگذار و اندیشهمدار تبدیل کرده است.
در بخشی از این کتاب با عنوان «به مادرم بگویید، دیگر پسر ندارد؛ به صفدر تقیزاده» آمده است:
سارا جیغ میکشد و از بین جمعیت میخواهد خودش را به جنازهام برساند که مادرش او را بغل میکند و چند نفری او را میگیرند. مادرم خودش را چنگ میزند و از حال میرود. پدرم دستش را میگذارد روی قلبش، ریز گریه میکند و میآید بالای سر جنازهام.
اشکهایش یکی یکی روی صورتم میافتند. خم میشود و چشمهایم را میبوسد. قطرههای اشک پدرم یکی یکی توی صورت جنازهام میافتد. همه دارند برایم گریه میکنند. از گریه جمعیت گریهام میگیرد و شروع میکنم برای خودم گریه کردن.
از همان کودکی گریۀ دیگران به گریهام میانداخت. از این که همه دارند برایم گریه میکنند یک حس رضایت بهم دست میدهد و انگار از خودم راضی میشوم (ص.۷۶).
هرچند مفاهیم برخی از داستانها در فضای واقعی، تکلیف مخاطب را با درک مفهوم آن روشن میکند اما در همین وضعیت لایههای پنهان اجتماعی مورد نظر نویسنده نیز به طور غیرمستقیم بازگو میشود. لایههایی که شاید هدف اصلی او از نگارش داستان باشد. طنزهای ظریفی در بسیاری از داستانها وجود دارد که به اثرگذاری بیشتر آن کمک شایسته کرده است. طنزی که در برخی جاها به هجو پهلو میزند.
نوشته پشت جلد کتاب در متن داستانهای کتاب وجود ندارد اما بیارتباط به داستانها نیست:
بابای من نان سنگک میخرید و بابای سارا نان بربری. اختلاف ایدئولوژی داشتند. همین شد که نشد آنچه باید میشد و سارا را به من نداد
مجموعه داستان به مادرم بگویید، دیگر پسر ندارد در ۱۵۶ صفحه و شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه با قیمت ۳۰ هزار تومان در انتشارات نریمان منتشر شده است.
نظر شما