به گزارش ایرنا، دستی به پیشانی تب دار پسرش می کشد، نگاهی به چشمان کم رمق و صورت زرد علیرضا میکند، غصه دلش را لبریز کرده است، آه سردی می کشد روی صندلی کنار تخت پسرش می نشیند پاهایش از خستگی ورم کرده است.
علیرضا آرام به خواب می رود، از اینکه آرام خوابیده است اما خوشحال است، از اینکه علیرضا از درد گریه نمی کند خوشحال است، به همین چند دقیقه درد نکشیدن فرزندش هم راضی است.
همانطور که زل زده است به سرم که قطره قطره وارد تن نحیف پسرش می شود غرق در افکار خودش است که با صدای خانم صادقی پرستار بخش انکولوژی بیمارستان کودکان طالقانی گرگان به خودش می آید.
خانم حیدری کجایی به چی فکر می کنی خدا بزرگه عزیزم به خدا توکل کن ، اول هم گفتم باز هم میگم بهت، من اینجا معجزه ها دیدم که با عقل زمینی ما جور در نمی آید ما وسیلهایم.
اصل کاری خداست.
لبخند تلخی بر لبهای سیده زهرا می نشیند با صدای آرامی می گوید بله ما هم امیدمان به خداست توکل به خودش که ارحم الراحمین است.
من مادر چه کاره هستم خدا از همه به بندگانش مهربان تر است، انشاالله هرچه خودش صلاح بداند من که علیرضا را به او سپردم و شفای پسرم را از خودش می خواهم.
خانوم صادقی وضعیت علیرضا را بررسی میکند و سرنگی را در مایع سرم خالی می کند.
همانطور که به سمت تلویزیون میرود میگوید مثل اینکه علیرضا کل هوش و حواست را برده است و فراموش کرده که امشب شب قدر است نمی خواهی قران به سر بگیری و دعا به خوانی.
سید زهرا که انگار تازه چیز مهمی یادش آمده باشد در حالی که چشمانش از خوشحالی برق می زند سریع بلند می شود می گوید دستت درد نکنه خانم صادقی یادم انداختی.
این وضعیت بیماری پسرم باعث شده همه چیز را فراموش کنم یادش بخیر سال های قبل همراه علیرضا در مسجد جامع روستامون در آزادشهر شرکت میکردیم، در چنین شبی علیرضا همراه پدر در هیات سینه زنی و زنجیرزنی می کرد اما می بینی وضعیت الان منو ، بیماری باعث شده همه چیز یادم برود اما حقیقتا این طور نیست.
سیده زهرا وضو می گیرد مفاتیح الجنان کوچکش را از کیفش بیرون میآورد و مداح تلویزیون در حال خواندن دعای جوشن کبیر است.
سیدهزهرا شروع می کند به گفتن ذکر سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب در تخت های کناری همه مادران همراه کودکان بیمار دست به دعا برداشتند با چشمانی اشک بار و قلبی شکسته در دل سیاهی شب خدا را صدا می زنند و از خدا طلب مغفرت دارند.
حس حال عجیبی در بیمارستان است امشب پرستاران و پرسنل بیمارستان در کنار رسیدگی به کارهای بیماران در حال دعا هستند دعا که تمام میشود حاج آقا انصاریان به منبر می رود و بعد از سخنرانی و دعا و نیایش قرآن به سر می گیرد.
صدای گریه بعضی مادران بلند شده است شاید جای دیگری که باشی نتوانی حدس بزنی آن هنگام دعای مردم چیست.
اما اینجا سخت نیست، همگی شفای بیمارشان را از خدا متعال میخواهند خدا را قسم می دهند به خودش و چهارده معصوم پاکش و شفای بیماران در صدر دعای شان است،
ادعیه تمام میشود سید زهرا مشغول خوردن سحری میشود خانمصادقی دوباره برای چکاب علیرضا میآید علیرضا چشمانش را باز میکند و به خانم صادقی سلام می کند گل از گل خانم صادقی می شکفد گفت سلام پسرم سلام به روی ماهت خوبی پسرم علیرضا سری تکان می دهد.
صادقی رو به سید زهرا میکند و میگوید چه کردهای امشب سیده زهرا، اگر بهت بگم بعد یک هفته تب علیرضا دیگه قطع شده چه عکس العملی داری مژده می دهم عزیزم تب پسرت قطع شده، مانند چشمه ای که از دل زمین میجوشد اشک از چشمان سیده زهرا جاری میشود.
ناباورانه لب های خانم صادقی که در حال حرف زدن است نگاه میکند نگاهی به علیرضا میاندازد همانجا سجده شکر به جا میآورند و از خدا تشکر می کند و می گوید قربون بزرگیت برم ، ممنون آقا که جوابمو دادی تموم زندگیم به فدایت.
آقا جان ممنونم که دست خالی برنگردوندی منو.
سیدهزهرا همچنان مشغول شکر و قدردانی از مولا علی و عنایت ویژهاش به فرزند خورد سالش بود که ناگاه طنین الله اکبر فضای بیمارستان را در بر گرفت.
سحری سید زهرا نصفه و نیمه باقی ماند، می خواست برای جلوگیری از اسراف و حیف و میل غذا باقیمانده سفره را در یخچال بگذارد که ناگهان صدایی به گوش شنید
مامان من آب می خوام صدای علیرضا خطاب به مادرش بود، بالغ و رسا، تن مادر از شدت خوشحالی درحال لرزیدن بود و در دل از کرامت و لطف پروردگار شاکر.
نکته مهم این که ماه ضیافت الهی مرحله به مرحله روح افراد را صیقل داده از جمله خروج از گناهان با توبه و استغفار و توسل و تضرع به درگاه پروردگار، آراسته شدن زینت های عبادیِ فردی، خانوادگی و اجتماعی و کسب معرفت و بیداری ارمغان دارد.
به گفته کارشناسان مذهبی، شب قدر فرصتی برای خودسازی است، در چنین شبی راه تکامل انسان هموار میشود و شکوه بندگی و تجلی ایمان به اوج خود میرسد.
در سحرگاهان چنین شبی سید اوصیا علی مرتضی(ع) پس از شب زنده داری تا وقت نماز صبح آهنگ مسجد کرد و با حضور در بام مسجد کوفه بانگ اذان و شهادت به وحدانیت خداوند سرداد و با «نماز، نماز» خود خفتگان در مسجد از جمله ابن ملجم مرادی قاتل خویش را برای ادای فریضه نماز بیدار کرد.
گزارش خبرنگاران ایرنا در مناطق مختلف استان حاکیست در نخستین شب قدر که مصادف با شب ضربت خوردن مولای متقیان است گلستانی ها پس از تلاوت قرآن و قرائت دعای شریف جوشن کبیر، دعای افتتاح، ابوحمزه ثمالی روح و جان خود را در زلال قدر شستشو دادند و سپس به سوگواری در عزای شهادت حضرت علی ابن ابیطالب (ع) پرداختند.
نظر شما