به گزارش ایرنا قضیّۀ شرط گذاشتن در مجلسِ «حسین جلایر» در تبریز با رضوانشاه، موسیقیدان نامدارِ آن زمان مبنی بر اینکه عبدالقادر در طول یک ماهۀ رمضان سال ۷۵۶ خورشیدی (۷۷۸قمری) ۳۰ نوبت مرتّب بسازد، حکایتی شنیدنی است.
طغرل طهماسبی، مولف کتاب «عبدالقادر مراغی، معلّم ثالث» در مورد این حکایت اینگونه بیان میکند که « عبدالقادر پس از این شرط گذاشتن ۳۰ «نوبت مرتّب» ساخت و به دریافت انعامات پادشاهانه نایل آمد».
به گفته وی «نوبت مرتّب» بر اساس آنچه که در صفحه ۲۴۱ جامعالألحان آمده، به یکی از انواع نُهگانۀ تصنیف و به قول عبدالقادر، «چهار قطعۀ موسیقی که آنها را با یکدیگر مناسبتی باشد، در طرایقِ جموع و ایقاع» اطلاق میشده است.
وی اضافه کرد: مسئلۀ شرط گذاشتن مراغی با رضوانشاه توسّط حسینجلایری، استادیِ عبدالقادر را آشکار میسازد و ذوقِ حسینجلایری را که در تشویق هنرمندانی چون مراغی بیتأثیر نبود؛ مراغی در هر سه اثر ارزشمندِ خود، حکایت را نقل کرده است:
«به تاریخِ تاسع و عشرینِ شَعبانِ سنۀ ثمان و سَبعین و سبعَمِائه در بلدﮤ تبریز، در مجلسِ بندگی حضرتِ سلطان شعاری جلالالدّین حسین بن سلطان اویس ـ اَنارَ اللّٰه بُرهانها ـ شیخالإسلام خواجه شیخ الکججی! و دستور اعظم امیر شمسالدّوله والدّین زکریا و دیگر اَکابر و افاضل که در آن زمان بودند، حاضر شدند و کسانی که اَدوار و شرفیه شرح نوشته بودند، مثلِ: مولانا جلالالدّین فضلاللّٰه العبیدی و مولانا سعدالدّین کوچک و مولانا عمرتاج خراسانی حاضر بودند و خوشخوانانِ عصر و استادان و مُصنفانِ دَهر مثل: خواجه رضیالدّین رضوانشاه مصنف به استاد عمرشاه مصنف و استاد حاجی ابوکه اوبَهی انورشاه و غیرهم و از مباشرانِ آلاتِ ذَواتُالأوتار، استاد شمسالدّین بدرنالی و حاجی سیکلدیعودی و ممیثان (یا: ممیشان) و جلال از مباشران آلاتِ ذواتالنّفخ استاد شمسالدّین حربوی نایی و استاد علیشاه رَبابی و تاجالدّینِ مرندی و غیرهم در آن مجلس حاضر بودند.
بحث علمی و عملی موسیقی در میان آمد؛ مصنّفان عملی گفتند: مشکلترین اصنافِ موسیقی در عملیّاتِ نوبتِ مرتّب است و تألیفِ یک نوبت به یک ماه نتوان کرد؛ برای آنکه هر قطعه از نوبت را که بسازند، سه ضبطِ دیگر از آن احتیاج باشد. چون مصنّف مؤیّد و ماهر بوَد، ممکن نباشد. این فقیر گفتم: اگر مصنّف قادر باشد، هر روز نوبتی مرتّب تصنیف تواند کرد. ایشان به اتّفاق استبعاد نمودند. این فقیر گفتم: إنشاءاللّٰهتعالیٰ در این ماهِ رمضان، سی نوبت تصنیف کند، چُنانچه هر روز یک نوبت به عرض رسانم و روزِ عَرفه هر سی نوبت را اعاده کنم.
شارحانِ ادوار و استادانِ روزگار، خصوصاً خواجه رضوانشاهِ نامدار و مباشرانِ آلاتِ ذواتالنّفخ، متّفقُالکلمه گفتند: چُنین امری ممکن و مقدور نیست و خواجه رضوانشاه که استاد و مُتعیّنِ روزگار بود، گفت: شاید قبل از این ساخته باشد و اکنون باز گوید. فقیر گفتم: هر روز اشعارِ نوبت را شما اختیار کنید و در هر دوری از ادوارِ نِغَم و اَدوارِ ایقاعی که امتحان کنید، آن روز بر آن اشعار و در آن ادوارِ دیگر ترکیباتِ مشکله که اختیار کرده باشید، نوبتی مرتّب سازم و بر سر جمع اَدا کنم، چنانکه از اعتراض خالی و در غایتِ لطف و کمال باشد.
بندگی حضرت پادشاه جلالالدّین فضلاللّٰه العبیدی و خواجه جمالالدّین سلمان ساوجی تعیین کند و صنایعِ الحان را استادان و مصنّفانِ فن، علیالخصوص خواجه رضوانشاه انتخاب نمایند. بهموجب فرمان اعلیٰ ابیات و اشعار نوبت و صنایعِ الحان را تفصیل کردند.
حضرتِ پادشاه تفصیل به این فقیر میداد و میفرمود که بدین موجب نوبت میسازد امّا نوبت که روز اوّل رمضان خواهی ساخت، به نام من مخصوص گردان در مقامِ «حسینی»، و پنج قطعه ساز و قول و غزل و ترانه و فروداشت و در قطعۀ خامسه که مستزاد است، دوازده مقام و شِش آواز را لازم دار، چنانکه میان هر دو پرده یکی آواز باشد و هر آنچه از پردهها باشد، الفاظ ارکان نَقرات به آنها مَقرون گردان و آنچه آواز باشد، هر آواز را بر مصراعی تقسیم کُن و این نوبت در دایرﮤ ثَقیل رَمل باشد.
اشعارِ عربی را مولانا جلالالدّین فضلاللّٰه بر حسب فرمان اَعلیٰ نوشت و ابیاتِ فارسی را خواجه جمالالدّین سلمان. پس من بدان اشعار در همان مجلس نوبت مرتّب و پنج قطعه ساختم مشتمل بر آن صنایع، که امتحان کرده بودم و دیگر صنایع بر آن اضافت کردم و در همان مجلس نوبت مرتّب را به عرض رسانیدم به نوعی که همه مسلّم دانستند و انواع تحسینها فرمودند و حضرت سلطان این فقیر را در همان مجلس به مرحمتهای شاهانه مخصوص گردانید.
باری هر روز ابیات و اشعارِ نوبت را میدادند و امتحان میکردند که او فُلان ترکیب و فلان اصول و آنچه در خاطرِ مجموعِ ایشان میآمد، نوبت به این فقیر میدادند و فقیر نوبتی مرتّب میساختم و پنج قطعۀ اَشکَل آنها که امتحان کرده بودند وزاید بر آنها بسیاری از صنایع، هر صباح در آن حضرت اکابر حاضر میشدند و نوبت را اَدا میکردم؛ چون روزِ عرفه روز سیام بود، نوبتِ سیام برگرفتم و بیست نوبتِ دیگر را نیز ادا کردم.
خواجه رضوانشاه مبلغ ۱۰۰ هزار دینار که گرو بسته بود به دخترِ خود داد و عقدِ نِکاح بسته به خانۀ این فقیر فرستاد و از آن نوبت ثلاثین در کتاب «کنزالألحان» بر قاعدﮤ مباشرت عمل ثبت کردم؛ اگر کسی را معروف آن علم و عمل باشد، او را ممکن باشد که استخراج آنها کند. و نوبت مرتّب نخستین که در اوّل رمضان ساخته شده، این است:
سعـادتنـا الیــوم فـی مقـم / ایا اکـرم النّـاس کـن دائمـا / بسلطانها خیـر اهـل الهـوی / علی البر و العدل و الإهتداء
غزل بدین بیت ساخته شده است: کوری چشمِ مخالف من حسینی مذهبم / راهِ حـق اینست نتـوانم نهفتـن راهِ راست
ترانه به این رباعی بسته شده است: اهواک ولو ضنت مـن اجل هواک / لاکنت إذا لم اک فی الحب کذاک / او اتلف بالغـرام فالـرّوح فـداک / اجفو لتجافیـک و أرضـی لرضاک
در بازگشت ترصیع بدین بیت شد: ای شاهِجهان، جهان به کامت بادا / تا مدّتِ دورانِ فـلک خـواهد بود / خورشید و مَه و مِهر غلامت بادا/ ایـن سکّـۀ سلطنت بـه نـامت بادا
فروداشت بر این بیت بود: خلّـد اللّٰه ملک مولانا / باسط الأمن ناشر العدل
و مستزاد بر این شعر مولانا شیخ الکججی بر حسب درخواست او و چون شِش مصراع است؛ هر مصراعی بر یک آواز مرکّب از دو پرده است. آواز نوروزی مرکّب از پردﮤ حسینی و پردﮤ اصفهان: گُل چو بیرون آمد از خلوتسرای خویشتن / عالَمـی را دیـد مشتــاقِ لقـای خـویشتن / بَـر سریرِ حُسـن شـد سلــطانِ خـوبانِ چمن / مستِحُسنِخویش ومغرور از هوایخویشتن / تا نگردی فانی اندر عاشقی همچون کجج / کی توانی حُکم کردن بر بقـای خـویشتن
(آواز گواشت از پـردﮤ حجاز و بزرگ)، (آوازه سَلمک از پردﮤ عشّاق و راست)، (آوازه کَردانیـا از پردﮤ عراق و زنگوله)، (آوازه مایه ازنوا و بوسلیـک) و (آوازهشهناز از پردﮤراهویوزیرافکند)
گذری بر زندگینامه عبدالقادر
طهماسبی، مولف فرهنگ عبدالقادر مراغی که اکنوند ر انتشارات سوره زیر چاپ قرار دارد، درباره عبدالقادر میگوید: عبدالقادر، پسر غیبی حافظ مراغی، ملقّب به «حافظ»، «گوینده» و «نظامالدّین»، و مشهور به «ابنغیبی» یا «حافظالمراغی» یا «خواجه عبدالقادر» یا «عبدالقادرِ گوینده»، آخرین ستارﮤ فروزان آسمان موسیقی ایرانزمین، در سال۷۳۶ خورشیدی (۷۵۸قمری) در شهر مراغه دیده به جهان گشود.
«عبدالقادر در چهار سالگی به مکتب رفت؛ در هشت سالگی حافظ قرآن گردید و در ۱۰ سالگی از تحصیل صَرف و نحو و معانی و بیانْ فراغت حاصل نمود؛ وی را عالِم به علوم متداولِ زمان، حافظ و قاری قرآن، دارای طبعِ شعر، خوشنویسی استاد، تصویرگری ماهر، موسیقیدان و موسیقیپژوه (متخصّص در علوم نظری و عملی در موسیقی)، نوازندﮤ عود و کاسات و به قول هنری فارمر «اُعجوبه»، خواننده و در نهایت از مفاخرِ تاریخِ هنرِ ایران، در قرن هشتم هجری، و نیز آخرین نظریّهپردازِ موسیقی کلاسیکِ ایران میدانند و تنها بعد از اوست که اطّلاعات دقیق و مؤثّق و قابل اطمینان دربارﮤ مطالب موسیقایی میتوان یافت.
عبدالقادر از برجستهترین موسیقیدانان «مکتب مُنتظمیّه» و تالی و شارح آرای بنیانگذار این مکتب، صفیالدّین اُرموی،به شمار است و سرانجام پس از آن دغدغههای پُرشور، زندگی عبدالقادر، بعد از ۷۰ سال، که گذشتِ عمر نیز گَردِ پیری بر تارکِ آن پاشیده بود و اندیشههایی که هنوز هم برای امروزیان نهفته مانده است، به پایان رسید و در شهر «هِرات» (واقع در افغانستان امروزی)، به واسطۀ عارضۀ طاعون، رُخ در نقاب خاک کشید.
امّا مرگ، یک زندگی تازه برای وی هدیه آورد؛ نقشی که مرگ از سیمای حافظ مراغی ساخت، طیّ سالهای دراز، رفتهرفته رنگ و جلوهای تازه به خود گرفت که هر روز درخشانتر میگردد.
تسلّط مراغی در نوازندگی بَربت (عود)، مورد تحسین قرار گرفته و آهنگهایش (گرچه هنوز به طور کامل به دست نیامده، ولی اندکی از آنها تا حدّ موجود)، توسّط بعضی از موسیقیدانها به اجرا درآمده است.
بعضی از تصانیف خواجه با ذکرِ ضروب و نَقَرات در کتاب «نُزهةالأرواح من تطریب الأشباحِ» یعقوب و «رسالۀ منظوم و منثورِ» امیرخان محفوظ و مضبوط مانده است.
تِم موسیقی سریالِ «امام علی» نیز بر اساس آثار عبدالقادر ساخته شده است و افتخار «فرهاد فخرالدّینی» هم در ساختنِ موسیقی این سریال (به گفتۀ خودشان) در این است که توانسته علیٰرغم تلاشهای ناموفّق فراوانی که در ایران و ترکیه و اروپا برای استنباط یکی از یافتههای موسیقی عبدالقادر صورت گرفته، عاقبت آن را به طورِ کامل به اجرا درآورد.
آنچه عظمت هنری عبدالقادر را دوچندان میسازد، این است که از یک قرن پیش تا عصر حاضر، موسیقیدانان فراوانی که آثار، طرحها و یافتههای بزرگانِ تاریخ موسیقی ایران، نظیر: فارابی، ابنسینا، صفیالدّین اُرموی را الگوی خود ساختهاند، از عبدالقادر متأثّر بودهاند.
مهارت وی در آهنگسازی بدان حد بوده که در «مَقاصدالألحان» ذکر میکند: «در بَلْدﮤ خُجَند در حضورِ خیلِ سلطانْ مشغولِ آوازخوانی بودم. ناگاه صدای قُمری شنیده شد. به امرِ سلطانِ مشارٌاِلَیه، نسخهای مانندِ نوای آن مُرغ ساختم که به شکلِ: تَنَنَن تَنَنَن، هشت نَقَره اعتبار شده است.»
به گزارش ایرنا مراغه تاریخی درخشان دارد که بسیاری از تاریخپژوهان آن را متاثر از مکتب فرهنگی و هنری این کهنشهر به شمار میآورند و مبدا آن را تاریخ شروع به کار رصدخانه مراغه میدانند؛ بر همین اساس این تاریخ مصادف با ۱۶ اردیبهشت و روز بسته شدن زیج ایلخانی به عنوان روز مراغه نامگذاری شده و چند روز دیگر ۶ ساله میشود.
نظر شما