به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، اتفاقهایی در انتشارات مروارید در جریان است. این انتشارات که سالها به شکل گروهی مدیریت شد، در ماههای اخیر تغییراتی در گروه مدیریت خود به وجود آورد. گروه مدیریت مروارید، در همکاری با افراد جوان و با تجربه در حوزه نشر، خود را برای اقدامات جدید آماده کرد.
منوچهر حسنزاده مدیرعامل انتشارات مروارید تنها فردی است که از گروه قبلی مدیران در این انتشارات باقی ماندهاست. با او درباره روند فعالیت انتشارات مروارید از تغییرات در ارائه کاغذ و افزایش قیمت کاغذ بازار آزاد تا ورود فعالیت ناشران در فضای مجازی مجازی به گفتوگو نشستیم، که در ادامه میخوانید.
آیا ورود مدیران نشر و پخش جدید به بدنه انتشارات مرواید، میتواند به تسهیل توزیع کتابهای این انتشارات کمک کند؟
ارتباط ما با مراکز چاپ و نشر گسترش پیدا کردهاست. فعالیتهای انتشارات مروارید نه تنها در شکل قدیم ادامه پیدا میکند، بلکه توسعه هم پیدا کردهاست. همچنین بخش اینترنتی هم به فعالیتهای ما اضافه شدهاست. از هر نظر در حال توسعه و پیشرفت هستیم.
هنوز هم میتوان در خیابانگردی، کتابفروشیها را دید
چند سالی است که فروش اینترنتی گسترش یافتهاست، تاثیر این روند را بر بقای کتابفروشیها به چه صورت میبینید؟
این شرایط طبیعی است، امکانات بیشتر شدهاست و اطلاعات بیشتری در اختیار مردم قرار میگیرد و امکان رسیدن به خواستهها در شرایط آسودهتر، ممکن شدهاست؛ افراد بدون اتلاف وقت در ترافیک و مشکلات دیگر میتوانند بهخواست خود در فضای مجازی برسند.
فضای مجازی توسعه پیدا کردهاست، جامعه هم کمکم با این فضا آشنا شدهاست و از امکانات آن بهرهمند میشود. نکته منفی در این روند دیده نمیشود. زیرا هنوز هم میتوان در خیابانگردی، کتابفروشیها را دید. پیش از این کتابفروشیها در خیابان ناصرخسرو، جمهوری و مخبرالدوله بودند، بعد جهش پیدا کردند و به خیابان انقلاب رسیدند و در این روزها در شهر، فروشگاههای بزرگ کتاب وجود دارد و فروش اینترنتی هم مکمل اینها است.
انتشار کتاب با تیراژ ۲۰۰ نسخه مسخره است، اما ناچار هستیم، مولفان سالها برای تهیه آثار فراهم شده زحمت کشیدند و ارزیابان انتشارات هم میگویند کتابی که ارزشمند است و باید منتشر شود
البته سرعت رشد تکنولوژی با توجه به جامعه ما که در آن تعداد دانشجو و تحصیلکرده نسبت به جمعیت در حال افزایش است، پایین است. روند فعالیت ناشران در ایران رضایتبخش نیست، میتوان گفت انتشار کتاب با تیراژ ۲۰۰ نسخه مسخره است، اما ناچار هستیم، مولفان، سالها برای تهیه آثار فراهم شده زحمت کشیدند و ارزیابان انتشارات هم میگویند کتابی که ارزشمند است باید منتشر شود.
در این روزها کتاب با تیراژ ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه، ارزیابی میشود. اگر توفیق پیدا کرد، تجدید چاپ میشود. کاهش تیراژ، ریسک را خیلی پایین آوردهاست. فارغ از چند نویسنده و مترجمی که در جامعه شناختهشدهاند و آثار آنها به فروش میرسد، انتشار آثار نویسندگان و مترجمان جدید امری ناشناخته است. زمانی آثار ناشناخته با تیراژ هزار نسخه وارد بازار میشد و در این روزها با تیراژ ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه، منتشر میشود. زیرا کتاب را نمیتوان در انبار نگهداری کرد، باید از انبار کردن کتاب پرهیز شود.
برای چاپ کتاب در ۲۰۰ نسخه از چاپ دیجیتال استفاده میکنید؟
از هر روشی که تکنولوژی اجازه بدهد، استفاده میکنیم.
کسی به کسی دیکته نمیکند که مولف یا مترجم بشود
فکر میکنید، ممکن است تیراژ پایین کتابها بر انگیزه نویسنده و مترجم برای خلق کتاب با کیفیت تاثیر بگذارد؟
باید به این نکته توجه داشت که همیشه بزرگترین ریسک را اهل قلم میکنند و بزرگترین فشار روی آنها است. این افراد هستند که با یک یا دو سال تحقیق و مطالعه، اثری را تالیف یا ترجمه میکنند. گاهی عنوان مناسبی برای کتاب انتخاب نمیشود یا انتشار کتاب با یک بحران اجتماعی همزمان میشود، ذوق مردم تغییر میکند. این کتاب مضمحل میشود. همیشه این فشار بر اهل قلم بوده و هست و در این روزها بیشتر شدهاست.
گاهی عنوان مناسبی برای کتاب انتخاب نمیشود یا انتشار کتاب با یک بحران اجتماعی همزمان میشود، ذوق مردم تغییر میکند. این کتاب مضمحل میشود
اینکه فردی نویسنده یا مترجم شود، انتخاب شخصی است. کسی به کسی دیکته نمیکند که مولف یا مترجم بشود. این رفتار در نتیجه ذهنیت درونیات فرد است که منجر میشود فرد دست به قلم ببرد یا اثری را ترجمه یا تالیف کند. این افراد معمولا برای کسب درآمد این کار را نمیکنند.
در هر صورت باید معیشت نویسنده و مترجم هم تامین شود.
معیشت مساله دیگری که باید فدای ذوقیات فرد شود. همچنین خیلی از نویسندگان هستند که موفق بودند و درآمدی از این راه دارند از این توفیق بهرهمند میشوند، میتوانند زندگی خود را تامین کنند، همیشه این مساله مطرح بود. اما نسبتها تغییر کردهاست.
مردم در مراکز خرید نیازهای خود را تامین میکنند
گفتید کتابفروشیهای بزرگ میآیند و فروش اینترنتی نیاز مخاطبان را رفع میکند، اما در نتیجه این روند کتابفروشیهای محلی یکی بعد از دیگری از بین میروند. به نظر شما به سمتی میرویم که فقط کتابفروشیهای بزرگ بتوانند به فعالیت خود ادامه بدهند؟ یا میتوانیم در محلههای خود کتابفروشیهای کوچک را که صرفا کتاب میفروشند حفظ کنیم؟
در دوران کودکی کتاب را از کتابفروشی قرض میگرفتیم، اما این روزها وقتی درباره کتابفروشی صحبت میکنیم کلیه اجناس مانند دفتر، ابزار نقاشی، طراحی و ... را شامل میشود. این سبک از فعالیت در کتابفروشی محلی میسر نیست. همچنین مساله رفت و آمد خانوادهها و استفاده از امکانات هم مطرح است.
در این روزها با مراجعه به یک کتابفروشی بزرگ، میتوانید نیازمندیهای خود را تهیه کنید، چیزی که در کتابفروشی محل میسر نیست. در این روش در زمان صرفهجویی میشود. این تبدیلها چرخه توسعه فعالیتهای و اجتماعی و به نوعی تکامل است. زمانی در شهر فقط یک بازار داشتیم و بعدها آن بازار در محلهها پخش شدند و محلات توسعه پیدا کردند.
در این روزها با مراجعه به یک کتابفروشی بزرگ، میتوانید نیازمندیهای خود را تهیه کنید، چیزی که در کتابفروشی محل میسر نیست. در این روش در زمان صرفهجویی میشود. این تبدیلها چرخه توسعه فعالیتهای اجتماعی و به نوعی تکامل است
حال هر محل و ناحیه برای خود مراکز خرید دارند و مردم در این مراکز خرید نیازهای خود را تامین میکنند. این سیر تکاملی و تحولی است که در اجتماعات شهری حاصل شدهاست و خودش را جا میاندازد و نقطه ضعفی هم ندارد.
انسان همواره دنبال برقراری روابط اجتماعی جدید است
اما گفتوگویی که در کتابفروشی محلی میان مخاطب و کتابفروش اتفاق میافتاد در کتابفروشیهای بزرگ ممکن نیست، آیا میتوان این را به عنوان نقطه ضعف قبول کرد؟
خیر؛ در مراکز بزرگ فروش هم گفتوگو شکل میگیرد. اما به این دلیل که هر دو یعنی محله و کتابفروشی، جدید هستند، بعد از مدتی با هم آشنا میشوند، این روند آشنایی به زمان نیاز دارد در بازدیدهایی که دارم، میبینم که در محلات روابط برقرار شدهاست، فروشندگان مراکز بزرگ به مخاطبان خود سرویسهای خوبی میدهند و روابط صمیمانه مدیریت میشود، انسان همواره دنبال برقراری روابط اجتماعی جدید است، و این به اخلاق و رفتار افراد بستگی دارد.
این درصدها گول زننده هستند
به نظر شما چرا درصدی که شرکت پخش و کتابفروش از کتاب به دست میآورند از نویسنده و مترجم که خالق اثر است، بالاتر است؟
این درصدها ربطی به هم ندارد. باید به هزینههایی که شرکت پخش دارد، توجه کنید. شرکت پخش باید انبار و مکانی برای نگهداری کالا پیدا کند. باید وسیلهای برای حمل و انتقال کتابها و پرسنل داشتهباشد. باید کتاب را در سراسر شهر و دیگر شهرهای ایران پخش کند. گاهی پولش برمیگردد، اما اگر بعد از ۶ ماه کتاب به فروش نرسد، کتابفروش آن را به شرکت پخش پس میدهد. شرکتهای پخش برای این که مشتری را از دست ندهند، کتاب را پس میگیرند. شرکت توزیع کننده کتاب در کل تجارت ضعیفی از نظر درآمد و هزینه است.
صنعت نشر از تالیف و ترجمه تا فروش، همچنین چرخه ناشر، شرکت پخش و کتابفروش مکمل یکدیگر هستند و باید وجود داشتهباشند. در نتیجه حقی از کسی ضایع نمیشود، بلکه اینها همه مکمل هم اند این درصدها گول زننده هستند و اگر هزینهها را آنالیز کنید میبینید که چیزی باقی نمیماند.
آیا در این شرایط ناشران کوچک باید با هم همکاری و انتشارات بزرگی راهاندازی کنند؟
این فعالیت مانند جواهرسازی است. انتتشارات کوچکی که مدیران مبتکر دارد، میتواند کتاب خوب منتشر کند، کارش بگیرد و بعد سه یا چهار سال شناخته شود. نشر کتاب کاری فرهنگی است که باید خوب مدیریت شود.
کار نشر نیاز به زیرساخت تجاری دارد
اما بخش تجارت نشر را نمیتوان نادیده گرفت؟
بله، کار نشر نیاز به زیرساخت تجاری دارد، اما اگر چند نفر درست و سنجیده کار کنند، مردم کتابهای آنها را خریداری خواهندکرد. این اتفاق را در مروارید داشتیم، سومین کتابی را که منتشر کردیم، کتاب فروغ فرخزاد بود. بعد از آن شاعران لطف کرده و میخواهند که ما کتابشان را چاپ کنیم، مروارید هم قطعا نهایت کوشش را در ارائه آثار به کار میگرفت و میگیرد.
در انتشارات مروارید گروهی برای ارزیابی کتاب درباره ترجمه، تالیف، بازاریابی و ... دارید؟
همه ناشران حرفهای این گروه را دارند. نمیتوان بیگدار به آب زد. فوق لیسانس جامعهشناسی دانشگاه تهران را دارم، بیش از ۶۰ سال در کار هستم، اما اگر بخواهیم کتاب شعری منتشر کنیم، متخصص شعر آن را بررسی میکند؛ اگر بخواهیم کتابی در حوزه مسائل سیاسی، جامعهشناسی، روانشناسی و ادبیات منتشر کنیم، کارشناسان مربوط هستند که کمک کرده و اثر را بررسی و ارزیابی میکنند.
تاجر کاغذ میداند که ناشر به کاغذ نیاز دارد
به نظر شما مساله کاغذ را چطور میتوانند حل کنند؟
کاغذ قاچاق با قیمت بالا فروخته میشود. تاجر کاغذ میداند که ناشر به کاغذ نیاز دارد. باید زمینه عاقلانهای فراهم شود تا بتوانیم این اقدامات را در بستر منطقی قرار بدهیم. در این روزها حتی وقتی برای خرید میرویم، باید حتما زمینه آشنایی همهجانبه فراهم باشد.
جامعه هر لحظه آگاهتر میشود، باید بداند با یک جامعه آگاه چگونه رفتار کند
در چنین شرایطی حتی کتابدوستان هم به زحمت کتاب تهیه میکنند، گفتید جامعهشناسی خواندید، چه آیندهای در انتظار این جامعه است؟
با توجه به فضای گسترش روز افزون اطلاعات، انجام کارها و فعالیتها زیر ذرهبین جامعه است، تجزیه و تحلیلهای درست و نادرستی انجام میشود که حساسیت را بالا میبرد. دقت روز افزون لازم است و فوقالعاده دستکم گرفته میشود. خدا کند مردم و مسئولین دقیقتر توجه کنند. جامعه هر لحظه آگاهتر میشود، باید بدانند با یک جامعه آگاه چگونه رفتار کنند.
نظر شما