آرش خوشخو منتقد سینما و روزنامهنگار در گفت و گو با خبرنگار سینمایی ایران و در نقد سه فیلم از فیلمهای درحال اکران، به بیان نقاط ضعف و قوت آنان پرداخت که در ادامه آمده است.
«موقعیت مهدی» مخاطب را در غمی بیکران غوطهور میکند
خوشخو در ابتدا و در نقد فیلم سینمایی موقعیت مهدی بیان کرد: یکی از موضوعاتی که در نقد فیلم موقعیت مهدی می توان گفت، میل بی مهار کارگردان در به تصویرکشیدن غم و شکست است؛ این موضوع موجب می شود که اگر مبنای قضاوت ما در مورد مهدی باکری و برادرش حمید باکری همین فیلم باشد آنان را با مجموعه ای از شکست های پیاپی و درماندگی به یاد بیاوریم که این موضوع برای یک قهرمان جنگ شکل مناسبی ندارد.
وی ادامه داد: مثلا در فیلم ایستاده در غبار شما یک احمد متوسلیان را می بینید که شکل و شمایل یک قهرمان واقعی را دارد یعنی شما هم پیروزی های او را می بینید و هم شکست هایش را؛ هم شجاعتش را می بینید و هم خشمش را.
این منتقد سینمایی تاکید کرد: ولی در موقعیت مهدی تاکید کارگردان در به تصویرکشیدن شمایل شاعرانه از قهرمانانش مخاطب را در غمی بیکران غوطه ور می کند و ما باکری را در مجموعه ای از شکست ها و تنهایی هایش می بینیم.
وی افزود: این موضوع باعث می شود که همه کارگردانانی که به سمت تولید فیلم های سینمای جنگی می روند مورد تهدید این نقطه ضعف باشند که بیش از حد لزوم در به تصویرکشیدن فضای شاعرانه و معناگرایانه غرق شوند و این همان کاری بود که محمدحسین مهدویان در ایستاده در غبار از آن پرهیز کرد.
خوشخود یادآور شد: از سوی دیگر نوع نگاه حجازی فر و این حقیقت که او انسان خوبی است یعنی خودش به عنوان کارگردان و هنرمند آدمی شفاف است و اطلاعات زیادی دارد، موجب می شود که پروژه های بزرگ را با حسی شاعرانه و معنوی خوب دربیاورد.
سازندگان «روز صفر» در دام یک سبک قدیمی سینمای حادثهای افتادهاند
خوشخو در نقد فیلم روز صفر بیان کرد: در فیلم روز صفر مشکل این است که ما با مستندات قوی تاریخی روبرو هستیم که موجب جذابیت داستان می شود و از طرفی با برداشت قدیمی کارگردان و نویسنده فیلمنامه از سینمای حادثه ای مواجهایم.
وی اظهار داشت: به نظر می رسد کارگردان و فیلمنامه نویس این اثر بیست یا سی سال است که سینمای حادثه ای را ندیده اند و آخرین تلقی آنها از فیلم های حادثه ای فیلم های دهه ۸۰ آمریکاست.
این منتقد ادامه داد: یعنی سازندگان فیلم سینمایی روز صفر قهرمانان خود را در حد قهرمان فیلم سینمایی جان سخت با بازی بروس ویلیس (مجموعه فیلمهای جانسخت شامل ۵ قسمت میباشد که اولین آنها در سال ۱۹۸۸ و پنجمین آن در ۲۰۱۳ ساخته شد. شخصیت اصلی این فیلمها جان مککلاین (با بازی بروس ویلیس) است. او بازرس پلیس نیویورک است و در هر قسمت خود را درگیر یک حملهٔ تروریستی میبیند) تقلیل می دهند و این درحالی است که سینمای حادثه ای در دو دهه اخر بسیار تغییر و پیشرفت کرده و شکل و شمایل باورپذیرتری را به خود گرفته است.
وی تاکید کرد: چنانچه در هویت بورن (هویت بورن - به انگلیسی: The Bourne Identity - فیلمی اکشن مهیج به کارگردانی داگ لیمان و نویسندگی تونی گیلروی و ویلیام بلیک هیرون محصول سال ۲۰۰۲ آمریکا است که بر اساس رمانی به همین نام، به قلم رابرت لودلوم ساخته شدهاست) می بینیم که چقدر همه چیز ملموس تر و دقیق تر شده است؛ ولی متاسفانه در به تصویر کشیدن یک ژانر پرهیجان و جذاب، کارگردان و نویسنده این اثر به دام یک سبک قدیمی سینمای حادثه ای افتاده اند که دیگر برای تماشاگر جذابیت ندارد و سالهاست که دوره شان گذشته است.
«مردبازنده: در سینمای سیاه تجربهای موفق بود
خوشخو درباره فیلم سینمایی مردبازنده گفت: در مرد بازنده محمدحسین مهدویان که کارگردان بسیار خوبی است با فراغت کامل و با خیالی آسوده سراغ یک داستان پلیسی فیلم- نوآرگونه (سینمای سیاه) رفته و تجربه ای موفق را در مجموع داشته است.
این منتقد سینما اضافه کرد: تلاش کارگردان برای این که داستان پلیسی خودش را به مشکلات و مسائل روز اجتماعی گره بزند تاحدی مبالغه آمیز و تلاشی بود که می خواست از دل فیلمی پلیسی یک بیانیه انتقادی درباره جامعه و حاکمیت درآورده و کار کند و این تاحدی نقطه ضعف این کار بود.
وی افزود: نقطه ضعف دیگر این بود که جواد عزتی برای گریم شدن و این که سنش را ۲۰ سال زیاد کرده بودند آدم مناسبی نبود چرا که جواد عزتی هم مانند حمید فرخ نژاد نوعی از ژست ها و تیک های تکرار شونده را دارد که گریم را در مورد ایشان بی نتیجه می کند و فیلمساز نمی تواند به مخاطب بقبولاند که با یک پیرمرد ۶۰ ساله روبروست و ما همان جواد عزتی همیشگی را در فیلم می بینیم که به دلیل لحن، گفتار و تیک های گردنی کاملا قابل شناسایی است؛ موضوعی که در مورد حمید فرخ نژاد هم صادق است.
این روزنامهنگار خاطرنشان کرد: در مجموع مردبازنده جزو فیلمهای خوب روی پرده اکران است چرا که تجربهای موفق در سینمای پلیسی بود که کارگردانی بسیار خوبی داشت که تلاش کرده بود که همه چیز را از نگاه همان پلیس ببینیم و اطلاعاتی جدای از آنچه این پلیس می بیند و می شنود به دست نمی آید و همان چیزی از چشم بیننده دیده می شود که پلیس تجربه می کرد؛ این کار سختی است که مهدویان در به تصویرکشیدن آن موفق بوده است. مثلا در صحنه برخورد ماشین ها و وقتی تصادف رخ می دهد، دوربین درون ماشین است و احساس تصادف و سراسیمگی را لمس می کنیم.
وی تصریح کرد: بر این اساس مردبازنده در سینمای سیاه که تجربه های محدودی در سینمای ایران از آن داریم، تجربه ای موفق بود.
نظر شما