امروز ۲۵ شوال مصادف با شهادت امام صادق (ع) است. آن حضرت ششمین امام شیعیان و پنجمین امام از نسل امیرمومنان(ع) است که کنیه اش ابوعبدالله و لقب مشهورش صادق است، القاب دیگری نیز از جمله صابر، طاهر و فاضل دارد. ولادت این امام همام هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری بود اما برخی مورخان ولادت آن حضرت را در سال ۸۰ نوشته اند. آن حضرت در شوال سال ۱۴۸هجری که به شهادت رسید و مدت زندگی آن حضرت ۶۵ سال بوده است.
از آغاز ولادت تا هنگام شهادت امام صادق (ع)، ۱۰ نفر از امویان به نام های عبدالملک پسر مروان، ولید پسر عبدالملک (ولید اول)، سلیمان پسر عبدالملک، عمر پسر عبدالعزیز، یزید پسر عبدالملک (یزید دوم)، هشام پسر عبدالملک، ولید پسر یزید(ولید دوم)، یزید پسر ولید (یزید سوم)، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد و دو تن از عباسیان بر حوزه اسلامی حکومت داشته اند.
آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبدالملک و پایان آن با دوازدهمین سال از حکومت ابوجعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. مدفن آن امام در قبرستان بقیع است، آنجا که پدر و جد او به خاک سپرده شده اند. نام مادر او، فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیه اوست و مادر ام فروه، اسماء دختر عبدالرحمان ابن ابی بکر است.
چنان که مشهور است، فرزندان امام جعفر صادق ۱۰ تن بوده اند، هفت پسر به نام های اسماعیل، عبدالله، موسی، اسحاق، محمد، عباس و علی و سه دختر به نام های ام فروه، اسماء و فاطمه.
امام صادق (ع) ۳۱ سال و به روایتی ۳۴ سال در کنار پدرش امام باقر(ع) بوده است. روایت های رسیده از امام صادق(ع) در مسایل مختلف فقهی و کلامی، مجموعه ای گسترده و متنوعی است و برای همین است که مذهب شیعه را مذهب جعفری خوانده اند. گشایشی که در آغاز دهه سوم سده دوم هجری پدید آمد موجب شد مردم آزادانه تر به امام صادق (ع) روی آورند و گشودن مشکلات فقهی و غیر فقهی را از او بخواهند. شاگردان امام صادق (ع) را تا چهار هزار تن نوشته اند و مقصود، کسانی است که در مدت افاضه آن حضرت به تناوب از ایشان علم فرا گرفته اند.
به همین مناسبت برای بررسی بیشتر زوایایی از زندگی امام صادق (ع) و نقش آن حضرت در گسترش دین اسلام و تربیت شاگردان با حجت الاسلام محمد رضایی آدریانی به گفت و گو نشستیم. رضایی ضمن تشریح وضعیت دوران امام جعفر صادق (ع) و جابجایی خلافت از بنی امیه به بنی عباس، به تبیین خدمات امام صادق (ع) اشاره کرد که آن حضرت چگونه هم به مکتب اهل سنت خدمت کرد و هم نظام فکری تشیع را به بلوغ و جامعیتی رساند که می توانستند بر اساس آن جامعه سازی و مکتب سازی و تمدن سازی را رقم بزنند. مشروح سخنان این کارشناس تاریخ اسلام به شرح زیر است:
دوره امامت امام صادق (ع) از سال ۱۱۴ تا ۱۴۸ در حدود ۳۵ سال بوده که طولانی ترین دوره امامت است و شاهد پیچ تاریخی خلافت از خلافت مروانی عربی و متاثر و متحجر بسته عربی به خلافت عباسی هستیم که روزآمدسازی و نوسازی خط خلافت را در پیش گرفته بود. در واقع حکومت عباسی می خواست همه تشکل ها را با هم همراه کند. یعنی همه گروه ها را زیر پرچم خلافت جمع کند.
به همین دلیل با فارسی سازی، ترکی سازی و عصر ترجمه، آزادی های بیشتری می داد. البته اثر این اتفاق از یک فضای متحجر عرب به یک فضای مدرنیزه سازی به قدری است که خلافت اموی مروانی فقط ۹۰ سال توانست خود را حفظ کند ولی حکومت عباسی توانست ۵۰۰ سال دوام بیاورد و اگر حمله ویرانگر مغول نبود، با وجود تمام انحطاط های خود ادامه پیدا می کرد. بنی عباس یک نظام در جهان اسلام غیر اهل بیتی و اهل تسنن با آموزه های تعریف شده فکری، اجتماعی و سیاسی تاسیس کرد که مردم با وجود تمام انحطاط ها با آن کنار بیایند.
رویکرد ائمه بعد از عاشورا
تحول بنیادین در جهان اسلام را در دو دوره می توان بررسی کرد. یکی خط امامت بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) تا عاشورا که یک رویکرد و شعار داشت و آن این بود که جامعه اسلامی را از دست رفته نمی دید و خط اهل بیت این بود که می توان با مدیریت صحیح به هدایت مردم پرداخت و جامعه را با کمک خود مردم نجات داد؛ کما این که دوران ۲۵ ساله حضرت علی (ع)، دوره خانه نشینی نبود بلکه مدیریت غیرمستقیم حضرت برای بازگشت به راس حکومت بود ولی چون بدنه جامعه را آلوده کرده بودند، آن دوران کوتاه بود.
بعد از عاشورا فاصله عمیق بین جامعه و اهل بیت ایجاد شد و بنی امیه در پوشش این فاصله عمیق، یک اسلام تقلبی را ایجاد کرد ولی عاشورا از نابودی اسلام واقعی جلوگیری کرد. اهل بیت به طور رسمی بعد از عاشورا اعلام کردند که دیگر امیدی به جامعه نداریم. یعنی خط خلافت باطل است و این جامعه اصلاح پذیر نیست. به عبارت دیگر جامعه ظرفیت پذیرش اهل بیت را ندارد. چون این حکومت از درون کاملا استحاله شده بود.
بر همین اساس ائمه اعتقاد داشتند که جامعه دینی را باید خودمان بازسازی کنیم و لذا امام سجاد(ع) مبانی فرهنگی را نقطه شروع قرار دادند و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) ساختارها و زیربناهای فکری و علمی را طراحی کردند. امام صادق (ع) شکل اجتماعی و مرحله جامعه سازی را شکل دادند تا ائمه بعدی این جامعه سازی را تکمیل کنند.
امام صادق (ع) در اوج دوران نظام سازی فکری و فرهنگی و در آغاز مرحله اجتماع سازی قرار داشتند. آن حضرت مدرسه علمی تشکیل دادند. البته باید توجه داشته باشیم که دوره امام ششم دو مرحله بود. یکی از سال ۱۱۴ تا ۱۳۲ هجری قمری که بنی امیه سقوط کرد و یکی از سال ۱۳۲ تا ۱۴۸ که در حدود ۱۵ سال است. امام صادق (ع) هیچ مدرسه ای در مرحله دوم در مدینه نداشتند و بنی عباس با تمام قوا به میدان آمد تا آن را تعطیل کند و تاحدود زیادی هم این مدرسه را تعطیل کرد.
اقدامات امام صادق (ع) در مدرسه علمی
بنابر این مدرسه علمی امام صادق مربوط به دوره بنی امیه بود. چون خلفای بنی امیه به سوی انحطاط می رفتند و اختلافات و شورش ها فراوان شده بود به گونه ای که امام صادق (ع) فرصت کرد در مدینه دو کار انجام دهد. یکی دوره های فوق تخصصی برای شاگردان امام باقر (ع) برگزار کنند و دوم این که استعدادهای جوانان را جذب کند که مدرسه علمی آن حضرت منحصر به چهره های خاص نباشد. به عبارت دیگر ۹۰۰ شاگردی که در کوفه کلاس درس تشکیل می دادند، شاگردان امام باقر (ع) نبودند. امام صادق از جهت کمی و کیفی مدرسه علمی را توسعه دادند و اقدام سوم این بود که درس های خود را ویژه شیعیان قرار ندادند و انواع و مراتب جلسات علمی به گونه ای بود که علمای اهل سنت نیز در این جلسات شرکت می کردند.
علمای اهل بصره و کوفه در دو مقطع دو ساله یکی بعد از قیام زید و یکی بعد از شورش خوارج در کوفه به خاطر فشارها از عراق به مدینه پناه آوردند و طی این دو یا چهار سال اکثر آنها شاگرد امام صادق (ع) شدند و جمله معروف ابوحنیفه که می گفت اگر آن دو سال شاگردی من نزد امام صادق نبود، هلاک می شدم، مربوط به همین مقطع است.
امام صادق (ع) به تربیت شاگردان خاص، شیعیان عمومی و حتی شاگردان تقریبی اهل سنت پرداختند و تا زمانی که تحول خلافت رخ داد، آنان را فعال کردند. مثلا ابوحنیفه به عنوان عالم اول دستگاه بنی عباس تعیین شد و همچنین فقه حنفی را همین حکومت اعلام کرد و مکتب مالکی را نیز مطرح ساختند در حالی که این دانشمندان در کلاس های علمی امام صادق (ع) تربیت شده بودند. لذا امام صادق هم به مکتب اهل سنت خدمت کرد و هم نظام فکری تشیع را به بلوغ و جامعیتی رساند که می توانستند بر اساس آن جامعه سازی و مکتب سازی و تمدن سازی را رقم بزنند.
انتظار شیعیان برای قیام امام صادق (ع)
زمانی که امامت امام صادق (ع) شروع شد، کوس رسوایی مروانیان آغاز و بی کفایتی آنان آشکار شده بود و همه فهمیده بودند که این ساختار نمی تواند کاری کند و لذا شاهد قیام های پراکنده بودیم. مانند قیام زید در عراق و یحیی بن زید یا عبدالله بن معاویه از فرزندان جعفر بن ابی طالب در غرب ایران و حتی در خراسان قبل از ابومسلم شخصی به نام حارث بن سریج به نام مهدویت قیام کرد. خوارج نیز دو سال شهرهای کوفه و مکه را تصرف کردند و در چنین موقعیتی همه منتظر تغییر بودند. در این زمان که هیجان در جامعه ایجاد شده بود، جامعه شیعه نیز از امام صادق (ع) انتظار قیام داشت و لذا شیعه و سنی، زیدی و علوی و حتی خلفای عباسی به امام نامه می نوشتند تا قیام کند اما آن حضرت هیچ حرکتی نکردند.
بنی عباس در جلسه ای امام صادق (ع) را احضار کرده و به امام گفتند که زیر پرچم آن حضرت هستند ولی امام (ع) فرمود آیا حاضرند در مکتب فکری حق حرکت کنند که خلیفه بنی عباس پاسخ منفی داد و به همین دلیل امام صادق (ع) حاضر به قیام نشد و حتی به یارانش اجازه نداد که دست به شمشیر ببرند. یعنی نه با قیام زید و خوارج و عباسیان موافقت کرد و نه با قیام علویان ولی به جای آن به شیعیان فرمود معارف اهل بیت را به صورت تخصصی یاد بگیرید و در بلند مدت در مناطق دیگر جاذبه ایجاد کنید و اینجا این روایت معروف را فرمود که مردم را با غیر زبانتان به حق دعوت کنید.
سفارش امام صادق (ع) به حضور عالمانه
به عبارت دیگر امام اجازه حرکت شتابزده را به شیعیان نداد اما اجازه حضور عالمانه و محققانه و مبتنی بر دانش اهل بیت را داد و فرمود در تمام سطوح جامعه حضور داشته باشند؛ بدون این که به باطل کمک کنند. امام صادق (ع) می فرمود با رفتارتان که از علم برآمده و نه از عبادت و ظاهرسازی، عمل کنید. امام سفارش می کردند که جوانان و مردم را به سوی خود جذب کنند و بر اساس این جذب یک ساختار جدید طراحی کنند. اینگونه بود که امام ششم، معارف اهل بیت را جهانی کرد، به گونه ای که یکی از شیعیان خدمت امام رسید و پرسید در تجارت بین الملل در مناطق قفقاز و غیرمسلمان تجارت می کنم و برخی تجارمسلمان معتقدند که اگر در سرزمین جدید بمیرم با کفار محشور می شوم و امام فرمود آیا در سرزمین کفر دین خود را حفظ می کنی و آیا در جمع های دوستانه به معرفی مکتب می پردازی و زمانی که پاسخ مثبت او را می شوند می فرماید اگر در این وضعیت در آن سرزمین بمیری همچون یک امت محشور خواهی شد.
امام صادق (ع) می فرمود آن جوانی که ادعای تشیع کند و با حقیقت دین آشنا نباشد را قبول ندارد. البته چنین انسانی حتما جوان خوبی است ولی نباید ادعا کند که پیرو امام صادق (ع) است. در تاریخ آمده است گروهی از شیعیان خدمت امام رسیدند و گفتند چرا قیام نمی کنید در حالی که ۶۰ هزار شیعه در خراسان عشق به شما را در دل دارند. امام فرمود آیا اگر دستور دهم فلان کار را انجام دهید (مثلا همچون هارون مکی که با دستور امام خود را به داخل تنور روشن انداخت) آن افراد گفتند که دوستداران شما عشق شما را در دل دارند و امام فرمود عشق ما کافی نیست باید با عمق وجودشان مکتب ما را درک کرده باشند و سخت ترین مسئولیت را برای مکتب در جوامع بپذیرند. پیام امام این است که در جوامع مرده ای که تظاهر به زندگی دارند، زندگی کنند و نشان دهند که انسانیت و زندگی یعنی چه و اینگونه مکتب در جوامع دیگر گسترش می یابد.
فرصتی که از دست رفت
در تاریخ معاصر نیز پس از سقوط شوروی، دیدیم که چگونه تمام مناطق شمالی کشور ما با یک فرصت بزرگ از چین تا اروپای شرقی روبرود شد ولی پس از جنگ بوسنی و تاجیکستان این فرصت را وانهادیم و از دست دادیم و بعد از دوره ای که برخی نام بهار عربی بر آن نهادند نیز تحولاتی در برخی کشورهای عربی بوجود آمد و ما در هیجانات، احساسات و قیام این کشورها قرار گرفتیم و مبانی علمی را فراموش کردیم.
ما تمام فرصت های ۲۰ ساله را سوزاندیم. چون نقل شده وقتی پوتین به دیدار رهبر انقلاب رسید، اعلام کرد که وضعیت فرهنگی مناطق مسلمان نشان با شما باشد ولی ما چه کردیم؟ در واقع اتفاق خاصی رخ نداد. چون هیچ یک از فعالیت های ما علمی، فرهنگی و فکری نبود و این ایراد بزرگ ماست که فعالیت های حوزه بین الملل را به حوزه غیرفکری واگذار کردیم در حالی که اگر بخواهیم در مکتب امام صادق (ع) یک تحول بر بستر تحولات جاری ایجاد کنیم، ابتدا باید نفوذ فکری و فرهنگی ایجاد کنیم و از هیجان زدگی و شعارزدگی فاصله بگیریم.
ششمین امام ما سفارش می کردند بدون این که حساسیت ایجاد کنید، با علم جاذبه آفرینی کنید. آن حضرت نامه ای از مدینه برای دو نفر از شاگردان خود به نام های زراره و جابر بن یزید جعفی به کوفه فرستادند و به آنان سفارش کردند تا لباس علمایی پوشیده و در مسجد کوفه کرسی درس تشکیل دهند و این دو نفر پایه گذار ۹۰۰ جلسه مسجد کوفه شدند.
امام صادق (ع) تلاش کردند تا جامعه با علم به بلوغ برسد و نه با شعار و ایجاد هیجان و لذا آن حضرت یک فرایند طولانی را برنامه ریزی کردند و مکتب تشیع را با فرهنگ و علم در تمام جغرافیای جهان اسلام توسعه دادند. مشکل کنونی ما این است که در عرصه بین الملل حتی در جهان اسلام حرفی برای گفتن نداریم و اگر هم حرفی داریم، نمی دانیم چگونه بیان کنیم. چون با متن جامعه اسلامی، جوانان مسلمان و غیرمسلمان و همچنین علماء ارتباطی نداریم و رسانه ای به زبان آنها نداریم که به دور از حساسیت های آنها باشد و نتوانستیم با آنان ارتباط برقرار کنیم. در واقع نه نهادهای حوزوی و نه نهادهایی که فعالیت بین المللی دارند، این روش را سرلوحه خود قرار ندادند و تا زمانی که این روش در ما ایجاد نشود، نمی توانیم مکتب اهل بیت و انقلاب را در جهان صادر کنیم.
روش امام صادق (ع) طرح بحث های تحول آفرینی در جوانان مستعد جهان اسلام بود و آن حضرت بزرگانی مثل هشام بن حکم را در اندیشه فکری و معرفتی و سید حمیری به عنوان یک شخصیت هنری و ادبی را پرورش دادند و در واقع استعدادهای سرخورده و متحیر در جامعه اسلامی را هدایت کردند. ما فراموش کرده ایم که چگونه راه ارتباط را ایجاد کنیم و این که چگونه دین را وارد زندگی و هویت افراد کنیم و با وجود این که مکتب ما مکتب جعفری است ولی امام صادق (ع) که بیشترین زحمت را برای مکتب کشیده، مظلوم ترین امام است و ما با سیره فکری امام در عرصه داخلی و بین المللی بیشترین فاصله را داریم.
نظر شما