امروز ۱۱ ژوئن است و معرکه اشغال یا سقوط موصل با دست های سیاه داعش در روزهای ۶ تا ۱۰ ژوئن سال ۲۰۱۴ (۲۰ خرداد ۱۳۹۳) رخ داد. فردا ۱۲ ژوئن نیز سالگرد کشتار فجیع جوانان شیعه عراقی با نام «فاجعه اسپایکر» است.
بعد از سیطره داعش بر موصل در سال ۲۰۱۴ این گروه تروریستی برای ورود به استان صلاح الدین خیز برداشت و آنجا بود که اقدام به یکی از زخمناک ترین فجایع خود کرد؛ فاجعه ای که تا امروز جراحتش تازه است؛ اسپایکر.
پیش از شرح فاجعه اجازه دهید از خود اسپایکر بگوبم؛ خود اسپایکر تنها یک پایگاه هوایی در حومه شمالی تکریت به فاصله ۱۲ کیلومتری از شهر نیست؛ مقصود، شخص «میشل اسکات اسپایکر» است؛ خلبانی آمریکایی که در حمله آمریکا موسوم به عملیات توفان صحرا مشارکت کرد و در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱ (۲۷ دیماه ۱۳۶۹) بر جنگنده اش نشست به این امید که از عرشه ناو هواپیمابر «ساراتوگا» در خلیج فارس، فاتحانه و سرمست به بمباران عراق بپردازد اما در غرب استان الانبار، یک جنگنده دیگر راهش را سد و پرنده اش را منهدم کرد. اسپایکر کشته شد و پس از اشغال عراق به دست آمریکایی ها، نام او بر این پایگاه هوایی گذاشته شد. گذاشتند نامش اسپایکر بماند تا یادآور شومی دوباره و چندباره تجاوزگری آمریکایی ها و داعشی ها باشد و تا سال ها نام او نه فقط احساسات مردم عراق بلکه هر وجدان آزادی خواهی را در هر نقطه ای از جهان نیشتر بزند و همچنان از این زخم، خون بچکد.
در ژوئن ۲۰۱۴، یک هزار و ۷۰۰ نیروی جوان آموزشی؛ دقیق تر بنویسم یک هزار و ۷۳۲ نفر؛ همگی زیر ۲۲ سال؛ عمدتا شیعه و بدون سلاح در این پایگاه، غافلگیرانه و مظلومانه به اسارت داعشی ها درآمدند؛ بسیاری از آنان به بیابان های تکریت، منتقل، گروه گروه به خارج از کامیون ها پرتاب و با دست های بسته در چاله های از پیش آماده شده گلوله باران شدند و مدفون. بعضی هم پیش از آنکه سرب داغ اثر کند، زنده به گور شدند. هنوز هم بعد از ۸ سال، هر از گاهی، گوری دسته جمعی کشف می شود و زمین داغ تکریت، رازی دردآلود را از دل خود بیرون می ریزد.
در چنین روزهایی؛ بسیاری از صاحب منصبان عراق، حکم های مدیریتی و مدال های افتخارشان را انداختند و گریختند؛ ازدحام در دفاتر مسافرتی بی سابقه شد و دهها هواپیمای حامل سیاسیون و برخی شخصیت هایی که تا پیش از این چهره هایی موجه بودند با خانواده هایشان، آشفته و مضطرب، راه پایتخت هایی دیگر را در پیش گرفتند اما یک هواپیما آماده می شد که حامل فرماندهی بزرگ باشد و کریدور هوایی متفاوتی را بپیماید به سوی پایتخت عراق با وعده ای که برای تحقق آن سوگند خورده بود؛ «نمی گذارم بغداد سقوط کند» و جمله ای که همیشه ورد زبانش بود و حالا برای بسیاری از عراقی ها مقدس است «یقینا کله خیر» (به یقین، تمامش خیر است)؛ «حاج قاسم سلیمانی». یک فرمانده دیگر، مثل همیشه انتظار «مهمان عراق» را می کشید؛ «ابومهدی المهندس».
«حاکم الزاملی» نایب رئیس اول پارلمان امروز عراق و کسی که آن زمان، رئیس کمیته امنیت و دفاع بود؛ شخصیتی که این روزها، موضع گیری های جنجالی اش بر سر زبان ها افتاده است؛ بعد از شهادت دو فرمانده (شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس) در گفت و گویی با المیادین «برای ثبت در تاریخ» گفت که وقتی داعش به پشت دروازه های بغداد رسیده بود، چه کسی و کدام کشور به داد عراق رسید.
الزاملی ادامه می دهد: این اتفاق پیش از تاسیس حشدالشعبی بود و ما فهرست سلاح های مورد نیاز را ساعت ۸ صبح به ایران دادیم و ساعت ۱ شب با ما تماس گرفته شد که به فرودگاه بغداد (بخش نظامی آن) برویم و سلاح ها (از ایران) رسید. در چند ساعت، سلاح ها به کمک حاج قاسم سلیمانی رسید.
بعضی ها هنوز درگیر این بحث هستند که چه کسی موصل را تحویل داعش داد و آیا اساسا موصل سقوط کرد یا تسلیم شد اما بسیاری هنوز به یاد دارند که چه کسانی نگریختند بلکه با سر و جان آمدند تا بغداد و موصل و تمام عراق را در حالی آزاد کنند که آمریکایی ها در چند قدمی داعشی ها ایستاده بودند و دست ها را به شادی و سرمستی بر هم می ساییدند.
نظر شما